اخرین به روز رسانی:

مهٔ ۲۲, ۲۰۲۵

چرا گِل و سیل نفسمان را برید؟/ مرتضی هامونیان

تا لحظه قلمی شدن این کلمات و بنا به اعلام رسمی، 76 کشته و حدود 20 هزار میلیارد تومان خسارت زده است. وزیر راه و شهرسازی می گوید که یازده هزار ابنیه فنی (از جمله پل ها و آب روها) و 725 پل، یا تخریب شده و یا به آن ها آسیب کلی وارد آمده است.

از آن 20 هزار میلیارد تومان، سهم وزارت راه سه هزار و دویست و پنجاه و سهم وزارت جهاد کشاورزی 13 هزار میلیارد تومان خسارت است. (1) و باید به این اعداد خسارت آب و برق ایجاد شده، خسارت به تاسیسات نفتی و واحدهای مسکونی در شهر و روستا را که یا نابود شده اند و یا نیازمند بازسازی اند هم اضافه کرد. روستاهایی که از بین رفته و دیگر چیزی بر جای نمانده است.

شاید در نگاه اول تعداد خسارات جانی رسمی فاجعه سیل نوروز امسال عدد کوچکی به نظر برسد. آن هم برای ملتی که در نوروز سال گذشته، 21 هزار نفر تنها در تصادفات رانندگی تلفات داده است. (2) اما به نظر می رسد که این عدد کشته شدگان هم دقیق نباشد. روستاهایی در مناطقی از استان لرستان (دستکم) از دست رفته که ثبت زمین شهری نبوده است. این نکته را می توان از گفتگو با ساکنین حال یا گذشته این استان دریافت. روستاهایی که تنها در ایام انتخابات با صندوق رای های سیار مواجه می شدند و در بقیه ایام سال، انگار برای استانداری و فرمانداری و بخشداری ها، وجود خارجی نداشته اند. از این میان هستند روستاهایی که تماماً از میان رفته اند. هستند روستاهایی که اصلاً از بلایی که بر سرشان در حال نازل شدن بوده، خبر نداشتند و به یک باره با حجم عظیم آب روبه رو شدند. آبی هم که تنها آب نبود. گِل بود و خصلت این گل این است که با توجه به چگالی چندبرابرش، کم تر سازه ای، بالاخص در آن مناطق خاص در برابر آن یارای مقاومت دارد. به این آمار، مفقودین را هم باید اضافه کرد. و هم چنین هزینه های آتی ساکنان دستکم سه استان گلستان، لرستان و خوزستان برای ساختن. ایضاً باید به شمار آورد هزینه های پزشکی و وضعیت فعلی آن ها را که هرآن چه بر سرشان می رود، از عواقب سیلی است که خانه شان را برانداخته است.

کشوری در اروپاست به نام هلند. از تمامی خاک این کشور، نصفش تنها چند فوت (هر فوت سی و نیم سانتی متر) از سطح دریا بالاتر است و ارتفاع بقیه کشور از سطح دریا منفی است. اما سال هاست که در برابر سیل آسیبی ندیده است و با یک سیل ناشی از بارندگی هرچند زیاد، بیش از نصف مملکتش درگیر نشده است. اضافه کنیم که ایران جزو مناطق گرم و خشک دنیا محسوب می شود و گودترین نقطه فلات ایران هم جایی است در بیابان لوت که 117 متر از سطح دریا بالاتر است. (3) اما یک سیل، هرچند گسترده و با دربرگیری 20 استان کشور، چنین بلایی بر سر آن می آورد. آیا نباید پرسید که دلیل این آسیب پذیری چیست؟ و چه بر سر ایران آمده است که چنین در برابر این مسئله ضعیف است و شکننده؟

قطعاً نگارنده مدعی نیست که می تواند در یک مقال به تمامی دلایل مربوط به این مسئله بپردازد. اما شاید در نگاهی کلی بتوان چند مسئله مشخص را برجسته کرد.

