
نگاهی از درون به مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران/ کیوان رفیعی
اسفندماه 1394 مصادف است با دهمین سالگرد تاسیس و فعالیت “مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران”؛ سازمان پرفراز و نشیبی که به نسبت توانش فشارهای طاقت فرسایی را تحمل کرد و در عین حال توانست تاثیرات سازندهای را نیز از خود بر جای بگذارد. مطمئناً در راستای این فعالیت ها، این سازمان ضعفها و خطاهایی نیز داشته که جای نقد خود را میطلبد. در نوشتار پیش رو، بهعنوان بنیانگذار و مسئول این سازمان در طی یک دههی گذشته، با عبور از تکرار مکررات سعی میکنم زوایای کمتر گفته شدهای از تاریخ این مجموعه را به هدف ایجاد شفافیت بیشتر و به اشتراک گذاری تجربیات بنگارم.
قبل از هر چیز اجازه بدهید به شروع کار برگردیم. به ده سال قبل پس از تجربهی چند بارهی زندان و فعالیتهای مدنی، شخص من و دوستان اطراف و همفکر م در قامت یک “ما” بهعنوان جوانانی تحول طلب با مطالباتی آرمان گرایانه در شرایط سرخوردگی از فعالیت سیاسی و ناباوری روزافزون نسبت به امکان تاثیرگذاری بر محیط پیرامون از طریق فعالیت سیاسی-حزبی، با مقولهی حقوق بشر آشنا شدیم و آن را چون ظرف فعالیتی برای تحقق آرمانهایمان، که همانا جامعهای برخوردار از ارزشهای انسانی بود، یافتیم.
این جمع بندی در اسفندماه 84 به کش و قوسهای چند ماههام که شاید آن را بتوان فرصت بیشتر برای آشنایی با حقوق بشر و مفاهیم مرتبط با آن دانست، پایان داد و رسماً از این تاریخ “مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران” با انتشار بیانیهای متولد شد.
ما در جامعهی مدنی نوپای بعد از دوم خرداد، با برخورداری از حداقلهای ناچیزی از آزادی و امنیت و در زمانی که دنیای ارتباطات در ایران در آستانهی تحولی بیمانند بود، فعالیت خود را آغاز کردیم.
بسیار مهم است در نظر گرفته شود در روزها و شاید سالهای ابتدایی فعالیت ما، سرعت و ضریب نفوذ اینترنت در ایران قابل مقایسه با امروز نبود. در واقع اینترنت بهعنوان شاهراه ارتباطی درونی و بیرونی گروه ما، خدماتی نبود که در دسترس همه باشد. سرعت بسیار پایین دریافت یا ارسال اطلاعات (به طور میانگین چندصد کیلوبیت در ثانیه) در آن زمان، اکنون طنزگونه به نظر میآید. علاوه بر کمبود امکانات فنی، ضریب نفوذ کم و توسعه نیافتگی اینترنت در ایران به نسبت اکنون، شبکههای اجتماعی نیز به عنوان عنصر متحول کنندهی ارتباطات در دنیای امروز حضور جدی در این عرصه نداشتند و عمدتاً حتی تاسیس نشده بودند. بهعنوان مثال میتوان گفت فیسبوک بهعنوان یک نمونهی اولیه و برجسته از شبکههای اجتماعی امروزی تنها دو سال بود که شروع به کار کرده بود و طبعاً هنوز در ایران جایگاه درخوری نداشت.
در چنین شرایطی سرمایهی ارتباطی و اطلاع رسانی ما، با توجه به دانش و امکانات مان، حداقل در هفتههای اول صرفاً در ایمیل خلاصه میشد؛ امکانی که کمی بعد جایش را یک وبلاگ رایگان گرفت، با اینحال راه اندازی وب سایت به معنای امروزی حداقل برای ما دو سال زمان برد، حتی پس از آن نیز برای مدت طولانی ما بدون برخورداری از برنامههای مدیریت محتوای امروزی (مانند جوملا یا وردپرس)، مجبور بودیم پستهای مختلف سایت را با استفاده از نرم افزار خاصی به صورت اچ.تی.ام.ال (html) تهیه کنیم و سپس این فایلها را به صورت مستقیم بر روی سرور از طریق اف.تی.پی(FTP) آپلود کنیم تا بدین شکل وب سایتی را به صورت دستی به روز رسانی کرده باشیم. زمانی را به خاطر میآورم که ناچار بودیم برای به روز کردن وب سایت با چند خبر ساده، کامپیوتری قدیمی را برای یک شب تا صبح به کار گیریم، اخبار را شب میگذاشتیم برای آپلود و صبح سایت به روز میشد؛ حال اگر این وسط برقی قطع و وصل میشد یا اینترنتی، تکلیف ما، تکرار همهی این ساعات عذابآور بود.
به این وضعیت ارتباطی اضافه کنید که در سالهای آغازین فعالیت ما، حتی شبکهی تلفن همراه نیز صرفاً در “همراه اول” خلاصه میشد که حتی آن هم، چندان همه گیر نبود. با ذکر این توضیحات مختصر، باور دارم این ده ساله و تحولات عرصهی ارتباطات را باید گذری صد ساله خواند.
