اخرین به روز رسانی:

نوامبر ۲۴, ۲۰۲۴

خودکشی لاله‌های کوهی/ آذر طاهرآبادی

Azar-Taherabadi
آذر طاهرآبادی

قله‌رشی، روستایی زیبا از توابع سردشت، همانقدر زیبا و بکر و دست نخورده است که هنوز هم بیش‌تر راه‌هایش مالرو هستند؛ اما حالا این روزها، این روستا عزادار است و سیاه همانند اسمش “قله‌رشی”. “ره ش” در زبان کردی به معنای سیاه است، همین سیاهی را انگار کن که بختکی شده است روی تقدیر جوانانش.

قله‌رشی از سال 89 تا به امروز، بارها و بارها شاهد مرگی خود خواسته از سوی نوجوانان و جوانانش بوده است.

پانزده خودکشی به فرجام حاصل این روزهای سیاه قله‌رشی است؛ از نوعروس گرفته تا نو داماد حالا به هر دلیلی خود را یا آتش زده‌اند یا حلق آویز  کرده‌اند.

انور عزیزیان از ساکنان این منطقه که خودکشی‌ها را یکی یکی توضیح می‌دهد، می‌گوید: “جوانان ما افسردگی گرفته‌اند وگرنه چرا باید در عرض چند سال داغ جوان ببینیم آن هم با خودکشی؟”

راست می‌گوید؛ اوضاع شهر سردشت و روستاهایش را که بررسی می‌کنم، می‌بینم از بعد از جنگ و آن همه مصیبت بمباران‌های شیمیایی، این شهرستان هنوز پله‌های اول ترقی را هم طی نکرده است. کمبودهای این منطقه بیداد می‌کنند؛ از اقتصاد و فرهنگ گرفته تا آموزش و بهداشت و درمان.

بیکاری در این منطقه به شغل تبدیل شده و جوانان هیچ جایی برای گذران اوقاتشان ندارند و فضاهای فرهنگی و تفریحی، آن‌قدر کم است که اصلاً به چشم نمی‌آید.

لیلا سلیمی روان درمانگر است و معتقد است که خودکشی دلایل زیادی نمی‌خواهد؛ همین که فرد نمی‌تواند واقعیت را از رویای خود جدا کند، او را به مرز خودکشی می‌رساند. در واقع ایجاد تضادهای شدید بین باورها و واقعیت‌ها، می‌تواند یکی از عمده‌ترین دلایل خودکشی به حساب آید.

وی معتقد است که هرگاه جامعه‌ای در حال گذر از سنت به مدرنیته باشد، مردمش می‌توانند مستعد خودکشی باشند. زیرا باورهای برخی افراد با آن‌چه در واقعیت می‌بینند، مطابقت نمی‌کند و همین امر باعث تحیر و انتحار در اشخاصی می‌شود که به لحاظ شخصیتی ضعیف هستند و توانایی بالانس موقعیت در آن‌ها به طور قابل ملاحظه‌ای نسبت به افراد دیگر در جامعه پایین است.

گزارشی که در اردی‌بهشت ماه سال جاری در وبسایت تابناک و با عنوان” دلایل خودکشی در ایران/آمار خودکشی در کشور/نحوه و روش خودکشی‌ها” منتشر شده است، آمار قابل توجهی در رابطه با خودکشی‌ها در ایران بیان شده است. نویسنده در این گزارش می‌نویسد: “آمارها نشان می‌دهد در 9 ماه ابتدایی سال 92 روزی بیش از 11 نفر در کشور خودکشی کرده‌اند. بر اساس آمار اعلام شده از سوی سازمان پزشکی قانونی کشور در 9 ماهه‌ی سال 92، 3125 نفر خودکشی کرده‌اند و از میان این افراد 982 تن را زنان و 2143 تن را مردان تشکیل می‌دهند .بر همین اساس در مدت مشابه سال 91 نیز 2740 تن به علت آنچه که پزشکی قانونی آن را خودکشی تشخیص داده بود، جان خود را از دست داده‌اند. در سال 91، از کل مرگ‌های مشکوک به خودکشی در کشور، بیش‌ترین موارد خودکشی در گروه سنی 18 تا 24 سال ثبت شده است که 28.2 درصد از کل موارد خودکشی این سال‌ها را در برمی‌گیرد و پس از آن گروه سنی 30 تا 39 سال با 22.2 درصد، 25 تا 29 سال با 17.6 درصد، بالای 20 سال با 12.9 درصد، 40 تا 49 سال با 11.1 درصد و زیر 18 سال با 7.9 درصد به ترتیب بیش‌ترین موارد خودکشی را به خود اختصاص داده‌اند.”

