
عدم دسترسی معلولان به حمل و نقل عمومی؛ در گفتگو با بهروز مروتی، فعال حقوق معلولان/گفتگو از ماری محمدی
تمام جوامع از گروههای مختلفی تشکیل میشوند که هر عضو آن، گاه در اکثریت و گاه در اقلیت قرار میگیرد. هر شخص به سبب جنسیت، اعتقادات دینی و مذهبی، میزان تمکن مالی، صنف، قومیت و غیره همزمان در چند گروه قرار میگیرد اما یکی از مشکلات عمده آن است که هنگامی که در گروه اقلیت قرار میگیرد به احتمال قوی به طرق مختلف به واسطه اکثریت یا حاکمیت و یا هر دو تحت تبعیض، فشار و بیعدالتی قرار میگیرد. توجه به حقوق اقلیتها از فاکتورهای بسیار مهم برای ارزیابی میزان توجه به حقوق بشر قلمداد میشود. حقوق اقلیتها دارای ابعاد گوناگون است و نقض آن تبعات و در پی آن اعتراضاتی را به دنبال خواهد داشت.
جامعهی معلولین در ایران یکی از جوامعی است که در گروه اقلیت قرار گرفته و همواره با بیتوجهی و تبعیض مواجه بوده و از حداقلها محروم مانده است. نادیده گرفتن حقوق معلولان در ایران یک تبعیض سیستماتیک محسوب میشود. این حقوق پایمال شده تمام ابعاد زندگی معلولان را تحت تاثیر قرار میدهد و موانع بسیاری بر سر راه آنها در راستای پیشرفت و نیل به آتیهای درخشان سد میکند. شدت تبعات بیتوجهی ساختاری به حقوق معلولان به گونهایست که منجر به خسارات جانی جبران ناپذیر و مرگ و میر نیز شده است.
یکی از نیازهای اولیه افراد دارای معلولیت، برخورداری از حمل و نقل عمومی، مناسبسازی محیط و تسهیل سفر و تردد بین شهری است. در این شماره از خط صلح با آقای بهروز مروتی عضوی از جامعه معلولین، فعال در عرصه حقوق معلولان و مدیر کمپین پیگیری حقوق افراد دارای معلولیت درباره حقوق مذکور گفتگویی داشتهایم. آقای بهروز مروتی در شهر تهران چشم به جهان گشود. او دومین فرزند از خانوادهای هفت نفره است. چهار برادر دارد و از این میان هم خود و هم دو برادرش مبتلا به بیماری ژنتیکی دیستروفی عضلانی هستند. پدر و مادرش نیز در اثر نگهداری از آنها دچار معلولیت شدهاند. آقای مروتی مرداد ماه ۱۳۹۶ ازدواج کرده است. همسر آقای مروتی و همسر یکی دیگر از برادرانش نیز دارای معلولیت جسمی حرکتی از ناحیه یک پا هستند.
بهروز مروتی تحصیلات خود را در تهران تا مقطع دیپلم علوم انسانی ادامه داده است. او یکی از دلایل ترک تحصیل را عدم دسترسی به حمل و نقل عمومی میداند.
گفتگوی خط صلح با آقای مروتی را در ادامه میخوانید:
افراد دارای معلولیت بر چه مبناهایی به چند دسته تقسیم میشوند؟ آیا آمار رسمی درخصوص تعداد معلولین در ایران وجود دارد؟ اگر بله، آیا فکر میکنید این آمار با واقعیت همخوانی دارد؟
بنابر اعلام سازمان بهداشت جهانی ۱۱ تا ۱۵ درصد جمعیت هر کشوری را افراد دارای معلولیت با شدت و انواع معلولیتهای مختلف تشکیل میدهند. در ایران آمار کاملی وجود ندارد و در آخرین سرشماری که سال ۹۵ شمسی انجام شد افراد دارای معلولیت شمرده نشدند.