وقتی که شروع به فعالیت کردیم، بیتجربه بودیم، بیتجربگی و آزمون و خطا جزوی از پروسهی رشد ما در تمام این سالها بود. فعالان سیاسی اگر میتوانستند با مطالعهی تجربیات انقلابها و سایر احزاب پیشین، تجربهآموزی کنند و از احتمال خطای خود بکاهند، برای ما چنین چیزی نبود که عمر فعالیتهای حقوق بشری منسجم در داخل ایران بسیار کوتاه و محدود بود و تجربهی خاصی اگر هم وجود داشت، در دسترس ما به عنوان جوانانی تازه کار، نبود. بنابراین باید به قدرت تجزیه و تحلیل و توان ذهنی خود متکی میشدیم. بهعنوان مسئول گروه، برای این موضوع و فهم از کار گروهی به سراغ کتابهای دههی پنجاه و شصت رفتم تا بفهمم چطور باید ساختار بسازیم و آن را حفظ کنیم و توسعه دهیم، نتیجهی این موضوع ایجاد یک تشکیلات پیچیده برای یک سازمان مدنی شد که با معایب و مزایای مختلفی همراه بود که از طرفی باعث رشد و حفظ گروه به خصوص در شرایط امنیتی شد، از سویی دیگر ارتباطات ما را محدود و مشاهدهی ماهیت حقوق بشری ما را برای ناظران سختتر کرد. ساختن تشکیلات عمودی برای یک سازمان مدنی که عرفاً از یک خط افقی و باز، برای مدیریت استفاده میکند در واقع نوآوری بود که رشد ما را کند کرد، با اینحال ادامهی کار ما را متضمن شد.

سالهای اولیهی فعالیت ما، سالهای کسب تجربه و ایجاد ساختار و حاکم کردن ضوابط کار گروهی با چاشنی آرمانگرایی و ایدهآلیستی در سازمان رو به رشدمان بود. ما فهمیدیم بدون داشتن نظم و برنامهریزی و ایجاد ساختار منسجم، نمیتوانیم به بقای کار خود ایمان داشته باشیم. با مطالعه و کسب تجربه، اصولی را در کار خود حاکم کردیم؛ ویژگیهای مثبتی که فقدان هر کدام از آنها پایان کار ما محسوب میشد. به صورت اجمالی برجسته ترین ویژگیهای سازمانی و فکری ما به شرح ذیل بود:
- جوانگرایی؛ میانگین سنی گروه ما بسیار پایین بود، احتمالاً اولین دلیلش مربوط به اعضای اولیهی آن که جمعیتی جوان با مطالباتی پر هیجان بودند، بر میگردد. این موضوع باعث شد ما از نیروی اجرایی توانمند و هستهی فکری خلاقی بهره مند شویم. نیروهای جوان بیپرواتر و آرمانگرایانهتر عمل میکردند و میتوانستند ریسک بیشتری بپذیرند؛ هر چند این موضوع و نداشتن نیروهای باتجربه در کنار خود، عملاً درصد خطای ما را بالاتر میبرد.
- زیست و پایگاه اجتماعی در داخل کشور؛ اینکه در داخل کشور به صورت خودجوش ایجاد سازمان کنیم و بدون ارتباط فکری با هیچ جناح و دستهای بتوانیم بدون ایجاد حساسیت در دستگاه امنیتی فعالیت خود را به پیش ببریم، بسیار مهم بود. ما با حضور در داخل کشور احساس امنیت در قبال همکاری را در شهروندان افزایش داده و امکان جذب نیرو، حضور میدانی در رویدادهای جاری و همچنین امکان تجزیه و تحلیل واقعیتر نسبت به مسائل روز را داشتیم.
- اصل برابری و منع تبعیض؛ عدم وابستگی فکری و تشکیلاتی ما به هیچ جریان و نهادی از جمله گروههای سیاسی و مذهبی و دولتی و امثالهم، باعث شد باور عدم تبعیض در قبال انسانها، که برآمده از درک ماهیت حقوق بشر در نزد ما بود، همواره یک اصل اساسی و غیر قابل تغییر در اندیشهی غالب بر گروه باقی بماند. از سویی دیگر ما بهعنوان افرادی که فعالیتهای خود را از نقاطی غیر از تهران آغاز کرده بودیم، تمایل درونی و مضاعفی برای برجسته کردن مطالبات و مشکلات بیصدایان داشتیم.
- جسارت؛ عدم هراس از تجربه کردن و باور به نوآوری، باعث شد ما جسارت پیدا کنیم و به جای تکرار دیگران، خود را باور کنیم؛ از نوع سازماندهی، زمینههای مطالعاتی، شکلهای فعالیت زاییدهی اندیشه ما بود و این سازوکارها اگر ما را بر علیه شرایط پذیرفته شدهی موجود در هر بعدی وارد میکرد، هراسی در ما بر نمیانگیخت.
- نوآوری و خلاقیت؛ ذهن ما خلاق بود؛ کنجکاو بودیم و ایده ال گرا و از کاری که میکردیم لذت میبردیم و آن را جدی میگرفتیم. بر اساس باور ما گروهی که نتواند خلاق و پیشرو باشد، محکوم به فنا خواهد بود. بنابراین از ابداع شیوههای گزارشگری که تحولی غیر قابل انکار در عرصهی حقوق بشر ایران در سالهای اخیر محسوب میشد، تا کسب مهارتهای جدید یا استفادهی بهینه از عنصر تکنولوژی، نهایت خلاقیت را از خود نشان میدادیم.
