آخرین به روز رسانی شنبه, آوریل 20, 2024
24 سپتامبر 2013 admin دستهبندی نشده ۰
به اعتقاد جان دیویی فیلسوف پراگماتیست، تربیت عبارت است از بازسازی یا سازمان دادن مجدد تجربه که بر معنای تجربه می افزاید و توانایی لازم را به منظور هدایت مسیر تجربه بعدی فزونی م یبخشد.خانواده، مدرسه و رسان هها خصوصا تلویزیون- متولیان اصلی نظام تربیتی و آموزشی در جامعه هستند. به صورت پیشینی در بسیاری از خانواد ههای ایرانی با حجم عظیمی از وعد ههای تحقق نیافته نسبت به کودکان مواجه هستیم؛ ماحصل این مسئله شک لگیری شخصیتی غیرعملگرا و متوسل به وعده های دروغین برای پیشبرد امورات جاری فرزند در آیند هاش می شود.
آیا حقیقت امری جدا از انسان است؟ از منظر پراگماتیستها هر ایده و عقیدهای تا زمانی که در مقام همان عقیده باقی بماند، به طور ذاتی نه درست است و نه غلط؛ پراگماتیسم کاربرد عملی آن عقیده و ایده را با نگاهی به نتایج به دست آمده از آن، مورد کنکاش قرار میدهد و بر صدق یا کذب بودن آن صحه میگذارد. در واقع میتوان پراگماتیسم را نقطه مقابل آرمانگرایی دانست به طوری که در آن کاوشهای عقلی محض و رویکردهای ایده آلیستی جایی ندارد.
بیش از صد سال از انقلاب مشروطه میگذرد؛ انقلابی که میتوان آن را تلفیقی از ایدههای مدرن – حاصل برخورد روشنفکران ایرانی با دنیای غرب -و رویکردهای سنتی و دینی– متاثر از نقش روحانیون و بازاریان- تلقی کرد.
انقلاب مشروطه با تمام فراز و نشیبها و نقدهایی که به آن وارد است، نقطه عطفی بود در پیوند آرمان خواهی نهادینه در نحلههای فکری متاثر از نگرشهای دینی، با عملگرایی تجربه شده در شرایط کنشگرانه نظیر تحریم تنباکو.
در تمام سالهای پس از انقلاب مشروطه تا امروز، جامعه ایران به شکل محسوس نسبت به گذشته در مواجهه با تفکرات و ایدههای ترقی خواهانه قرار گرفته است. این فرایند با شکل گیری طبقه متوسط در ایران شکل جدیتری به خود گرفت به طوری که تداوم آن در سالهای پس از انقلاب ۵۷ نیز خود را نشان داد.
در وقوع انقلابهای ایران چه در انقلاب مشروطه و چه در انقلاب ۵۷، مبارزه با استبداد حاکم یکی از نکات کاملا مشهود بود؛ برای مثال در دوران پهلوی و پس از کودتای ۲۸ مرداد ریشههای پیشرانه انقلابی در جامعه شکل گرفت و با وجود شکلهای آرمان خواهانه تفکرات سیاسی و اجتماعی، توانست وجه عملی خود را با وقوع انقلاب در سال ۵۷ محقق سازد.
حال بازگردیم به گزاره ابتدایی و صورتبندی عملگرایی در مناسبات اجتماعی جامعه امروزی ایران، که بدون شک واکاوی آن میتواند سیر حرکت جامعه به سمت توسعه یافتگی را تا حد زیادی ترسیم کند.
اشاره به روایتهای تاریخی عملگرایی ایرانی در جریانهای بزرگ اجتماعی و سیاسی در صد ساله اخیر از این منظر قابل توجه است که خوانش دوباره و دقیق آنها میتواند ساختار بروز اندیشههای عملگرایانه را در روایتهای خرد زندگی اجتماعی نیز نشان دهد، از مشارکت زنان در جریان تحریم تنباکو تا بست نشینیهای آن دوره روحانیون و بازاریان نمونههایی از عملگرایی سطوح مختلف جامعه در مسیر رسیدن به اهداف اجتماعی و سیاسی آنها است.
آنچه در حال حاضر باید به آن بپردازیم، ساز و کارهای تحقق بسیاری از ایدهها چه در ساحت فردی و چه در ساحت اجتماعی جامعه امروز است.
به اعتقاد جان دیویی فیلسوف پراگماتیست، تربیت عبارت است از بازسازی یا سازمان دادن مجدد تجربه که بر معنای تجربه میافزاید و توانایی لازم را به منظور هدایت مسیر تجربه بعدی فزونی میبخشد.
