کُلاژی از شعارهای اعتراضات سراسری دی ماه/ بهداد بردبار
در تظاهرات گسترده دی ماه ۱۳۹۶، شعارهای جدیدی برای اولین بار مطرح شد. این شعارها یک مانیفست مدون و منظم نیست. اما خواسته های افراد حاضر در این اعتراضات را نشان می دهد.
انقلاب بهمن ۵۷ به نام مبارزه با طاغوت و به نام خلق های مستضعف، فقیر و به حاشیه رانده شده، پیروز شد. بخشی از شعارهای طرح شده در آن انقلاب نیز ناشی از همین خواست ها بود. حال اما ۳۹ سال پس از پیروزی انقلاب بخشی از همان خلق های مستضعف در صف اول اعتراض بر علیه دو جریان اصلی سیاست در کشور شعار دادند و گفتند که: “اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا”. این شعار نیز در وضعیتی سر داده شد که صدای اعتراض زنان، کارگران، کشاورزان، معلمان، دانشجویان، بازنشستگان و مالباختگان موسسات مالی کمابیش هر روز از ایران به گوش میرسد و ظاهراً معترضان امیدی به اصلاح ندارند.
اعتراضات دی ماه ۱۳۹۶ در حدود صد شهر کشور منجر به کشته شدن دستکم 25 نفر از معترضان در خیابان ها شد. البته این آماری است سخنگوی قوه قضاییه ایران اعلام کرد و آمارهای غیر رسمی از عددی بیش از تعداد اعلام شده حکایت دارد.
مبارزه با دیکتاتور:
یکی از نکات بسیار جدی و جدید در شعارهای مطرح شده که تفاوت این اعتراضات و شعارهایش را با جنبش سبز نشان می دهد، شعارها علیه شخص اول حکومت است. شعارهایی از جمله: “مرگ بر دیکتاتور”، “ملت گدایی می کند، آقا خدایی می کند”، “ای رهبر واداده قبرت شده آماده” و “مرگ بر خامنه ای”.
این شعارها در کم تر از 24 ساعت به بخشی از شعارهای اصلی معترضان بدل شد و این در حالی است که در اعتراضات سال 1388، ماه ها طول کشید تا از شعارها از مسئله پیگیری رای در انتخابات به رُخ به رُخی با شخص اول مملکت بدل شود. این هدف شدن شخص اول ممکلت توسط شعار دهندگان می تواند نتیجه دخالت تمام عیار مقام رهبری جمهوری اسلامی در تمامی امور و شئون باشد که منجر به این شده که مردم در شهرهای کوچک و بزرگ شخص او را مسئول اصلی مشکلات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کشور قلمداد کنند. در جریان اعتراضات سال 88 اصلاح طلبان که خود را رهبران جنبش سبز می دانستند، سعی در کنترل شعارها و خواسته ها داشتند و این تقابل آنان با خواست های براندازانه به حدی جدی بود که پس از اعتراضات موسوم به عاشورا -که به درگیری شدید معترضان با پلیس و نیروهای لباس شخصی انجامید-، بلافاصله اصلاح طلبان در نقش کارشناسان و مهمانان شبکه های ماهواره ای به تقبیح “خشونت” و “شعارهای ساختار شکنانه” پرداختند. اما شعارهای طرح شده در اعتراضات سراسری دی ماه 96 محورهای دیگری هم داشت که در زیر به اختصار در خصوص آن ها توضیح داده می شود.
علیه مداخله جویی:
بخشی از این شعارها در نقد سیاست های مداخله جویانه ایران در منطقه بود. گفتنی است که جمهوری اسلامی ایران در سال های گذشته درگیر در جنگ های منطقهای بوده و البته شعار علیه رفتارهای ایران در منطقه در جنبش سبز نیز سابقه دارد. شعارهایی هم چون “نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران” در همان زمان موجب خشم شدید هسته سخت حاکمیت شد و این بار نیز معترضان سیاست های جنگ طلبانه ایران در منطقه و دخالت های آن را هدف قرار می دهند و دوباره می گویند که”نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران” و یا شعار می دهند “سوریه را رها کن، فکری به حال ما کن” و یا “مرگ بر روسیه”.