- استقلال؛ استقلال برای یک نهاد مدنی یا حتی سیاسی، به مثابه زیست در شرایط آزاد است. مسلماً این موضوع معایب و مزایای خود را دارد؛ از این جهت منفی است که شما تنها خواهید ماند بدون پشتوانه تجربی و امکانات، از سویی دیگر مثبت است وقتی به فعالیت بلند مدت باور دارید و این استقلال به شما اجازه میدهد، ریسک کنید، نوآوری کنید و منعطف باشید. درکل منافع شما جز در منفعت سازمان خود در چارچوب هدفی که دنبال میکنید، نخواهد بود و این یعنی: تضمین استمرار حرکت در خط صحیح.
- باور به ناآگاهی خود؛ باور ما به کمتجربگی و ناآگاهی نظری و عملی، از مهمترین ویژگیهای مثبت درون سازمان ما بود. ما با پذیرش کامل ناآگاهی خود نه تنها در مقابل آموزش مقاومت نکردیم، بلکه در طلب کسب آگاهی، دانش و تجربهی سایرین کوشیدیم؛ نقدها را مثبت دیدیم و سعی کردیم با جدیدترین آموزهها خود را به روز رسانی کنیم. اوقات فراغت خود در زندان و بیرون را به تهیهی مطالب آموزشی برای خود و سایر همکاران گذراندیم.
- پشتکار و خستگی ناپذیری؛ اعضای تمام وقت گروه، بعضاً روزی 20 ساعت فعالیت فکری و جسمی داشتند و دارند. به زندان میرفتیم و فقدان امکانات ابتدایی را تحمل میکردیم، میدانستیم بیتجربه هستیم و هر شکست را تجربهای میدانستیم، امید خود را دستمایهای برای پشتکار و خستگی ناپذیری یا به قولی سماجت در کار قرار دادیم و سختترین روزها و شرایط را با این سماجت و میل به حیات و ادامهی فعالیت پشت سر گذاشتیم.
- تجربهی قربانی بودن؛ بهعنوان موسس گروه، تجربه زندان و فعالیت داشتم و همراهانی که به گروه پیوستند را از همین مجرا شناخته بودم، لاجرم هستهی اولیهی و عمدهی مسئولان گروه دارای سوابقی به عنوان قربانی نقض حقوق بشر و بهطور خاص زندان به دلیل فعالیتهای صلح آمیز بودند. این موضوع ما را در موقعیتی قرار میداد که بتوانیم با فعالان و کانونهای حادثه خیز در جامعه ارتباط بهتر و راحتتری برقرار کنیم. همینطور درک درستی از فرایند و هزینهی فعالیتها داشتیم و نیروها با درک بهتری از هزینههای احتمالی ریسک میپذیرفتند. از سویی دیگر با دشواری کمتری مورد اعتماد سایرین قرار میگرفتیم.
- از خودگذشتگی؛ فداکاری و چشمپوشی از منافع فردی در مقابل منفعت جمع، جزوی از اصول مهم کاری ما در طی سالهای فعالیت بوده، گمنام ماندن افراد و بیچشمداشت فعالیت کردن، همواره در دستگاه فکری ما یک ارزش تعیین کننده محسوب شده؛ ما با درک اهمیت و ضرورت وجود از خودگذشتگی در فعالیتهای روزمره، کوشیدیم این عنصر را در روح فعالیتهای جمعی تقویت کنیم.
- فشار بیشتر در سطح بالاتر؛ بعنوان اصلی از کار سازمانی جزوی از باور ما این بود که هر فردی که مسئولیتی دارد، لازم است زحمت و سختی بیشتری تحمل کند تا به این طریق نیروهای تحت مدیریتاش را در قبال پذیرش دشواریها قانع نماید. بر همین اساس در بالاترین سطح گروه، و از جمله خود من، همواره سعی کردیم بیشترین فشار و تلاش را داشته باشیم، بعنوان یک مثال تنها وقتی از سایر همکارانم ساعت طولانی فعالیت روزانه را طلب کردم که، خودم بیشتر از این مطالبه در آن روز فعالیت کرده بودم و به همین شیوه نیز سایر مسئولان و سطوح کار با نیروهای تحت مدیریت خود تنظیم رابطه میکردند. بیخوابی و خستگی و دشواریها را تحمل کردیم و به زندان رفتیم اما حتی در جایی که ناچار به ترک وطن شدیم حاضر نشدیم به قیمت امنیت خانوادهها دست از فعالیت برداریم و هزینهی این سرسختی را نیز پرداختیم. برای ما مسئول یعنی کسی که زحمت بیشتری میکشد و زخم بیشتری برمیدارد؛ هر که بامش بیش برفش بیشتر!
- تشکیلات؛ بر اساس زمینههای مطالعاتی از روز اول باور عمیقی در ما وجود داشت که راز ماندگاری و پیشروی در این کار حقوق بشری، کار تیمی است؛ کار تیمی یا جمعی که در فضای امنیتی چون فضای داخل کشور شاید بهتر است از کلمهی قدیمی “تشکیلات” برای آن استفاده کرد. تشکیلاتی منسجم، متحد و منعطف که همچون یک تن واحد بتواند حیات یک سازمان را تضمین کند. ما بهطور جنون آمیزی به این موضوع معتقد بودیم و برای ساختن یک نظم و پیکرهی واحد تلاش کردیم و آن را جدی گرفتیم.
