شاه، حقوق بشر و انقلاب بهمن 57/ مرتضی کاظمیان

اخرین به روز رسانی:

اکتبر ۲, ۲۰۲۴

شاه، حقوق بشر و انقلاب بهمن 57/ مرتضی کاظمیان

در تبیین تحولات سیاسی موثر در اوج‌گیری جنبش اجتماعی و وقوع و پیروزی انقلاب 57 نمی‌توان از وقایعی که در نیمه‌ی دهه‌ی 50 در داخل ایران و نیز در عرصه‌‌ی روابط بین‌الملل و نظام جهانی در موضوع “حقوق بشر” رخ می‌داد، غفلت کرد. رفتارهای خشن رژیم اقتدارگرای شاه با مخالفان، اعتراض نهادهای حقوق‌بشری بین‌المللی را موجب شد و بسط داد. این اعتراض‌ها البته از فعالیت‌های سیاسی و تبلیغی دانشجویان و گروه‌های مخالف در خارج از کشور بی‌تاثیر نبود؛ نقش کنفدراسیون دانشجویان و انجمن‌های اسلامی در این راستا قابل‌توجه است.

مجموعه‌ی این کوشش‌ها و دیگر اطلاع رسانی‌ها و فعالیت‌های تبلیغی علیه نظام سلطنتی به آن جا رسید که در اواخر سال 1353 سازمان عفو بین‌الملل، تهران را به نقض اصول و موازین حقوق بشر نسبت به مخالفان و زندانیان سیاسی متهم کرد. کمیسیون بین‌المللی حقوقدانان در ژنو نیز از نقض حقوق مدنی اعمال شکنجه در ایران انتقاد نمود. هم‌چنین، کمیته‌ی حقوق بشر وابسته به سازمان ملل متحد در نامه‌ای به شاه، ضمن اعلام مواردی از نقض حقوق بشر، خواستار متوقف شدن این کردارها و “اصلاح وضعیت اسفناک حقوق بشر در ایران” شد. سفر ویلیام.جی باتلر رئیس کمیته‌ی اجرایی کمیسیون حقوقدانان بین‌المللی به ایران در پائیز 1354 و دیدارهای او با شاه، و در نهایت، گزارشی که تحت‌ عنوان “حقوق ‌بشر و سیستم قانونی در ایران” منتشر نمود، از جمله موارد مهم است.

مطبوعات غربی نیز تحت ‌تاثیر تلاش‌های نیروهای سیاسی مخالف در خارج از کشور (ازجمله انجمن‌های دانشجویان ایرانی در اروپا و آمریکا و کنفدراسیون جهانی دانشجویان) و اطلاعات و اخبار منتقل‌شده به آن‌ها، به انعکاس رفتارهای نظام سلطنتی با مخالفان سیاسی خود پرداختند.

شاه در تبیین این وضع، در خاطرات خود می‌نویسد: “از اواخر 1355 به‌ بعد، حمله به رژیم ایران از پشتیبانی موثر خارجی برخوردار شد. صلیب ‌سرخ بین‌المللی و انجمن بین‌المللی حقوقدانان و نیز چند سازمان دیگر، تقاضا کردند که برای تحقیق به ایران بیایند.” او می‌افزاید: “مطبوعات جهانی درباره‌ی اصل گزارش‌ها و انتقادهای آنان هیاهوی بسیار به پا کردند اما تصمیمات و اصلاحات ما را از یاد بردند و در بوته‌ی اجمال گذاشتند.”

شاه در تیرماه 55 در واکنش به تقاضای سازمان عفو بین‌الملل برای بازدید از زندان‌های ایران، اظهار می‌دارد که اگر ما اجازه‌ی چنین کاری بدهیم فقط سبب می‌شود که توقع آن‌ها بیشتر شود. او با سابقه‌ی بدی که از صدور مجوز برای اریک پیس، خبرنگار نیویورک تایمز جهت بازدید از زندان‌ها داشت (مقاله‌ی خبرنگار مزبور، بخشی از واقعیت‌های ناگوار در زندان‌های رژیم را آشکار ساخت) معتقد بود که باید مانع از افشای وضع زندان‌های ایران در عرصه‌ی بین‌الملل شد.

