اخرین به روز رسانی:

نوامبر ۲۴, ۲۰۲۴

سالی سخت و خشن برای زنان در ایران/ علی کلائی

مسئله‌ی خشونت در ایران، مسئله‌ی امروز و دیروز نیست. داستان‌های رفتارهای خشونت آمیز، بالاخص در حوزه‌ی زنان، داستانی به بلندای سال‌های طی شده بر ایران زمین است. هر زمانی امری و رفتاری مصداق خشونت تلقی شده و مرتکب به عنوان انسان خشونت ورز، ارزیابی و فهم می‌شود. در این میانه سوژه‌ی اصلی زنان‌اند؛ دلیلش شاید تلقی قدیمی جنس دومی از ایشان و تلقی جدید (جدید به عنوان یک پدیده‌ی مدرن) از برابری حقوقی و انسانی است. در جهان قدیم این نابرابری امری پذیرفته شده بود اما جهان جدید مبانی نظری و رفتاری جدید خود را می‌طلبد.

سالی که در ماه‌های پایانی آن هستیم، سال خوبی برای زنان در ایران نبود. رفتارهای خشونت آمیز عجیبی علیه ایشان روی داد و آن‌ها با پدیده‌هایی، هرچند دارای سابقه، اما با ابعاد جدیدی از خشونت ورزی و برخورد غیر انسانی مواجه شدند. رفتارهایی که جامعه‌ی ایرانی را با سوالات اخلاقی جدی مواجه می‌کند تا جایی که حتی برخی از آغاز عصر بی اخلاقی در جامعه‌ی ایرانی سخن گفته اند!

در مهرماه امسال به صورت زنان و دختران اصفهانی اسید پاشیده شد و فجایعی به وقوع پیوست که ملتی را داغدار و متاثر کرد. گزارش‌های رسمی پلیس اصفهان تا چهار قربانی را تائید می‌کند ولی گزارش‌های غیر رسمی این تعداد را تا 15 نفر افزایش داده است. گویا اسید پاشی نیز تنها به صورت دختران و زنان غیرچادری و برخی که در عرف تلقی حکومت از آن‌ها به بد حجاب تعبیر می شود، نبوده است و بوده‌اند زنانی که حتی چادری بوده‌اند و مورد چنین رفتاری قرار گرفته‌اند. قدر مشترک تمام حمله‌ها، حمله به زنانی بوده است که در خارج از خانه در حال فعالیت بوده‌اند.

پس از علنی شدن خبر اسیدپاشی‌ها، در روزهای اول جو امنیتی بر شهر اصفهان حاکم شد. زنان و دختران اصفهانی و به تبع آن‌ها در سایر شهرهای بزرگ ایران -مانند تهران- را ترسی فرا گرفت. این مسئله در اصفهان کاملاً نمود داشت و حضور زنان و دختران در معابر عمومی، کم‌تر و کم‌تر شد. گزارش شده است که از دو هفته پیش از اسید پاشی‌ها، پیامکی با مضمون “روی صورت بدحجابان اسید پاشیده می‌شود” برای مردم اصفهان ارسال شده است. در ابتدا نیز ظاهراً مواد غیر اسیدی ولی سوزاننده مانند وایتکس به صورت برخی پاشیده شده که جراحات سطحی بر جای گذاشته ولی ظاهراً جدی گرفته نشده است.

سهیلا جورکش یکی از قربانیان این حوادث توسط دو موتور سوار مورد حمله قرار می‌گیرد. او در حالی هدف اسید پاشی واقع می‌شود که برای پاسخ‌گویی به تلفن همراهش در کنار خیابان، پشت فرمان ماشین شخصی‌اش، توقف می‌کند. ندا نیز مانند سهیلا و در زمان پاسخگویی به تلفن مادرش در کنار خیابان توقف می‌کند و به دلیل گرمی هوای روز حادثه شیشه را پایین می‌دهد و بعد… سارا هم در خیابان و در ماشین مورد حمله قرار می‌گیرد و الباقی نیز به ترتیباتی به مانند این‌ها؛ روش‌های شبیه به هم و همه قربانی موتور سوارانی هستند که کلاه ایمنی به سر دارند و چهره پوشانده‌اند و اسید می‌پاشند. مواردی از قربانیان این حوادث فوت می‌شوند و چشم‌ها و زیبایی چهره‌هایی که از بین می‌رود.

ابتدا سوی نگاه به سوی دشمنان شخصی قربانیان معطوف شد. اما شباهت موارد و تکذیب این مسئله که قربانیان دشمن داشته‌اند این شک را منتفی کرده است. در این میان برخی نمایندگان مجلس با حرف‌هایی عجیب این مسئله را به سرویس‌های بیگانه و خارجی‌ها مرتبط دانسته‌اند. عباسعلی منصوری آرانی، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، در اواخر مهر ماه سال جاری به ایسنا می‌گوید: “تا قبل از دستگیری مجرمان نمی‌توان درباره‌ی هویت آن‌ها قضاوت کرد اما به طور حتم مجرمان اسیدپاش از طریق سرویس‌های اطلاعاتی بیگانه و صهیونیستی یاری می‌شوند.”