یکی از اصلی ترین مسائل، بحران مدیریت است. ستاد بحران و ستاد حوادث غیر مترقبه ای که خود اولین جایی است که غافلگیر می شود. در طول سال و سال ها بارها کارشناسان و دانشمندان حوزه محیط زیست و آب و آبخیزداری هشدار می دهند که بحرانی نزدیک است و مشکلی حادث خواهد شد. اما نهادهای مدیریتی در ایران تا واقعه را به چشم خود نبینند و تا احساس خطر نکنند، دست به عملی نمی زنند. حتی وقتی که نهادهای ذیربط به مانند هواشناسی هشدار می دهند که مثلاً بارندگی بسیاری، بیش از حد تصور و در حجم میزان بارش یک سال منطقه قرار است اتفاق بیافتد، استاندار محترم وقت -در این جا استاندار گلستان، آقای مناف هاشمی-، می گوید که «تصور ما این بود که همه کارها جمع شده بود. ما در بهترین شرایط استانداری را جمع کرده بودیم. با اجازه آقای وزیر یکی دو روز مرخصی گرفته بودیم». (4)

یعنی استاندار که در زمان حادثه در استان فرماندهی اصلی میدان را برعهده دارد، بر مبنای تصوری که ناشی از فهم خود و نه دید کارشناسی است، فرض می کند که کارها انجام شده و با سپردن مسئولیت به رده های بعدی برای تعطیلات به خارج از کشور سفر می کند. آقای مناف هاشمی در همین مصاحبه با اقتصاد 24 می گوید که «فکر نمی کردیم بارندگی های ۵ روز قبل ارتفاعات خراسان شمالی به آق قلا برسد». (4) درست است که ممکن است بارش پیشبینی نشده ای حادث شود و یا این مسئله در نظر گرفته شود که پیشبینی هواشناسی درصدی -البته بسیار کم- از خطا را هم می تواند داشته باشد؛ اما استدلال استاندار در زمان وقوع فاجعه که بر مبنای فکر کردن تصمیم گیری کرده، با هیچ منطق مدیریتی جور در نمی آید.

این بی مدیریتی هم فقط خاص مسئله سیل و رفتار مدیران کشور نیست. در زلزله هم با همین مشکل مواجه هستیم. در فاجعه سوختن ساختمان پلاسکو هم همین طور. همیشه واقعه روی می دهد، مدیران در فاز اول غافلگیر می شوند و بعد علاج واقعه را نه قبل از وقوع که بعد از وقوع می کنند.

مسئله دیگر امری است که می توان آن را نابودی خاک و طبیعت در طول سه دهه اخیر نامید. سه دهه سیاست های نادرست در حوزه آب و آبخیزداری، سدسازی های متعدد که مثلاً به مانند سد گتوند در استان خوزستان هزاران نفر نخل را نابود کرده است، چراهای بی رویه و بیش از حد استاندارد و در تمامی سال که به نابودی تمام مراتع درجه اول کشور انجامیده است و خاک سبز مراتع را به خاکی بی بنیان بدل کرده که با آب شسته می شود و سیل گِلش خانمان مردم را نابود می کند. حجم گلی که در معمولان و پل دختر شاهد بودیم، همه خروجی همین فاجعه و ظلم بر طبیعت است. به تمام این ها باید عدم رعایت حریم و بستر رودخانه ها را هم اضافه کرد. وقتی در طول سال ها و به دلیل خشک بودن یا کم آب بودن رودخانه، حریم و بستر آن رعایت نشده و با مجوز نهادهای نظارتی یا بی مجوز آن، انواع و اقسام سازه ها در این مسیر ساخته شده است، باید هم انتظار داشت که در زمانی که این حریم و بستر رود باید انجام وظیفه بکند و آب را از خود بگذراند و به مسیرش هدایت بکند، همه آن چه ساخته اند طعمه ضربه سیل خروشان آب خواهد شد. سازه های رود کارون نمونه بارز این مسئله است. پارک جزیره در رود کارون به زیر آب رفت. (5) دلیل ساختش هم کم آبی کارون اعلام شده بود و اما مسئولان بی دانش و آگاهی و عقلانیت حساب نکرده بودند که اگر روزگاری در طول مدت کوتاهی با این حجم از بارش مواجه شوند، بستر و حریم تحدید شده رود که در آن جزیره هم ساخته شده، توان تحمل این آب را نخواهد داشت و هرآن چه در مسیر طبیعی اش، بر سر راهش، ساخته شده نابود خواهد کرد.

نمونه دیگر این فاجعه طبیعی پر کردن مسیل کنار دروازه قرآن شیراز است. اگر آن مسیل طبیعی که ثمره سال ها سیلاب در آن منطقه که خود سیل آباد نام دارد پر نمی شد، هیچ اتفاقی برای دروازه قرآن و مسافران نوروزی در حال تفریح در محدوده آن رخ نمی داد. در واقع سیلاب طبیعی تنگه الله اکبر شیراز در آن منطقه مسیر خودش را می رفت. (6) مسیری که هزاران سال در آن حرکت کرده بود. اما تلاش انسان برای نابودی خاک و مسیرهای طبیعی آب چنین فاجعه ای را رقم زد.