اما به‌ تدریج و تحت ‌تاثیر فشارهای داخلی و بین‌المللی، اقداماتی برای کاستن از فشارهای سیاسی خارجی و اجتماعی داخلی صورت گرفت. از جمله در زمستان 1355 و شش ماه نخست سال 1356 دولت به سه سازمان معتبر جهانی (صلیب سرخ بین‌المللی، عفو بین‌الملل و کمیسیون حقوقدانان بین‌المللی) اجازه داد که برای بررسی وضع حقوق بشر در کشور و ملاقات با زندانیان سیاسی، به ایران سفر کنند. در بهار 1356 کمیسیون صلیب ‌سرخ بین‌المللی با برخی زندانیان سیاسی در ایران ملاقات و گفت‌و‌گو کرد.

گزارش عباس سماکار (نویسنده و فیلمسازی که در 1352 همراه با خسرو گلسرخی و کرامت دانشیان بازداشت شد) از ملاقات مزبور قابل‌توجه است: “در دیدار با نمایندگان صلیب‌سرخ تاریخچه‌ی مفصلی از شکنجه‌ها و کشتارها و رفتار غیرانسانی ساواک و پلیس را در میان گذاشتیم. آن‌ها به ما اطلاع دادند که بیش از دو ماه است که زندان به زندان می‌روند و از زندانیان مختلف، وضعیت و نحوه‌ی رعایت حقوق بشر را مورد پرسش قرار می‌دهند. در ضمن گفتند که پلیس زندان و ساواک، زندانیان بسیاری را از دید آن‌ها مخفی کرده…”

از اواخر سال 1355 فشارها و خفقان و نظارت‌های پلیسی- امنیتی بر مخالفان سیاسی و محدودیت‌ها و تضییقات برای زندانیان سیاسی به‌ شکل گسترده‌ای کاهش یافت. رژیم در بهمن ماه همان سال، حدود 66 زندانی را بخشید و در اسفندماه به صلیب سرخ جهانی اجازه داد تا از 20 زندان بازدید کند.

کارتر و حقوق بشر

گفتنی است فعالیت و تحرک نهادهای بین‌المللی حقوق بشری، هم‌زمان شده بود با انتخابات ریاست‌جمهوری امریکا و نامزدی جیمی کارتر از سوی دموکرات‌ها. کارتر در مراحل مقدماتی انتخابات ریاست‌جمهوری سال 1976 (1355) بر دفاع از حقوق بشر در سرتاسر جهان تاکید کرد و در آخرین مرحله‌ی انتخابات ریاست‌جمهوری، ایران را جزو کشورهایی به ‌شمار آورد که امریکا باید برای حفظ آزادی‌های سیاسی و اجتماعی مردم آن کشورها،‌ گام‌های موثرتری بردارد.

شاه که برنامه‌ها و شعارهای کارتر مبنی بر تلاش برای تحقق حقوق‌بشر را علیه منافع خود ارزیابی و توطئه‌ای علیه رژیم‌اش تلقی کرده بود، از پیروزی وی در انتخابات ریاست‌جمهوری امریکا، خرسند نبود. وی در تابستان 55 گفته بود: “اگر کارتر به ریاست‌جمهوری برسد، چون احتمالاً سیاستی شبیه کندی برخواهد گزید، لذا ما ترجیح می‌دهیم که جرالد فورد بار دیگر به ریاست‌جمهوری آمریکا انتخاب شود.”

کارتر با آگاهی از سرخوردگی مردم کشورش نسبت به سیاست‌های مداخله‌گرانه‌ی جانسون، نیکسون و کیسینجر، کوشید تا وعده‌های انتخاباتی خود را مبنی بر “نه ویتنامی دیگر” و “نه پینوشه‌ای دیگر” پی‌گیرد.

وی سه ماه پس از آغاز دوره‌ی ریاست‌جمهوری‌اش، سایروس ونس، وزیر امور خارجه را به تهران می‌فرستد تا شاه را از نظرات واشنگتن در خصوص سیاست‌های حقوق‌بشر و محدویت‌ها در ارسال اسلحه به ایران آگاه سازد. وزیر خارجه‌ی امریکا گزارش می‌دهد: “من تاکید کردم که حقوق‌بشر به منزله‌ی عنصر اصلی سیاست خارجی ماست و رئیس‌جمهوری،‌ اولویت آن را به‌صورت یک هدف ملی مورد تایید قرار داده است. من یادآور شدم که اجرای حقوق بشر در سراسر جهان مورد توجه ما قرار دارد و افزودم، اقدامات ایران در ماه‌های اخیر در بهبود رفتار با زندانیان و موافقت شاه با بازدید مجامع بین‌المللی حقوق بشر برای بررسی بهبود اوضاع ایران، موجب دلگرمی ماست.”

