اخرین به روز رسانی:

نوامبر ۲۴, ۲۰۲۴

سلامت روانی همجنس‌گرایان در ایران / هوداد طلوعی

Depression1طبق گزارش منتشر شده توسط موسسه‌ی گالوپ در سال 2013، در ایالت‌های مختلف امریکا بین 1.7% تا 10% جمعیت همجنس‌گرا، دوجنس‌گرا و یا تراجنسی می‌باشند.(1)  نتیجه گیری شده که به طور میانگین حدود 3.5% از جمعیت امریکا همجنس‌گرا هستند.  البته این در حالیست که محققان فعال در این زمینه ابراز می‌کنند، درصد افرادی که نسبت به برقراری روابط جنسی با جنس موافق ابراز تمایل می‌کنند بیش‌تر از این آمار گزارش شده است، اما در این بین درصد کمی مایل هستند خود را به عنوان همجنس‌گرا معرفی بکنند. در ایران بر اساس آماری که توسط دفتر پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی منتشر شد، 17.5% از دانش آموزان دوره‌ی دبیرستان همجنس‌گرا بوده‌اند.(2)  قابل ذکر است که هدف انتشار این آمار نهایتاً حمایت از بحث رواج ازدواج موقت برای جلوگیری از گسترش به گفته آن‌ها “فساد اخلاقی” بود!

چنان‌چه جمعیت ایران را 77 میلیون نفر و درصد همجنس‌گرایی را بین 3.5% تا 17.5% در نظر بگیریم، به این معنی خواهد بود که بین 2 میلیون و هفتصد هزار نفر تا 13 میلیون و چهارصد هزار نفر از جمعیت ایران همجنس‌گرا می‌باشند.

علی‌رغم چنین آماری، حق زندگی، که مهم‌ترین حق هر انسانی بر اساس اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر می‌باشد، از همجنس‌گراها سلب شده و مطابق قانون برای افراد عاقل و بالغی که اقدام به برقراری روابط رضایمتمندانه‌ی همجنس‌گرایانه می‌کنند، مجازات اعدام در نظر گرفته شده است.

در چنین شرایطی است که در این‌جا قصد داریم به بررسی وضعیت سلامت روانی همجنس‌گرایان در ایران بپردازیم.

علی، پسر 32 ساله همجنس‌گرای ایرانی به یاد می‌آورد که از سن 15 سالگی تحت درمان روانپزشکان قرار داشته و انواع داروها، از جمله داروهایی که در درمان اسکیزوفرنی و اختلال دوقطبی استفاده می‌شوند برای او تجویز شده‌اند.  همواره روابط بدی با پدرش داشته و از سوی او تحقیر و آزار دیده است.  برخلاف همه‌ی این ناراحتی‌های که متحمل شده، اقدام به ادامه تحصیل کرده و تاکنون توانسته مدرک کارشناسی‌اش را دریافت بکند، اما به شدت احساس سرخوردگی و ناامیدی دارد. هوتن، پسر 40 ساله‌ی همجنس‌گرا، در رشته‌ی پزشکی قبول شده اما هرگز به دانشگاه نرفته. دچار تعارض‌های مختلفی است و بزرگ‌ترین مشکل‌اش را تنهایی می‌داند. به روانپزشکان مختلفی مراجعه کرده، اما هر بار به او گفته شده که قادر نیستند کاری برایش انجام بدهند.  این در حالیست که فشارهای روانی بر او، گاهی طوری شدید می‌شوند که از ادامه‌ی زندگی ناامید می‌شود.  محمدرضا، پسر 26 ساله‌ی همجنس‌گرایی بود که پس از سال‌ها ناراحتی و بروز اختلافات جدی با خانواده‌اش و در حالی که خودش نیز از تعارضات جدی در رابطه با همجنس‌گرایی‌اش رنج می‌برد، با استفاده از قرص برنج به زندگی پردرد خود خاتمه داد.

در نتیجه‌ی تحقیقات علمی تقریبا از سال 1980 همجنس‌گرایی از لیست اختلالات خارج و به عنوان یک گرایش طبیعی جنسی شناخته شد.  گفته می‌شود اگرچه همجنس‌گرایی یک اختلال نیست، اما فشارها و برخوردهای منفی اجتماعی با همجنس‌گراها باعث بروز اختلالات روانی در بین این افراد می‌شود. بنابراین می‌بایست منشائ فشارهای روانی بر همجنس‌گرایان در جامعه‌ی ایران را شناسایی بکنیم با این امید که بتوان به راهکارهایی موثر برای رفع این فشارها و تضمین سلامت روانی این افراد در جامعه رسید.

