محمود صدری: سانسور برد و محبوبیت هنر را افزایش می بخشد/ سیمین روزگرد
محمود صدری، جامعه شناس تطبیقی و استاد دانشگاه تگزاس وومن، دارای مدرک دکترای جامعه شناسی از دانشگاه نیو اسکول در آمریکا است. وی هم چنین به عنوان روزنامه نگار با روزنامه هایی نظیر نیویورک تایمز و گاردین و برخی رسانه های فارسی زبان همکاری دارد. از دکتر محمود صدری کتاب “مهاجرت، جهانی سازی و اخلاق”(کار مشترک با دکتر محسن مباشر به زبان انگلیسی)، و مقالات علمی متعددی تاکنون منتشر شده است.
در این شماره از ماهنامه خط صلح، با این جامعه شناس ایرانی پیرامون ریشه ها و دلایل ستیز حکومت ایران با موسیقی که تنها یکی از نمودهای آن را در لغو زنجیره ای کنسرت ها می توان جستجو کرد، گفتگو کرده ایم. محمود صدری ضمن اشاره به این نکته که “حذف موسیقی از جامعه همان قدر ناممکن است که حذف زبان از جامعه”، به خط صلح می گوید: ” این گونه زورآزمایی سیاسی هر چند در کوتاه مدت به نفع ارباب قدرت تمام می شود، اما در نهایت به زیان آنان است… کلنگ تخریب کنسرت ها به دست چاه کنی است که با هر تخریب، خویش را در قعر چاهی عمیق تر می یابد”.
با توجه به تاریخ ایران پس از اسلام، شما موسیقی ستیزی را که حکومت کنونی ایران از خود نشان می دهد، آن گونه که این نظام مدعی است، دغدغه ای مردمی می بینید یا حاصل تلاش سیاسی حکومت و دولت ها؟
مقابله دین سنتی (و دین باز ساخته شده ایدئولوژیک سنتی، به گونه ای که در جمهوری اسلامی ایران سراغ داریم) با موسیقی محدود به اسلام نیست. نمونه های دیگر آن را در مسیحیت و یهودیت می یابیم. این رقابت از یک سو به تحریم کامل موسیقی و از سوی دیگر به استفاده از موسیقی در تشدید و تبلیغ امر دینی می انجامد. در تاریخ اسلام موسیقی از یک سو تحریم، و از سوی دیگر در ادوار مختلف و به روش های گوناگون تایید شده است؛ از اذان و قرائت قرآن گرفته تا روضه و مولودی و نوحه و ذکر و سماع. این چالش در سایر ادیان نیز سابقه ای طولانی دارد. در مسیحیت تا قرن 18 در بسیاری از کلیساها حتی نواختن ارگ ممنوع بود. امروز نیز برخی فرق پروتستان مانند “کلیسای مسیح” (Church of Christ) آن را بر نمی تابند. استدلال شان نیز این است که در کتاب مقدس تنها در دو مورد به موسیقی اشاره شده: در زمان داوود پیامبر که خود سرود می خوانده و ساز می زده، و در آخرت که در آیاتی به موسیقائی بودن آن اشاره شده. ارباب این کلیسا، اما، می گویند داوود قبل از مسیح و دین او منسوخ است. دوران اباحه موسیقی در آخرت هم هنوز نیامده است. بنابراین استفاده از هرگونه موسیقی در کلیسا را نهی می کنند.
ملاحظه می فرمایید که موضوع از دغدغه اخلاق عمومی و یا مانورهای حکومتی فراتر می رود و از مناقشه ای عتیق خبر می دهد. جامعه شناس دینی، ماکس وبر، می گوید رقابت اصلی در این جا احتمالاً بر سر دعوای دو رقیب برای رستگاری است. هم دین و هم موسیقی، هر یک به گونه خود، چنین کالایی را عرضه می کنند. با این تفاوت که نوع فلاحی که موسیقی پیش می نهد، نقد است و نشئه آن بلافاصله دریافتنی است. بنابراین ارباب دین احساس خطر، و تلاش می کنند ممنوع، یا کنترل و کانالیزه شود.
به نظر شما لغو کنسرت ها و کلاً محدود کردن موسیقی علی رغم مطالبه آن در جامعه، چه منفعتی برای حکومت ایران دارد؟
لغو کنسرت ها به بهانه تناقض آن ها با اصول دینی با توجه به منافع متولیان دین حکومتی بیراه هم نیست. آشکار است کسانی که در کنسرت ها شرکت می کنند، معمولاً فرهیخته و موسیقی شناس هستند و کم تر اوقاتشان را در نماز جمعه یا پای منبر داعیان کم سواد حکومتی صرف می کنند. جلوگیری از این برنامه ها در واقع روشی برای جلوگیری از قوام گرفتن و سازمان یابی های اجتماعی و فرهنگی متباین با برنامه حکومت رسمی دینی است.
سلسله لغو کنسرت های مجوز دار در ایران از اواسط دوره اول ریاست جمهوری حسن روحانی نمود پیدا کرده. آیا این را نشانه ای از درگیری سیاسی جناح های مختلف درون حکومت می دانید یا با توجه به مسائلی چون دغدغه آیت الله خامنه ای در مورد تدریس علوم انسانی در دانشگاه ها، صرفاً اکتشاف دیر هنگامی در خصوص دغدغه های فرهنگی می بینید؟ به شکل ساده تر، اگر فردا رئیس جمهور دیگری از جناح متفاوت از حسن روحانی بر مصدر امور بنشیند، این اعمال فشارها به پایان می رسد یا به همین نحو این گونه فشارها بر جامعه هنری ادامه دارد؟
آشکار است که جمهوری اسلامی ایران به تمام معنی مردمسالارانه نیست. حکومت دوگانه ای است که در آن بخش غیر منتخب رژیم، مراکز اقتصادی، سیاسی، و فرهنگی بسیاری را از آن خود کرده است. طبیعتاً بخش منتخب حکومت (دولت و مجلس) به ویژه هنگامی که مردم از آن ها پشتیبانی می کنند، نمی تواند مخالف پدیده ها و برنامه های فرهنگی مانند کنسرت ها باشد و از آن ها حمایت نیز می کند. اما بخش غیر منتخب که واهمه ای از رای مردم ندارد، همواره در برابر این تجلیات فرهنگی و مردمی، موضع گیری کند. تا هنگامی که در ایران حکومت دوگانه پا برجاست این گونه مخالفت ها نیز وجود خواهد داشت.
جناب صدری، آیا از منظر جامعه شناسی هیچ پژوهش یا دیدگاهی وجود دارد که بررسی کند آثار وجود یا حذف موسیقی در یک جامعه به چه صورت است؟ به زبانی دیگر، اگر موسیقی را از جامعه ایران حذف کنیم آیا ضرری پیش می آید؟
موسیقی بخشی جدایی ناپذیر از فرهنگ و تمدن بشری است. حذف موسیقی از جامعه همان قدر ناممکن است که حذف زبان از جامعه. دولت هایی که نقش موسیقی را انکار می کنند، در عمل آن را به دو بخش مجاز و غیر مجاز تقسیم می کنند. بخش مجاز موسیقی (لااقل در ظاهر) در خدمت اهداف ایدئولوژیک (دینی یا سکولار) جامعه قرار می گیرد، و گاه “هنر متعهد” لقب می گیرد. بخش غیر مجاز موسیقی نیز از میان نمی رود، بلکه زیرزمینی می شود و در خفا آزادی بیش تری برای نوآوری و شیوع به دست می آورد.
نمونه سکولار جامعه ای که موسیقی را به دو بخش مجاز و غیر مجاز تقسیم کرد، اتحاد جماهیر شوروی بود که از 1917 تا 1989 در روسیه و مناطق همجوار آن حکومت کرد. این حکومت انواع موسیقی “بورژوا” -مانند جاز- را تحریم کرده و موسیقی کلاسیک (آن هم از نوعی خاص) را ترویج می کرد. زندگی پر مشقت موسیقیدان مشهور، دیمیتری شاستاکوویچ، مملو از فراز و نشیب هایی است که به پیروی ظاهری و اجباری وی از موسیقی به اصطلاح انقلابی برای ادامه حیات هنری اش مربوط می شود.
خلاصه آن که حذف موسیقی از جامعه ایرانی نه ممکن است و نه مطلوب. تقسیم آن به مجاز و غیر مجاز نیز عموماً نتایج غیر مرادی و مغایر با اهداف سانسورگران به دنبال خواهد داشت.
شما تبعات لغو زنجیره ای کنسرت های مجوز دار را در بلند مدت در چه می دانید؟ هزاران شهروند -به خصوص جوانان- بعد از تهیه بلیط به صورت مستمر با درهای بسته مواجه می شوند؛ آیا تاثیر جدی می توان برای این مسئله متصور شد؟
این گونه زورآزمایی سیاسی هر چند در کوتاه مدت به نفع ارباب قدرت تمام می شود، اما در نهایت به زیان آنان است. سانسور، برد و محبوبیت هنر را افزایش می بخشد و رقیب فرهنگی پر قدرتی برای حکومت دینی ایجاد می کند. کلنگ تخریب کنسرت ها به دست چاه کنی است که با هر تخریب، خویش را در قعر چاهی عمیق تر می یابد.
با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.
برچسب ها
خط صلح سیمین روزگرد کنسرت لغو کنسرت ماهنامه خط صلح محمود صدری موسیقی