زوایای پیدای همجنسگرایی در طی تاریخ/ سینا کیانی
گرایش جنسی (Sexual Orientation) اصطلاحی است که برای توصیف رفتار جنسی و احساسی افراد مورد استفاده قرار میگیرد. شدت، تکرار و فراوانی میل جنسی به یک جنسیت خاص گرایش جنسی یک فرد را تعیین میکند. گرایش جنسی چیزی نیست که در نتیجهی معاشرت و نزدیکی اقوام و تمدنها و افراد از یکی به دیگری منتقل شود. گرایش جنسی از بدو زایش با فرد متولد و با او رشد میکند. هموسکشوالیتی یا همجنسگرایی، واژهای است نامانوس و به شدت مذموم و گاهاً به عنوان دشنامی پست و توهین آمیز که در فرهنگ امروزی جامعهی ایران به کار میرود…
دگرباشان جنسی را در ایران “همجنسباز” میخوانند تا بار منفی واژههایی چون “قمارباز”، “بچهباز” یا “کفترباز” را در مورد آنها تداعی کنند. در چنین فضایی عملاً افکار عمومی به دلیل پیشداوریهای دیرین عرف و شرع، تمایزی میان “بچهبازی” و “همجنسگرایی” قائل نیست. نگاههای تحقیرآمیز جامعه و خانواده به اقلیتهای جنسی، سیطرهی آموزههای سنت، مذهب و تاریخیت، سرکوب آنها توسط دستگاه قدرت، پارادوکسهای ناشی از اعتقادات و احساس گناه، ترس از برچسب خوردن و قضاوتهای اجتماعی، بسیاری از اقلیتهای جنسی را وادار به پنهان سازی و انکار هویت جنسی سوق میدهد و از آن فراتر به انزوا، افسردگی، از هم پاشیدگی روانی و در نهایت به خودکشی میکشاند. این در حالی است که افراد کاردان یا رسانه ها قادر نیستند به دلایل مختلف امنیتی و عرفی در مورد این گرایش چیزی بنویسند و بگویند.
دگرباش جنسی گرایشی است که از ابتدای پیدایش بشر در تمام جانداران با نسبتی تقریباً معین وجود داشته که از این میان هماره بر روی زندگی انسانها تاثیرات بهسزایی داشته است که زندگی آنها را گاه شیرین و گاه پر مخاطره ساخته است؛ گاه وجود آن از جانب دستگاههای قدرت تایید و گاه انکار میشده است.
اما مستندات گواه بر آن است که این گونه گرایش در جای جای صفحات تاریخ حضور داشته و گاهاً نقش پر رنگی را نیز بازی میکرده است. نکتهی حائز اهمیت این است که هیچ وقت همجنسگرایان برای باقی افراد جامعه تهدیدی به شمار نمیرفتند ولی هماره مورد تازش تندروهای زمان خود بودند.
در قرون وسطى دستگاه تفتیش عقاید کلیساها، شیطان را یک همجنسگرا معرفی میکردند. زنان را جادوگر و نمایندهی شیطان میدانستند و آنان را میسوزاندند. فاشیستها نیز همجنسگرایان را سزاوار هستی ندانسته و آنها را همراه با کمونیستها، سوسیالیستها، سندیکالیستها، روشنفکران، یهودیان یا کولیها و معلولین، آزار سیستماتیک میدادند، آنها را دستگیر و روانهی زندان میکردند. دگرباشان جنسی پس از دستگیری باید با یک مثلث صورتى در اردوگاه ظاهر مىشدند تا تحمیل تحقیری برای آنان شده باشد. در پرتغال همجنسگراها را زنده میسوزاندند و فاتحان اسپانیایى امریکا، آنان را طعمهی سگان وحشى میکردند. آزتکها و اینکاها، گرایش به جنس موافق را با مرگ کیفر میدادند.
در آن روزگاران هنجار حیات اجتماعی به سه ضلع مرد، زن و فرزند ختم میشد و مجوز حیات برای انسانها با تولید مثل بود. قدم برداشتن خارج از این قائده، محکوم به سکوت و فنا میشد.
آیا این یک هولوکاست تاریخی برای دگرباشان جنسی نبوده؟ به راستی چه تعداد از همجنسگراها به اردوگاه مرگ فرستاده شدند؟ ده هزار، بیست هزار؟ کسى نمیداند…
در دوران معاصر نیز، تبعید، اخراج و طرد دگرباشان جنسی رفتار مشترک رژیمهای سیاسی متفاوت بوده است.