صرف نظر از این اظهار نظرها که حکم آن سخن مولانا جلال الدین بلخی را به ذهن متبادر می‌کند که “از قیاسش خنده آمد خلق را!”، سخنانی در باب مسئله‌ی امر به معروف و نهی از منکر در سال جاری بر زبان امام جمعه‌های اصفهان بر زبان رانده شده که می‌تواند قدری در پیگیری انگیزه و علل مسئله راهگشا باشد. سید یوسف طباطبایی‌نژاد، یکی از ائمه‌ی جمعه‌ی اصفهان در خطبه‌های نماز جمعه‌ی خود گفته بود: “مسئله‌ی حجاب دیگر از حد تذکر گذشته است و برای مقابله با بدحجابی، باید چوب تر را بالا برد و از نیروی قهریه استفاده کرد.” و شیخ محمدتقی رهبر، امام جمعه‌ی دیگر این شهر نیز طی سخنانی در خطبه‌های نماز جمعه‌ی چند ماهی پیش از این حوادث گفته بود که “امر به معروف و نهی از منکر، باید از تذکر لسانی فراتر برود.” البته او پس از این حوادث گفتار پیشین خود را تکذیب کرد.

شباهت نوع حملات، شباهت قربانیان از این لحاظ که همه زنان و دخترانی بوده‌اند که در بیرون از منزل فعالیت داشته‌اند و اظهار نظرهای پیشین ائمه‌ی جمعه و روحانیون این شهر، همگی از دست داشتن نیروهای مذهبی حامی حکومت که می‌تواند شامل بسیج و سپاه شهر باشد در این حملات حکایت دارد. دست‌پاچگی مسئولان از محکومیت‌های ابتدایی و بعد نسبت دادنش به بیگانگان و درگیری‌های شخصی و خلاصه عدم پیگیری درست مسئله، حکایت از آن دارد که ماجرا ابعادی غیر از آن‌چه حکومتیان مدعی هستند، دارد.

به گزارش بی بی سی فارسی در یکم آبان ماه سال جاری عبدالله محمودزاده، مسئول دفتر جانشینی فرمانده‌ی کل قوا در نیروی انتظامی گفت: “عوامل اسیدپاشی در اصفهان شناسایی شدند و هیچ‌گونه ارتباطی با موضوع بی‌حجابی نداشتند.” او با ایرنا سخن گفت و تائید کرد: “فرد مظنون حساب شده عمل می‌کرد اما به زودی دستگیر خواهد شد.” پیش از او نیز حسین ذوالفقاری، معاون امنیتی وزارت کشور در اصفهان، گفته بود که اسیدپاشی‌ها به صورت فردی و نه سازماندهی بوده است.

تاکید بیش از حد مسئولان امنیتی بر عدم سازماندهی و عدم ارتباط این مسئله با امر به معروف و نهی از منکر، خود سوال برانگیز است. همزمانی این مسئله با طرح امر به معروف و نهی از منکر در مجلس که به آمران و ناهیان مصونیت در برخورد اعطا می‌کرد، خود دلیل دیگری بر این ماجراست. ایضاً تاکنون هیچ خبری از دستگیری این اسیدپاشان به صورت رسمی منتشر نشده است و هم‌چنان سخن از شناسایی است تا دستگیری. حضراتی که جوانان هپی خوان در پشت بام خانه‌شان را به طرفه العینی دستگیر می‌کنند، چگونه از دستگیری کسانی که چنین جنایت فاجعه باری را بر مردم اصفهان وارد آورده‌اند، عاجزاند!؟

30 مهرماه، شماری ار فعالین زنان و فعالین سیاسی و حقوق بشر که عموماً به دعوت کانون شهروندی زنان در مقابل مجلس شورای اسلامی در تهران گرد هم آمده بودند، به این فجایع اعتراض کردند و خواستار برخورد قاطع با عاملین آن و حمایت از زنان و دختران اصفهانی شدند. در اصفهان نیز شماری از فعالین و شهروندان در برابر دادگستری اصفهان در همین روز، گرد هم آمدند. گرچه این حضور، بازتاب گسترده‌ای در رسانه‌ها داشت و فعالین نامداری در میان حاضران بودند، اما توسط حاکمیت ترتیب اثر داده نشد و حتی پس از آن نیروهای امنیتی با حمله به خانه‌ی یکی از این بانوان و فعالان معترض، یعنی مهدیه گلرو، او را بازداشت و روانه‌ی بندهای امنیتی زندان اوین کردند. هم‌چنین عکاس و برخی از خبرنگاران ایسنای اصفهان نیز در همان زمان بازداشت شدند.