و به تمام این مسائل باید مسئله فرونشست زمین را هم اضافه کرد. نابودی منابع آب زیر زمینی، نه تنها فرونشست های مهیبی را در سطح کشور ایجاد کرده، که علاوه بر آن موجب می شود که در هنگام وقوع سیلاب هایی این چنین، چون آب بستری برای ذخیره سازی در عمق زمین ندارد و مخازن طبیعی آب زیرزمینی که در طول هزاره ها ایجاد شده، به سبب بهره برداری نادرست نابود شده، آب به جای فرو رفتن در زمین در سیر طبیعی خود و کاسته شدن از شدت و حدتش، با شستن خاک و بالا رفتن ذرات معلق در آن هم نیرویش بیش تر می شود و هم سیلش ویرانگرتر. ذرات معلق که بالاتر می رود، جرم سیال در حال حرکت هم بیش تر می شود و با توجه به سرعت آن، ضربه اش فاجعه بارتر خواهد بود.

نکته دیگر اما در خصوص مردمان و ساکنان دیار ما، بی اعتمادی عمومی است. به حاکمیت و هشدارهای نهادهای رسمی. دهه ها دروغ و ریای حاکمان، دهه ها اخبار کذب و نادرست، دهه ها تلاش برای حاکم کردن نظامی اقتدارگرا موجب شده است که دیگر بدنه اجتماعی به حاکمیت اعتماد نداشته باشد. این عدم اعتماد در چنین وقایعی نتیجه خود را نشان می دهد. هواشناسی و استانداری و بخشداری و دهداری فریاد می زد که مردم تخلیه کنید و بروید، اما کسی از جایش تکان نمی خورد. هم چنین سابقه فاجعه بار حاکمیت در کمک و یاری مردم در جبران خسارات ناشی از حوادث طبیعی هم موجب می شود که مردم حاضر نباشند که از خانه و زندگی خود بگذرند تا جانشان را حفظ کنند.

در جهانی که به آن جهان متمدن می گویند، بیمه ها یا دولت -بسته به نوع نظام حاکم-، بر خود فرض می دانند که در صورت وقوع فاجعه ای طبیعی به مانند سیل و زلزله، به آسیب دیدگان کمک کنند و هرچه زودتر آن هایی را که خانه از دست داده اند، صاحب خانه کنند و برای آنان که زندگیشان نابود شده است، تا حد امکان دستکم حداقلی سرپا کنند. اما سابقه حاکمیت جمهوری اسلامی در مواجه با آسیب دیدگان حوادث طبیعی، از زلزله بم تا ورزقان و کرمانشاه نشان می دهد که پس از فاجعه و بعد از گذشت یکی-دو ماهی از اتفاق، دیگر کسی سراغ حادثه دیدگان را نخواهد گرفت. نمونه هایش در سال های اخیر کم نبوده و نیست. با این وضعیت، روستا نشین و یا شهرنشینی که همه زندگی اش یک خانه و لوازمش و احتمالاً یک خودرو و دام و زمین است، حاضر است جانش را هم وسط بگذارد و اما آن چه که دارد، رها نکند. چرا که فرضش بر این است که بعد از واقعه، کسی حال او را نخواهد پرسید و تمام تبلیغات حاکمیت مبنی بر جبران خسارات در واقع حرف هستند و نه عمل! یک دهه سیل در ایران، از سیل 1388 قمرود تا 1390 سردآبرود گرفته تا سیل سال 1393 در استان های مازندران و گلستان و سمنان و سیل سال 1394 در مناطق گسترده ای از شمال تا غرب کشور، و هم چنین سیل های 1395، 1396 و 1397 در نقاط مختلف کشور، هر بار به مردم وعده بازسازی داده شده است. و هر بار تنها سهم مردمان وعده بود. وعده خالی بی نتیجه! (7)

به این مشکلات اضافه کنید وضعیت بد هواشناسی در ایران را که وقتی چندین بار وضعیت نادرست را اعلام می کند، اعتماد عمومی را از دست می دهد و دیگر کسی به هشدارهایش توجهی نمی کند؛ فرض بر این است که آن چه آن ها می گویند درست نیست.