قدیمیترین مستندات در رابطه با همجنسگرایی به یونان باستان باز میگردد. “سافو” نام زنی شاعر از جزایر “لزبوس” متعلق به یونان باستان است که در اشعارش روابط عاشقانه میان زنان را به تصویر کشیده است. بنا بر مستندات تاریخی واژهی لزبین نیز برای اشاره به زنان همجنسگرا از این زمان به کار گرفته شده است. افلاطون نیز در رسالهی ضیافت خود برترین عشق را میان همجنسان مرد و رابطهی جنسی با زن را فقط برای تولید مثل دانسته. رابطهی عاشقانه میان مردان که زمانی نقش مهم و آشکاری در تمدن یونانی و ادبیات داشت با نفوذ تعصبات ضد همجنسگرایانهی مسیحیان در قوانین رم و تغییر ارزشهای اخلاقی تبدیل به پدیدهای شیطانی و ممنوعه شد.
در بین النهرین در میان موبدان سومری به نام “گالاها”، آشوریان و موبدان برخی معابد مصری، روابط آزاد دگرباشی دیده میشود. در چین نیز همجنسگرایی از ابتدای آغاز تاریخ آن کشور وجود داشته که بر طبق اسناد تقریباً همهی امپراطوران در سلسله هان دارای یک شریک جنسی مذکر بودهاند. در طول تاریخ ژاپن نیز تمامی شوگونها دارای یک معشوق مذکر بودهاند و این رسم، یکی از ارکان سنت سامورایی بود. در افریقا نیز گزارشهایی در زمینهی همجنسگرایی وجود دارد. در “گاسپل”ها که از نخستین متون مسیحی هستند، مسیح در مورد همجنسگرایی ساکت است؛ این نکته تعجب برانگیز است، زیرا عشق مردان به یکدیگر در جوامع یونانی ساکن فلسطین جایی که مسیح در آن موعظه میکرد متداول بوده.
در حرمسراهای سلاطین و خلفای اسلام از جمله سلطان عبد الحمید عثمانی، که خود را مظهر عدالت جهان اسلام میدانست، بیش از هزار کنیز خوب صورت و غلام (مرد) وجود داشت.
هر چند که مجازات همجنسگرایی در دوران هخامنشیان و ساسانیان اعدام بوده، اما برخی پژوهشگران به این نتیجه رسیدهاند که در ایران قبل از زرتشت اجتماعات همجنسگرایانه وجود داشته است. هرودت نیز شاهدبازی هخامنشیان را گزارش کرده است؛ وجود روابط همجنسگرایانهی مردانه در زمان اشکانیان و ساسانیان نیز دیده شده است.
ژانت آفاری مینویسد: “همجنسگرایی به غیر از دربار در بسیاری از اماکن عمومی، از خانقاهها و مدارس علوم دینی تا میخانه و اردوگاه نظامی و قهوه خانهها، دیرها، کاروانسراها، حمامها، زورخانهها و بسیاری دیگر دیده میشد. حتی تا اواسط سدهی هفدهم، “امرد خانه” به عنوان مکانی قانونی محسوب شده و ملزم به پرداخت مالیات به دولت نیز بود.”