در خبرها و گزارشات سازمان بهزیستی آمار افراد دارای معلولیت حدود ۱ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر اعلام شده است. حدودا ۵۵۰ هزار نفر هم معلول جنگی که معروف به جانباز هستند، داریم. این آمار مربوط به معلولانی است که تحت پوشش این سازمان قرار دارند. مسلما این آمار با واقعیت همخوانی ندارد و همین امر موجب شده مشکلات عدیدهای در این زمینه وجود داشته باشد از بیبرنامهگی و عدم سیاستگذاری تا پیشگیری و رسیدگی و غیره.
معلولیتها نیز شامل جسمی حرکتی، نابینایان و کمبینایان، ناشنوایان و کمشنوایان، ذهنی، حسی، گفتار و اعصاب و روان هستند. ۶۳ درصد مردان و ۳۷ درصد زنان این آمار را به خود اختصاص دادهاند. همچنین درصد معلولان جسمی حرکتی ۳۹ درصد، نابینایان ۱۱ درصد، ناشنوایان ۱۳ درصد، ذهنی ۲۴ درصد، روانی مزمن ۸ درصد، صوت و گفتار ۵ درصد است.
شدت معلولیتها: خفیف ۱۷ درصد /متوسط ۲۹ درصد/ شدید ۳۶ درصد/ خیلی شدید ۱۴ درصد/ نامشخص ۵ درصد
همانطور که میدانید یکی از مشکلات اساسی جامعه معلولین نبود تسهیلات و امکانات لازم جهت دسترسی به حمل و نقل عمومی و دشوارسازی سفرهای بینشهری است. لطفا مشکلات معلولین را در هنگام استفاده از وسایل نقلیه عمومی (چند نمونه را بصورت موردی) شرح دهید.
ناوگان و سامانههای حمل و نقل عمومی دسترسپذیر نیستند. مثلا به ندرت ایستگاه مترویی وجود دارد که آسانسور داشته باشد یا داخل ایستگاهها، خط حسی برای نابینایان وجود داشته باشد. گیتهایی وجود دارند که ویلچر از آنها رد نمیشوند. در مورد اتوبوسها هم همینطور است ولی اخیرا ایستگاهها و اتوبوسهای خطوط تندرو BRT دسترسپذیر شدهاند ولی مشکلاتشان هنوز مرتفع نشده مثلا رمپهای ورودی به کف اتوبوسها پرچ شده و باز نمیشوند. رانندگان و متصدیان امور حمل و نقل آموزش کافی ندیدهاند. اخیرا (اواخر مرداد امسال) یک فرد نابینا در یکی از همین ایستگاههای اتوبوس (فرایبورگ) در اصفهان در هنگام پیاده شدن به علت فاصله زیاد اتوبوس و ایستگاه و با حرکت ناگهانی راننده بین اتوبوس و ایستگاه ماند و به طرز دلخراشی دچار جراحات شدیدی شد و جان سپرد. پس از این اتفاق، در اصفهان ایستگاههای اتوبوس همچنان برای معلولان دسترسپذیر و مناسبسازی نشده است.
حمل و نقل جادهای نیز تهی از امکانات است.
درباره حمل و نقل ریلی نیز تقریبا شرایط همینطور است و واگنها و ایستگاههای قطار دسترسپذیر نیستند.
فردی که از ویلچر استفاده میکند برای اینکه وارد واگن شود را کول میکنند و به همین طریق هم پیادهاش میکنند. همچنین، آنها نمیتوانند از سرویس بهداشتی استفاده کنند.
البته حمل و نقل هوایی مناسب است اما به دلیل گرانی برای همه معلولان قابل استفاده نیست.
۵۰ درصد تخفیف تهیه بلیط برای معلولان در نظر گرفتهاند. ولی فقط ایران ایر، آن هم برای بلیطهای درجه ۱ این تخفیف را در نظر گرفته است که افراد ترجیح میدهند بلیطهای درجه دو شرکتهای دیگر را تهیه کنند تا اینکه از این تخفیف استفاده کنند.