در آن شرایط اجتماعی-سیاسی و امنیتی “مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران” با تکیه بر اصولی که اجمالاً مورد اشاره قرار گرفت، آغاز به کار کرد و ده سال پر فراز و نشیب را طی کرد. به باور من زمان آن رسیده که برخی از این فرازها یا وقایع مهم در کار ما، ولو به صورت اجمالی، مورد بررسی قرار گیرد:
فرزاد کمانگر، پروانهای در آتش

فرزاد کمانگر رسماً و پیش از بازداشت به عضویت سازمان ما درآمده بود، از او فایل صدایی برای توضیح این موضوع در فضای عمومی وجود دارد؛ با اینحال ما هیچگاه مدعی نشدیم فرزاد با توجه به سابقهی چند ماههی عضویت، همکاری جدی با ما داشت یا اساساً بازداشتش ربطی به سازمان ما داشت اما شناخت متقابل ما در دورهی پیش از دستگیری او باعث به وجود آمدن اعتمادی مستحکم شد که تا روز آخر مابین ما پایدار ماند. از سوی دیگر شخصاً با فرزاد همبند بودم و همین ارتباط و آشنایی منتهی به این شد که رنجنامهاش را بنویسد و در اختیارم بگذارد. در واقع کارزار نجات فرزاد کمانگر که حتی میتوان نام جنبش بر آن گذاشت از انتشار این شرح شکنجه جنبه عمومی پیدا کرد. ما در کنار خانوادهی کمانگر، فرزاد و وکیلش یکی از اضلاع این مربع بودیم و نقش کلیدی در پیشبرد امور اجرایی و رسانهای آن ایفا میکردیم.
در اینجا قصد این نیست به موضوع فرزاد کمانگر پرداخته شود، هدف از این توضیح مختصر اذعان به این موضوع است که دورهی ارتباط مستمر ما با فرزاد و کار در کمپین نجات او، فرصتی طلایی برای جهش ما شد تا توانستیم به صورت عمیقتری مسئلهی عدم تبعیض را در درون گروه نهادینه کنیم، توانستیم تجربهی کار با نقاط حاشیهای کشور و مناطق تحت ستمی چون کردستان را تجربه کنیم؛ تجربهی ما از فعالیت در این نقطه توانست رهگشای ما در برخورد و ایجاد رابطه در سایر بخشهای مشابه شود. ما توانستیم در کنار فعالیتهایی که در بخشها، موضوعات و نقاط دیگر داشتیم به کمک کمپین فرزاد کمانگر بهتر شناخته شویم و روابط ایجاد کنیم، مورد اعتماد قرار بگیریم و خود را در معرض آزمون قرار دهیم.

فرصت فعالیت گسترده در مناطق کردنشین در شرایطی به ما داده شد که بدنه و رهبری “سازمان حقوق بشر کردستان” به مدیریت آقای محمد صدیق کبودوند، ناجوانمردانه آسیبهای جدی از سوی دستگاه امنیتی دیده بود و مسئول اول آن در زندان به سر میبرد، در چنین شرایطی در خلائ ایجاد شده با کسب اعتماد شهروندان کرد توانستیم بهعنوان معدود نیروی غیرکرد ضریب نفوذ خود را به دور افتادهترین روستاهای کردستان گسترش بدهیم و بعدها همین را الگوی عمل در نقاط دیگر کشور قرار دهیم.
کمیته حق تحصیل
ما به یمن پافشاری بر اصل عدم تبعیض، همانطور که توضیح داده شد، توانستیم به جوامع اقلیتی در ایران راه پیدا کنیم. جامعهی بهاییان ایران علیرغم جمعیت نه چندان زیاد آن، نقطهای کانونی در مسئلهی حقوق بشر در ایران محسوب میشد. این جامعه با داشتن نسلی جوان و فرهیخته، سرمایهای گرانقدر در مسیر بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران محسوب میشود. ما توانستیم با نشان دادن باورمندی خود به اصل برابری و صداقت، از اعتماد جوانان این جامعه برخوردار شویم و مجموعه را به ظرفی برای فعالیتهای مشترک تبدیل کنیم. در این میان جوانان خستگی ناپذیر و با انگیزهی جامعهی بهایی، از آنجا که به صورت ریشهای با محرومیتهای آموزشی در ایران روبهرو بودند، حضور خود در مجموعه را در قالب کمیته حق تحصیل، جهت مطالبهی این حق تجلی بخشیدند.
حضور این دوستان فرصتی شد برای تجربهی کار گستردهتر و توسعه یافتگی بیشتر در این مجموعه. هر چند نهایتاً از طرفی به دلیل تفاوت نظر در مدیریت و از سوی دیگر ضربهی 11 اسفند 88 به مجموعه فعالان، ما نتوانستیم حداقل به شکل منسجم سابق به این فعالیت ادامه دهیم؛ با اینحال چیزی از گذشته و ارزش و تاثیر سازنده کاری که صورت گرفت، کاسته نخواهد شد.