پیمان خواهری و شراکت (صیغه) بین زنان نیز در ایران متدوال بوده است. داشتن روابط عاطفی طولانی مدت اهمیت داشت. زوج همجنس، هدایایی به یکدیگر داده و به مکانهای مقدس با یکدیگر سفر میکردند و گاه شب را با یکدیگر سپری میکردند. زنان معمولاً در آخرین روزهای سال با یکدیگر پیمان میبستند و امتیازات ویژهای را بر مردان کسب میکردند. رابطهی جنسی میان مردان در دوران غزنویان نیز مرسوم بوده، یکی از مشهورترین این اسناد، عشق سلطان محمود غزنوی به غلام ترکش ایاز است. نظامی عروضی دربارهی این عشق چنین میگوید: “عشقی که سلطان یمین الدوله محمود را بر ایاز ترک بوده است معروف است و مشهور. آوردهاند که سخت نیکو صورت بود، لیکن سبز چهرهای شیرین بوده است، متناسب اعضا و خوش حرکات و خردمند و آهسته. سلطان یمین الدوله مردی دیندار و متقی بود و با عشق ایاز بسیار کشتی گرفتی تا از شارع شرع و منهاج حریت قدمی عدول نکرد. شبی در مجلس عشرت- بعد از آن که شراب درو اثر کرده بود و عشق درو عمل نموده- به زلف ایاز نگریست. گویند در حالت مستی زلف (ایاز) را برید و چون به حال آمد، از کرده پشیمان گشت وغمین شد…”
سعدی نیز حکایاتی از شاهد بازی خود در کتاب گلستان دارد: “در عنفوان جوانی، چنانکه افتد و دانی، با شاهد پسری سری و سری داشتم به حکم آنکه حقی داشت( طیب الادا وخلقی کالبدر اذا ابدا)
“نرگس غمزدهاش اینهمه بیمار، نداشت
سنبل پر شکنش، هیچ گرفتار، نداشت
یوسفی بود، ولی هیچ خریدار، نداشت
اول آنکس که خریدار، شدش من بودم
باعث گرمی بازار، شدش، من بودم”
“یوسف” وحشی بافقی نیز شاهد زمینی اوست، همان شاهد پسری هست که وحشی، دوستش داشته و درآتش شوق او، میسوخته است. وحشی میافزاید:
“ای پسر، چند به کام دیگرانت، بینم
سرخوش و مست، زجام دیگرانت بینم…”
برخی دیگر از شاعران ایرانی، همچون حافظ و جامی نیز دارای اشعاری با “مضامین همجنسخواهانه” میباشند. “ناظر و منظور” وحشی بافقی و مهر و مشتری محمد عصار تبریزی، منظومههای عاشقانهای است که در وصف روابط همجنسخواهانه نگاشته شده است. اشاره به همجنسگرایی در کتابها و ادبیات ایران به وفور دیده میشود که از آن جمله “سلوک الملوک”، “مروج الذهب”، “تاریخ الوزرا”، “صحاح الفرس”، “دیوان سنائی”، “تاریخ بیهقی”، ” رسالهی دلگشا”، “کیمیای سعادت” و ” مثنوی” را میتوان نام برد. نمونهای از آن قابوس نامه است که در آن پدر به پسرش توصیه می کند: “تمایلت را بین زنان و جوانان (مرد) محدود به هیچ کدام از دو جنس نکن. شاید از هر دو لذت ببری بدون آنکه هیچ کدام با تو دشمنی گیرند… در طول تابستان اجازه بده تمایلاتت رو به جوانان (مرد) باشد و در زمستان با زنان معاشقه کن.”
به علاوه، تصاویر عمدهای نیز از میان کتیبههای برجای مانده از یونان، مصر، چین و ایران باستان با محتوای همجنسگرایی گواه بر موجودیت این گرایش در تاریخ دارد.
امروزه بخش عمدهای از نهادهای علمی و آموزشی (و نیز نظامهای حقوقی و اجتماعی) همجنسگرایی را به عنوان یکی از سه گرایش عمدهی جنسی به رسمیت میشناسند. این سه دسته عبارتند از: دگرجنسگرا (Heterosexual)، همجنسگرا (Homosexual) و دوجنسگرا(Bisexual). در کنار این سه گروه عمده؛ دستهی چهارم و درصد کمی از افراد سرد سرشت (Asexual) یا فاقد گرایش جنسی هم هستند.
در کشورهایی که همجنسگرایان نمیتوانند اتحاد مدنی داشته باشند(ازدواج کنند) و یا مجازات میشوند، مشکلات زیادی برای این افراد وجود دارد، یکی از این مشکلات این است که در این کشورها اقلیت همجنسگرایان مورد تحقیر و تجاوز و سو استفادهی بی حد و مرز قرار میگیرند؛ تا حدی که فرد از خود و اینکه بتواند شریک واقعی خود را پیدا کند نا امید میشود، رابطههای متعدد و به هم خوردن پی در پی رابطهها، باعث افسردگی فرد میشود، جایی برای احترام متقابل، برای یافتن همنوع نیست.