این شعارها نیز باز نشان از آگاهی عمومی از تاثیر رفتارهای بین المللی حاکمیت جمهوری اسلامی در مسائل داخلی ایران دارد. صرف میلیاردها دلار بودجه ای که می تواند در مسیرهای عمرانی و در بهتر کردن زندگی مردمان در ایران و بهبود وضعیت زندگی و معاش ایرانیان نقش بازی کند، در ماجراجویی های منطقه ای و فرامنطقه ای جمهوری اسلامی مسئله ای است که در این شعارها مورد هدف مردم قرار گرفته است. و باید به این مسئله درک تاثیر روسیه، بر رفتارهای حاکمیت جمهوری اسلامی را نیز اضافه کرد. تاثیری که توسط توده مردم درک شده و در قالب یک شعار به آن اعتراض می شود.
در اعتراضات سال 1388، شعارهای مطرح شده علیه دخالت های منطقه ای جمهوری اسلامی رنگ بوی ناسیونالیستی و یا سیاسی داشت اما در اعتراضات دی ماه 1396 شعارهایی که علیه دخالت های منطقه ای جمهوری اسلامی طرح می شد، بیش تر ریشه اقتصادی داشت. معترضان در شرایط بد اقتصادی ایران به هزینه های نجومی اما نامعلومی معترض بودند که به جای آن که صرف ایجاد اشتغال در ایران یا آبادانی کشور شود، صرف حرکات جنگ طلبانه در کشورهای خاورمیانه شده است.
دشمن شناسی؛ از رهبری تا مردم:
در ادبیات رهبری جمهوری اسلامی، “دشمن” نقش و جایگاه ویژه ای دارد. در این شعارها اما انگار مردم هم تعبیر خود را از دشمن عرضه کرده بودند. سر دادن”مرگ بر ها” از رئیس جمهور “روحانی” تا شخص اول حاکمیت، چه با نام شخصی و چه با اطلاق دیکتاتور گرفته تا کشورهای اصلی حامی نظام ایران چون روسیه و و چین و حتی حزب الله لبنان. و ایضاً شعارهایی چون “این همه لشگر آمده، علیه رهبر آمده” و شعار طنزآمیز اصفهانی ها با این مضمون که “سیدعلی ببخشین! دیگه باید بلند شین!”، همه نشان از دشمن شناسی مردم این بار علیه صدر تا ذیل حاکمیت از سویی و حامیان منطقه ای و فرامنطقه ای جمهوری اسلامی از سویی دیگر دارد. معترضانی که (همانطور که پیش تر گفته شد) هر دو جریان اصلی حاکمیت را مشروع نمی دانند و دیگر آن ها را (دستکم بنا بر آن چه که در اعتراضات سراسری دی ماه 96 شعار داده شد) بر نمی تابند. معروف ترین شعار در این زمینه شعار “اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا” بود که در ابتدا از دانشگاه تهران آغاز شد و به شهرهای دیگر نیز گسترش یافت. این شعار نمودی بود از احساس خیانتی که معترضان نسبت به همه جناح های شریک در ساختار قدرت جمهوری اسلامی داشتند. این شعار چنان برای اصولگرایان و اصلاح طلبان گران آمده بود که وزرات اطلاعات دولت حسن روحانی اقدام به بازداشت یک به یک فعالان صنفی دانشگاه ها کرد و چهره های برجسته اصلاح طلب به صورت مشخص علیه این شعار موضع گیری کردند.
شعارهای ایجابی:
اما علاوه بر این شعارها، شعارهایی نیز به صورت ایجابی سر داده شد. از “استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی” که شعاری بود که این بار نیز سر داده شد و یادگاری از شعارهای جنبش سبز است که در همان دوره نیز بحث های بسیاری را برانگیخت تا “میجنگیم، میمیریم، ایران رو پس میگیریم”، “این است شعار مردم، رفراندوم، رفراندوم”، “نان، کار و آزادی” و “اسلام رو پله کردید، مردم رو ذله کردید” که به نوعی نمایشگر تمایل معترضین به عرفی شدن امر سیاست در ایران و پایین آمدن حاکمان ایران از آسمان ذهنیت هایشان به زمین واقعیت های زندگی روزمره مردم است که با توجه به شعارها می بایستی در ایرانی با حکومت جمهوری بدون پسوند یا پیشوند برآورده شود.