رئیس‌جمهور ایالات متحده نیز در خاطرات خود، با اشاره به “اعمال خشونت و سرکوب هرگونه مخالفتی” توسط “شاه و ساواک”، می‌نویسد: “گزارش شده است که در ایران 2500 تن زندانی سیاسی وجود دارد (شاه گفت، این رقم کمتر از 2500 تن است). شاه بر این باور است که سرکوب فوری مخالفان، مناسب‌ترین پاسخ به اپوزیسیون است. وی انتقاد رهبران کشورهای غربی (ازجمله من) را در به‌کارگیری این‌گونه تاکتیک‌ها [انتقاد از نقض حقوق‌بشر] با نوعی تمسخر می‌نگرد.”

کارتر همچنین ضمن شرح مذاکراتی که با شاه ـ در سفر او به ایالات متحده ـ داشته است، می‌نویسد: “به او گفتم، از چگونگی برخی از مسائلی که با آن‌ها درگیری دارید،‌ آگاهم. شما اظهارات مرا درباره‌ی حقوق‌بشر شنیده‌اید. عده‌ی کثیری از مردم کشور شما ادعا می‌کنند که هیچ‌وقت در ایران، این حقوق از سوی دولت رعایت و احترام نشده است… طبقه‌ی متوسط جدید و دانشجویان در ایران و خارج از ایران نیز در پی کسب حقوق سیاسی بیش‌تری هستند. در این میان، به‌ شهرت و اعتبار ایران در جهان به ‌علت شکایات و دادخواهی این گروه‌ها، آسیب وارد آمده است. آیا برای حل این مشکل راه دیگری جز نزدیک شدن و گفت‌و‌گو با گروه‌های مخالف و کاستن برخی از اعمال خشن پلیسی، وجود دارد؟ شاه با دقت سخنانم را شنید، و پیش از آن‌که پاسخ دهد چند لحظه‌ سکوت کرد و در حالی که کمی غمگین می‌نمود، گفت: نه؛ من نمی‌توانم کاری بکنم… باید قوانین مملکت که مبارزه‌ی علیه کمونیسم را تاکید کرده است، به مورد اجرا درآورم… این گروه‌ها، اقلیت‌ کوچکی هستند و در میان اکثریت وسیع ملت ایران هواخواه ندارند. ما درباره‌ی این موضوع چند دقیقه‌ی دیگر بحث و گفت‌و‌گو کردیم و من بدین نتیجه رسیدم که نظریات و نگرانیم، عقاید شاه را تغییر نخواهد داد.”

همان ‌هنگام، شاه در مصاحبه‌ای و در پاسخ به این پرسش که “آیا حقوق بشر نیز در مذاکرات دوطرف،‌ مورد بحث واقع شده است؟” می‌گوید: “اگرچه به‌طور رسمی مذاکراتی در این خصوص نبوده ولی اقداماتی را که در مورد بهبود وضع کسانی که به دلایلی زندانی شده‌اند، به‌عمل آمده است، بیان کردم.”

1356؛ باز شدن فضای سیاسی

شاه به عللی، نسبت به فشارهای خارجی واکنش مثبت نشان داد؛ او نمی‌خواست “روابط ویژه”ی خود را با واشنگتن و دسترسی به تسلیحات امریکایی، به خطر اندازد؛ و هم‌چنین نمی‌خواست تصویر اصلاح‌گری و مدرنیزاسیون پیشرو و مشتاق به آوردن مزایای تمدن غربی به ایران را از دست بدهد؛ تصویری که با صرف هزینه‌ی گزاف ارائه شده بود. از سوی دیگر، شاه ـ و به تعبیری، رژیم متکی به حاکم خودکامه ـ باور کرده بود که اصلاحاتش آن‌چنان مقبولیت و محبوبیتی یافته است که می‌تواند بدون احساس‌خطر، از میزان اختناق و خفقان و نظارت و سانسور بکاهد.