جمال حسینی
در مورد سید جمال حسینی (اسفندیار بهارمس)، جایگاه و سوابقش، پیشتر یادداشت مفصلی منتشر کردم (1)؛ با اینحال بدون ذکر یادی از او، این نگاشته را ناکافی میبینم. قطعاً زمانی که سپری شدن یک دهه از عمر فعالیتهای خود را مورد توجه قرار میدهیم، جای او بیش از هر کسی در کنار ما خالی است.
نقش جمال حسینی در فعالیتهای گروه ارزنده و برجسته است؛ با اینحال تا پیش از فوتاش، کمتر فعالی بود که او را میشناخت، دلسوختگی و دلیل اصرار ما جهت معرفی وسیع و صحیح او نیز از همین موضوع نشات میگیرد. مسلماً کارنامهی مجموعه فعالان، زاییدهی فعالیت جمال به تنهایی نیست بلکه این جمالها بودند که در گمنامی و خستگی ناپذیری این فعالیتها را رقم زدند با اینحال سید جمال حسینی و مرگ تراژدیک او در ترکیه موجب معرفی بیشتر یک مثال ارزنده و الگوی عمل در کار ما گردید.
جمال، دوستی واقعی، برادری وارسته و همکاری گرانقدر بود که نقش مهمی در روند اجرایی کار از روز نخست تا زمان فوتش (5 آگوست 2014) داشت. هر چند مکانیزمهای فعالیت و سیاستهای خبرگزاری هرانا، که او سردبیرش بود، از سوی مجموعه و نه شخص خاصی همواره تعیین شده و میشود با اینحال بدون زحمات شبانه روزی او دستیابی به موقعیت امروز به سختی برای ما قابل تصور میشد.
یازده اسفند 88
یازدهم اسفندماه 1388 برای سازمان ما مبدا زمانی تحولاتی بنیادین است، این روز مصادف با آغاز تلاش گستردهی دستگاه امنیتی حکومت ایران برای متوقف کردن سازمان ما است. ما پیش از این نیز بارها اعضایی را داشتهایم که بازداشت شدند و حتی محکوم شدند؛ با اینحال تفاوت عمده 11 اسفند، برنامهدار بودن و گستردگی حملات است که هدف مشخص متوقف کردن فوری فعالیتهای گروه را دنبال میکرد. در حد فاصل 11 اسفندماه تا انتهای همان ماه، نزدیک به 46 عضو، مرتبط یا همکار مجموعه فعالان بازداشت و راهی بازداشتگاههای امنیتی شدند، دستگاه امنیتی در مقابل معدود مسئولانی چون من -که به دلیل خروج از کشور بازداشت نشده بودیم-، راهکار بازداشت و اصطلاحاً گروگانگیری اعضای خانواده را پیش گرفت و به این شکل اعضای خانوادهها نیز برای مدتی در بازداشت ماندند. نهایتاً این بازداشتها منجر به صدور حداقل 60 سال حبس تعلیقی و تعزیری در یکسال اول و تعداد زیادی پروندهی باز یا افرادی که کشور را ترک کردند، شد(2).
یازدهم اسفند 88 مبدا زمانی است که متوجه شدیم امکان فعالیت علنی یا نیمه علنی همچون سابق، وجود ندارد و ناچاریم بپذیریم در شرایط امنیتی و پرخطرتری باید به راه خود ادامه دهیم. این واقعه تغییرات مهمی در ساختار و شیوههای فعالیتی ما ایجاد کرد.
اتهام گرایش سیاسی
در این سالها دشواریهایی را که از سوی نیروهای منتقد یا مخالف حکومت ایران به سازمان ما تحمیل شد، اگر نتوان بیش از فشار وارده از سوی حکومت ایران بر ما دانست، حداقل چندان کمتر هم نبود؛ دلیل موضوع هم مشخص است: نبود فرهنگ گفتمان، نگاه ابزاری به مقولهی حقوق بشر و عدم باور به زیست مستقل یک نهاد مدنی.

دستگاه امنیتی در داخل کشور وقتی میخواست با کمترین هزینه فعالیتهای ما را در کانونهای کلیدی به حاشیه براند، به عنوان یک استراتژی قدیمی دست به اتهام تراشی میزد، همکاران ما را احضار میکرد، مثلاً به همکاران بلوچ ما میگفت این سازمان با گروه جندالله همکاری میکند، به همکاران کرد ما میگفت این سازمان با حزب پژاک یا احزاب دیگر کردی همکاری دارد و به نیروهای ملیگرا ما را تجزیه طلب معرفی میکرد و قس علی هذا. بدین ترتیب نیروهای داوطلب حتی با علم به کذب بودن چنین ادعاهایی، این قبیل هشدارها را به عنوان اولتیماتوم جدی میگرفتند و سعی میکردند اگر پس از آن همکاری خود را با ما قطع نمیکنند، لااقل آن را مخفی نگهدارند.
