قربانیان غیرنظامی مرزنشین؛ در گفتگو با رئیس انجمن دفاع از حقوق مصدومان شیمیایی سردشت/ بهزاد حقیقی
رحیم واحدی، رئیس انجمن دفاع از حقوق مصدومان شیمیایی سردشت است که از سال 1380 به عنوان یک سازمان غیرانتفاعی در این شهر فعالیت میکند. 11 تن از اعضای خانوادهی آقای واحدی در پی بمباران شیمیایی عراق در شهر سردشت، جان باختند و هنوز و بعد از گذشت 29 سال، وقتی از برادرزادهاش “ادریس” که به گفتهی او نوزادی 5-6 ماهه بوده و کوچکترین شهید خانوادهی آنهاست صحبت میکند، بغض گلویش را میگیرد.
آقای واحدی در گفتگو با ماهنامهی خط صلح، ضمن اشاره به اینکه بسیاری از قربانیان بمباران شیمیایی سردشت به عنوان جانباز شیمیایی شناخته نشدند و از خدماتی که برای این افراد در نظر گرفته شده است هم محروم هستند، میگوید: “به نظر من این اتفاق ابعاد جهانی دارد و نباید بار مالی و مشکلاتش فقط بر گردن یک دولت باشد. جامعهی جهانی باید برای قربانیان سلاحهای شیمیایی تصمیم بگیرد چرا که این افراد، قربانی یک جنایت ضد بشری شدند.”
او همچنین علیرغم تاکید بر نداشتن امکانات و پشیبانیهای لازم، امیدوار است که در آینده بازماندگان این واقعه بتوانند شاهد محاکمهی عاملان آن در مراجع قضایی بین المللی باشند.
آقای واحدی، لطفاً در ابتدا کمی از انجمن دفاع از حقوق مصدومان شیمیایی سردشت برای خوانندگان ما بگویید؛ مثل اینکه این انجمن با چه هدفی تاسیس شد و تا به حال چه نوع فعالیتهایی داشته است؟
این انجمن -همان طور که از نامش مشخص است-، برای دفاع از مصدومان شیمیایی که در این شهر زندگی میکنند و قربانی بمباران شیمیایی رژیم بعث عراق شدند، به وجود آمده است.
سردشت یک شهر مرزی ست که فاصلهاش با عراق حدود 12 کیلومتر است و در طول جنگ مرتب بمباران و خمپارهباران میشد اما مهمترین فاجعهای که اتفاق افتاد، مربوط به استفاده از سلاحهای شیمیایی در جریان حملهی رژیم بعثی به این شهر در هفتم تیرماه سال 1366 بود که چهار نقطهی مرکزی شهر را با شش بمب محتوی گاز خردل بمباران کردند. نکتهی جالب توجه هم این است که سردشت اساساً جایی نبود که در آن درگیری و جنگ جریان داشته باشد و صدام فقط با توجه به خصوصیات ددمنشانهای که داشت مرتب شهرها و خانههای مردم را بمباران و خمپاره باران میکرد.
هدف از تشکیل این انجمن، در وحلهی اول، انعکاس این جنایت در سطح بین الملل بوده است. همان طور که مستحضر هستید، فاجعهی سردشت، انعکاسی در سطح بین المللی و سازمانهای مدافع حقوق بشر، نداشت و این در حالیست که ما معتقد هستیم اگر خبر بمباران شیمیایی سردشت در حد خودش منعکس میشد و سازمانهای حقوق بشری و بین المللی این قضیه را محکوم میکردند و برای رژیم صدام محدودیت ایجاد میکردند، مطمئناً فاجعهی بزرگتری مثل فاجعهی حلبچه، اتفاق نمیافتاد که در این بُعد وسیع قربانی بگیرد (بمباران حلبچه 8 ماه بعد از سردشت اتفاق افتاده است). در پی همین بیاطلاعی و سکوت جامعهی جهانی در مقابل این فاجعه، تعدادی از خانوادههای قربانی سلاحهای شیمیایی در سردشت، تصمیم گرفتند اقدامی کنند تا افکار عمومی جهان را متوجه این جنایت کنند و نهایتاً هم این انجمن در سال 1380 مجوزش را از مبادی مرتبط گرفت و به عنوان اولین ان.جی.او در ایران که در این زمینه فعالیت میکند، تاسیس شد.