این‌چنین بود که سال 1356 سال آزادی گسترده‌ی زندانیان سیاسی شد که به مناسبت‌های مختلف از زندان‌ رهایی یافتند؛ بیش از 560 زندانی در این سال آزاد شدند. ضمن این‌که سازمان‌ها و نهادهای بین‌المللی حقوق بشری (مانند عفو بین‌الملل، کمیسیون بین‌المللی حقوق‌دانان و صلیب سرخ جهانی) امکان یافتند که به شکل کاملی از زندان‌ها بازدید به‌عمل آورند. افزون بر این‌ها، نحوه‌‌ی مواجهه با متهمان سیاسی و بازداشت‌شدگان تفاوت نمود و امکان حضور وکیل در دادگاه فراهم شد؛ احکام قضایی صادره نیز به‌شدت ـ تاحد صدور جریمه‌های نقدی ـ تقلیل یافتند.

در مرداد 56 شاه به‌صراحت به نزدیکان خود در رژیم گفته بود که باید توجه مردم را به این نکته، جلب کرد که تصمیم به ایجاد فضای باز سیاسی را شخصاً آغاز کرده، و این امر به هیچ‌وجه بر اثر فشارهای وارده از سوی کارتر یا سازمان عفو بین‌الملل نبوده است؛ چرا که “شاهنشاه خود به این نتیجه رسیده که مردم ایران درحال حاضر به اندازه‌ی کافی دارای بلوغ سیاسی شده‌اند.”

شاه، در صدر رژیم، اعطای آزادی‌ها را، حداقل در حد وعده، پذیرفت. او در اظهارنظرهای متعددی در نیمه‌‌ی دوم سال 56 تاکید می‌کند که “در مورد آزادی، ما اصلاً حرفی نداریم”؛ او هم‌چنین می‌گوید: “یک دموکراسی واقعی سیاسی در ایران پی‌ریزی می‌شود”. شاه در مصاحبه با سردبیر نیوزویک در پائیز 56 نیز به پرسش او در مورد وضع حقوق بشر و مخالفان سیاسی در ایران چنین پاسخ می‌گوید: “ما در قوانین خود تغییراتی داده‌ایم تا به این ترتیب به مردم امکان بیش‌تری برای دفاع از خود و احقاق حق داده شود و در زندان‌ها، با زندانیان رفتار بهتری اعمال گردد…”

علاوه بر شخص شاه، برخی از چهره‌های رژیم نیز به تبلیغ فضای باز و آزاد پرداختند و پس از مدت‌ها، توسعه‌ی سیاسی نیز مورد توجه حکومت قرار گرفت.

گشایش فضای سیاسی، جان گرفتن جنبش

درهرحال، باز شدن فضای سیاسی به‌معنای فعال‌تر شدن نیروهای منتقد و مخالف بود؛ ضمن این که، روند کاستن از فشارهای سیاسی و سرکوب، اگرچه از یک سو باعث کاهش فشار افکار عمومی بین‌المللی و داخلی می‌شد اما از سوی دیگر، خود‌به‌خود به جنبش اجتماعی معطوف به تغییر نظام سیاسی دامن می‌زد، چراکه وضع موجود را به ‌شدت به زیر پرسش و نقد می‌برد.

در خرداد 1356 گروهی از برجسته‌ترین و مشهورترین پژوهشگران، نویسندگان و شاعران کشور در نامه‌ای سرگشاده به هویدا، از “ضوابط شدید سانسور” و “محدویت‌ها و فشارها”ی غیردموکراتیک انتقاد کردند. فریدون آدمیت، داریوش آشوری، محمود اعتمادزاده (به‌آذین)، بهرام بیضایی، باقر پرهام، علی‌اصغر حاج‌سیدجوادی، سیمین دانشور، غلامحسین ساعدی، محمد علی سپانلو، سیاوش کسرائی، هوشنگ گلشیری، اسدالله مبشری، نعمت میرزازاده و منوچهر هزارخانی، از جمله امضائ‌کنندگان این نامه بودند.

نامه‌ی سرگشاده‌ی 55 تن از قضات دادگستری وقت به رئیس دیوان عالی کشور در شهریور 1356 و درخواست آنان برای مقاومت قوه‌ی قضاییه در برابر “دخالت‌”‌های قوه‌ی مجریه و “حفظ حقوق و حدود فردی و جمعی ملت ایران”، در همین راستا قابل‌توجه است. برگزاری شب‌های شعر در انستیتو گوته (انجمن فرهنگی ایران و آلمان) از 18 تا 27 مهر 1356 هم که طی ده شب، با استقبال گسترده روبه‌رو شد، محل امن و مجال مناسبی برای بیان تندترین اعتراضات نسبت به وضع آزادی بیان و عقیده در ایران، فراهم آورد.

