زنان مجرد و قوانین فرزندخواندگی در ایران/ زهرا باقری شاد
تونل زدن در کوه غیرممکن ها
قوانین فرزندخواندگی در ایران در سال ۱۳۹۲ اصلاح شدند و اصلاحات اعمال شده، برای نخستین بار این امکان را برای زنان مجرد فراهم کرد که کودکی را به فرزندخواندگی بگیرند. با این همه، اصلاح قوانین در این زمینه، برای زنان مجرد شرایطی مشابه و برابر با شرایط زوجهای خواهان پذیرش فرزندخوانده مهیا نساخته است. این زنان تنها در صورتی که بالای سی سال سن داشته باشند می توانند برای به فرزندخواندگی گرفتن یک کودک اقدام کنند و این درحالی است که کودک موردنظر فقط از بین دختران انتخاب می شود. از سوی دیگر، زنان مجرد در فرآیند پذیرش فرزندخوانده در اولویت دوم قرار دارند و زوج های بدون فرزند، هم چنان موقعیت خود را در اولویت نخست بهزیستی برای به فرزندی گرفتن کودک حفظ کرده اند.
از جمله عواملی که بر شرایط نابرابر میان زنان مجرد و زوج های خواهان پذیرش فرزندخوانده صحه می گذارد، ملاحظات قانونی برای واگذاری سرپرستی یک کودک به زنان مجردی است که شرایط ازدواج برای آن ها بعید بوده، یا سن ازدواج و باروری آن ها گذشته باشد. با این همه، تنها زنانی با این شرایط نیستند که برای پذیرش فرزندخوانده اقدام می کنند. در میان آن ها زنانی هستند که سال هاست به “مادر شدن” به صورت مستقل و بدون همراهی شریک زندگی فکر کرده اند و تنها از سر اجبارهایی هم چون شانس پایین ازدواج یا عدم باروری خواستار پذیرش فرزندخوانده نیستند. «لنا»، ۳۷ ساله و مدیرعامل یک شرکت مخابراتی، یکی از این زنان است. او در گفتگو با خط صلح میگوید که از سال ها پیش به پذیرش فرزندخوانده فکر کرده و نیازی نمی دیده است که بخواهد بچه دار شدن را تنها با وجود همسر و شریک زندگی تجربه کند. لنا در تهران زندگی می کند، هفت سال پیش از همسرش جدا شده و به گفته خودش در گروه زنانی قرار دارد که وقتی برای پذیرش فرزندخوانده اقدام کرده، به صورت غیرمستقیم توصیه هایی شنیده است با این مضمون که “شما جوان هستی و می توانی ازدواج کنی، پس بهتر است فرزندخوانده نگیری”. لنا می گوید: “اما منطق من این بود که دلم می خواهد بچه دار شوم. وقتی از همسرم جدا شدم یک سگ سه ماهه آوردم به نام ویکی. این اولین نشانه بود که به من میگفت نیاز دارم موجودی را بزرگ و تربیت کنم. بعد از مرگ ویکی، جدی تر به این فکر کردم که فرزندی داشته باشم اما این مسیر از روز اول برای من روشن نبود و تردیدها و نگرانی های زیادی داشتم و زمانی فکر کردم بهتر است عقب نشینی کنم”.
لنا در ۲۲ سالگی به دلیل یائسگی زودرس، با این واقعیت مواجه شده که فرصتش برای بچه دار شدن محدود است. به گفته او زنانی که باردار نمی شوند برای بچه دار شدن باید فرآیند فرساینده درمانی را طی کنند و همیشه احتمال عدم موفقیت وجود دارد. به این همین دلیل لنا ترجیح داده این فرآیند را طی نکند و در عوض، کودکی را به فرزندی بگیرد.