همچنین انجمن دفاع از حقوق مصدومان شیمیایی سردشت، در اولین اقدام در سطح ملی، فعالیتهای گستردهای انجام داد تا سردشت را به عنوان یک شهر قربانی سلاحهای شیمیایی به مردم و مسئولین معرفی کند. سپس فعالیتهایش را در سطح بین المللی هم دنبال کرد و در حال حاضر ما عضو ناظر در سازمان منع سلاحهای شیمیایی(OPCW) که مقر آن در هلند است، هستیم.
آمار انجمن از کشته شدگان و مصدومان واقعهی بمباران شیمیایی سردشت چقدر است؟
طبق آمار رسمی، جمعیت سردشت در آن دوران حدود 17 هزار نفر بود. سردشت شهر کوچکی است که در آن همه با هم ارتباط فامیلی و رفت و آمد و رفاقت دارند و در زمان جنگ عراق علیه ایران، سردشت اصلاً تخلیه نشده بود. مصدومان طبق آمار رسمی در مراحل اولیه حدود 4 هزار و 500 نفر تخمین زده شدند ولی به مرور زمان و حتی تولد نسلهای بعد، آمار کسانی که قربانی این سلاحها شدند، به بیش از 8 هزار نفر رسید. همچنین طبق آمار رسمی، 130 نفر شهید شدند اما آمارهای غیررسمی و آمار خودِ انجمن ما این است که بیش از 500 نفر شهید شدند.
در نظر داشته باشید که سردشت به عنوان اولین شهر غیرنظامی قربانی سلاحهای شیمیایی پس از جنگ جهانی اول در سطح جهان مطرح است؛ چرا که بمباران هیروشیما و ناکازاکی، شیمیایی نبودند و اتمی بودند. حتی در جریان جنگ جهانی اول هم در شرایطی بمباران شیمیایی در ایپر بلژیک صورت گرفت که در آنجا نیروهای نظامی مستقر بودند و درگیری وجود داشته، چیزی که در عکسهای موجود مربوط به آن زمان هم قابل مشاهده است. اما در سردشت ما نیروی نظامی نداشتیم و چیزی به نام جنگ وجود نداشت. این مقدمه را گفتم که بدانید مردم سردشت، اصلاً از بمباران شیمیایی اطلاعی نداشتند و هنگام حادثه، برای کمک به مصدومان هجوم بردند که به دلیل عدم آگاهی، بیشتر درگیر و قربانی این فاجعه شدند.
ارقامی که شما ذکر کردید، نشان دهندهی تفاوت چشمگیری بین آمارهای رسمی- دولتی و آمارهای غیررسمی است؛ علت آن را چه ارزیابی میکنید؟
بگذارید جواب سوال شما را این طور بدهم: گاز خردل، گازی است که برای فردی که به آن مسموم میشود، حالت ناتوان کننده ایجاد میکند و به مرور زمان و هرچه سن بالاتر برود، این ناتوانی بیشتر میشود؛ در نتیجه تعداد زیادی از مصدومان تا به حال جان باختند. با این توضیح، در نظر بگیرید که اگر این افراد قبل از مرگ به عنوان جانباز شیمیایی شناخته شده باشند، پس از مرگ هم شهید محسوب میشوند اما کسانی که به عنوان جانباز شناخته نشدند و فوت کردهاند، در آمار شهدا هم اسمی از آنان نیست.
در واقع ما در سردشت افراد بسیاری را داریم که مصدوم شیمیایی هستند اما جانباز محسوب نمیشود و تعیین درصد نشدند.
مشکل اصلی مصدومان شیمیایی در حاضر چیست؟ همچنین به نظر شما آیا در طی این 29 سال، حمایتهای قانونی و یا دولتی که از این قربانیان صورت گرفته است، در خور توجه بوده است؟
کسانی که از نظر بنیاد شهید و امور ایثارگران به عنوان جانباز محسوب میشوند، با توجه به درصدی که برایشان تعیین شده است، از امکاناتی هم که طبق قانون باید به آنها تعلق گیرد، برخوردار میشوند اما عدهای طبق قوانین موجود هنوز شناسایی نشدند و برای پیگیری این مسئله، هنوز هم به سازمانهای ذیربط مراجعه میکنند. البته مسئولان هم تا به حال چندین کمیسیون پزشکی برگزار کردند که آخرین مورد آن مربوط به حدوداً دو ماه قبل بود که طی آن، 1500 نفر معاینه شدند و نتایج آن هم احتمالاً طی یکی-دو هفتهی آینده اعلام خواهد شد.