شکل‌گیری و تاسیس کمیته‌ی ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر در 16 آذر 1356 و انتشار نامه‌های سرگشاده‌ی آنان به دبیرکل سازمان ملل متحد و دیگر مراجع بین‌المللی ـ از آن پس ـ خود در بطن تحولات سیاسی آن مقطع قابل تامل است؛ به‌ویژه آن که جمعی از سرشناس‌ترین فعالان سیاسی (ازجمله آیت‌الله سید ابوالفضل زنجانی، مهندس مهدی بازرگان، دکتر یدالله سحابی، دکتر عبدالکریم لاهیجی، دکتر اسدالله مبشری، دکتر ناصر میناچی، دکتر کریم سنجابی، دکتر کاظم سامی، دکتر حبیب‌الله پیمان، دکتر محمد ملکی، و مهندس هاشم صباغیان) در آن فعال بودند.

آیت‌الله خمینی نیز در مورد فضای سیاسی و فرصت و مجال مناسبی که برای مخالفان فراهم شده بود، طی اظهارنظری در تابستان 56، تصریح کرد: “امروز در ایران فرجه‌ای پیدا شده است؛ این فرصت را غنیمت بشمارید. اگر این فرجه و فرصت حاصل نشده بود این اوضاع پیش نمی‌آمد… الان نویسنده‌های احزاب اشکال می‌کنند، اعتراض می‌کنند، نامه می‌نویسند و امضائ می‌کنند؛ شما هم بنویسید، چند نفر از آقایان علما امضائ کنند. مطالب را گوشزد کنید، اشکالات را بگویید. امروز، روزی است که باید گفت. اگر بگویید، پیش می‌برد… جنایات شاه را برملا سازید… اشکالات را بنویسید… مثل چندین نفر که ما دیدیم اشکال کردند و بسیاری حرف‌ها را زدند و امضا کردند و کسی هم کارشان نکرد.”

با وجود تلاش‌های شاه برای ارائه‌ی تصویری متفاوت از رژیم خود، سازمان عفو بین‌المللی در نیمه سال 1356 و در گزارشی از برخوردهای خشن و شکنجه و اعدام در ایران، انتقاد می‌کند. گزارش‌های سازمان مزبور هرچند با انتقاد شدید و نارضایتی شاه و رژیم تهران همراه می‌شود اما وضع، وقتی ناگوارتر می‌شود که در همان مقطع، جایزه‌ی صلح نوبل سال 1977 به عفو ‌بین‌الملل اهدا می‌شود. سفیر ایران در انگلیس تصریح می‌کند که “دریافت چنین خبری برای مقامات تهران، خیلی وحشتناک است.”

به‌نظر می‌رسد که سیاست شاه برای باز کردن فضای سیاسی هرچند متاثر از افکار عمومی جهان و تلاش‌های مخالفان در خارج و داخل بود، اما او خواسته بود با یک تیر دو نشان بزند و واشنگتن را نیز خشنود سازد. کاهش سرکوب و اختناق ـ اگرچه برای چند ماه ـ شرایط و زمینه را برای نوشتن نامه‌های سرگشاده و گردهم‌آیی‌های روشنفکران و مخالفان و نیز فعالیت احزاب و جمعیت‌های مخالف و درنهایت،‌ قوت گرفتن مخالفان و جنبش اعتراضی فراهم ساخت. جنبش ابعاد گسترده‌ای یافت و ریشه‌دارتر شد؛ به‌ شکلی که دیگر مهار آن ممکن نبود.

شاید حق با ویلیام باتلر ـ از کمیسیون بین‌المللی حقوق‌دانان ـ بود که تلاش‌های شاه را برای انجام اصلاحات با عبارت ساده‌ی “بسیار اندک، بسیار دیر” توصیف کرد.

توسط: مرتضی کاظمیان
فوریه 24, 2015

برچسب ها

انقلاب بهمن ۵۷ ماهنامه خط صلح ماهنامه شماره ۴۶ مرتضی کاظمیان