مورد دیگر هم عدم آگاهی بخش هایی از مردم از اصل واقعه قریب الوقوع است. در نوروز امسال و در نبود روزنامه های کثیرالانتشار، وظیفه آگاهی رسانی در همان ابتدای رویداد بر عهده صداوسیما بود. اما انگار رسانه ای که باید ملی باشد و البته میلی است، فرضش بر این است که اگر بگوید چه قرار است روی بدهد، اقتدار نظام به خطر افتاده. در واقع فکر می کند که اگر به مردم بگوید که سیلی در راه است و راه افتاده و چگونه می توانند خود را ایمن کنند و چه باید بکنند، پایه های اقتدار نظام لرزیده و تصویر همیشگی که همه جا نا امنی و بلا است، غیر از مملکت تحت حکومت ما، نقض شده است. متاسفانه صداوسیما در ابتدای ماجرای سیل سال جاری عملکرد خوبی نداشت. و وقتی مجبور به پوشش همه جانبه شد که دیگر آن چه نباید روی داده بود.

در مواجه با فاجعه ای به مانند سیل برای مردم ایران از زمین و زمان می بارد. مدیران نالایق، زمین و طبیعت نابود شده و بی اعتمادی به حاکمیت و عدم آگاهی عمومی. همه در کنار هم دست به دست همدیگر می دهند تا سیلی را که قابل مدیریت بود و می شد تا حد بسیاری از عواقبش کاست، به فاجعه ملی بدل کنند که تا سال ها زندگی بخش بزرگی از مردمان دیار ما را تحت تاثیر خود قرار دهد و نابود کند. در واقع آن چه فاجعه شد، بیش از سیل آب، سیل روزگار بود. ممکن بود سیل نباشد. زلزله ای باشد که منطقه بزرگی از کشور را بلرزاند. آتش فشانی باشد که پس از هزاره ها باز فعال شده است یا هر عامل دیگر. سیل نوروز امسال نشان داد که اگر حاکمان استدلال می کنند که قدرت های غربی و رقبای همسایه ایران به دنبال کلنگی کردن وضعیت منطقه و ضربه به منافع ملی ایران هستند، پیش از آن ها حاکمان بر کشور با عملکرد فاجعه بارشان وضعیت کشور را کلنگی کرده اند. خانه ای کلنگی ساخته اند که با سطلی آب دیوارش فرو می ریزد و با تکانه ای ممکن است پی اش فرو بپاشد. ایران معروف است که مسیر گسل هاست. ظاهراً بزرگترین گسل، و بسیار بزرگ تر از گسل های زمین، گسل های مدیریتی در زمینه های مختلف و اعتماد عمومی و صداقت حاکمیت با مردم و فهم لزوم آگاهی دادن به مردم است. نه سیل، نه زلزله و نه حتی آتش سوزی، اگر با عقلانیت مردمان مواجه شود، نمی تواند چنین فاجعه برای زندگی انسان ها بسازد. از اجداد غار نشینمان تا امروز، هزاره ها با حوادث و بلایای طبیعی دست به گریبان بوده ایم. اما آن جایی نابود و منقرض و از هستی ساقط شدیم که نه بلای طبیعی که بلای غیرطبیعی به نام خودمان بر سر خودمان آوار شده. طبیعت مقصر نیست. طبیعت مهربان است و بخشنده. راه خودش را می رود. با انطباق با طبیعت می توان با او زندگی کرد؛ اگر قدرتمداران مدعی خدایی بر همه چیز بگذارند و بفهمند.

پانوشت ها:
  1. آسیب سیل در ایران: ۷۶ کشته و ۲۰ هزار میلیارد تومان خسارت، دویچه وله، 28 فروردین ماه 1398
  2. تعداد کشته شدگان در تصادفات نوروزی سال 97، مشرق نیوز، 22 فروردین ماه 1397
  3. گودترین نقطه فلات ایران مشخص شد، مهر، 8 دی ماه 1392
  4. اظهارات استاندار از خارج برگشته گلستان، اقتصاد24، 3 فروردین ماه 1398
  5. بالا آمدن دوباره آب رودخانه کارون، مانا، 19 فروردین ماه 1398
  6. جزئیات مهم خطاهای انسانی که عامل سیل خونین شیراز شد، ایلنا، 8 فروردین 1398
  7. محجوب، نیکی، سیل در ایران؛ یک دهه تخریب، یک دهه وعده برای بازسازی، بی بی سی فارسی، 25 فروردین ماه 1398
توسط:
آوریل 21, 2019

برچسب ها

خط صلح زلزله سیل ماهنامه خط صلح مدیریت بحران مرتضی هامونیان