 تعارض‌ها و هموفوبیای درونی شده

با توجه به نگاه منفی اجتماع نسبت به همجنس‌گرایی، توهین‌ها و کلمات نامناسبی که برای توصیف همجنس‌گراها استفاده می‌شود، هم‌چنین تمسخر و آزار همجنس‌گراها به شیوه‌های مختلف، کودکان که خواستار تایید اجتماع هستند این نگرش‌ها و گفتارهای غیر منطقی اجتماعی را درونی کرده و نسبت به همجنس‌گرایی مواضع مخالف و حتی خصمانه‌ای را برمی‌گزینند که از آن به عنوان هموفوبیا نام برده می‌شود.  در نتیجه افراد همجنس‌گرایی که در چنین جوامعی مانند ایران رشد می‌کنند خود دچار هموفوبیا بوده و همین مسئله باعث بروز تعارضات جدی درونی برای این افراد می‌باشد. هیچ کسی تمایل ندارد تا این اندازه مورد تنفر جامعه‌ای باشد که در آن زندگی می‌کند.  از یک طرف گرایش دارند که با افراد همجنس خودشان رابطه‌ی عاطفی برقرار بکنند و از طرف دیگر این نوع رابطه نه تنها از طرف جامعه، بلکه با توجه به باورهای درونی شده‌ی خودشان هم غیر قابل قبول است. در نتیجه یا اقدام به سرکوب احساسات خودشان می‌کنند یا تصمیم می‌گیرند به تمایلاتشان اجازه بروز بدهند تا جایی که حتی ممکن است بر علیه جامعه به روش‌های مختلف طغیان بکنند. اما در هر صورت احساسات منفی که نسبت به همجنس‌گرایی در دوران کودکی و نوجوانی درونی کرده‌اند با ایشان خواهد بود.  همین مسئله تاثیرات منفی جدی بر عزت نفس و نگرش آن‌ها نسبت به خودشان خواهد داشت.

روابط غیرصمیمی با پدر و دیگر اعضای خانواده

برخی از افراد همجنس‌گرا ممکن است در زمان کودکی رفتارهایی داشته باشند که از طرف اطرافیان مخصوصاً پدران قابل قبول نباشند.  هنگامی که والدین صاحب فرزند می‌شوند، بدون توجه به توانایی‌ها و یا خصوصیات فرزندشان، و صرفا بر اساس آمال و آروزهای خودشان و ملاک‌های اجتماعی، تصویری از کودک خود در ذهنشان ترسیم می‌کنند که از آن به اسم “کودک آرمانی” نام برده می‌شود.  هر چقدر بین کودک واقعی و کودک آرمانی بیش‌تر تفاوت وجود داشته باشد، والدین به طور ناخودآگاه نسبت به فرزندانشان بیش‌تر احساس ناامیدی و ناکامی می‌کنند. زمانی که پدر مشاهده بکند پسرش رفتاری مشابه پسرهای دیگر ندارد، ممکن است ناخواسته یا ندانسته نسبت به او رفتارهای غیردوستانه‌ای از خود نشان بدهد که به تدریج باعث سرد شدن رابطه‌ی آن‌ها بشود. هم‌چنین اطرافیان ممکن است آن پسر را به خاطر رفتارهایش مسخره و یا حتی مورد آزار قرار بدهند. مواجه شدن با این رفتارهای غیرصمیمی از سوی اطرافیان باعث ناراحتی و فشار روانی بسیاری بر فرد می‌شود.  پیوسته از خودش خواهد پرسید که چرا باید مورد تحقیر و بی‌احترامی قرار بگیرد و خودانگاره‌اش به شدت آسیب خواهید دید.

1192_302احساس گناه

در جامعه‌ی ایران که به طور سنتی مذهبی می‌باشد، آموزش‌های مذهبی به طور سختگیرانه‌ای به کودکان تحمیل می‌شوند.  افراد مذهبی اعتقاد دارند که همجنس‌گرایی یک گناه غیر قابل بخشش بوده و مجازات آن مرگ می‌باشد. این باورها ممکن است باعث شود فرد همجنس‌گرا از دین و مذهب روی برگرداند و یا به این نتیجه برسد که تفسیرهای دیگران از دین ممکن است اشتباه باشد و خود اقدام به تفسیر متون دینی نماید تا خود را یک فرد گناهکار نپندارد.  اما در هر صورت وی همواره در سطح خودآگاه یا ناخودآگاه دچار احساس گناه خواهد بود چرا که آموزش‌های مذهبی با قدرت زیادی در دوران کودکی به فرد القا می‌شوند.

ترس همیشگی از اجتماع و حکومت

با توجه به قوانین ضد همجنس‌گرایانه در ایران و باز بودن دست ماموران حکومتی در دستگیری و آزار و اذیت همجنس‌گرایان، هم‌چنین برخوردهای خشونت آمیز خانواده‌ها در صورتی که همجنس‌گرایی فرد برملا بشود، و طرد شدن فرد و رفتارهای توهین‌آمیز جامعه، همگی باعث می‌شوند فرد دچار ترس مزمن باشد.  این ترس مداوم باعث فشار غیر قابل تحمل روانی بر فرد شده و به مرور او را فرسوده می‌سازد.  حتی زمان خواب فرد ممکن است دچار کابوس شده؛ به طوری که به تدریج حتی از خوابیدن هراس داشته باشد.