اما در این حادثه، جامعه‌ی ایرانی در یک امتحان اخلاقی نمره‌ی مطلوبی را کسب نکرد؛ همزمان با اسیدپاشی، جمعی از جوانان در برخی از شهرها مانند تهران، با پاشیدن آب به صورت زنان و دختران هموطنشان به ترویج وحشت دامن زدند و با این شوخی بیجا و ضداخلاقی به ترساندن زنان و دختران مبادرت ورزیدند. گرچه فرمانده‌ی انتظامی خراسان رضوی، بهمن امیری مقدم، در گفتگو با ایرنا گفته است که سه نفر از این آب پاشان را بازداشت کرده‌اند، اما این سوال در پیش پای جامعه‌ی ایرانی، ناظران و تحلیل گران مسائل اجتماعی قرار دارد که ظرف بیش از سه دهه پس از انقلاب چه بر سر جامعه‌ای که در زمان انقلاب و جنگ هشت ساله اعضای آن حاضر به فداکاری برای هموطنانشان بوده‌اند، آمده است که امروز از فاجعه‌ی اسیدپاشی طنز می‌سازند و با آب پاشی، به شبیه سازی فاجعه‌بار یک رفتار ضد انسانی دامن می‌زنند؟ این‌که چنین سقوط اخلاقی اصولاً در جامعه‌ی ایرانی از کجا می‌آید، سوالی ست که می‌بایست جامعه شناسان بدان پاسخ دهند. هم‌چنین حاکمان ایران که همیشه مدعی تربیت اخلاقی جامعه بوده‌اند، باید پاسخ دهند که این سقوط اخلاقی در جامعه‌ای که شب و روز زیر بمب باران فرهنگی و ارزشی رسانه‌های وابسته به حکومت است، از کجا سرچشمه می‌گیرد؟

یک ماه و نیم پس از فجایع اصفهان این بار در جهرم یازده زن با چاقو و عموماً از ناحیه‌ی باسن مورد حمله قرار می‌گیرند و زنان و دختران مضروب شده کسانی بوده‌اند که پوشش استاندارد حکومتی را نداشتند. با پیگیری‌های نیروی انتظامی ضارب در 6 آذر ماه دستگیر می‌شود. ضارب، محمد بهشتی‌فر، 22 ساله و عضو بسیج قطب‌آباد، از توابع جهرم و فرزند سرهنگ پاسدار جلیل بهشتی‌فر فرمانده‌ی بسیج قطب آباد است. انگیزه‌ی اعلام شده توسط او امر و به معروف و نهی از منکر و تحت تاثیر سخنان یکی از روحانیون که ریختن خون بدحجاب را مباح دانسته، بوده است. موضوع بسیار ساده است؛ یک جوان ساده‌ی روستایی که فرزند یک سرهنگ پاسدار است و در خانواده‌ای مذهبی هم بزرگ شده تحت تاثیر چنین سخنانی قرار می‌گیرد، به توهم ثواب دست به چاقو می‌برد و فاجعه‌ی جهرم آفریده می‌شود.

…و در آخرین مورد تا امروز و در 25 آذر امسال، دیگربان گزارش می‌دهد، به سبک اسیدپاشی‌های اصفهان به صورت یک زن در تهران اسیدپاشیده می‌شود.

از سال‌های ابتدایی انقلاب و اجباری کردن حجاب تا امروز مسئله‌ی پوشش، حجاب و به تعبیر حکومتی آن عفاف از سوی حاکمان مسئله و حوزه‌ی چالش بوده است و در هر دوره‌ای به بهانه‌ای با هدف تحدید آزادی زنان در این حوزه به برخورد با ایشان پرداخته‌اند. زمانی با چکمه‌های زمستانی مسئله پیدا می‌کنند و زمانی با لگیگنز یا همان ساپورت معروف در ایران. زمانی با عقب رفتن روسری مسئله دارند و زمانی با رنگ پوشش افراد. با این حال سال جاری، سال عجیبی است؛ اسیدپاشی‌ها و آب پاشی‌ها و چاقوکشی‌های اخیر جهرم حکایت از اوج گیری خشونت‌ها علیه زنان در ایران دارد. خشونت‌هایی که به بهانه‌ی یک جمله یا سخن فلان روحانی و امام جمعه به مجوزی شرعی در دست افراد به قصد انجام منویات به اصطلاح شرعی می‌تواند تبدیل شود.

توسط: علی کلائی
دسامبر 25, 2014

برچسب ها

اسیدپاشی اسیدپاشی در اصفهان امر به معروف و نهی از منکر چاقوکشی خشونت علی کلائی ماهنامه خط صلح شماره ۴۴ ماهنامه شماره ۴۴