البته در تهران به ویژه از سال ۹۱ یک سامانه حمل و نقل با شصت دستگاه ون که ویلچر با یک بالابر به داخلش هدایت میشود ویژه جانبازان و معلولان راه افتاد. امیدوار بودیم در سطح کشور این تسهیلات در نظر گرفته شود. شهرهای بسیار کمی این اواخر توانستند این امکانات را مهیا کنند اما هیچ یک نه در حد تهران که حدود ۶۰ ون و ۷۰ اتوبوس دسترسپذیر دارد. این اقدام در دوران شهرداری سابق انجام شد ولی با توجه به تعداد نزدیک به ۲۰۰ هزار نفر معلول در تهران که تحت پوشش بهزیستی استان تهران هستند به اضافه معلولانی که تحت پوشش نیستند، ۶۰ ون و ۷۰ اتوبوس خیلی کم است. ماشینها مستهلک شدهاند و در طی شش هفت سال گذشته به تعداد ناوگانها اضافه نشده است. شهرهای دیگر همچون تبریز، مشهد و اصفهان اخیرا یکی دو اتوبوس و در شیراز ۵ ون به آنها اضافه شد. این اتفاقات امیدوار کننده است، اما اصلا کافی نیست.
البته این امکانات برای کلانشهرها وجود دارد و در شهرهای دیگر حتی چنین اتوبوسها و خط مترویی هم نیست و کلا نمیشود درباره آنها صحبت کرد.
مشکلات مذکور چه معضلاتی در روند زندگی روزمره و حضور فعال و موثر معلولان در جامعه به وجود آورده است؟
این مشکلات اولا باعث شدهاند افراد دارای معلولیت از حضور و مشارکت در امور اجتماعی محدود و به نوعی ایزوله و طرد بشوند و به دنبال این، تبعات شغلی، تحصیلی، درمانی و توانبخشی را به وجود آورده است. برای توانبخشی و درمان قادر نیستند از منازلشان خارج بشوند و یا نمیتوانند شغل دلخواهشان را انتخاب کنند و یا حتی نمیتوانند به دلیل عدم تردد در سطح شهر شغلی پیدا کنند. بسیاری از افراد از تحصیل بازماندهاند و دچار مسائل روانی و اقتصادی شدهاند. این مشکلات نه به علت معلولیت که به علت عدم فرصتها و امکانات برابر ایجاد شدهاند.
عدم مناسبسازی محیط و نبود تسهیلات تردد شهری چه مشکلات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و دسترسی به مراکز آموزشی و تحصیل مهارت برای این قشر در پی داشته و نیز تا چه اندازه کیفیت زندگی معلولان را تحتالشعاع قرار داده است؟
عمدهترین مشکلاتی که عدم مناسبسازی محیط و نبود تسهیلات برای معلولان به وجود آورده محدودیت بیش از حد افراد است. به نوعی افراد از حضور در جامعه محروم شدهاند. حضور نداشتن مسلما مشکلات اجتماعی و خصوصا اقتصادی بسیاری به وجود آورده است. معلولان به خاطر اینکه در جامعه حضور ندارند دیده نمیشوند؛ و چون دیده نمیشوند به مشکلاتشان پرداخته نمیشود. افراد عادی که دغدغهی مشکلات معلولان را ندارند، هنگام شنیدن آمار معلولان تعجب میکنند و میگویند ما این تعداد معلول نمیبینیم. علت این است که امکان حضورشان در جامعه وجود ندارد. اماکن عمومی مناسبسازی نشده و ناوگان حمل و نقل عمومی و سامانههای حمل و نقل عمومی برای معلولان دسترسپذیر نیستند. مگر چه تعداد از معلولان میتوانند از آژانس و امکاناتی که در کلانشهرها وجود دارد استفاده کنند؟ حتی آنها هم به شدت محدودند. ما خطوط مترویی داریم که حتی یکی از ایستگاههای آن آسانسور ندارد. وقتی من قصد دارم از خانه خارج شوم و به مقصد بروم به اولین چیزی که فکر میکنم این که از حمل و نقل عمومی استفاده کنم. اما اگر این امکان مهیا نباشد چه طور باید به مقصد برسم؟ امکانات شهری برای معلولان در دسترس نیست. فرض کنید فردی در تهران تا به حال نتوانسته به تئاتر و سینما برود و در فستیوالها شرکت کند. این امر از لحاظ اجتماعی مشکل ساز است چون مردم کمتر معلولان را در سطح جامعه میبینند و با تعجب به تعداد معدودی که حضور دارند نگاه میکنند. اخیرا متاسفانه به گوش من رسید که یکی از مدیران شهری در مورد یک پیاده رو که در آن خطوط حسی وجود داشت و نیاز به بازسازی داشت گفته بود مگر چند نابینا میخواهد از اینجا رد شود؟! و از بازسازی آن سر باز میزند.
و یا سالها پیش دوستان میگفتند نیاز است که سر چهارراهها بلندگو برای اعلام چراغ قرمز و سبز وجود داشته باشد تا نابینایان بتوانند استفاده کنند. یکی از دستاندرکاران راهنمایی و رانندگی پاسخ داده بود که مگر چند نابینا از چهارراه رد میشود؟! این نگاه نشان میدهد فقر فرهنگی در حوزه معلولیت وجود دارد. وقتی محیطی مناسبسازی میشود چه قرار باشد یک نفر از آنجا عبور کند چه صد هزار نفر اهمیتی ندارد. مهم این است که باید این امکانات و فرصتهای حضور برای همه یکسان باشد. البته این موضوع فقط به معلولان منحصر نیست. به عنوان مثال ناوگان حمل و نقل عمومی مورد استفاده سالمندان، زنان باردار و زنانی که کودکان خود را با کالسکه بیرون میبرند نیز هست.
در بسیاری از ایستگاههای اتوبوس یا پلهبرقی فقط رو به پایین است و رو به بالا نیست و یا رو به پایین ندارد و فقط پله برقی رو به بالا وجود دارد.
بحث آموزشی و تحصیلی نیز همینطور. یکی از دلایلی که بنده تحصیل را ادامه ندادم این بود که نه شرایط رفت و آمد مناسب بود و نه محیطهایی که قرار بود در آن حضور یابم مناسبسازی و دسترسپذیر شده بود. بنابراین، خیلی زود تحصیل را رها کردم. همینطور دوستان بسیار زیادی به دانشگاه رفتهاند اما دانشگاهها مناسبسازی نشده و یا حمل و نقل عمومی مناسبی نیست که بتوانند رفت و آمد کنند. حتی منابع تحصیلیشان دسترسپذیر و مناسبسازی نشده است. چون مناسبسازی فقط فیزیکی نیست باید از لحاظ نرمافزاری هم انجام شود. مثلا برای نابینایان باید همه منابعی که برای دیگران وجود دارد به صورت گویا وجود داشته باشد و برای ناشنوایان به صورت زبان اشاره باشد. این مسائل مشکلات بسیاری را به وجود آورده است، حضور افراد را به شدت محدود کرده و از همه امکاناتی که دیگر افراد استفاده میکنند، محروم کرده است. کیفیت زندگی معلولان به شدت پایین است.
همانطور که فرمودید عدم تسهیل تردد شهری برای معلولین سبب انزوا و مطرودسازی آنها از جامعه و در خانه نگاه داشتن آنها میشود. حتی قابلیت دسترسی به اماکن عمومی و تفریحی همچون پارک، سینما و غیره را با ناهمواری مواجه میکند. این محدودیتها چه تاثیراتی بر سلامت روان معلولان برجای میگذارد؟
افسردگی، ناامیدی، یاس، سرخوردگی، عصبانیت پرخاشگری و خشمگینی بخشی از مشکلات روانی هستند که به علت عدم تردد و حضور در اجتماع به وجود میآید.