متخصصان نامطلع

علی‌رغم این‌که سال‌هاست به همجنس‌گرایی در بسیاری از نقاط جهان به عنوان یک اختلال نگاه نمی‌شود، اما هم‌چنان در ایران روانپزشکان، روانشناسان و پزشکانی وجود دارند که در این رابطه اطلاعات کافی ندارند و باعث وارد شدن آسیب‌های غیر قابل جبران به مراجعین همجنس‌گرایشان می‌شوند. مواردی گزارش شده‌اند که روانپزشکان قصد داشته‌اند از طریق “شوک درمانی” و یا با تجویز داروهایی که برای درمان افسردگی، اسکیزوفرنی و یا اختلال دوقطبی تجویز می‌شوند، اقدام به درمان همجنس‌گرایی بنمایند.  حتی در یک مورد پزشک به مراجع خود گفته بود که باید برای درمان به خدا توکل بکند.  این در حالیست که وظیفه‌ی متخصصان مطلع ساختن مراجع نسبت به طبیعی بودن گرایش جنسی‌اش مطابق با تحقیقات علمی بین‌المللی و راهنمایی او در رابطه با حل تعارضات درونی و برنامه ریزی زندگی‌اش با توجه به گرایش جنسی‌اش می‌باشد. باتوجه به این‌که همجنس‌گرایی یک اختلال نیست و تحقیقات هم تاکنون نشان داده‌اند راهی برای تغییر گرایش جنسی وجود ندارد، در صورتی که متخصصان نامطلع جامعه هم اصرار داشته باشند که فرد همجنس‌گرا باید گرایش جنسی‌اش را تغییر بدهد و بدون این‌که درک درستی از همجنس‌گرایی داشته باشند فرد را در معرض رو‌ش‌‌های درمانی غیر موثر و آسیب‌زا قرار بدهند، باعث تشدید فشارهای روانی وارد بر فرد شده و احساس استیصال را در او نقویت می‌کنند. حتی آن گروه از متخصصانی که قصد کمک به افراد همجنس‌گرا را در ایران دارند به دلیل قوانین ایران و ترس از عواقب کمک به همجنس‌گرایان ممکن است از ارائه‌ی مشاوره و خدمات به همجنس‌گرایان سرباز بزنند.

بنابراین در ایران همجنس‌گراها علاوه بر این‌که ممکن است خودشان دچار هموفوبیای درونی و تعارضات حل نشده در رابطه با گرایش جنسی‌شان باشند، ممکن است به خاطر روابط غیرصمیمی با پدر و اطرافیان رنج بکشند،‌ دچار احساس گناه باشند، پیوسته مضطرب باشند و نهایتا هم قربانی بی‌اطلاعی متخصاصان بشوند. در نتیجه‌ی این فشارهای روانی، افراد همجنس‌گرا ممکن است دچار افسردگی اساسی، بی انگیزگی، بدبینی افراطی، تمایل به خودکشی و حتی بیماری‌های روان تنی(Psychosomatic) از جمله‌ بیماری‌های گوارشی و قلبی بشوند.  بدین ترتیب بخش مهمی از جامعه که می‌توانند در خدمت رشد و پیشرفت در زمینه‌های مختلف علمی، اقتصادی، هنری و ورزشی باشند، باید درگیر اختلالات اساسی روانی و جسمی بشوند.  با توجه به این‌که ایران در حال حاضر از جمله کشورهایی است که شهروندان دگرجنسگرا هم فشارهای روانی بسیاری را تحمل می‌کنند، می‌توان تصور کرد که همجنس‌گرایان در چه وضعیت غیر قابل تحملی از نظر روانی قرار دارند.

پیشرفت یک جامعه مستلزم برخورداری بخش‌های مختلف آن از سلامت روانی می‌باشد.  آیا با توجه به شرایط امروز ایران هیچ چشم انداز روشنی برای برآورده شدن این هدف وجود خواهد داشت؟ در صورتی که حکومت هیچ قدمی در این راستا برندارد و حتی در جهت خلاف آن اقدام نماید، جامعه چه وظایفی دارد و چه کارهایی می‌تواند انجام بدهد؟

منابع:
1- جی گیدز، گری و  نیوپورت، فرنک، تخمین جدید جمعیت همجنسگران در امریکا، موسسه‌ی حقوقی ویلیامز، فوریه‌ی 2013
2- چرا باید در ایران کانون ازدواج موقت تشکیل شود، بی بی سی فارسی، 21 خردادماه 1393
توسط: هوداد طلوعی
اکتبر 24, 2014

برچسب ها

ماهنامه شماره ۴۲