خانواده، مدرسه و رسانهها –خصوصا تلویزیون- متولیان اصلی نظام تربیتی و آموزشی در جامعه هستند. به صورت پیشینی در بسیاری از خانوادههای ایرانی با حجم عظیمی از وعدههای تحقق نیافته نسبت به کودکان مواجه هستیم؛ ماحصل این مسئله شکلگیری شخصیتی غیرعملگرا و متوسل به وعدههای دروغین برای پیشبرد امورات جاری فرزند در آیندهاش میشود.
رسانهها و به خصوص برنامههای رسانههای تصویری نظیر تلویزیون نیز در بسیاری از موارد، فاصله معناداری با واقعیتهای اجتماعی موجود دارد و از این روی نوعی سرخوردگی در دستیابی به آنچه تصویرسازی شده است، جامعه را به سمتی پیش میبرد که وعدههای کلامی محض، جایگزین هرگونه تلاش برای تحقق انتظارات میشود.
چنین وضعیتی در سطح کلان نیز دیده میشود؛ اتکا به شعارهای بسترساز برای کسب محبوبیت در عرصههای مختلف، ارایه آمارهایی غیرواقعی در سطوح گوناگون کشور از طرف بالاترین مقامهای سیاسی و در نهایت جایگزینی تحقق مطالبات فعلی با چشم اندازهای دور از دسترس آرمانگرایانه برای شانه خالی کردن از مسئولیتهای کنونی، همگی زمینه ساز به محاق رفتن عمل گرایی در متن جامعه میشود.
این امر در مسائل اخلاقی نیز تسری مییابد، به گونهای که بیشتر ما در جامعه خود از منادیان پایبندی به اصول زیربنایی اخلاق نظیر صداقت میشویم و در عمل بارها و بارها بیهیچ ابایی آن را زیر پا میگذاریم.
بدون تردید غفلت از کمرنگ شدن عملگرایی و سوق پیدا کردن جامعه به سمت وعدههای بیاساس و شعارهای تهی از هر گونه معنا، آسیبی است در تمامی عرصهها؛ از این روی ضرورت بازنگری بر این امر و نگاه ویژه به خلاءهای موجود هر چه بیشتر احساس میشود.
تقلیل دادن این وضعیت به علتهایی که از سوی حاکمیت بر ساز و کارهای شکلگیری کنشهای اجتماعی و سیاسی تحمیل شده است، نادیده گرفتن عوامل دیگر را به دنبال دارد. در وجه اجتماعی، عملگرایی در جامعه ایران تا حد زیادی متاثر از سیاستهای طبقه حاکم در سطوح مختلفی است که پیش از این به آن اشاره کردم اما مواجهه با این وضعیت، تاملاتی را در راههایی برای فعلیت یافتن بسیاری از نظریات مترقیانه میطلبد.
مکانیسمهای سیاسیِ تغییر روند فعلی، احتمالا برای تحقق مطالبات گروههای خواهان بهبود شرایط، نیازمند برنامههایی عملیاتی است تا از قالبهای انتزاعی، به صورتهای ممکن و عینی تحقق مطالبات –یا دست کم گام نهادن در این مسیر- بدل شود.
اگر برخی نارضایتیهای اجتماعی و بازتاب آن در دیالوگهای روزمره مردم (نظیر نارضایتی از وضعیت اقتصادی، امنیتی و…)، به کنشی نمادین برای تداوم یک آرمان تلقی شود تا زمانی که وجوه مطالبات عینی در متن آن بسترسازی نشده و توانایی نهادینه کردن آن در جامعه وجود نداشته باشد، به آبراههای میماند که آبشخور ادعاهای جریانهای سیاسی متناقضی میشود؛ اتفاقی که در بهمن ۵۷ بخشی از آن به درستی محقق شد و سقوط پهلوی را به دنبال داشت اما از آن منظر که دیگر وجوه اعتراضات و نارضایتیهای سیاسی و اجتماعیِ گروههای دیگر جامعه به صورت عینی بسترسازی نشده بود، مصادره تمام حوزههای قدرت توسط یک جریان را در جمهوری اسلامی شاهد بودیم.
بدون شک بازخوانی تاریخ انقلابهای ایران و به ویژه انقلاب ۵۷ از آن جهت ضرورت دارد که شرایط فعلی کشور به سمتی میرود که نابسامانیهای اقتصادی، نظیر گرانی، تورم و از همه مهمتر نرخ بالای بیکاری و کاهش حمایتهای رفاهی دولت بسترهای اعتراضی فرودستان را فراهم کرده است و بیم آن میرود گروههایی که دست بر قضا فاصله معناداری با دموکراسی-خواهی داشتهاند، از این بسترها برای تحقق مطالبات خود بهره گیرند.
23 ژوئن 2014 ۹
1 سالپیش