همین رویهی دستگاه امنیتی در اسفند ماه 88 و برگرفته از فضای اعتراضات پس از انتخابات بحث برانگیز دهمین دورهی ریاست جمهوری، خود را به شکل بازداشت نیروها و از بین بردن امکانات از یک سو و از سوی دیگر جنگ نرم بر علیه ما با استفاده از عنصر تبلیغات نشان داد؛ ادعاهای عجیب و غریبی که با هیچ منطقی جور در نمیآمد با تصمیم نهادهای امنیتی از پرمخاطبترین رسانههای جمعی اصطلاحاً ملی مکرراً پخش میشد، یک روز وابستگی ما به سازمان مجاهدین خلق و روز دیگر وابستگی ما به نقطهی متضادش یعنی انجمن پادشاهی و سطلنت طلبان، روز دیگر وابستگی به کشورهای غربی یا نهادهای جاسوسی و روز بعد وابستگی به گروههای خلقی و بلوچ و غیره. حتی فیلمهایی تبلیغاتی که با همین مضامین کذب بر علیه ما ساخته میشد، وقتی به زبان فارسی و برای مخاطب داخلی بود با موضوعات متفاوتتری ساخته میشد تا زمانی که به زبانهای دیگر عربی یا انگلیسی برای مخاطب خارجی تهیه میشد. ما البته چندان واهمهای نداشتیم، چرا که تصور میکردیم چنین مضحکهی مبتذلی از سوی هیچ فرد و گروهی جدی گرفته نمیشود، به خصوص که دستگاه امنیتی سابقهی بد و طولانی در راه اندازی آن داشت؛ با این حال قابل کتمان نیست که غفلت ما از مقابله با این تبلیغات با عنایت به “دروغ هر چه بزرگتر، باورپذیرتر” و تکرار آن، به ایجاد فضای شبح آلودی برای مدت طولانی در اطراف ما منتهی شد، فضایی که صرفاً با سالها مشقت و پافشاری بر کار اصولی توانستیم آن را خنثی کنیم.

همانطور که گفتم منشا این فشارها در یک دههی اخیر صرفا دستگاه امنیتی نبوده و نیست، بلکه نقطه مقابل اما مکملی هم وجود داشت. بهعنوان مشتی نمونهی خروار در نظر بگیرید زمانی که ما بهعنوان گروهی پیشرو و خلاق، شبکهی زندان ایجاد کردیم و شاید برای نخستین بار صدای یک زندانی سیاسی محکوم به اعدام را منتشر کردیم (ولی الله فیض مهدودی-بهار 85)، بسیار پیشتر از اولین خیز دستگاه امنیتی برای برخورد با ما این برخی نیروهای مدعی تقابل با حکومت ایران بودند که در نخستین ماههای فعالیت ما شروع به ترویج و تبلیغ اتهام وابسته بودن ما به دستگاه امنیتی میکردند. دلیل البته ساده بود: احزاب و جریانات خارج از کشور با فریز شدن در شکلهای فعالیتی دههی پنجاه و شصت نمیتوانستند برآمدن نسل جدیدی در جامعهی ایرانی و بلوغ روزافزون جامعهی مدنی را به سادگی باور کنند، آنها به سادگی حتی نمیتوانستند باور کنند امکان ارتباط گیری با دنیای بیرون برای زندانی سیاسی در زندانهای ایران میتواند وجود داشته باشد؛ ناباوری که امروزه در شرایطی که زندانیان از درون زندان صفحات خود در شبکههای اجتماعی را به روز میکنند بسیار طنز آمیز جلوه میکند. هر چند در واقع زمان به نفع حقانیت و صداقت ما به پیش رفت ولی این قبیل فشارها همواره در کار ما وجود دارد.
در سال 88، بعد و قبل آن بارها در شرایطی قرار گرفتیم که مستقیم یا غیرمستقیم دستگاه امنیتی با اعمال فشار از ما خواست بر علیه گروههای سیاسی مخالف آن موضعگیری کنیم، به صورت مستقیم از ما خواسته شد مثلاً در مورد تنشهای بین حزب الله و اسرائیل موضعگیری کنیم، بر علیه مجاهدین خلق موضعگیری کنیم، در مورد درگیریهای پژاک و نیروهای سپاه موضعگیری کنیم و غیره. ما با اینکه هیچگونه وابستگی نظری و تشکیلاتی با این گروهها نداشتیم اما با باور به اینکه اگر این مطالبات را که اساساً با اساسنامه و اهداف و چارچوب ما مغایرت داشت تحت فشار بپذیریم، نه تنها بدور از شان و پرنسیب یک سازمان عمل کردهایم، بلکه در بلند مدت خود را نسبت به اعمال فشار دستگاه امنیتی آسیبپذیرتر خواهیم کرد. بنابراین چنین خواستهایی را که معمولاً با واسطهی دوستان زندانی ما منتقل میشد، نپذیرفتیم و البته هزینهی سنگین پایبندی به اصول خود را هم در انتقام گیریهای دستگاه امنیتی دادیم.
شرح درد و رنج ده سالهی ما از سوی نیروهای سیاسی له و علیه حکومت ایران از حوصلهی این مختصر خارج است؛ صرفاً تاکید میکنم نه آنطور که دولت ایران و نه آنطور که عدهای از مدعیان مخالفت با آن، سهواً یا عمداً تکرار کردهاند و زمان هم این موضوع را به درستی نشان داد، سازمان ما هیچ وابستگی به هیچ نهاد سیاسی یا مذهبی یا دولتی، نداشته و ندارد.
