همراهی با کودک قربانی به جای پخش تصاویرش/ حامد فرمند
تصویر کودکی که از پایین به دوربین زل زده است، یا با صورتی کج و لبخندی تلخ به عدسی خیره شده است، همراه با متنی که از مظلومیت و ترحم برانگیز بودن شرایط کودک حکایت دارد، تبدیل به بخش جدایی ناپذیر فعالیتهای مدنی و سیاسی شده است که در اعتراض به وضعیت یک زندانی یا اعدام او صورت می گیرد. فعالانی که دست به انتشار تصویر کودکان زندانیان میزنند، خیرخواهانه قصد دارند نشان دهند فرد مورد نظرشان، زندگی خصوصی هم داشته و این بخش از زندگی اش با فشارهای حکومتی، تحت تاثیر قرار گرفته و حکم داده شده به فرد، جفا به خانواده و فرزندان او هم هست.
آن چه مورد نظر این یادداشت است، آثاری است که استفاده از تصویر کودکان، بر روی کودک فرد زندانی میگذارد با مقایسهی تاثیر احتمالی متفاوت این رفتار بر فرزند افرادی که با جرمهای عادی در زندان است و فرزند افرادی که به دلایل عقیدتی و سیاسی زندانی شده است. همراه با نمایش عمومی تصویر کودکی که پدر یا مادرش زندانی یا اعدام شده است، خود کودک نیز به قضاوت عمومی گذاشته میشود. در مورد کودکانی که جرم یا اتهام والدین زندانی شان، سیاسی یا عقدیدتی است، این قضاوت عمومی، معمولاً همراه با “برچسب”هایی است که از نظر عرفی، خوشایند محسوب میشوند. کودک، آزادی عملی در انتخاب آن برچسبها نداشته و توانایی رد کردن و نپذیرفتن آن را نیز نخواهد داشت. به این ترتیب، او در معرض قضاوتی قرار میگیرد که ممکن است با ویژگیهای مورد انتخاب خودش فاصله داشته باشد. اما در مورد کودکانی که جرم یا اتهام والدین شان، از نظر اجتماعی مذموم شمرده میشود، مانند اعتیاد یا قاچاق مواد مخدر، قضاوت عمومی در مورد کودک این خانواده میتواند به صورت “انگ” ظاهر شود. کافی است در نگاه عام، آن کودک، “فرزند قاچاقچی” نام گذاری شود، که با انتشار عمومی تصاویر، چنین اتفاقی بسیار طبیعی است. به این ترتیب، کودک با این انگ بزرگ خواهد شد. تبعات قرار گرفتن در معرض این قضاوت عمومی، چه به صورت انگ و چه به صورت برچسب، گرچه قطعی نیست، اما میتواند بلند مدت، عمیق و گاه غیر قابل جبران باشد.
هنگامی که کودک با انگ اجتماعی مواجه میشود، احتمال کاهش اعتماد به نفس، انزوا طلبی و گوشه گیری و به طور کلی، آسیب دیدن توانایی کودک در برقراری ارتباطات اجتماعی اش وجود دارد. کودک نمیتواند میان رفتار والدین اش و مسئولیت شان در قبال آن و مسئولیت خودش، تفکیک قایل شود. او حتی ممکن است مسئولیت رفتار آنها را هم بر عهده گیرد. این موضوع، گاه با نوع رفتار و گفتار ما، تشدید هم میشود. حداقل زمانی که به جای تلاش برای کمک به کودک در درک و پذیرش احساس ناراحتی و اندوه شدید خود از یک طرف و جداکردن اتفاق افتاده (دوری والدین اش به دلیل رفتار خودشان) از خودش و شخصی نکردن آن از طرف دیگر، جایگاه ترحم برانگیز او را مورد استفاده قرار میدهیم، او را با حس ناخوشایند مقصر بودن در اتفاق رخ داده، تنها رها کردهایم. اما زمانی که کودک با برچسبهای به ظاهر مثبت اجتماعی مانند فرزند “آزادی خواه، مبارز، حقیقت طلب” قضاوت میشود، مهم ترین اتفاق، نادیده گرفتن نیازهایش در یکی از سخت ترین شرایطی است که در آن قرار گرفته است.
