اخرین به روز رسانی:

ژانویهٔ ۲۸, ۲۰۲۵

وعده‌های محقق نشده‌ی مسئولان و برخورد با پسر علی چراغی/ ساموئل بختیاری

بسیاری از ما بارها شاهد برخورد خشن ماموران شهرداری با فروشندگان دوره گرد و دستفروشان در سطح شهرها بوده‌ایم.

بارها گفتارهایی مانند “نامسلمان‌ها من که راه را نبسته بودم”، “اگر شغل داشتم که این کار را نمی‌کردم”، “بیکارم، بیکار، دزدی کنم خوب است؟”، “چرا جلوی درآمد حلالم را می‌گیرید؟” و غیره را از دهان این افراد شنیده‌ایم و تقریباً بیش‌تر شنوندگان زیر لب دشنام‌هایی را نثار ماموران کرده‌اند. در بسیاری از مواقع ماموران شهرداری با برخوردهای شدید و گاهاً خارج از ظوابط خود شهرادری، اقدام به ضرب و شتم این فروشندگان نگون بخت می‌نمایند. اما ضرب و شتم تا حد مرگ خود داستانی تازه است.

ساعت 10 صبح روز ١٦ مرداد سال گذشته بود که “علی چراغی” برای بردن نخاله‌های ساختمانی دوستش به محله‌ی تهرانپارس رفت. کارگران شرکت “تلاش گران سرزمین طلایی”، شرکت پیمانکاری جمع آوری پسماند شهرداری تهران خودروی وی را حوالی اتوبان باقری نبش خیابان ١٩٦ غربی متوقف کرده و با او درگیر شدند و در نهایت ضربه‌ی هولناک “پنجه بکس” یکی از کارگران به سر مرد اصابت کرد. ابوالفضل چراغی، پسر ١٤ساله‌ی علی چراغی، درباره‌ی روز حادثه به ایلنا می‌گوید: “من و پدرم سوار وانت کنار خیابان در حال حرکت بودیم که ناگهان یک وانت مقابل ماشین ما پیچید و راه را بست. چهار کارگر از ماشین بیرون پریده و از پدرم خواستند که پیاده شود. من به در خواست پدرم داخل وانت ماندم و از داخل خودرو مکالمه‌ی آن‌ها را می‌شنیدم. کارگری به پدرم گفت که وانت شما توقیف است و… باقی قضایا.”

واکنش محمد باقر قالیباف، شهردار تهران، درباره‌ی این اتفاق هم بسیار جالب بود. قالیباف در این باره می‌گوید: “مامورانی که با مقتول درگیر شده‌اند کارمند شهرداری نبوده بلکه در استخدام یک شرکت پیمانکار بوده‌اند.” او در گفتگو با ایلنا، این گونه حوادث “عادی” دانست و گفت این درگیری‌ها همیشه میان ماموران شهرداری و کسانی که سد معبر می‌کنند وجود دارد و در سال چند نفر هم از ماموران شهرداری طی درگیری با کسانی که سد معبر می‌کنند، نقص عضو می‌شوند. شهردار تهران در حالی از کنار این موضوع ساده می‌گذرد، که اگر مثلاً ماموران شهرداری نیویورک یا لندن یک کارگر دستفروش را وسط خیابان می‌کشتند، در آن شهرها شورش می‌شد و پوشش خبری حادثه هم از طریق رادیو تلوزیون آن کشورها به خوبی شکل می‌گرفت؛ اما از این کارگر مظلوم ایرانی حتی یک عکس هم در رسانه‌های ایران منتشر نمی‌شود.