در نتیجه مشکل اصلی، شناسایی نشدن مصدومان به عنوان جانباز شیمیایی است و این انجمن هم اساساً برای همین تشکیل شده که مظلومیت این مردم را به جهان و سازمانهای مرتبط نشان دهد. من اگر بخواهم مشکلات و شرایط این مصدومان را برای شما توصیف کنم، غیرممکن است؛ اما برای نمونه فقط در نظر بگیرید که بسیاری از این افراد حتی شبها موقع خوابیدن نمیتوانند دراز بکشند و مجبورند به حالت نشسته بخوابند. موقعی که کوچکترین تغییر آب و هوایی ایجاد میشود، این افراد عفونت ریوی پیدا میکنند و مشکل تنفسی برایشان ایجاد میشود. کوچکترین مرض و ویروسی که به شهر وارد میشود، اپیدمی میشود و اکثر مردم را درگیر میکند. کسانی که مشکلات شدید ریوی، پوستی و چشمی دارند اکثراً مشکلات عصبی هم پیدا کردند و یکی از عوارض دیگر عوارض گوارشی است.
چه مشکلات قانونی در رابطه با شناسایی مصدومان شیمیایی غیرنظامی در ایران وجود دارد؟ همچنین آیا قانون “الزام دولت به شناسایی و حمایت از مصدومان شیمیایی” که در سال 1388 توسط مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید، تاثیری در رسیدگی و بهبود وضعیت این مصدومان و یا تغییری در روند شناسایی و احقاق حقوق آنان داشته است؟
ببینید، ما در مورد مصدومان شیمیایی خلائ قانونی داشتیم. در واقع هیچ قانونی نداشتیم که صراحتاً از این مصدومان دفاع و نحوهی حقوقی مربوط به امور آنان را بررسی کند و فکر میکردیم جانباز شیمیایی سوای از جانبازان دیگر است. در حالیکه اگر حتی مثلاً یک جانباز قطع نخاعی با آن وضعیتش را -که میتوان برای او پرستار گرفت تا تمامی کارهایی را که او از انجام آن ناتوان است، برایش انجام دهد-، با یک جانباز شیمیایی 70 درصد مقایسه کنید، شاید بیراه نباشد اگر وضعیت دومی را بدتر توصیف کنید؛ چه کسی میتواند حتی یکبار به جای یک مصدوم شیمیایی نفس بکشد؟ البته اگر شما یک مصدوم شیمیایی را ببینید، ممکن است در ظاهر تصور کنید که انسان کاملاً سالمی است: همین امروز جلسهای با یک جانباز شیمیایی داشتیم که ظاهر کاملاً سالمی داشت. اما وقتی دقت میکردم و صدای خسخسِ سینهاش را میشنیدم، وقتی میدیدم که خلط دارد اما در جمع نمیتواند آن را بیرون بدهد و سینهاش را صاف کند، وقتی احساس میکردم نمیتواند قدم به قدمِ دیگران راه برود و کسی هم در این امور نمیتواند به او کمک کند، و او خودش باید تمام کارهایش را با جسم نحیف و بیماری که دارد انجام دهد، وضعیت فوق العاده سختی را که او با آن دست به گریبان است، میتوانستم تجسم کنم.