به نظر شما، به عنوان عضوی از جامعه معلولین و فعال حقوق معلولان، راهکار یا راهکارهای برونرفت از این شرایط چیست؟
پذیرش افراد دارای معلولیت به عنوان شهروندانی که دارای حق و حقوق هستند و باید از همه فرصتها و امکانات مثل سایر افراد برخوردار شوند. مستلزم این امر بروزرسانی و اجرای قانون توسطه همه دستگاهها و تحقق کنوانسیون بینالمللی حقوق افراد دارای معلولیت است.
برای حل این مشکلات آیا بودجهای کلان مورد نیاز است که مسئولان از زیر بار آن شانه خالی میکنند؟
مسئولین ادعا میکنند که کلان است اما واقعا کلان نیست. با عنوان بودجه کلان مخالفم. بله بودجه نیاز هست و باید کل بودجه اجرای قانون پرداخت بشه. مسلما در مقایسه با بودجههایی که هدر میرود یا اختلاس میشود یا تبدیل به رانت میشود هیچ نیست.
متاسفانه به همین بهانهی کلان بودن، بودجه تخصیص نمیدهند. مثلا بودجه پیشبینی شده برای اجرای قانون در سال جاری ۱۲ هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان بود که فقط ۱ هزار و ۱۰۰ میلیارد تومان اختصاص دادند که تا الان فقط ۷۱۲ میلیارد تومان از همین بودجه ی تخصیص داده را پرداخت کردهاند و برای پرداخت مابقی بودجه که حدود ۳۵۵ میلیارد تومان است هیچ امیدی نداریم. برای ۹۹ از بودجه مورد نیاز ۲۰ هزار میلیاردی فقط ۱ هزار و ۳۰۰ میلیارد اختصاص دادهاند.
علیرغم اینکه تسهیل جابهجایی شهری و مناسبسازی محیط از حقوق شهروندی معلولین محسوب میشود، قوانین بینالمللی بدان تاکید کرده و در فصل دوم قانون حمایت از حقوق معلولان نیز به این امور پرداخته شده اما تاکنون مسئولان ذیربط غیر از به رسمیت شناختن این حقوق به طور مکتوب، اقدامی عملی، موثر و در سطح گسترده نکرده است. انتقاد و حرف دل جامعه معلولین چیست؟
تقریبا اجرای هیچ یک بند و مادهای از کنوانسیون بینالمللی حقوق افراد دارای معلولیت را در کشور ندیدهایم. ما راضی هستیم که مفاد همین قانون حمایت از حقوق معلولان اجرا شود تا شرایطمان تغییر پیدا کند. انتقاد و حرف دل جامعه معلولان اجرای قانون است. ما سالهاست در خانههایمان محبوس هستیم و نمیتوانیم از امکانات استفاده کنیم. به هر حال پیگیر اجرای این قانون هستیم. یک زمانی کمپینی وجود نداشت و این حقوق پیگیری نمیشد ولی ما مجدانه پیگیر اجرای بند به بند و ماده به ماده این قوانین هستیم. ما دوست داریم راحت از خانههایمان خارج شویم و به هر نقطه شهر که میخواهیم تردد داشته باشیم و از امکانات شهری استفاده کنیم. سرانه حمل و نقل عمومی معلولان برای تجهیز سامانهها و ناوگانهایی استفاده میشود که ما در آنها تقریبا هیچ سهمی نداریم. حرکتهایی که اخیرا انجام شده مختص کلانشهرها خصوصا تهران است. در نقاط دورافتاده رسما هیچ امکاناتی برای معلولان وجود ندارد. معلولان منزوی شده و از جامعه دور هستند. از لحاظ اقتصادی، معیشت، درمان و توانبخشی و برخورداری از امکانات بهداشتی در تنگنا هستند.
