آخرین به روز رسانی شنبه, می 21, 2022
09 سپتامبر 2013 admin دستهبندی نشده ۰
ایرانیان باید برای دست یابی به توسعه ی پایدار و عادلانه گره های زیادی را با دست یا دندان باز کنند، اما شاید باز کردن هیچکدام از این گره ها به اندازه ی مساله ی حجاب، آزادی روابط جنسی و پذیرش آزادی های اجتماعی زنان در اذهان مردم دشوارو پیچیده نباشد، این در حالی است که بخش های مهمی از جامعه قائل به ضرورت ایجاد تحول در این زمینه نیستند. در گفتار پیش رو می کوشم به تشریح دشواری های تغییر نگرش دراین زمینه و علل آن بپردازم.
یک. مذهب به عنوان یکی از بنیادی ترین وجوه حیات اجتماعی بشر حامل اصولی است که در زمان تکوین آن شکل می گیرند؛ اصول مقدسی که بازنگری در آنان می تواند به معنای کفر و ارتداد از دین تلقی شده و عواقب اجتماعی سنگینی در پی داشته باشد. ناامنی جغرافیایی ایران و اهمیت برقراری امنیت،سنت استبداد سیاسی و نقش پر رنگ مذهب در حفظ بنیادهای حاکمیت سیاسی، بدون حضور آشکار در قدرتمستقر، حریم امنی برای نقد اصول مذهبی بوده است. از این دیدگاه مساله زن و تمام مسائلمربوط به آن که در دیدگاه مذاهب امری دست چندم و تقریبا بدون اهمیت است، قابل بحث و نقد نیست؛مساله ای که در دوران حاضر و علی الخصوص با رخداد انقلاب ۵۷ و قرار گرفتن مذهب در سیبل قدرت سیاسی به عنوان یکی از موانع اصلی ایجاد تحول در عرصه ی اجتماعی به چالش گرفته می شود.
دو. در ناخودآگاه جمعی ایرانیان هیچ مساله ای به اندازه ی ناموس گرایی در حیطه ی خطوط قرمز قرار نمی گیرد. اصطلاح عفت و پاکدامنی برای یک زن امتیازیست که حق خدشه دار شدنش وجود ندارد، حتی اگر عامل آن خود زن نباشد؛ به عنوان مثال اگر زنی مورد آزار جنسی و حتی تجاوز قرار گیرد از هیچ شکلی از حمایت اخلاقی جامعه برخوردار نمی شود و فرد آزار دیده تا حدی موجب شرمساری خود و اطرافیان است که در موارد بسیاری جرات بیان آن را ندارد. این درحالیست که در قوانین حقوقی مدنی و کیفری نیز که بازتابی از افکار عمومی هستند، حق مالکیت مطلق انسان بر بدن و افکار خود به هیچ وجه مورد حمایت قانون قرار نمی گیرد، زن موجودی است که برای پاک ماندن باید پوشیده شود، و اگر مورد آزار و شکنجه قرار گرفت نتیجه رفتار تحریک آمیز خود را دیده است. برای درک چرایی این مساله باید یک گام به عقب برگردیم؛ مساله ی حقوق زن به عنوان یک انسان، مانند حکومت قانون و آزادی های مدنی از جمله مسائلی هستند که در جامعه ایران بوجود نیامده اند، بلکه بواسطه ی جو حاکم بر جهان مدرن به کشور وارد شده اند. سبک زندگی جدید متاثر از مساله ی حق در معنای مدرن و عقلانیت انتقادی ناظر بر رفتار فردی و جمعی انسان است،که در اینجا در برابر نگرش سنتی وظیفه در برابر حق و تقلید در برابر تفکر قرار می گیرد. اصول اخلاقی و عرفی بر چه مبنایی در ایران تولید و باز تولید شده است؟ عقلانیت نقاد مدرن یا سنت؟ پدر سالاری و خانواده سالاری و غریزه گرایی یا انسان سالاری؟ شاید اگر زن توان جسمی بیشتری از مرد داشت، تاریخ ستم علیه او به شکل دیگری رقم می خورد.زن به عنوان یک انسان از حقوق اساسی برخوردار است که به عنوان جنس مونث در متون مقدس به آن هیچ اشاره ای نشده است؛ اگر جامعه در ناخودآگاه خود حقوق زن را بر مبنای همین متون و غرایز ثبت کرده باشد، کوشش برای احیاء حقوق زن به معنای بخشی مهم از جدال تاریخی سنت و مدرنیته با قربانیان بسیار خواهد بود.
سه. مساله ی زن در ایران تا حد زیادی طبقاتی نیز هست، نقش پر رنگ مذهب در جمعیت کثیر طبقات محروم جامعه و تاکید این طبقات بر صیانت از سنت های اجتماعی به پیچیدگی این موضوعدامن می زند. این افکار متاثر از محدودیت در برخورداری از امکانات آموزشی و زیستی مدرن هستند و در حالی که نارضایتی زنان در طبقات متوسط و بالای جامعه از وضعیت موجود مشهود است، زنان طبقات محروم به تحول در امکانات حقوقی خود نمی اندیشند. سن پایین ازدواج، تمایل کمتر به ادامه ی تحصیل و آمار بالای خودکشی (بویژه خودسوزی)، همگی از نشانه ها و نتایج ستم مضاعف اعمال شده بر زنان در طبقات محروم هستند.
چهار. دیگر اینکه مساله ی زن تنها مختص به خود او نیست، بلکه پیش از آن مساله ی انسان است. فعالین حقوق زن به لحاظ سیاسی با محدودیت و سرکوب شدید در انتقال آگاهی به جامعه روبرو هستند، اما شاید ضربه ی بزرگ تر به جنبش حقوق زن، عدم کوشش برای ایجاد همبستگی فراجنسیتی در باب تحول خواهی در این مساله است. جنش زنان نمی تواند بدون برقراری پیوند موثر با جنبش های قدرتمند دیگر به موفقیت خود در آینده ی نه چندان دور امیدوار باشد، پیوندی که تا کنون از نمود کافی برخوردار نبوده است.
23 ژوئن 2014 ۹