اعتقاد ما این است که جانباز شیمیایی، باید جایگاه خاص خودش را داشته باشد و در راستای پر کردن این خلائ قانونی هم تلاشهای زیادی کردیم. البته جا دارد از طرف انجمن، از جناب پرتوی، نمایندهی مردم سردشت و پیرانشهر در دورهی هشتم مجلس، که زحمات بسیاری کشیدند و پیشنهاد انجمن را عملیاتی کردند تا در نهایت با پشتکار وصف ناپذیری الزام دولت به شناسایی و حمایت از مصدومان شیمیایی، مصوب شود، تشکر و قدردانی کنم. این قانون با اینکه با آنچه مد نظر ما بود، فاصله دارد اما در نوع خودش قانون خوبی است، اما مسئلهای که وجود دارد این است که متاسفانه آن طوری که باید و شاید اجرایی نشده و باید زمینهی اجرا شدن این قانون فراهم شود؛ چرا که اجرای هر قانونی نیاز به زمان و امکانات خاص خودش دارد. قضیه این است که کار کمیسیون پزشکی کاری تخصصی است و فرد دیگری نمیتواند در این قضیه دخالت کند و نُرم تعیین تشخیص، بر اساس نرم پزشکی است و افراد با معاینه و بررسی، تعیین درصد میشوند. این نرم در حال حاضر تغییری نکرده است؛ در نتیجه با توجه به اینکه متاسفانه بعد از 29 سال تجربهی خوبی در این خصوص نداشتیم، با این روندی که وجود دارد، فکر نمیکنم تعداد مصدومان شیمیایی شناسایی شده هم، تغییر کند و اگر هم تغییر کند، تغییر محسوسی نخواهد بود. البته ما همچنان از کانالهای مربوط به خودش، پیگیر این قضیه هستیم.
با این همه، به نظر من این اتفاق ابعاد جهانی دارد و نباید بار مالی و مشکلاتش فقط بر گردن یک دولت باشد. جامعهی جهانی باید برای قربانیان سلاحهای شیمیایی تصمیم بگیرد چرا که این افراد، قربانی یک جنایت ضد بشری شدند. این مسئله جایگاه حقوقی بالایی دارد و چیزی نیست که مختص یک کشور و ملت باشد و جامعهی جهانی باید این قربانیان را، قربانی خودش بداند. ما فقط هم سردشت را نداریم؛ حلبچه، زرده، آلوتِ بانه، نژمارِ مریوان و بسیاری جاهای دیگر را داریم که بمباران شیمیایی شدند و حتی این اواخر هم این فاجعه در سوریه باز اتفاق افتاده است. جامعهی جهانی باید یک قاعدهی الزام آور داشته باشد که کسانی که نقض حقوق بین الملل میکنند و پا را از یک قاعدهی حقوقی فراتر میگذارند، پاسخگو باشند که این هم همت بالای ارگانهای صاحب قدرت جهانی، نظیر شورای امنیت را میطلبد.
مسئلهای تحت عنوان شکایت مردم سردشت از بانیان این بمباران شیمیایی مطرح شده بود. اگر ممکن است کمی در رابطه با این شکایت توضیح دهید و اینکه در حال حاضر در چه مرحلهای قرار دارد؟
آن شکایت مربوط به فرانس فان آنرات بود که ما همزمان با شکایت مردم حلبچه از ایشان، مطرح کردیم. در واقع مردم سردشت از طرف انجمن وارد دعوا شدند و تحقیقات خوبی هم در این زمینه انجام شد. جا دارد در اینجا، به عنوان یک بازماندهی سلاحهای شیمیایی، از آقای تیفن، دادستان این پرونده، کمال تشکر را داشته باشم که این پروندهی حقوقی را به شکل بسیار خوب و دقیقی پیگیری کرد. ایشان در آن زمان یک هیات بلند پایهی قضایی را به ایران آورد و در بازدیدش از سردشت، ضمن دیدار با مردم این شهر، مصاحبهها و بازجوییهای خوبی با آنان و همچنین مصدومان سایر شهرها داشت. در نهایت هم خوشبختانه فرانس فان آنرات به عنوان اولین شخصی که در دستیابی رژیم بعثی عراق به سلاحهای شیمیایی نقش بسیار موثری داشت، در دادگاه شهر لاهه به 17 سال زندان، محکوم گردید.
