
پروندهی هستهای و مسیر نادرست غرب/ حسین ترکاشوند

اگر بخواهیم در زمینهی نسبت حقوق بشر با پروندهی هستهای ایران سخن بگوییم، باید تلاش کنیم موضوع سخن را محدود کرده و وجه خاصی از این قضیه را واکاوی کنیم تا بتوانیم در همان محدوده به نتیجه گیری مورد انتظار دست پیدا کنیم. بنابراین نگارنده در این مطلب بر همین سیاق تلاش میکند دربارهی منافع مردم ایران، منافع کشورهای غربی و هم پوشانی بین این دو و مسائل مربوط به آن تحلیلی را ارائه داده و به نتایجی برسد.
فرضیهای که در این نوشتار در نظر گرفته میشود عبارت است از اینکه حرکت به سمت حقوق بشر و ارتقائ دموکراسی در ایران منافع مردم ایران را تامین میکند و هرقدر که نظام حاکم بر ایران پاسخگوتر، دموکراتیک تر و مدافع حقوق بشر باشد، شاهد رشد استانداردهای یک زندگی سالم، مرفه و امیدبخش خواهیم بود.
باید گفت نگارنده برخورد کشورهای غربی با پرونده هستهای جمهوری اسلامی را از نگاه منافع ملی این کشورها مینگرد. بنابراین اگر کشورهای غربی به دنبال محدود کردن نظام جمهوری اسلامی در زمینهی دستیابی به بمب هستهای هستند، انگیزه و دغدغهی اصلی این است که تصور دولتمردان این کشورها بر این است که جمهوری اسلامی هستهای، در مسیری گام بر میدارد که منافع این کشورها در معرض خطر قرار گرفته و این امکان وجود دارد که جمهوری اسلامی با اتکا به بمب هستهای موجد اتفاقاتی شود که ضرری غیرقابل جبران برای کشورهای غربی به همراه داشته باشد (بدون شک انگیزهها و دغدغههای دیگری در تصمیم گیری دولتهای غربی موثر است که نگارنده قصد پرداختن به آنها را ندارد).
سخن اصلی این نوشتار این است که کشورهای غربی در مسیری گام برمیدارند که در نهایت نه منافع ملی ایشان و نه منافع مردم ایران را تامین نخواهد نکرد. در واقع، مشکل تنها “جمهوری اسلامی هستهای” نیست که خطرناک است بلکه اگر نظام جمهوری اسلامی یک نظام دموکراتیک، پاسخگو و مدافع حقوق باشد، بخش عمدهای از نگرانیهای این کشورها از طریقی کم هزینه تر برطرف خواهد شد. بنابراین اگر کشورهای غربی با یک نظام دموکراتیک روبهرو بودند، مسائل فی مابین را سادهتر و کم هزینهتر حل و فصل میکردند. در یک نظام دموکراتیک نسبت به یک ساختار استبدادی، تصمیم دولت بیشتر مبتنی بر آرائ مردم و کارشناسان در حوزههای مختلف است. در نتیجه تصمیم گیری در حوزههای مختلف، با در نظر گرفتن مزیتها و فواید موضوعات در آن حوزهها انجام میشود. به عنوان یک مورد خاص، اگر کارشناسان در ایران حق اظهار نظر آزادانه داشتند و دولت از نظر ایشان بهره میبرد، به احتمال بسیار زیاد در حالی که در بخشهای مختلف نیازمند توجه و صرف هزینه است به سمت تخصیص هزینههای گزاف برای انرژی دست چندم هستهای پیش نمیرفت و به تبع آن، با چالشهای بین المللی کمتری مواجه میشد.
اما در حال حاضر مسیری که توسط کشورهای غربی طی میشود، سرودن سرنا از سر گشاد آن است. کشورهای غربی باید بپذیرند که اگر به جای تمرکز تنها بر مسئله هستهای، به دنبال این باشند که جمهوری اسلامی به سمت دموکراسی و حقوق بشر حرکت کند، هم به منافع ملی خود نزدیکتر میشوند و هم به سمت تامین منافع مردم ایران گام بر میدارند.
در حال حاضر، وضعیت شاخصهای دموکراسی و حقوق بشر در ایران بغرنج است و حاکمیت نیز تلاش میکند تا تمام توجهات داخلی و خارجی را به مسئلهی هستهای معطوف کند. تا اینجا، کشورهای غربی نیز دقیقاً در همین زمین بازی کردهاند و با بی اعتنایی به مسئلهی دموکراسی و حقوق بشر، تلاش میکنند تا با فشار بر جمهوری اسلامی، از منافع ملی خود دفاع کنند. غافل از اینکه اگر امروز مسئلهی هستهای تبدیل به بحران شده است، از آنجاکه نظام سیاسی ایران مبتنی بر خواست مردم نیست، فردا موضوعات دیگر بحرانهای دیگری ایجاد میکند. جمهوری اسلامی با اتکا به جهانبینی خاص خود، به گسترش تروریسم دامن زده است. همچنین رشد بنیادگرایی شیعی در منطقهی خاورمیانه ارتباط وثیقی با خواستههای حاکمیت کنونی ایران دارد ( البته تنها دلیل نیست). در نتیجه خواهیم دید که کشورهای غربی باید هر روز با جمهوری اسلامی بر سر موضوعات مختلف درگیر باشند.
حال اگر همین روند ادامه پیدا کند، کشورهای غربی، و در راس آنها امریکا، ناچارند بعد از حل و فصل مناقشهی هستهای، برخوردی محافظه کارانه بر سر دموکراسی و حقوق بشر با ایران داشته باشند چرا که به شدت مستعد این هستند که در مظان اتهام بهانه گیری قرار بگیرند زیرا نگاهشان به این موضوعات نسبت به موضوع هستهای، فرعی و کم اهمیت بوده است. یکی از سردمداران اصلی این نگاه، باراک اوباما است و برخلاف تصور عموم که گمان میشود وی که متعلق به حزب دموکرات است و باید نسبت به حقوق بشر حساسیت بیشتری داشته باشد، در عمل نشان داده است که به جای جدی گرفتن این مسائل، عامدانه از آنها غفلت میکند.
با در نظر گرفتن نکات یاد شده، باید با جمهوری اسلامی مواجههای ریشهای داشت؛ به این معنا که باید این واقعیت را پذیرفت که یک نظام سیاسی دیکتاتوری نه تنها به منافع ملت خویش دلبستگی ندارد، بلکه طبیعتاً منافع و امنیت کشورهایی که آنها را در ایدئولوژی خود دشمن میپندارد را نیز در معرض خطر قرار خواهد داد. باید مسئلهی هستهای را موضوعی بسیار مهم اما در فرع مسائل مهمتری چون دموکراسی و حقوق بشر قرار داد. بدون شک پیگیری این نگاه، منافع بلند مدت و اساسی برای مردم ایران نیز خواهد داشت.

برچسب ها
حسین ترکاشونذ ماهنامه خط صلح