amaar

ایران در ﺑﯿﻦ ﮐﺸﻮرﻫﺎی دﻧﯿﺎ در زﻣﯿﻨﻪ‌ی ﺧﻮدﮐﺸﻰ ﺗﻮﺳﻂ ﺑﺮﺧﻰ از اراﺋﻪ دﻫﻨﺪﮔﺎن آﻣﺎر رﺗﺒﻪ‌ی 48 و ﺑﺮﺧﻰ دﯾﮕﺮ رﺗﺒﻪ‌ی 58 را دارد. اﻣﺎ از ﻃﺮف دﯾﮕﺮ در ﺣﺎﻟﻰ ﮐﻪ آﻣﺎرﻫﺎی اراﺋﻪ ﺷﺪه ﺑﻪ ﺳﺎزﻣﺎن ﺑﻬﺪاﺷﺖ ﺟﻬﺎﻧﻰ ﻣﯿﺰان ﺧﻮدﮐﺸﻰ در اﯾﺮان را ﺳﻪ در صدﻫﺰار ﺑﺮای زﻧﺎن و ﯾﮏ در صدﻫﺰار ﺑﺮای ﻣﺮدان ﻧﺸﺎن ﻣﻰ‌دﻫﺪ، ﺷﻮاﻫﺪ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن اﯾﻦ آﻣﺎرﻫﺎ را ﻧﺰدﯾﮏ ﺑﻪ واﻗﻌﯿﺖ ﻧﻤﻰ‌داﻧﺪ. میزان خودکشی در سال 1363 برابر 1.3 در صدهزار نفر بود، در اوایل انقلاب هم میزان خودکشی بسیار کم بود، اکنون آمارهایی وجود دارد که حاکی از آن است که سالانه 5 تا 7 هزار نفر از طریق خودکشی جان خود را می‌گیرند که نیمی از آن‌ها در شهرهای بزرگ، یک چهارم در شهرهای کوچک و متوسط و بقیه در روستاها اتفاق می‌افتد.

اما در این روزها آن‌چه با آن‌ رو به رو هستیم، متاسفانه این است که تمامی توجه و مطالعات و بررسی‌هایی که درباره‌ی پدیده‌ی خودکشی در کشور موجود است، همگی-به جز معدود گزارشاتی-، از منظر روانشناسانه و درمانگرایی به این پدیده توجه می‌کنند و کمتر کسی به ابعاد اجتماعی و چگونگی سوق داده شدن خیلی عظیمی از سرمایه‌های جوان به این ورطه و نابودیشان در یک چشم به هم زدن توجه کرده است.

شیرین احمدنیا روانپزشک و رئیس انجمن پیشگیری از خودکشی ایران، در مصاحبه‌ای با ایلنا در روز جهانی خودکشی (10 سپتامبر) درباره‌ی افزایش خودکشی و دلایل آن می‌گوید: “قطعا با توجه به حساسیت موضوع، ما در زمینه‌ی تحقیق در ارتباط با تببین پدیده‌ی خودکشی‌ها دچار محدودیت و ضعف هستیم و بیش‌تر مطالعاتی هم که انجام شده از سوی روان‌شناسان و روانپزشکان و از آن منظر انجام شده و به ابعاد فردی و روان‌شناختی پرداخته‌اند نه ابعاد اجتماعی و فرهنگی.”

وی ادامه می‌دهد: “البته بررسی‌ها نشان داده که در بین استان‌های مختلف، شاهد الگوهای متفاوتی از بروز خودکشی و حتی شیوه‌هایی که رواج دارد، برای نمونه از نظر نسبت جنسی، در برخی استان‌های غربی کشور هستیم که زنان به نسبت‌های بالاتری از مردان  اقدام به خودکشی دارند؛ که با رویه‌ی غالب که مردان از این نظر آمار بالاتری را به خود اختصاص می‌دهند متمایز است و حتی شاهد این هستیم که شکل خاص خودکشی، یعنی خودسوزی در میان زنان شایع‌تر است. خودسوزی از دردآور‌ترین اشکال خودکشی است که در واقع فردی که به این عمل مبادرت می‌کند، قصد دارد پیامی را به فردی که از او رنجیده یا آزار دیده است، منتقل کند و با این کار در واقع از او انتقام بگیرد.

آمار‌ها نشان می‌دهد خودکشی در میان زنانی که از سطوح تحصیلات پایین تری برخوردار هستند، نسبت بالاتری دارد. این مسئله می‌تواند به این دلیل باشد که این افراد به زعم خود، راه بهتری را برای رهایی از شرایط نامطلوب زندگی پیش روی خود نمی‌یابند و راه حل را در پایان دادن به زندگی که از آن ناراضی‌اند، می‌جویند. زنانی که از سطوح تحصیلی بالاتری برخوردارند ممکن است از امکان اشتغال و فعالیت اقتصادی و کسب درآمد برخوردار باشند و حتی به دنبال یاری–طلبی برآیند، و امکان این را داشته باشند که به شیوه‌های دیگری زندگی خود را متحول کنند و ناگزیر از خودکشی نشوند.