باید گفت که درست است که چنین پروندهای، شاید از نظر مادی، عایدی برای مردم نداشته باشد اما از لحاظ حقوقی ارزش والایی دارد و میشود با مطالعه و کار کردن روی آن، افراد دیگری که مطمئناً کمک حال آقای فرانس فان آنرات بودند، شناسایی شوند و پروندههای دیگری هم باز شود. با این حال، متاسفانه نه انجمن ما امکانات این کار را دارد و نه پشتیبانی آنچنانی میشود که بخواهد اقامه دعوی کند. به همین خاطر میطلبد کسانی که نسبت به انسانیت احساس مسئولیت میکنند و چنین امکاناتی را هم دارند، به ما کمک کنند که بتوانیم در این رابطه اقدام کنیم تا کسانی که در این جنایت دخیل بودند، حداقل بیکیفر نمانند. واقعاً جامعهی جهانی باید اینها را مجازات کند و ما استدعا داریم که در این زمینه اقدام و همکاری صورت بگیرد و پیشاپیش هم از آنها تشکر میکنیم.
در پایان اگر مطلب خاصی مد نظرتان است، بفرمایید.
نکتهای که میخواستم مطرح کنم این است که صدای این قربانیان را به گوش سازمانهای مرتبط برسانید. آنها باید بدانند در یک گوشه از زمینی که ما در آن زندگی میکنیم و نفس میکشیم، مردمی وجود دارند که تنها آرزویشان این است که یک دم و بازدم کامل داشته باشند. باور کنید یک دم و بازدم کامل، به اندازهی تمام امکانات زندگی برایشان ارزش دارد اما متاسفانه نمیتوانند نفس را تا عمق ریههایشان پایین بدهند و یک دم و بازدم کامل را انجام دهند. سعدی در این رابطه میگوید: هر نفسی که فرو میرود، ممد حیات است و چون بر میآید مفرح ذات.
سازمانهای مدافع حقوق بشر موظف هستند در مورد مردمی که قربانی سلاحهای شیمیایی شدند، اقداماتی انجام دهند. مردمی که درگیر این فاجعه شدند، نمیتوانند هیچ اقدامی در راستای احقاق حقوق خودشان داشته باشند و از نظر پزشکی هم کسانی که با گاز خردل مصدوم میشوند، بهبودی کاملشان در حداقل احتمال ممکن است و دورهی درمانی که برایشان ارائه میشود، صرفاً برای این است که بیماریشان پیشرفت نکند؛ چرا که این بیماری با بالا رفتن سن قطعاً پیشرفت میکند. پس در واقع باید کمک کرد که این مردم راحتتر این درد را تحمل کنند. اگر بنی آدم اعضای یکدیگر اند، پس مردم سردشت هم عضوی از این پیکرهی بشری هستند؛ مردمی که 29 سال با شرایطی غیرقابل توصیف زندگی کردند. در این رابطه، نکتهی کلیدی و مهم این است که ما در این شهر اساساً نیروی نظامی نداشتیم و چیزی به نام جنگ در سردشت وجود نداشت. ما تنها گناهی که داشتیم، این بود که مرزنشین بودیم و خانه و کاشانههای خودمان را ترک نکرده بودیم. در نتیجه ما معتقدیم که سردشت قربانی شد.
ما به عنوان مردم سردشت در سازمان منع سلاحهای شیمیایی(OPCW) شعار “سردشت، شهر صلح را دادیم” و نمایندگان حدود 140 کشور هم در کتیبهای که در حاشیهی اجلاس گذاشته بودیم، به زبان خودشان روی آن کلمهی “صلح” را برای مردم سردشت نوشتند. گفتیم، ما قربانی سلاحهای شیمیایی شدیم اما قربانیان ما باید سرمایههای انسانی جامعهی بشری شوند تا جهان دیگر اصلاً بمب شیمیایی را در خودش جای ندهد؛ چه رسد به اینکه بخواهد در جنگها از آن استفاده بشود. استفاده از سلاح شیمیایی بدترین شیوهی جنگ است و من معتقدم در زمان بربریت هم انسانها تا این حد رفتار وحشیانهای با یکدیگر نداشتند که بخواهند از چنین شیوهای بر علیه هم استفاده کنند.
در پایان هم از شما که به این موضوع توجه کردید، سپاسگزارم.
ما هم بینهایت از شما برای گفتگو با خط صلح سپاسگزاریم.
برچسب ها
آقای تیفن جانباز شیمیایی حلبچه دادستان هلندی دادگاه لاهه رحیم واحدی سازمان منع سلاحهای شیمیایی سازمان منع سلاحهای شیمیایی(OPCW) سردشت فرانس فان آنرات ماهنامه خط صلح ماهنامه شماره ۶۰ هلند