امور مالی

گردش مالی مجموعه فعالان از سال 2006 تا سال 2011 در بالاترین میزان صرفاً چند صد دلار در ماه بود که توسط اعضای اصلی آن و از سرمایهی شخصی تامین میگردید؛ با اینحال این نهاد بعد از واقعهی 11 اسفندماه به دلیل آسیب واردهی شدید به تشکل و امکانات، از دست دادن بسیاری از نیروهای باتجربه، خروج تعدادی از اعضا از ایران و همینطور اهمیت پیدا کردن فعالیت و زیست در خارج کشور با حفظ کامل استقلال خود، از کمکهای مالی بنیاد ملی برای دموکراسی که نهادی غیردولتی در آمریکا است، استفاده میکند. گردش مالی سالانهی کنونی این سازمان با تمامی توابع آن جمعاً کمتر از درآمد یک کارمند متوسط در آمریکا است و عمدهی این هزینهها نیز صرف پرداخت هزینهی سرویسهای مختلف میشود. این سازمان تاکنون هیچگونه پرداخت حقوق یا استخدام کارمندی نداشته است و متاسفانه حداکثر حمایتی که از نیروهای تمام وقت خود توانسته است داشته باشد، در قالب کمک هزینههایی بوده که صرفاً نیازهای ضروری و اولیهی تعداد انگشت شماری از اعضا را بتواند مرتفع کند تا آنان بتوانند با دغدغهی کمتری زمانی بیشتر را معطوف به کار کنند.
خبرگزاری هرانا
مجموعه فعالان اساساً فعالیتش را با گزارشگری وضعیت حقوق بشر آغاز کرد و این گزارشگری همواره نقطهی کانونی فعالیت آن در این یک دهه بوده است. مجموعه تا سال 2009 صرفاً اخبار اختصاصی خود را در تارنمای خود منتشر میکرد؛ با اینحال مشاهدهی وجود یک خلائ در شرایط دورافتادگی رسانهها و نهادهای حقوق بشری و همینطور علاقهی ما به گسترش سایر بخشهای مجموعه و تخصصیتر کردن فعالیتها، منجر به تاسیس “خبرگزاری هرانا، بعنوان نخستین خبرگزاری تخصصی حقوق بشر در ایران” در اسفند ماه 1387 (فوریه 2009) شد. راه اندازی این خبرگزاری عمدتاً به هدف جمعآوری گزارشات سایر نهادها و رسانهها در مورد حقوق بشر در ایران و ایجاد یک پایگاه خبری مرجع در کنار استمرار تهیهی گزارشات اختصاصی خود مجموعه، به رویهی سابق بود. فعالیتی که همچنان به همان رویه ادامه دارد.
به دلیل آسیبهای مکرر به بانکهای اطلاعاتی گروه به سختی میتوان آمار مشخصی از فعالیت هرانا یا گزارشگری مجموعه، به خصوص برای چهار سال اول فعالیت آن ارائه کرد؛ با اینحال حداقل از سال 2012 تا زمان تنظیم این یادداشت میتوان گفت هرانا دستکم 24 هزار گزارش از وضعیت حقوق بشر در ایران به صورت اختصاصی استخراج کرده یا از منابع عمومی دیگر گردآوری کرده است.
در سالهای فعالیت این نهاد خبری، دهها نیروی اجرایی و صدها نیروی داوطلب گزارشگری در سطوح مختلف با آن همکاری کردهاند. سردبیری این رسانه از زمان تاسیس تا آگوست 2014 بر عهدهی سید جمال حسینی بود، از اکتبر 2014 تا فوریه 2015 بهروز جاوید تهرانی سرپرستی آن را بر عهده گرفت و از مارچ 2015 تا امروز علی عجمی در سمت سردبیری آن ایفای مسئولیت میکند.
نگاهی به تایم لاین مجموعه:
- 2006-2007 – شروع کار، آزمون و خطا، کسب تجربه.
- 2007-2008 – تمرکز بر ساختار سازی و جذب و سازماندهی نیروها.
- 2008-2010 – اوج بلوغ سازمانی ما، در این زمان ما بیش از 30 کمیتهی تخصصی ایجاد کرده بودیم و تعداد اعضای ثبت نام کرده (نه الزاماً فعال) ما بالغ بر دو هزار نیروی داوطلب میشد.
- 2010-2012- ضربهی سال 88، بازسازی گروه از ضربه و تبیین خط مشیها و استراتژیهای جدید منطبق با شرایط تازه.
- 2012- امروز – توسعه و تقویت گروه با استراتژی کاستن از کمیت و افزودن بر کیفیت. نهایتاً مجموعه، بخشهای تخصصی خود را در 5 بخش تثبیت کرد.
استراتژی، بخشها و روشها
در حال حاضر مجموعه فعالان، نیروهای میدانی و حوزهی فعالیت خود را در 5 بخش و به 5 شیوه سازماندهی میکند (3). توضیح کامل این شیوهها و بخشها، خارج از حوصلهی این مختصر است؛ با اینحال برای درک بهتر خوانندگان لازم است به چند نمونه اشاره نمایم:
خبرگزاری هرانا: پیشتر توضیح داده شد، بهعنوان ارگان خبری ما با وجود تمام محدودیتها، همچنان به تنهایی حداقل حدود نیمی از گزارشات وضعیت حقوق بشر در ایران را استخراج و منتشر میکند.