یعنی در واقع معترضین تا این جا علیه دو جریان اصلی کشور موضع جدی گرفته اند، با دشمن شناسی شان دلیل اصلی مشکلات را شناسایی کرده اند و بعد در شعارهایی با ارائه راه حل (در اینجا مثلاً رفراندوم) خواستار حل سیاسی برای مسئله شده اند.
نکته قابل توجه در شعارهای این دور اعتراضات چرخش سریع شعارها از امر معیشت مردم(اقتصاد) به امر سیاست است. یعنی انگار مردم دریافته بودند که در ایرانی که صاحبان امر سیاست مداخله خود را تا تمامی حوزه های زندگی انسانی گسترش داده اند، راه حل مسئله اقتصاد از طریق حل معضل اصلی در حوزه سیاسی در این کشور می گذرد و سیاست و اقتصاد در ایران امروز دو روی یک سکه اند. یعنی در یک حکومت دمکراتیک و شفاف، فسادها نمایان می شود و با حل مسئله فساد و یا کم تر شدنش، بخش اعظمی از مشکلات اقتصادی مردم نیز به سمت حل شدن می رود. مجموعه شعارهایی که در اعترضات دی ماه مطرح شد، فریاد این نکته بود که معترضان برای رفع مشکلات اقتصادی و معیشتی راه حل اصلاح طلبانه را کارآمد نمی دانند و رفع مشکلات اقتصادی را با ایجاد تغییرات اساسی در ساختار سیاسی و ساختار قدرت در ایران ممکن می دانند.
یادی از گذشته در برابر حال:
در میان شعارهای اعتراضات سراسری دی ماه 96، شعارهایی هم در حمایت و یا یادبود رژیم سیاسی پیشین ایران وجود داشت. “رضاشاه روحت شاد” و یا “شاهنشاه روحت شاد” و “ای شاه ایران برگرد به ایران” که اتفاقاً در شهرهای مذهبی کشور به مانند قم نیز سر داده شد. جالب تر آن که بر مبنای ویدئوهای منتشر شده از اعتراضات شهرهای مختلف ایران، می توان این گونه نتیجه گرفت که وسیع ترین کاربرد این شعارها در شهر قم بود که پایتخت ایدئولوژیک جمهوری اسلامی محسوب می گردد و اکثر مراجع شیعه در این شهر ساکن هستند.
به گزارش خبرگزاری مهر، مورخ 12 بهمن 96 به نقل از نصرت الله لطفی، قائم مقام شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی، 85 درصد جمعیت کشور در زمان انقلاب بهمن 57 یا متولد نشده بودند و یا کودک 5 ساله بودند. این بدان معنی است که 85 درصد جمعیت کشور هیچ تجربه وجودی از دوران حکومت پیشین ایران ندارند و صرفاً با قیاس کارنامه دو حاکمیت از سویی و تاثیر رسانه هایی به مانند تلویزیون “من و تو” که در تلاش هستند تا تصویری سفید و بی مشکل و یا کم ترین مشکل از آن دوران ارائه کنند (و اتفاقاً یکی از پر بیننده ترین تلویزیون های فارسی زبان سال های اخیر هم هست)، با گذر از ساخت حاکمیت موجود به نفع حاکمیت دیروز ایران شعار می دهند.