زنان نسل امروز در اثر ارتقای آگاهی‌ها و سطح دانش و عزت نفس و کسب سرمایه‌های فرهنگی، نگرش‌های متفاوتی با نسل‌های مادران و مادربزرگان خود دارند، سطح تحصیلات در میان آنان افزایش و توقعاتشان نیز از خود، همسر و زندگی مشترکشان تغییر پیدا کرده است. این زنان دیگر الزاماً قائل به این باور که با لباس سفید به خانه‌ی بخت بروند و با کفن سفید خارج شوند نیستند. بنابراین در مواردی شخص هنگامی که شرایط زندگی‌اش را مطابق با انتظارات و ایده آل‌ها و حقوق انسانی خود نمی‌یابد، ممکن است به شرایط سخت و تحمیلی تن در ندهد، و در چنین شرایطی، اگر طلاق برای وی غیرممکن نباشد، احتمالاً طلاق می‌گیرد و در برخی موارد که این گونه نیست، ممکن است به خودکشی وی منجر شود.

 در مقایسه‌ بین استان‌های توسعه یافته و کمتر توسعه یافته‌ی کشور، شاهد این هستیم که نسبت طلاق در استان‌های کمتر توسعه یافته مثل ایلام و لرستان نسبت به استان‌های توسعه یافته‌تر مثل گیلان و تهران پایین‌تر است اما در عوض اقدام به خودکشی و خودسوزی زنان بالا‌تر است.”

 آمارهای متعدد و گوناگونی از دلایل خودکشی وجود دارند که همگی بستر نامناسب اجتماعی را برای ابراز وجود و یافتن آرزوهایی که می‌تواند زندگی را برای جوانان این مرز و بوم زیباتر نماید، وجه مشترک بسیاری از این خودکشی‌ها نشان می‌دهد؛ چیزی که علی الخصوص جوانان قله‌رشی دنبال آن بوده‌اند و آن‌چه می، یافت نکرده‌اند تحقق آمال‌هایی بوده است که امروز زیر خروارها خاک خفته است. به راستی آیا رواست زندگی کردن در فقر و کمبودات فرهنگی و اجتماعی آن هم در کشوری که پتانسیل بالایی از جمعیت جوان و نیز سرمایه‌های مادی و معنوی رنگارنگ در آن موج می‌زند؟ این پدیده تنها مختص به قشری خاص نیست اما هنگامه‌ای که باد خزان به یک‌باره به جوانان یک خطه می‌زند، موجی از نگرانی را برای در امان نگاه داشتن بقیه‌ی جوانان از این آفت در دل خانواده‌های نگران بر می‌انگیزاند و هزاران سوال که به راستی چگونه می‌توان حفاظی ایمن در مقابل فرزندانشان با این پدیده ایجاد نمایند؟

متاسفانه در سالهای اخیر کم توجهی به شهرها و روستاهای غربی کشور، علی‌الخصوص مناطق کرد نشین باعث شده است این مردم از آسیب‌های جدی رنج ببرند. بیکاری و نبود امکانات رفاهی و تفریحی، طبق گفته‌های اکثر مردم این مناطق باعث شده است که شوربختانه جوانان این چند استان با وجود داشتن تحصیلات عالیه و تفکراتی سازنده از چرخه‌ی اقتصاد و پویایی امروز جامعه‌ی ایرانی جا بمانند و نیرویشان یا هدر برود و یا به نیرویی هرز مبدل شود. در این مناطق جوانان یا به صفوف کولبران و قاچاقچیان کالا و مواد مخدر می‌پیوندند و جانشان را در کف مشت می‌نهند و یا با تمام تلاششان هم که شده، راهی جز ماندن و سوختن و ساختن با حداقل امکانات نیافته‌اند و بعضاً به مرز ناامیدی مفرط از به سامان شدن اوضاع که رسیدند، دست به خودکشی می‌زنند.

مردم این خطه از کشور رنج کشیده‌اند؛ سال‌ها با جنگ دست به گریبان بوده‌اند و بعد از آن هم با بیماری‌های ناشی از بمباران‌های شیمیایی و حالا بعد از آن همه درد باید با نبود امکانات در همه سطح دست و پنجه نرم کنند. متاسفانه توسعه‌ی شهری و روستایی برای غرب کشور با کندی هر چه تمام صورت گرفته است و در برنامه‌های دولت سهم اندکی از بودجه را به خود اختصاص داده است و در این میان، ضرر این همه بی‌توجهی دامان مردم روستاها و شهرهای محروم را بیش‌تر از پیش چسبیده است.

انتظار می‌رود اینک که دولت تدبیر و امید سهم عمده‌ی رای آری به تغییر و عقلانیت را از همین مردم و استان‌های کرد نشین دریافت کرد توجه بیش‌تری نسبت مردم خطه‌ی کردستان داشته باشد و نگاه عمیق‌تر دوران پساتحریم را روی این منطقه با تمرکز بیش‌تری پیش ببرد؛ چرا که بحران در این استان‌ها با سرعت بیشتری به خط قرمز در حال نزدیک شدن است.

توسط: آذر طاهرآبادی
آگوست 28, 2015

برچسب ها

آذر طاهرآبادی خودکشی سردشت قله‌ رشی کردستان ماهنامه خط صلح ماهنامه شماره ۵۲