فرض کنید شخصی که قادر به رانندگی نیست قصد جا به جایی از یک نقطه شهر به نقطهای دیگر را داشته باشد. یکی از معضلات، هزینه زیاد آژانسها و تاکسی سرویسهای اینترنتی است. معضل دیگر جا به جایی است. خود من حتی اگر قادر به پرداخت هزینه آژانس باشم، کسی توان جا به جایی من را با حدود صد کیلو گرم وزن ندارد. چهار نفر باید مرا جا به جا کنند که این خودش مشکلات بسیاری را به همراه دارد. میتواند این جا به جایی خطر آفرین باشد. مثلا به زمین افتادن و یا اصابت سر به سطح سخت. حتی افرادی که مرا جا به جا میکنند ممکن است در حین این کار مهرههای کمرشان بگیرد و مشکلات حادی برایشان به وجود بیاید.
ما میخواهیم حق و حقوقی که سایر افراد از آن برخوردارند ما هم برخوردار شویم. همانطور که پیشتر گفتم این امکانات لازم فقط مختص افراد دارای معلولیت نمیشود بلکه شامل حال زنان باردار و سالمندان نیز میشود. بنابراین برخورداری از امکانات شهری و حقوقی که سایرین از آنها برخوردارند، حرف دل آنها هم هست.
معلولان افراد توانمندی هستند مشروط به اینکه زیرساختهای حضور و مشارکت ما در جامعه به رسمیت شناخته و آماده بشود. یکی از این زیرساختهای بسیار مهم جا به جایی شهری و مناسب سازی محیط است که اگر رعایت شود و به حد استاندارد برسد، ما خودمان میتوانیم بسیاری از مشکلات اشتغال، معیشت و تحصیل را حل کنیم. نیازی نیست که حتما برای ما شغل پیدا کنند اما مشروط به استانداردسازی زیرساختها که یکی از مهم ترین آنها مناسبسازی محیط، معابر و اماکن عمومی و حمل و نقل عمومی است.
در پایان اگر نکاتی هست بفرمایید.
مشکلات افراد دارای معلولیت ساختاری است. تا زمانی که مشکلات به صورت سیستماتیک حل نشود اتفاق خاصی نخواهد افتاد. این مشکلات ساختاری یا سیستماتیک در بخشهای اجرای قانون، نظارت بر قانون، پیگیری و اقامه دعویهای حقوقی در رابطه با کانون حمایت از حقوق معلولان و یا کنوانسیون بین المللی حقوق افراد دارای معلولیت هستند. دستگاههای اجرایی از اجرای قانون طفره میروند. مجلس کارآمد نداریم که بر اجرای قوانین نظارت داشته باشد. سیستم نظارتی خاصی در همه عرصهها به ویژه در عرصه حقوق افراد دارای معلولیت نداریم. از طرف دیگر، سازمانهای دولتی هم نسبت به دستگاههای اجرایی دیگر اقامه دعوی قضایی برای عدم اجرای قوانین مربوط به حقوق معلولان نمیکنند. مثلا سازمان صدا و سیما ماده ۲۱ قانون حمایت از حقوق معلولان را اجرا نمیکند. ماده ۲۰ را وزارت ارشاد اجرا نمیکند. ماده ۲ را شهرداریها اجرا نمیکنند. سازمان متولی ما که سازمان بهزیستی است در تاریخ سابقه نداشته که نسبت به این دستگاهها اقامه دعوی قضایی کند. با این اوصاف، افراد دارای معلولیت چه اقدامی میتوانند انجام بدهند؟ سازمانهای دولتی سازمانهای غیر دولتی را به وجود آوردهاند که این سازمانهای غیر دولتی یا اصطلاحا خصولتی تقریبا کار همان سازمانهای دولتی را با واسطه انجام میدهند. بودجههایی دریافت میکنند اما به دلیل وابستگیهایی که به سازمانهای دولتی دارند حقوق افراد دارای معلولیت را پیگیری و نظارت نمیکنند. در حالت کلی، نتیجه این میشود که قوانین یا اجرا نمیشوند یا در صورت اجرا با نقصان و یا اعمال سلیقه همراه خواهد بود. سازمان متولی پاسخگو نیست. خودش بسیاری از مفاد این قانون را رعایت نمیکند و از قانون تخطی میکند. وقتی سازمان متولی تخطی میکند چطور میشود از دستگاههای اجرایی دیگر توقع داشت. سازمان بهزیستی در خصوص عدم اجرای ماده ۲ قانون حمایت از حقوق معلولان کوچکترین انتقادی نمیکند. گر چه انتقاد هم کارساز و کافی نیست چون سازمان بهزیستی میتواند از شهرداریها به دلیل عدم اجرای ماده ۲ شکایت کند ولی تا الان سابقه نداشته چنین اقدامی کند. دو سال پیش یکشخص نابینا از پل عابر پیاده به زمین افتاد و آسیبهای بسیاری دید مگر سازمان بهزیستی از شهرداری شکایت کرد؟ مگر چند روز پیش معلولی را که به بهانه شیوع ویروس کرونا میترساندند و ویدیو آن به طور گسترده در شبکههای اجتماعی منتشر شد، سازمان بهزیستی به مسئله ورود کردن و ترتیب اثر داد؟ دوست عزیزمان جواد ایزدی که بر اثر حادثه ایستگاهBRT فرایبورگ اصفهان دچار سانحه شد و به صورت دلخراش کشته شد، مگر سازمان بهزیستی اقدامی انجام داد؟ سازمان بهزیستی سازمانی است که باید این کارها را انجام بدهد ولی متاسفانه انجام نمیدهد. دیگر از سازمانها و دستگاههای دیگر نمیشود انتظاری داشت.


از طرف دیگر مجلس موظف است به این امور رسیدگی و نظارت کند. خود نمایندگان مجلس میگویند مجلس تبدیل شده است به کارخانه تولید قوانین. قانونی که بر اجرای آن نظارت نشود و کسی نباشد که مسئولان دستگاههای اجرایی را مواخذه کند به چه دردی میخورد؟ ما این همه نسبت به بودجه اعتراض کردیم. آنها نهایت کاری که کردند اقدام به نوشتن نامه بود. پس استیضاح را برای چه گذاشتهاند؟ وقتی اینقدر مسئله قانون معلولان برای مجلس بیاهمیت است مسلم است دستگاههای اجرایی به خودشان حق و اجازه میدهند که این قوانین را اجرا نکنند. بنابراین قانون به صورت سلیقهای اجرا شود. با ادامه این روند فکر نمیکنم اتفاق خاصی بیفتد هر چند که افراد دارای معلولیت خودشان هم پیگیر اجرای قانون هستند ولی در نهایت نمیدانم که چقدر خود افراد دارای معلولیت بتوانند دستگاهها را موظف کنند که قوانین را اجرا کنند، نظارتها را بیشتر کنند و امکاناتی داشته باشند که بتوانند نسبت به دستگاهها اقامه دعوی قضایی کنند. سازمانهای غیر دولتی و مردم نهاد که امکانات و بودجه دارند اقدامات ریشهای مثل اقامه دعوی نسبت به دستگاههایی که قانون را اجرا نمیکنند، صورت نمیدهند.
با تشکر از فرصتی که در اختیار خط صلح قرار دادید.
برچسب ها
بهروز مروتی ترابری حمل و نقل خط صلح شماره 107 ماری محمدی ماهنامه خط صلح معلولان