فراموش نکنیم که دستگاه رسمی جمهوری اسلامی چهار دهه است به سیاه نمایی مطلق از دوران پهلوی دست می زند (آخرین تلاش هایش به مانند سریال “معمای شاه”) و در واقع ذکر نیک از ساختار رژیم پهلوی در وضعیت امروز ایران به مقابله جویی با حاکمیت فعلی نیز تعبیر می شود. یعنی در واقع عدم صداقت تاریخی، حملات بسیار بد، یک سویه و غیرعلمی و غیرمنطقی دستگاه رسمی جمهوری اسلامی از سویی و فعالیت رسانه ای و تبلیغاتی امثال تلویزیون پر بیننده ای که ذکر شد از سویی دیگر، موجب شده که نسلی که هیچ درک حضوری و وجودی از آن دوران ندارد و تنها درگاه دریافت اطلاعاتش هم همین رسانه های اصلی از هر دو سو است، یک روش مقابله با ساختار موجود را ذکر نیک از گذشتگان حاکمیت دیروز و یا خواست احیای روزگار پیشین بداند. در واقع این یادها بیش تر سلبی است و نه ایجابی. رضا شاه و محمد رضا شاه نماد حکومتی سکولار، مدرن و ملی گرا هستند. درست است که معترضان امروز دقیقاً حکومت پهلوی را نمی خواهند اما وجوهی از حکومت سکولار، مدرن و محترم در جامعه جهانی را می پسندند.
سیاست های اقتصادی دولت های ایران در سه دهه پس از جنگ، به محرومیت بخش های وسیعی از جامعه دامن زده است و همزمان همان دولتی که می گوید بودجه ندارم و در ایجاد اشتغال ناتوان است، خود را به عنوان یک قدرت نظامی منطقهای مطرح می کند و در رقابت های منطقه ای حضور دارد. این سیاست های اقتصادی و سرکوب های همه جانبه 4 دهه اخیر و فساد تمام عیار و سیستماتیک در ساختار جمهوری اسلامی، در واقع به ناکارآمدی ساختاری حاکمیت امروز منجر شده و معترضین اعتراضات سراسری بر این ناکارآمدی ساختاری شوریده اند.
میزان حقارتی که مردم ایران و به خصوص جوانان ایرانی از انزوای سیاسی حکومت ایران متحمل می شوند، بسیار بیش از آن است که تا کنون مورد توجه قرار گرفته است. از بی اعتباری پاسپورت ایران گرفته تا اینهمانی نام ایران و ایرانی با ترور و تروریسم برای مردم و جوانان ایرانی غیر قابل تحمل است. داغ ایران و ایرانی بودن حتی بر پیشانی پناهندگان سیاسی فرار کرده از کشور درج شده است و جهان در مواجهه هر روزه با اخبار منفی در خصوص حرکات غیر دیپلماتیک و تروریستی جمهوری اسلامی، ناخودآگاه احساسی منفی نسبت به ایران و ایرانیان پیدا کرده است. هم چنین ضعف روابط بین المللی حکومت ایران که حتی در ضعف فدراسیون های ورزشی ایران در استیفای حقوق تیم های ملی و باشگاهی ایران خودش را نشان می دهد، به یک فشار روانی در نزد همه مردم و جوانان ایرانی تبدیل شده است. از محروم شدن تیم های فوتبال ایرانی از میزبانی کشورهای عربی بعد از اشغال سفارت عربستان در تهران گرفته تا آخرین نمونه که محرومیت مربی و بازیکن تیم ملی کشتی ایران به دلیل عدم رویارویی با ورزشکار اسرائیلی است سبب شده یک احساس حقارت و شکست عمومی بر روحیه جمعی مردم ایران حاکم شود که همگی ناشی از انزوای سیاسی حکومت ایران در جهان و ضعف این نظام در همه عرصه های روابط دیپلماتیک است.
اعتراضات سراسری دی ماه 96 فرونشسته است؛ اما تمام نشده و فعلاً بدل به آتشی زیر خاکستر شده. در واقع انگار تن زنده جامعه ایران می خواهد واکنش حکومت را در قبال آن اعتراضات ببیند. واکنشی که در ماه های بعد و کنونی با سرکوب های گسترده -از فعالان محیط زیست و زنان گرفته تا دراویش-، همراه بوده و انگار حاکمیت در دوراهی شنیدن صدای مردم و افزایش سرکوب، دومی را برگزیده است. باید منتظر بود و دید در فازهای بعدی اعتراضات در ایران این شعارها چگونه پیگیری می شود.
برچسب ها
اعتراضات سراسری دی ماه بهداد بردبار خط صلح شعار