![Nashriyr-bozorg[1]](/wp-content/uploads/2024/07/Nashriyr-bozorg1-230x300.jpg)
ماهنامهی خط صلح: بهعنوان نشریهی تخصصی حقوق بشر بعد از شروع به کار در سال 88 دچار وقفهای دو ساله شد؛ با اینحال از سال 2012 به صورت منظم، بهعنوان ظرف تئوریک ما در مقولهی حقوق بشر با تمرکز بر فضا و فعالان داخل کشور هر ماهه منتشر میشود. این نشریه علاوه بر نشر الکترونیکی، در داخل کشور نیز با تیراژ محدودی چاپ و توزیع میگردد.
کمیتهی رکن چهارم: بخشی از مجموعه است که بر مقابله با سانسور و فیلترینگ تمرکز دارد. این کمیته از سال 2011 شروع به ارائهی پروکسی و سرویس کرد و از سال 2012 سرویسهای رایگان وی.پی.ان خود را به شهروندان ایرانی عرضه کرد. ارائهی سرویسهای وی.پی.ان این کمیته در آگوست 2014 به دلیل مشکلات مالی متوقف شد؛ در حالیکه در ماههای پایانی ارائهی این سرویس به طور میانگین بین 2 تا 3 میلیون بازدید امن و آزاد برای شهروندان ایرانی در هر ماه ایجاد میکرد. از آن تاریخ تاکنون این کمیته بیشتر در حوزهی آموزش، اطلاع رسانی و تحقیق متمرکز است و امید است به زودی سرویسهای بومی و جدیدی را برای مقابله با سانسور و فیلترینگ ارائه کند.

بانک آمار: مجموعه فعالان از سال 2012 با نگارش نرم افزارهای مخصوص به آرشیوسازی روزمرهی گزارشات حقوق بشری در این بخش مشغول است. به صورت سالانه هزاران گزارش وارد نرم افزارهای اختصاصی میشود و گرفتن خروجیهای آماری و تحلیل را برای این نهاد میسر میکند. داده های این نهاد مورد استفادهی دیدهبانان وضعیت حقوق بشر ایران قرار میگیرد.(4)
سخن آخر؛ امروز
“مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران” یک دهه پس از تاسیس، همچنان زنده است و با شور و امید و کولهباری از تجربه به راه خود ادامه میدهد. امروز به دلیل شرایط بستهی درون کشور ما ناچار هستیم راههای جدیدی برای ادامهی فعالیت پیدا کنیم، به همان دلایل امنیتی به جای استفاده از نیروهای داوطلب و آماتور در سطح وسیع، به استفاده از نیروهای کمتر اما آموزش دیده و حرفهایتر روی آوردهایم.
قطعاً در فرایند رو به جلو مشتاق همکاری و همیاری با سایر نهادهای مدافع حقوق بشر با سابقه و حرفهای هستیم و البته تلاش خواهیم کرد تمرکز خود را همچنان بر فعالیت در داخل کشور حفظ کنیم.
امید است در مسیر پیش رو در سالهای آینده ظرفیت گزارشگری وضعیت حقوق بشر را در کار خود ارتقا دهیم، همچنان به قربانیان نقض حقوق بشر خدمات حقوقی ارائه کنیم، برای تولید و عرضهی محتواهای آموزشی بکوشیم، استراتژی کلان خود “هزینهمند کردن نقض حقوق بشر برای ناقضان آن را” با توسعهی فعالیتهای مدنی در داخل کشور پی بگیریم و همینطور بتوانیم از ظرفیت جامعهی بین الملل به عنوان یک مکمل در چارچوب بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران بهره ببریم.

در پایان بهعنوان کسی که بیشترین مسئولیت را در کاستیهای این سازمان در طی یک دههی اخیر برعهده دارد، ادای احترام میکنم به فرزاد کمانگر، جمال حسینی و طاهر ایلچی که به سهم خود در حمایت از این نهاد کوشیدند و امروز جای آنان در میان ما بیشتر از همیشه خالی است. همچنین سر تعظیم فرو میآورم در مقابل خیل کثیر همراهان سابق یا فعلی این سازمان که در گمنامی، بدون چشم داشت و در اوج صداقت و فداکاری متحمل هزینههای سنگینی شدند ولی دست از آرمانها و باورهای خود نکشیدند. همینطور قدردان همهی عزیزان و بزرگوارانی هستم که ما را در این سالهای سخت یاری کردند و کلامشان در تاریکترین لحظات، روشنی بخش راه ما بود.
ارجاعات:
1- رفیعی، کیوان، شرحی اجمالی بر زندگی و مرگ جمال حسینی، خبرگزاری هرانا، 14 مردادماه 1394
2- ر.ک به: بیانیهی مجموعه فعالان در اولین سالگرد واقعه: “شصت سال زندان و دهها قربانی – جمع بندی یکساله از سناریوی دستگاه امنیتی بر علیه مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران”، وبسایت مجموعه، 12 اسفندماه 1389
3- ر.ک به: اساسنامهی مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران در وبسایت مجموعه
4- توضیحات بیشتر در مورد فعالیتهای حقوقی، امور اجرایی داخل کشور، انتشارات و غیره را میتوانید در وبسایت مجموعه دنبال کنید.
برچسب ها
کیوان رفیعی ماهنامه خط صلح مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران