صالح نیکبخت: ایران با عراق بر سر احقاق حقوق قربانیان شیمیایی، مسامحه میکند/ سیمین روزگرد
محمد صالح نیکبخت حقوقدان سرشناس ایرانی، در کارنامهی بلند بالای حقوق بشری خود، وکالت تعداد پرشماری از قربانیان بمبارانهای شیمیایی در ایران را نیز بر عهده داشته است. آقای نیکبخت همچنین در تشکیل “انجمن دفاع از حقوق از مصدومان شیمیایی سردشت” هم نقش به سزایی ایفاد کرده، و علاوه بر تنظیم شکایات مردمی، اقدامات و کارهای پژوهشی بسیاری در این حوزه انجام داده است.
وی همچنین از ملاقات کنندگان دادستان هلندی پروندهی معروف فرانس فان آنرات، -بازرگان هلندی که در دادگاه لاهه متهم به فروش مواد خام برای تولید جنگافزارهای شیمیایی به دولت صدام حسین شد-، در دفتر معاون حقوقی رئیس جمهور وقت ایران بود و تلاشهای شایانی در خصوص طرح دعوی بمبارانهای شیمیایی مناطق مرزی ایران توسط دولت عراق در طی جنگ 8 ساله بین این دو کشور، داشته است؛ تلاشهایی که البته تاکنون راه به جایی نبرده است.
در این شماره از ماهنامهی خط صلح با صالح نیکبخت حول دلایل استفادهی دولت وقت عراق از سلاحهای شیمیایی کشتار جمعی و همچنین اینکه چرا تا به حال تلاشهای امثال او در ایران برای رسیدن قربانیان و خصوصاً قربانیان غیرنظامی به حقوقشان در سطح بین الملل، راه به جایی نبرده است، به گفتگو نشستهایم…
جناب آقای نیکبخت، به عنوان اولین سوال بفرمایید چرا علیرغم گذشت 27 سال از پایان جنگ ایران و عراق، شاهد طرح دعوی در رابطه با بمبارانهای شیمیایی برخی مناطق مرزی ایران توسط دولت وقت عراق، در دادگاههای جزائی این کشور و یا دیوان بین المللی دادگستری نبودیم؟
این قسمت از خسارات وارده به قربانیان جنگ، مربوط به مردم ایران به عنوان کسانی که متحمل هزینه شدند، میباشد و دولت ایران باید زمینهی فعالیت و اقدامات اشخاص ایرانی را در این مورد فراهم میکرد. از طرفی در چنین مواردی، معمولاً دادگاههای بین المللی اعم از دیوان بین المللی لاهه و یا دادگاههای جزائی رم به دلیل عدم صلاحیت، وارد نمیشوند. بر اساس کنوانسیونهای چهار گانهای که در سال 1948 و بعد از جنگ جهانی دوم به تصویب رسید، کشورهای اشغالگر باید جان و مال مردم را محفوظ نگه دارند و از تعرض به آن خودداری کنند و هر اقدامی که دولتی اشغالگر انجام میدهد، باید خودِ آن دولت اشغالگر، آن را جبران کند. همچنین در حقوق بین الملل قاعدهای وجود دارد، به عنوان اصل جانشینی دولتها. این اصل به این معناست که هرگاه دولت سابق، تعهداتی کرده باشد و یا خساراتی را از طریق جنگ، عمدی یا غیرعمدی، از طریق دریا، هوا و یا زمین به کشوری وارد آورده باشد، دولتهای جانشین، مسئول و ضامن هستند و باید آن خسارات را جبران کنند. از این جهت دولت ایران و یا مردم ایران که از بمباران شیمیایی متحمل ضرر و زیان شدند، ابتدا باید از طریق دادگاههای عراق اقدام نمایند و اگر دادگاههای عراق اقدام نکردند، آن موقع میتوانند این موضوع را در مراجع قضایی بین المللی مطرح کنند.
علت اینکه این امر چرا تا امروز تحقق نیافته، عدم تمایل دولت ایران است. اما باز اینکه چرا دولت ایران در این خصوص اقدامی نکرده است، همواره جای سوال داشته است و بنده و سایر کسانی که در این مورد اقداماتی انجام دادهاند، به این مسئله معترض هستیم و پیشتر هم آن را عنوان کردهایم.
چرا دولت ایران متمایل به طرح دعوی و گرفتن غرامت از دولت عراق نیست؟
شاید دلیل آن را بتوان این طور ارزیابی کرد که بعد از تحولات اخیر در عراق، یعنی بعد از برکناری رژیم صدام حسین به وسیلهی نیروهای ائتلاف بین المللی، دولتهایی در عراق سر کار آمد که خود را نزدیک به ایران اعلام میکردند، هرچند که در عمل بر علیه ایران هم اقداماتی داشتند؛ چنانچه عراق، در کنفرانس اخیر سازمان کنفرانس اسلامی در استانبول، رای به محکومیت ایران داد. به این جهت، دولت ایران بر خلاف دولت کویت هیچ اقدامی برای جبران خسارات وارده در جنگ به عمل نیاورد؛ در حالیکه حسب گفتهی مقامات ایران در این جنگ یک هزار میلیارد دلار به ایران خسارت وارد آمد. البته این رقم فقط مربوط به خسارات مادی میشود. همانگونه که استحضار دارید، خسارات جانی، روحی و روانی زیادی هم به مردم کشور وارد شد؛ از آن جمله افراد زیادی بر اثر بمبارانهای شیمیایی در مناطق اطراف آبادان، خرمشهر ، شادگان، کرمانشاه -از جمله روستای معروف زرده-، همچنین در روستاهای نزدیک بانه، مریوان، اشنویه، و نیز اطراف ایلام و بالاخره در شهر سردشت که قسمت مسکونی آن، بدون اینکه هیچ گونه فعالیت نظامی در آن منطقه صورت بگیرد یا اینکه مراکز نظامی در آنجا وجود داشته باشد، مورد حمله قرار گرفت.
دولت ایران علیرغم وجود کنوانسیونهای بینالمللی به ویژه کنوانسیون سال 1925 و سایر اسناد بین المللی که به امضای کشورهای مختلف جهان رسیده و حتی بعضی از آنها را کشور عراق نیز تصویب کرده است، متاسفانه هیچ اقدامی در مورد جبران خسارات وارده به این قربانیان نکرده است و به نظر من در این مورد مسامحه کرده است.
اگر همچنان دولت ایران تمایلی به طرح دعوی نداشته باشد، آیا راههای آلترناتیوی برای اینکه صدای مصدومان شیمیایی ایران راه به جایی ببرد، وجود دارد؟
حدود 12 سال پیش در مرکز همایشهای وزارت امور خارجه، چندین سمینار مختلف تشکیل شد و راجع به این موضوع بحث شد. در آن جلسات، هم حقوقدانان و هم مقامات وزارت امور خارجه و نمایندگان نظامیان کشور شرکت کردند. در همان جا بر اساس بررسیهایی که به عمل آمد و توضیحاتی که ما به عنوان حقوقدان مطرح کردیم، به اتفاق آرا در مورد رسیدگی دادگاهها و مراجع بین المللی قضایی به قضیه، به توافق رسیدیم و قرار بر این شد که ابتدا از طریق دادگاههای جزائی عراق اقدام نماییم. در آن زمان در خودِ عراق هم شرایط برای این کار بسیار مناسب بود؛ چرا که به تازگی دولت بعثی سرنگون شده بود و دولت وقت عراق یک دولت جانشین یا جایگزین بود. از طرفی هم صدام حسین علاوه بر اینکه بر علیه شهروندان کشورهای دیگر اقدام به بمباران شیمیایی کرده بود، بر علیه شهروندان کشور خویش هم بمباران شیمیایی را انجام داده بود. بر همین اساس در آن زمان دادگاه جزائی ویژهای برای رسیدگی به جنایات صدام تشکیل داده بودند و در شهر سلیمانیهی عراق -به عنوان مرکز استانی که بیشترین قربانیان را طی عملیات انفال و کشتار شیمیایی حلبچه در بر میگرفت-، شکایات در این خصوص را میپذیرفتند و اصرار ما این بود که ایران هم سریعاً اقدام کند. اما اینکه چرا هیچ اقدامی صورت نگرفت، خود جای سوال دارد.
متاسفانه یکی از اشکالات اساسی در کشور ما سیاست دولت ایران است که تمایل دارد هرگونه اقدامی از طریق کانالهای خودش و مقامات رسمی کشور صورت گیرد و اجازهی چندانی به فعالیت ان.جی.او ها و ارگانهای مستقل از حاکمیت نمیدهد (البته منظور من از مستقل از حاکمیت این است که طبق قوانین ایران، به صورت مستقل و قانونی عمل کنند).
در آن دوران، ما خودمان 30-40 وکیل شده بودیم و میخواستیم برویم در همین دادگاه جزائی صدام شرکت کنیم و از همان طریق اقدام کنیم. آقای طالبانی هم که به ایران سفر کرده بود، به خود من گفت که اگر شما اقدام کنید، ما تمام امکانات را برایتان فراهم خواهیم کرد. اما در حال حاضر دیگر چنین شرایطی اصلاً وجود ندارد و اگر بخواهیم به آنجا برویم، آقای نوری المالکی معلوم نیست چه بلایی سرمان بیاورد!
به عنوان وکیل بسیاری از مصدومان شیمیایی، شما چشم انداز این مسئله را چطور ارزیابی میکنید؟
با توجه به اینکه این جرم از جرایم عمومی است و مشمول مرور زمان نمیشود، در هر زمان و در هر مکان میتوان چنین اقدامی را انجام داد. اما چشم انداز این مسئله، به سیاست دولت ایران بستگی دارد. سیاست مثبت این است که ما ضمن این که دوستان خودمان را میشناسیم از منافع خودمان هم عدول نکنیم. اما به نظر نمیرسد این سیاست ادامه پیدا کند و ما امیدوارم یک دولتی که سیاست موازنهی مثبت داشته باشد – شبیه به سیاستهای مرحوم دکتر مصدق-، این کار را انجام دهند و دوست و دشمن را بر اساس منافع و زیان خود و نه بر اساس صرفاً منافع دوست تعیین کند.
باعث تاسف است که بعد از گذشت حدود 13 سال از سرنگونی دولت صدام، و در شرایطی که دولت جایگزین باید مسئول خسارات وارده شده توسط دولت قبلی باشد، هیچ اقدامی به عمل نیامده و از هزار میلیارد دلار خسارت، هزار دلار آن هم جبران نشده است. شاید اشاره به این نکته جالب باشد که هم اکنون دولت عراق، با افزایش تولیدات نفت خودش به چهار میلیون بشکه(این میزان دو برابر تولیدات نفتی ماست، در حالی که جمعیت عراق یک سوم ایران است)، به ضرر ایران عمل میکند اما دولت ایران هرگز نامی از کشور عراق به عنوان کشوری که بر علیه ایران اقدام میکند، نمیبرد. این مسئله نشان میدهد که نگاه دولت ایران، نگاهی همه جانبه نیست و نگاهی یک جانبه و تک بعدی است.
همان طور که خودتان نیز به درستی اشاره کردید، بسیاری از مناطق ایران منجمله سردشت که مورد حملهی شیمیایی قرار گرفت، اساساً مناطقی غیر نظامی و صرفاً محل سکونت غیرنظامیان بود. ارزیابی شما در خصوص هدف صدام از این اقدام چیست؟
صدام حسین در حقیقت با دو مشکل روبهرو بود: یکی با مسئلهی ایران که از آن خبطش در کنفرانس الجزایر را و امتیازاتی که در دورهی شاه از او گرفته شده بود تا سیاستهای بعدی دولت ایران که با صدام مخالف بودند، در بر میگرفت، و دیگری مسئلهی سالها جنگ با کردهای عراق بود و میخواست هر دو مسئله را فیصله بدهد.
به نظر میرسد با توجه به اینکه صدام از سال 1361، سلاحهای شیمیایی را به تشکیلات نظامی خودش اضافه کرد، از همین تاریخ شروع به کار گیری آن در مناطق مختلف کرد. او ابتدا سلاحهای شیمیایی را بیشتر در مناطقی به کار میگرفت که بیشتر مناطق جنگی و یا نزدیک به مناطق جنگی بودند، اما بعداً از به کار بردن آن در هر منطقهای که این امکان وجود داشت که دولت ایران بخواهد نیروهایش از آن منطقه حمله کنند، هیچ ابایی نکرد. همان طور که گفتم، سلاحهای شیمیایی را ابتدا در مناطق شادگان، آبادان و خرمشهر و بعد مناطقی از ایلام به کار گرفت و به تدریج به سمت مناطق شمالی ایران حرکت کرد. همچنین عمدتاً این سلاحها را در مناطق کردنشین به کار گرفت؛ صدام حسین در همان زمان یا زمانی که قرارداد الجزایر را امضا کرد، همیشه عنوان میکرد که من از طرف کردها تحت حمله بودم و در شرایطی بودم که ممکن بود عراق از بین برود و غیره. به این جهت در سالهای نزدیک به آخر جنگ، استفاده از سلاح شیمیایی را در مناطق شمالی کردستان و یا مناطق مرزیِ به سمت شمال ایران، متمرکز کرد.
در نظر داشته باشید که در همان موقع، نیروهای کرد عراق که در مناطق شمالی عراق بر علیه رژیم صدام میجنگیدند، با داخل ایران و حتی مناطق جنگی ایران روابطی داشتند و رفت و آمد میکردند. صدام هیچ یک از مناطق غربی و شمالی غربی کشور را نتوانست تصرف کند چرا که کردهای عراق از آن طرف مانع ورود نیروهای عراقی بودند و نیروهای عراقی نمیتوانستند از این طریق به مناطق مرزی حمله کنند و در واقع کردستان مانند استانهای ایلام و خوزستان نبود. از طرفی، صدام این سلاحهای شیمیایی را به تازگی و با کمک بیش از 10 کشور دیگر، در اختیار گرفته بود و تمرکز خودش را معطوف این قضیه کرد که چگونه میتواند یک سلاح شیمیایی را به کار ببرد که مشکل خودش را با کردستان عراق و مناطق کردنشین، حل کند. به همین دلیل پس از آنکه در پی استفادهی آن در مناطقی از ایران به این نتیجه رسید که کشتار به خوبی صورت میگیرد، آن را در شهر حلبچه به کار گرفت.
مشکلات حال حاضر مصدومان شیمیایی در ایران چیست و به نظر شما آیا در طی این سالها، حمایتهای قانونی و یا دولتی از این قربانیان قابل قبول بوده است؟
متاسفانه به این افراد آن طور که باید و شاید توجه نشده است؛ بیماری یا وضعیتی که مصدومان شیمیایی با آن درگیر هستند، یک بیماری ساده نیست که مدت مشخصی برای آن در نظر بگیریم. این بیماری و آثار آن ممکن است به نسلهای بعدی هم برسد؛ در حالی که احتمال دارد یک فرد در ظاهر هم سلامت باشد. مثلاً یک زن قربانی سلاحهای شیمیایی، ظاهراً میتواند باردار شود اما این مسئلهی شیمیایی روی نوزاد آن هم تاثیر میگذارد. از طرفی ممکن است حالتی عادی داشته باشد اما در اندرون او، یک ناراحتی روحی و روانی شدیدی وجود دارد که او را زجر میدهد.
ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست که وضعیت زنان شیمیایی شده، به مراتب از مردان بدتر است. همان طور که میدانید، مردها هم خیلی مرد نیستند! موارد متعددی وجود دارد که زنان شیمیایی شده، به خاطر وضعیتشان مطلقه شدند اما در مقابل، معمولاً وقتی یک مرد مصدوم شیمیایی شود، همسرش به زندگی با او ادامه میدهد. این در حالیست که با توجه به وضعیت فرهنگی کشور ما، اکثر خانمها نمیتوانند بیرون از خانه کار کنند و در صورت نیاز مالی مجبور میشوند به کارهایی نظیر دستفروشی روی بیاورند. پس در چنین حالتی هم باز زن است که جور بیماری همسرش را میکشد. البته در تمام دنیا این مسائل کم و بیش وجود دارد؛ مسئله اینجاست که این انسانها غالباً نیاز به نگهداری و پرستار دارند. مثلاً در کشور ویتنام که مورد جنایت امریکا قرار گرفته است، شرایطی برای زنان فراهم شده که یا آنها را به مراکزی منتقل میکنند که به صورت جمعی بتوانند زندگی کنند و یا حتی اگر فرد امکان زندگی جمعی را ندارد، برای او پرستار اختصاصی میگیرند. اما متاسفانه چنین چیزی در ایران اصلاً اتفاق نیفتاده است.
از طرف دیگر مشکل عدم افزایش درصد مصدومیت قربانیان وجود دارد. همان طور که درصدی از مصدومیت ممکن است علاج پیدا کند، در برخی از افراد و خصوصاً مصدومان شیمیایی، این درصد در طی زمان، افزایش پیدا میکند. متاسفانه به گفتهی خود این مصدومین، مسئولان فقط حالت بهبود را در نظر میگیرند و فرضا میگویند، آقای “ایکس”، درجهی مصدومیتش از 40 به 25 درصد رسیده است و متعاقباً امتیازاتی که از مصدومیت 40 درصد شامل حالش میشده، قطع میکنند. اما اگر آقای “زد” از درجهی 40، مصدومیتش به 55 درصد رسید، متاسفانه خدماتی که به او ارائه میشود، بر همان 40 درصد متوقف میشود.
به نظر میرسد که سازمانها و بنیادهای مروبطه باید در این رابطه هزینهی بیشتری صرف کند. در نظر بگیرید که این افراد علاوه بر اینکه شهروندان کشور ما هستند، در برابر تمام این بمبارانها، ایستادگی کردند. در واقع این کسانی که ماندند، چه گناهی داشتند که باید تاب جنگ و ناملایمتی را از هر دو جهت تحمل کنند…
به نظر شما چرا در رابطه با فجایعی نظیر سردشت و زرده، بسیار کمتر از موارد مشابه نظیر حلبچه، اطلاع رسانی صورت گرفته است و در واقع چطور پس از گذشت این همه سال، حتی شاهد تاریخ نگاری در خورتوجهی در این رابطه نبودیم و اطلاعات مربوطه اغلب به صورت شفاهی است؟
علت اصلی را، عدم وجود فضای آزاد برای این کار میدانم. همین مسائلی هم که الان به وجود آمده است، از یمن و برکت دولت اصلاحات بوده که در آن تشکیل ان.جی.او ها، فعالیتهای اجتماعی، تشکیل سمینارها و غیره به طور نسبی آزاد بود و از طریق همین آزادیها بنده و چندین نفر دیگر، تلاش کردیم که یک انجمن یا ان.جی.او را در سردشت به وجود بیاوریم تا مصدومان شیمیایی فضایی را برای طرح کردن مشکلات خودشان، در اختیار داشته باشند و حتی بتوانند بروند و در دادگاه آقای فرانس فان آنرات در هلند شرکت کنند.
توجه داشته باشید که کردستان عراق، اغلب به وسیلهی خود کردها اداره میشده است. البته نیروهای صدام حسین هم حضور داشتند اما به واقع سازمانهای سیاسی بر دل مردم و نیروهای صدام حسین هم بر کوهها و خلائها و پادگانها حکومت میکردند؛ در نتیجه، چنین فضای آزادی در آنجا بیشتر فراهم بوده است. به همین جهت است که بعد از سرنگونی رژیم صدام، خودِ کردها، حلبچه بازیابی را بازیابی کردند و اقدامات زیادی هم در زمینهی انعکاس بیشتر مسئله و حتی محکومیت دولت عراق به وسیلهی ان.جی.او ها و سازمانهای داخلی و خارجی منطقهی کردستان صورت گرفت.
ولی در ایران این وضعیت وجود ندارد و نیرو و یا قدرتی به نام دولت، تصور میکند هر کاری که انجام میشود، باید از کانال آن گذر کند. نتیجه هم این میشود که یک گِره کور و زخم ناسور، همچنان باقی میماند؛ فراموش نمیشود و تنها باعث ایجاد بدبینی بیشتر میگردد. به نظر من اگر دولتها به چنین مسائلی توجه بیشتری داشته باشند، خودشان هم خیر بیشتری خواهند دید.
با تشکر فراوان از فرصتی که در اختیار ماهنامهی خط صلح قرار دادید.
برچسب ها
ایلام بمباران بمباران شیمیایی حلبچه خوزستان دادگاه جزائی عراق دادگاه لاهه زرده زرده کرمانشاه سردشت سلاح شیمیایی سلاح کشتار جمعی سیمین روزگرد صالح نیکبخت فرانس فان آنرات کردستان ماهنامه خط صلح ماهنامه شماره ۶۰ محمد صالح نیکبخت