سیطرهی هموفوبیا
در جهان معاصر سالهاست گرایشهاى همجنسخواهانه دیگر در شمار بیمارىها یا انحرافهاى جنسى تلقى نمىشوند. طبق آمار ۴ تا ۷ درصد جمعیت بشری را همجنسخواهان تشکیل میدهند.
سازمان بهداشت جهانى در دههی نود میلادی، همجنسگرایى را از فهرست بیمارىهاى روحى و روانى خود حذف کرد. این تصمیم در هفدهم ماه مه سال ۱۹۹۰ گرفته شد و به همین دلیل، این روز بهعنوان روز مبارزه با هموفوبیا تعیین شده است.
با این همه، دگرباشان جنسی در دوازده کشور دنیا چون ایران و عربستان سعودی، با تهدید مرگ روبهرو هستند. آنها در هشتاد کشور از جمله در هند و مالزی و لبنان و الجزایر با موانع قانونی مواجهاند و در دیگر نقاط چون برزیل، زیر سایهی ارعاب و آزار زندگی میکنند.
آفتابی شدن
همجنسگرایان در کشورهای غربی توانستهاند بخشی از حقوق انسانی و قانونی خود را به دست آورند. اما تا چند دهه قبل نیز در همین جوامع، با دگرباشان جنسی به شدت مقابله میشد.
همجنسگرایان امریکایی تنها پس از حملهی پلیس به بار “استون وال” در سال ۱۹۶۹ و مقاومت در برابر شبیخونهای امنیتی بود که به آشکارسازی یا “کامینگ اوت” هویت جنسی خود روی آوردند و علیه سرکوب تظاهرات کردند.
مقاومت دگرباشان جنسی در نیویورک سرمشقی برای همجنسگرایان آلمانی هم شد که در سالروز این حمله، به خیابانها بیایند و سنت رژهی “کریستف استریت دی” را پایهگذاری کنند. در آلمان، سالهاست که همجنسخواهى موردى پذیرفته شده است. آنها کافهها و پاتوقهاى خاص خود را دارند. میتوانند خانهی مشترکى کرایه کرده و با هم زندگى کنند. از نظر شغلى مانعى برایشان تراشیده نمىشود و ازدواج آنها به رسمیت شناخته شده است.
شهردار برلین، کلاوس وورایت یا وزیر خارجهی سابق آلمان گیدو وستروله، همجنسگرا هستند و با پارتنرهای مرد خود زندگی میکنند.
تا ۲۰ سال پیش، دگرباشی جنسی در روسیه جرم محسوب میشد. اما با وجود قانونی شدن همجنسگرایی در روسیه در سال ۱۹۹۴، همچنان بسیاری از خشونتها و قتلها در این کشور، با انگیزهی تنفر از همجنسگرایی روی میدهند.
دانمارک نیز نخستین کشوری بود که در سال ۱۹۸۹، اتحاد مدنی همجنسگرایان را به رسمیت شناخت. نروژ، سوئد و ایسلند هم به فاصلهی چند سال راه دانمارک را پیش گرفتند. لایحهی ازدواج همجنسگرایان با تمام مزایا و زوایای حقوقی و قانونی آن، برای نخستین بار در سال ۲۰۰۱ در هلند به تصویب رسید.
ازدواج همجنسگرایان در ۱۶ ایالت امریکا نیز قانونی شده است. واشنگتن، مریلند و مین نیز در پی رفراندومی که در نوامبر ۲۰۱۲ انجام شد، به ایالاتی پیوستند که ازدواج دگرباشان جنسی در آنها قانونی است.
انجمن روانپزشکی امریکا اولین نهادی بود که در سال ۱۹۷۳ همجنسگرایی را از فهرست بیماریهای روانی خارج کرد. پس از آن انجمن روانشناسی امریکا در ۱۹۷۵ و نهایتاً سازمان بهداشت جهانی در سال ۱۹۹۲ همجنسگرایی را از فهرست بیماریهای روانی خارج کردند.
برای مطالعهی بیشتر رجوع شود به:
1- شمیسا، سیروس، شاهد بازی در ادبیات فارسی
2- دکتر کینزی، آلفرد، مقالات
3- کلاین، فریتز، مقالات
4- هرودت ،کتاب اول
5- آفاری، ژانت، سیاستهای جنسی در ایران امروز و روشنفکران و هنجارهای جدید جنسی
6- مجلهی چراغ
برچسب ها
ماهنامه شماره ۴۲