زنان مجرد در اولویت نیستند
بر اساس قوانین فرزندخواندگی در ایران، زوج های بدون فرزند برای پذیرش فرزندخوانده در اولویت هستند و پس از آن ها زنان مجرد، و در رده سوم زوج هایی قرار میگیرند که فرزند دارند اما خواهان پذیرش فرزندخوانده نیز هستند. اما زنان مجرد تنها می توانند سرپرستی کودکان دختر را برعهده بگیرند. با این حال، لنا می گوید که در فرآیند به سرپرستی گرفتن فرزند از بهزیستی این جمله را از مسئولان این سازمان شنیده که گفتهاند “قوانین در بهزیستی انعطافپذیر است”. او این گونه توضیح می دهد: “یعنی بنابراین شرایط سنی و اجتماعی درخواست کننده، تصمیم نهایی گرفته می شود. البته در بهزیستی برخورد خیلی مثبتی با من شد و همواره به من احترام گذاشتند”.
این که زنان مجرد فقط میتوانند کودکان دختر بین شش تا هفت ساله را به فرزندخواندگی بپذیرند از نظر لنا نوعی احساس تبعیض در او ایجاد کرده؛ با این همه او می گوید اصراری به پذیرش نوزاد نداشته چون مشغله کاری اش شرایط نگهداری از نوزاد را فراهم نمی سازد. از سوی دیگر لنا تاکید می کند که تصویر او از فرزند داشتن، تصویری از “مادر و دختری” بوده و به همین دلیل نسبت به این قانون معترض نیست: “اما کمیته ای که در بهزیستی تشکیل می شود در نهایت تصمیم گیرنده است و شاید اگر اصرار کنید سرپرستی نوزادی را هم به شما بدهند. درباره فرزند دختر اما، این قانون قابل تغییر نیست”.
ممنوعیت به فرزندخواندگی گرفتن کودکان پسر از سوی زنان مجرد، به مسئله محرمیت و ملاحظات شرعی در این باره بازمی گردد. در خانواده هایی که کودکی را به سرپرستی می گیرند، اگر فرزندخوانده پسر باشد، خانواده باید از راه هایی براى ایجاد محرمیت با مادر اقدام کنند و اگر فرزندخوانده دختر باشد فرآیند محرمیت با پدر باید طی شود. در بهزیستی اما بر این مسئله تاکید می شود که اگر زوج ها درباره مسئله محرمیت، حساسیت بسیار دارند، یعنی برای به فرزندی گرفتن یک کودک هنوز آماده نشده اند. در چنین شرایطی زنان مجرد، تنها از امکان به سرپرستی گرفتن فرزندان دختر برخوردارند.
تبعیض در فرآیند سنجش سلامت روانی
صلاحیت افرادی که خواهان به سرپرستی گرفتن یک کودک هستند، باید از سوی چهار مرجع مورد تایید قرار بگیرد. در نخستین گام، بهزیستی در مصاحبه ای به ارزیابی اولیه می پردازد و از محل زندگی فرد بازدید می کند. در مراحل بعدی، گرفتن گواهی عدم سوئ پیشینه از پلیس و گواهی سلامت جسمی و روانی از پزشکی قانونی الزامی است. مرحله آخر نیز با تایید یک مشاور معتمد بهزیستی طی می شود و پس از آن کمیته ای از سوی بهزیستی، تصمیم نهایی را اتخاذ خواهد کرد. لنا می گوید که در فرآیند گرفتن گواهی سلامت از پزشکی قانونی و مشاور معتمد بهزیستی، با سختیهای بسیار روبه رو شده است: “اول این که ارزیابی های پزشکی قانونی برای سلامت جسمی چندان هم دقیق نیست. فقط بر اساس اعلام خود فرد و آزمایش های ایدز و هپاتیت این گواهی صادر می شود. درباره مشاور روانی پزشکی قانونی هم می توانم بگویم به او اعتمادی نیست. من سال هاست پیش مشاور می روم و فهمیدم که مشاوری که در پزشکی قانونی با من صحبت کرد، نرمال نبود و صلاحیت نظر دادن در این باره نداشت. شما چطور می توانید سلامت روانی یک فرد را در بیست دقیقه بسنجید؟!”