به طور کلی میتوان گفت که کودکی که با زندانی یا اعدام شدن پدر یا مادرش مواجه است، نیاز دارد تا بتواند احساس خود را درک کند. کودک و حتی بسیاری از بزرگسالان در شرایطی که با فشارهای روحی مواجه میشوند، به سادگی قادر به تشخیص احساس خود و تفکیک حسهای مختلف خود از یکدیگر نیستند. به عنوان مثال کودک، هنگامی که از ملاقات فرد زندانی باز میگردد، ممکن است احساس دلتنگی عمیق، اندوه شدید یا حتی خشم داشته باشد. مهمترین مرحلهِی کمک به کودک برای مواجهه با بحران روحی رخ داده، کمک به او برای درک احساس خود است. اگر کودک با احساس گناه یا شرم مواجه شده باشد، باید به او کمک کرد تا این حس را با حسهای دیگر، مانند دلتنگی جایگزین کند و به او فهمانده شود که اتفاق رخ داده، هیچ ارتباطی به او ندارد. در مواردی که امکان ارتباط با فرد زندانی از طریق ملاقات، تماس تلفنی یا مکاتبه فراهم است، حالت ایده آل این است که کودک درک کند والدین زندانی اش هنوز او را دوست دارند. مواجه با احساسات کودکی که پدر یا مادرش را در اثر اعدام از دست داده است(که جزو مرگهای خاص طبقه بندی میشود و گاهی که فرد با جنازهی اعدامی مواجه نمیشود، میتواند به عنوان مرگ ثبت نشده تلقی شود)، درک این احساسات و توجه به شرایط کودک از اهمیت ویژهای برخوردار است. توضیح مرگ، برای سنین مختلف، یکی از مشکلترین و در عین حال مهمترین بخشهای کمک به کودک برای طی کردن مسیر جدایی کامل از فرد از دست رفته است. اما زمانی که به جای در نظر گرفتن این نیازها، کودک را به صورت فردی قربانی و مورد ترحم به نمایش میگذاریم، نه تنها کمکی به نیازهای او نکردهایم، بلکه او را در معرض مسایل تازهای مانند تبعات “قربانی تلقی شدن” قرار دادهایم. مرحلهی بعد از کمک به کودک برای درک احساساتش، کمک به او در پذیرش و قبول آن حس است. اهمیت این مرحله از این روست که کودک مسئولیت احساس و عواطف خود را به عهده گیرد. زمانی که این مرحله به درستی طی نمیشود، بروز رفتارهای خشونت آمیز یا جلب ترحم و توجه، نتایج قابل پیش بینی از نوع برخورد کودک در مواجهه با شرایطی است که با بحران روحی مواجه شده است. این رفتارها، زمانی که در بزرگسالی و در برخوردهای اجتماعی یا عاطفی رخ میدهد، میتواند به تخریب روابط فرد منجر شود. به عنوان مثال او در بحران عاطفی با همسر یا شریک خود، به رفتاری خشونت آمیز دست میزند یا برعکس، خود را قربانی نشان میدهد و ارتباط سالم و منطقی برقرار نمیکند. در مرحلهی آخر نیز به رسمیت شناخته شدن احساس کودک از سوی اطرافیان، برای کمک به کودک در پیدا کردن راهی مناسب برای بهبود و التیام روحی، اهمیت ویژهای دارد. به این ترتیب، به جای آن که به جای کودک احساس کنیم و احساسات خود را به او نسبت دهیم، در یک فرآیند رفت و برگشت، هم به کودک کمک کردهایم تا احساس خود را بشناسد و هم خودمان به حس او پی بردهایم.
به این ترتیب، راه مناسب آن است تا حس او را درک کنیم و به او نشان دهیم که احساسش برای ما مهم است. مراحل بعد که راههای کمک به کودک برای یافتن بهترین و سالم ترین راه برای مواجهه با بحران است، کاملاً به طی شدن درست این سه مرحله مرتبط اند. اتفاقی که با انتشار تصاویر عمومی از کودک قربانی میافتد، از یک سو نادیده گرفتن حسهای کودک و مواجه کردن جامعه و اطرافیان با قضاوتهای شخصی خودشان است. از سوی دیگر، و به خصوص در مواردی که تصویری ترحم برانگیز از کودک ارائه میشود، درونی کردن اندوه و توجیه کردن خشم کودک را موجب میشود. این دو، میتوانند شرایطی را فراهم کنند که “قربانی بودن” تبدیل به راهکاری برای کودک شود تا در مواجهه با بحرانهای روحی از آن استفاده کند. راهکاری که در این متن به بخشی از آسیبهای احتمالیاش اشاره شد.
به طور خلاصه یکی از مهمترین نیازهای کودک در مواجهه با بحران ناشی از زندانی یا اعدام شدن والدین اش، کمک به او برای درک احساس اش، پذیرش آن و به رسمیت شناخته شدن احساسش از سوی اطرافیان است. این سه مرحله به او کمک خواهند کرد تا راهکار مناسبی را برای مواجههی سالم با بحران پیش آمده پیدا کند و به کاهش آسیبهای احتمالی ناشی از زندانی و اعدام شدن والدین اش کمک کند.
منابع:
1) (2006). “Children of Incarcerated Parents”. Council of Crime and Justice. Research Demonstration Advocacy.
2) Krupat, T., Gaynes, E., & Lincroft, Y. (2011). “A Call to Action: Safeguarding New York’s Children of Incarcerated Parents”. New York: New York Initiative for Children of Incarcerated Parents, Osborne Association.
برچسب ها
اعدام حامد فرمند کودکان ماهنامه خط صلح ماهنامه شماره ۴۸ مواد مخدر