اعتیاد زنان؛ گوش شنوایی هست؟/ فروز محمدی
خوگیری و عادت غیر قابل کنترل، جنسیت نمی شناسد. انسان گاه چنان تحت تاثیر و یا فشار حقیقی ترین و ناب ترین حس های درونی مثل اوج و فرود، عشق، اندوه، فقدان، خشم، شادی، آرامش، صبر و غیره قرار گرفته که در پی آن احساس یاس و درماندگی وجودش را دربر می گیرد. سپس، به دنبال تشدید آن حس یا تسکین این یاس و سرخوردگی می رود و گاهی بنا به مختصات و شرایط خودخواسته یا تحمیل شده، فاقد توانایی و مهارت های لازم برای ایجاد یا دفع آن ها بوده و این زمان بزنگاه است… و زنان هنگام قرار گرفتن در این مختصات با سرعت بیش تری و در باتلاق عمیق تری سقوط می کنند.
باید پذیرفت بسیاری از مسایل در ایران زیر سایه سنگین نگاه حاصل از ذهنی جنسیت زده است. علی رغم تلاش ها و فعالیت های رسمی و غیر رسمی فعالین حقوق بشر، هنوز هم جامعه زنان ایران از نظر مسایل اجتماعی با پیچیدگی ها و مشکلات بی شماری دست به گریبان است؛ معضلات ریز و درشتی که گاه به نظر می رسد تا ابد ادامه خواهند یافت. اعتیاد هم از این دست مسایل پیچیده و لاینحل است. این خوگیری افراطی و تکرارشونده، سالیان طولانی در بسیاری از جوامع از جهات مختلف مورد بررسی و تلاش برای کنترل قرار گرفته است. اعتیاد هم مانند بسیاری از پدیده ها، به دلیل گره خوردن به مسایل اقتصادی و حتی سیاسی و پیشینه اجتماعی، روز به روز پیچیده تر شده و بعد از گذر از دوران مجازات ها و راهکارهای خشن، بی رحمانه و گاه غیرانسانی، امذروزه بسیاری از جوامع به تلاش برای درمان و پیشگیری و کنترل و رسیدگی به این گروه آسیب دیده رسیده اند.
فکر کردن و کنکاش در مختصات این آدم ها اندوهی بی پایان به همراه دارد. مختصاتی که روز به روز به عوامل بیش تر و عمیق تری وابسته شده و توضیح و توجیه آن اصلاً آسان و راحت نبوده و نیست ولی روز به روز این انسان های خوگیر که عادت به تکراری غیرقابل کنترل در مصرف دارند، دچار سرنوشت های غم انگیزتری می شوند. نحوه روبه رو شدن با تخریب و اضمحلال حاصل از اعتیاد، مانند بسیاری از مسائل دیگر در جوامع مختلف متفاوت است و قطعاً نتایج متفاوت تری هم به دست می دهد. در ایران سال هاست بی مسئولیتی و نگاه نادرست از یک سو و گره خوردن آسیب های اجتماعی به مسائل سیاسی از سوی دیگر، مواجهه و چاره اندیشی را سخت و گاه بی ثمر نموده است. حال اگر مشخصاً به اعتیاد زنان در ایران نگاه کنیم، مسئله خیلی غم انگیزتر است. زنان ایران در معرض آسیب های روانی و جسمی زیادی بوده و هستند که بخشی از آن ها قابل پیگیری قانونی نیست. در ایران پدیده اعتیاد زنان پیامدهای تراژیک بسیار سنگین و عمیقی را به دنبال دارد و در عین حال راهکارهای پیشگیری و مراقبت و کنترل بسیار محدود و اندک است. اشاعه فحشا، بیماری های پیش رونده عفونی و ویروسی و افزایش کودکان بی یا بد سرپرست از آشکارترین نتایج این تخریب اند که زنجیر وار ادامه می یابد. از طرفی این مسائل، به دلیل شرایط خاص سیاسی اجتماعی و اقتصادی ایران هرگز در طی این سال ها جزو الویت های اصلی مسئولین و جامعه نبوده و طبیعتاً فعالیت های مرتبط بهبود دهنده نیز ارزش گذاری نشده است. تمامی اطلاعات و راهکارهای موثر مرتبط با آن هم تقریبا ناشناخته مانده و مضاف بر این که هیچ حمایتی از ایده ها و اندک فعالیت های گروه های کوچک به عمل نیامده و زمان های طلایی برای پرداختن به آن از دست رفته است. حتی در آموزش و آگاهی دادن به خانواده ها هم قدمی جز همان توصیه های کلیشه ای و سطحی رسانه ای نظیر کنترل همه جانبه –آن هم بدون آگاهی از منظر روانشناختی- برداشته نشده است. غافل از این که اعتیاد، مخصوصاً در زنان، ریشه های عمیقی دارد و پیشگیری و درمان آن نیازمند اجرای یک فرایند کاملاً پیش بینی شده و مستمر در همه ابعاد زندگی فرد خوگیر به عادت کنترل نشده است. این جاست که همیشه از خودم می پرسم در کشور ما، در رابطه با حل کدام مشکل و آسیب اجتماعی فرآیندی با ساختار توانمند و قدرت پوشش همه ابعاد طراحی و اجرا شده است؟
حال که سالیان دراز است اعتیاد از مسیر سنتی و قدیمی خود خارج شده و این روزها گستره آن به مدارس کشیده شده که خبر از فاجعه ای عظیم تر می دهد، اعتیاد زنان به واسطه شرایط حاکم معمولاً تا حد ممکن پنهان می ماند و خیلی دیرتر آشکار شده و به همین دلیل فرصت های موثر درمان و یا پیشگیری به موقع و موثر بسیار کم تر است. اگر هم چنان به تفکر و کنکاش واقع بینانه و مبتنی بر حقایق موجود و پیدا کردن یا پیاده کردن راهکارهای علمی و تخصصی الویت داده نشود و ساده اندیشی و بی توجهی چه از منظر پیشگیری و درمان و چه از منظر برخوردهای اجتماعی و روانشناختی ادامه یابد، روز به روز ابعاد این تخریب و فروپاشی ناشی از آن گسترده تر خواهد شد و پیچیدگی های بیش تری را از لحاظ اجتماعی ایجاد خواهد کرد.
کاش یک کمپین هم اندیشی انسانی و دلسوزانه با نگاهی واقع بینانه و بدون رودربایستی در این رابطه شکل گیرد؛ اگرچه این روزها شاید هیچ گوشی برای شنیدن ناله های محزون و بی رمق زنانی که تمام ناکامی ها، ناامیدی ها، نامهربانی ها، نادیده گرفتن ها، سرخوردگی ها و فقر و تنگدستی و استیصالشان را در بی خبری ناشی از غوطه وری در عالم خوگیری افراطی و بدون کنترل سپری می کنند، نباشد. آیا این جا گوشی برای شنیدن، چشمی برای دیدن و اندیشه ای برای چاره جویی هست؟
برچسب ها
اعتیاد خط صلح فروز محمدی ماهنامه خط صلح مواد مخدر