بررسی سلامت جسمی و روانی افراد متقاضی پذیرش فرزندخوانده به زنان مجرد محدود نمی شود؛ بلکه زوج ها نیز باید این فرآیند را طی کنند اما به گفته لنا سوال هایی که از زنان مجرد در بررسی سلامت روانی پرسیده می شود در ارزش هایی هم چون استقلال زن، ریشه ندارند. او میگوید در پزشکی قانونی با این سوال ها روبه رو شده است: “چرا وقتی طلاق گرفتی برنگشتی پیش پدر و مادرت، چرا تنها زندگی می کنی و نه با پدر و مادرت؟”.
لنا تاکید میکند: “از نظر من بدیهی است که یک زن در ۳۷ سالگی تنها و مستقل زندگی کند اما برای افرادی که می خواهند سلامت روانی من را به عنوان یک زن مجرد متقاضی فرزندخوانده تایید کنند، مستقل بودن من ملاک و ارزش نیست”.
لنا در صف انتظار برای در آغوش کشیدن “آوا”
لنا اسم “آوا” را برای دخترش انتخاب کرده اما تاکید میکند که الزاماً نمی تواند او را با این نام بخواند؛ چون ممکن است کودکی که او به سرپرستی می پذیرد با اسم فعلی خود انس گرفته باشد. او فرآیند به سرپرستی گرفتن فرزند را جذاب، فرساینده و سخت می داند که با امیدها و ناامیدی های بسیار همراه است و به او آمادگی روانی برای بچه دار شدن بخشیده. لنا می گوید: “این شبیه بارداری است. پدر و مادر من می گویند لنا حامله است، فقط نمی دانیم بچه اش کی به دنیا می آید”.
به باور او وجه تامل برانگیز ماجرا، نگاه جامعه به فرزندخواندگی از زاویه “کار خیر کردن” است؛ درحالی که او تاکید می کند هدفش از این کار تشکیل خانواده بوده و نه این که کار خیر انجام دهد. با این همه عکس العمل اطرافیانش را نسبت به این تصمیم، مثبت ارزیابی می کند و می گوید: “علاوه بر پدر و مادرم که در این مسئله، کاملاً از من حمایت کردند، اطرافیان هم مشوقم بوده اند. افرادی که نگاه سنتی دارند از زاویه کار خیر کردن من را تشویق می کنند و افرادی که نگاه مدرن دارند از زاویه دیگری. به هر حال برای من مهم این است که می خواهم مادر شوم. من شخصیت «آنت» در رمان «جان شیفته» را خیلی دوست داشتم و این که بخواهم مادر مجرد باشم همیشه در ذهنم به عنوان یک الگو وجود داشت”.
اما لنا، همه زنان مجردی را که خواستار به سرپرستی گرفتن فرزندخوانده هستند نمایندگی نمی کند. بسیاری از این زنان، بالای چهل سال سن دارند و به این دلیل که برای خود شانس کمی در زمینه ازدواج یا باروری قائل هستند برای فرزندخوانده پذیری اقدام می کنند. با این حال، به نظر می رسد همه آن ها زنان مستقل، قوی و تصمیم گیرنده ای هستند که فرآیند مادر شدن را به شیوه غیربیولوژیک طی می کنند و در شرایطی نابرابر و تبعیض آمیز، رویای خود را محقق می سازند؛ حتی اگر قوانین فرزندخواندگی در ایران برای این رویا چهارچوب ها و حصارهایی تعیین کرده باشد.
پی نوشت:
-
اصطلاح “تونل زدن در کوه غیرممکن ها” از یکی از سخنرانی های احمد شاملو اقتباس شده است.
برچسب ها
خط صلح زنان مجرد زهرا باقری شاد فرزندخواندگی ماهنامه خط صلح