پس از درگذشت علی چراغی، افکار عمومی به شدت خواستار پیگیری موضوع شد. فشار افکار عمومی واکنش نمایندگان مجلس را نیز به همراه داشت. سید مهدی هاشمی، نماینده‌ی اصولاگرای مجلس، در این باره به وبسایت الف گفت: “متاسفانه وسعت و حجم گسترده‌ی فعالیت‌های شهری در شهرداری موجب مشکلاتی در ارائه‌ی خدمت به مردم می‌شود که این غیرقابل انکار است که همین امر ضرورت سامان‌دهی و تقویت مدیریت و نظارت را دوچندان می‌کند.” اعضای شورای شهر تهران نیز به میدان آمدند و از عملکرد شهرداری تهران انتقاد کردند. احمد مسجدجامعی، رئیس شورای شهر تهران درگفتگو با اعتماد در مورد این حادثه می‌گوید: “یکی از وظایف شورای شهر تلاش برای حفظ و احیای کرامت انسانی است. درحادثه‌ی آتش سوزی خیابان جمهوری نه تنها هیچ یک از مدیران شهری حتی درختم بانوی فوت شده هم شرکت نکردند، که تازه بعد از پیگیری‌های فراوان شورا، بعد از دو هفته گزارشی را آوردند و قرائت کردند.” وی ادامه می‌دهد: “در آن حادثه تماس‌های بسیاری با ما گرفته می‌شد که قضیه را تا سیاسی نشده رها کنید، ولی من و سایر اعضا بر این باور بودیم که باید برای احقاق حقوق شهروندان تلاش کرد. با همین استدلال هم بود که با بحث‌های کارشناسی بر ادامه‌ی پیگیری پرونده اصرارکردیم.” مسجد جامعی پیگیری‌های شهرداری در این حادثه را ناشی از سختگیری و جدیت شورا در پیگیری حادثه‌ی جمهوری و حوادث مشابه می‌داند و ادامه می‌دهد: “اگر می‌بینید که بلافاصله بعد از رسانه‌ای شدن حادثه، معاون خدمات شهری شهرداری در شورا حاضر می‌شود و از خانواده‌ی مقتول عذرخواهی می‌کند و قول حمایت از آن‌ها را می‌دهد و بعد با ما به خانه‌ی مرحوم می‌آید و پیگیر ماجراست، نتیجه‌ی پیگیری شورای چهارم و تاکید ما بر لزوم رعایت حقوق و کرامت انسانی شهروندان است.” وی با ذکر این‌که نقش شهرداری در این حادثه غیرقابل انکار است، گفت: “ما با جدیت پیگیر این پرونده و حمایت از خانواده‌ی آن مرحوم هستیم و امیدواریم شهرداری به وعده‌های خود در قبال خانواده‌ی آن مرحوم عمل کند و با اتخاذ تدابیری جدید و محکم از بروز حوادثی این چنینی جلو گیری کنند.”

پر واضح است که با وعده‌های مسئولان شهری تهران، علی چراغی دیگر زنده نمی‌شود. از کارگری که تا چندماه پیش برای به دست آوردن روزی حلال سوار وانت اقساطی‌اش می‌شد و از این خیابان به آن خیابان می‌رفت، حالا تنها قاب عکسی روی دیوار و عکس‌هایی داخل آلبوم خانوادگی چراغی‌ها باقی مانده است و البته چهار فرزند. پسرش که روز حادثه شاهد ضرب و شتم پدرش بود، این حادثه چنان تاثیری روی روان و اعصابش گذاشته که به قول همسر آن مرحوم از آن روز، هر شب در خواب کابوس می‌بیند و وحشت زده از خواب می‌پرد. حالاخانواده‌اش تنها چیزی که از خاطرات روزهای تلخ مطلع شدن از حادثه و بستری کردن آن مرحوم در بیمارستان در خاطرشان مانده، دلهره‌های پشت اتاق عمل و دویدن برای جور کردن پول بستری کردن و جراحی علی و در نهایت سخنان دکتر بعد از جراحی است که به آن‌ها می‌گفت: “متاسفم. قسمت چپ جمجمه‌ی همسرتان به شدت آسیب دیده و خرد شده بود و اصلاً استخوانی وجود نداشت تا آن را ترمیم کنیم. الان شاید فقط یک معجزه بتواند وی را نجات دهد.” سخنانی که دنیا را در مقابل چشمان برادر و همسر و پدر و فرزندان علی تیره و تار کرد.

پس از گذشت چند ماه از درگذشت علی چراغی اما، خبری دیگر از این خانواده شگفتی همگان را برانگیخت.

ابوالفضل چراغی، هنگام دستفروشی میوه در نزدیکی محل زندگیشان مورد برخورد ماموران پیمانی سد معبر شهرداری تهران قرار گرفت.

بر اساس گزارش، خبرگزاری ایلنا، ابوالفضل چراغی، فرزند ۱۵ ساله‌ی علی چراغی، هنگامی که در خیابان ۲۰ متری طالقانی واقع در منطقه‌ی پاسگاه نعمت آباد مشغول فروش میوه با چرخدستی بود، با برخورد ماموران سد معبر شهرداری تهران مواجه شد. شاهدان عینی گزارش داده‌اند پس از آن‌که ماموران سد معبر چرخ میوه‌ی ابوالفضل چراغی را واژگون کردند و قصد ضبط ترازوی این نوجوان ۱۵ ساله را داشتند، کسبه و اهالی محل که از هویت ابوالفضل آگاه شده بودند با ماموران شهرداری درگیر شدند.

هرچند از شدت درگیری مردم و ماموران شهرداری گزارشی در دست نیست، اما بر اساس اطلاعاتی که توسط رسانه‌ها منتشر شده است، ماموران صحنه‌ی درگیری را با عجله ترک کرده‌اند به طوری که دوربین عکاسی آنان جا مانده است.

به گفته‌ی خانواده‌ی چراغی با وجود آن‌که پس از قتل علی چراغی وعده‌های بسیاری برای تامین معاش و آتیه‌ی خانواده‌ی او از جانب مقامات عالی رتبه‌ی شهرداری و هیات رئیسه‌ی وقت شوای شهر تهران مطرح شده بود، اما تنها هزینه‌های بیمارستان مقتول پرداخت شده است و وعده‌های مربوط به تامین مسکن و بیمه‌ی خانواده‌ی چراغی محقق نشده است. آنان می‌گویند در این شرایط ابوالفضل چراغی به عنوان بزرگ‌ترین فرزند خانواده‌ی پنج نفره‌ی ایشان، برای تامین معاش مادر و سه خواهر و برادر کوچکترش ترک تحصیل کرده و چند ماهی است که به کار دستفروشی میوه در اطراف محل زندگیشان اشتغال دارد.

وعده‌های مسئولان شهری تهران به خانواده‌ی مرحوم چراغی فعلاً به برخورد ماموران شهرداری با پسر خانواده انجامیده است، صرف نظر از دیدگاه انسانی، بی ارزشی و پوچی وعده‌های مسئولان است که باعث آشفتگی هر ذهنی می‌شود.

از سوی دیگر و با توجه به کمبود فرصت‌های شغلی و بیکاری‌های موجود، قطعاً کوچک‌ترین وظیفه‌ی حکومت نگرفتن فرصت‌های خوداشتغالی است. این حق برای عموم مردم آن قدر بدیهی است که اگر نهادهای عمومی در شرایطی که نتوانسته‌اند فرصت و ابزار کار فراهم کنند، مجال خوداشتغالی سالم را بستانند، قطعاً مرتکب ظلم شده‌اند. پیامدهای ظلم فرادست به فرودستی که هیچ پناهی ندارد نیز روشن است؛ به ویژه اگر معیشت سالم را از فرودست بگیرد. کم‌ترین نتیجه‌ی این کار هدایت مردم به معیشت ناسالم و بدترین حالت، تکثیر فقر و حرمان است.

حال باید از شهرداری و دیگر نهادهای مسئول پرسید که حتی اگر ما بیکاری نداشتیم تنها زمانی می‌توانستیم مانع یک شیوه‌ی کسب درآمد شویم که شیوه‌های دیگر، اطلاعات آن و مهارت آموزی آن را در دسترس مردم می‌گذاشتیم. این کاری است که نکرده‌اید. حال چه شده که در اقتصادی با نرخ بیکاری دستکم ١٤ درصد و اجرای بسیار ضعیف قانون بیمه‌ی بیکاری، مانع خوداشتغالی سالم شهروندان می‌شویم؟ آیا تکلیف داریم تا مردم را به زور دچار لقمه‌ی حرام یا فقر نماییم؟ این در شرایطی است که اولاً بخشی از شاغلان نیز به دلیل عدم کفایت درآمدشان به این کارها روی می‌آورند و ثانیاً تحریم‌ها و شوک قیمت‌های انرژی، جمعی از کارگران دیروز را نیز به لیست بیکاران امروز اضافه کرده است.

کیست که نداند دستفروشی محصول اقتصاد ناسالم و تضاد شدید طبقاتی است. کیست که نداند فلان کس بواسطه‌ی دلالی روزانه صدها برابر دستفروشی به جیب می‌زند و به ریش همه می‌خندد…

توسط: ساموئل بختیاری
آوریل 24, 2015

برچسب ها

ابوالفضل چراغی دستفروشی علی چراغی ماهنامه خط صلح ماهنامه شماره ۴۸