
همجنسگرایی در ادبیات مشرق زمین حضوری پررنگ دارد / ایمان نیکی نژاد
وقتی محمود احمدینژاد در پرسش و پاسخ دانشگاه کلمبیا وجود همجنسگرایی همانند غرب در ایران را انکار کرد، فیالمجلس کسی در آن سالن حاضر نبود که از وی بپرسد که اگر شما راست میگویید، پس آنچه که محمد هاشم موسوی حسینی در رسمالتواریخ، روایت کرده دربارهی جامعهی ایرانی نیست.
جامعهای که در فاصلهی سلطنت شاه حسین صفوی تا بر افتادن زندیان در این کتاب تاریخ به خواننده عرضه میشود، جامعهای است که همجنسگرایی در آن رواج دارد و شخص شاه نیز مشهور به چنین گرایشی است. با این همه اگر برای بررسی تاریخ اجتماعی ایران و پیدا کردن رگههای برخورد ایرانیها با این مسئله بخواهیم در تاریخ و فرهنگ ایران زمین جستجو و کنکاش کنیم، میتوانیم به قرن پنجم قمری برویم و نگاهی به کتاب قابوسنامه نوشتهی قابوس بن وشمگیر بیاندازیم.
یا اصلاً چرا راه دور برویم، اگر مثنوی معنوی مولانا جلال الدین محمد بلخی را باز کنید در دفتر پنجم و ششم داستان دلباختگی محمود غزنوی به ایاز را خواهیم دید. عشقی که سویهی افلاطونی صرف ندارد. باری اگر هم داشته باشد، به زغم توجیهگران اشعار تغزلی حافظ و دیگر شعرای کهن، اساساً عشق افلاطونی عشق همجنس به همجنس است!
گمان میروند، کار کسانی که به هنگام تفسیر ابیات عاشقانه دیوان حافظ شیرازی، دلباختگی به معشوق همجنس را تشبیه به عشق به خداوند میکنند، تلاش حافظ برای باز کردن دستار و اِزار(نوعی شلوار مردانهی سپید) شاهد (معشوق مرد) ساده(نو بلوغ و ریش در نیاورده)اش را که به شیوهای بدیع روایت شده کنایه از وصول به لقای الاهی میدانند، هیچ فرقی با احمدینژاد ندارند!
عشقبازی و جوانی و شراب لعل فام/ مجلس انس و حریف همدم و شرب مدام
ساقی شکر دهان و مطرب شیرین سخن /همنشینی نیک کردار و ندیمی نیک نام
شاهدی از لطف و پاکی رشک آب زندگی/ دلبری در حسن و خوبی غیرت ماه تمام
بزمگاهی دل نشان چون قصر فردوس برین /گلشنی پیرامنش چون روضه دارالسلام
صف نشینان نیکخواه و پیشکاران با ادب/ دوستداران صاحب اسرار و حریفان دوستکام
باده گلرنگ تلخ تیز خوش خوار سبک/ نقلش از لعل نگار و نقلش از یاقوت خام
…
نکته دانی بذله گو چون حافظ شیرین سخن / بخشش آموزی جهان افروز چون حاجی قوام
هر که این عشرت نخواهد خوشدلی بر وی تباه / وان که این مجلس نجوید زندگی بر وی حرام
هرکسی که در منظور و مفهوم اشعار بالا اندک تردیدی دارد را به مباهله دعوت باید کرد. باری شاعر شیرین سخن به زبان شیرین فارسی دارد توضیح میدهد که چه تمنایی در ذهن دارد. شاهد و حریف و کذا و کذا (پیشکار ) همگی اشاره به ضمیر مذکر غایب دارند.
بزرگترین خدمتی که دکتر سیروس شمیسا به ادبیات سترگ فارسی کرد همانا انتشار پژوهش بزرگ ایشان با عنوان شاهد بازی در ادب فارسی بود که در سال 1381 از سوی انتشارت فردوس منتشر شد. اگرچه کتاب به محاق توقیف رفت اما این سانسور و کتابسوزی نیز نتوانست چیزی از واقعیت تاریخی بکاهد.
شاهد بازی در ادب فارسی حاصل بیش از 30 سال پژوهش در گنجیهی کهن ادب فارسی تصویری واقعی از زندگی و زمانهی همجنسگرایی مردانه و گاه زنانه در آیینهی ادب فارسی پیش روی خواننده میگذارد.
نویسنده با بررسی و عمیق شدن در آثار شاخص ادبیات کهن، گوشهای از پردهی تابوهای اجتماعی را بالا میزند و نشان میدهد که در ایران کهن عشق مرد به مرد یا زن به زن همانند امروز کیفر نداشت.
اگرچه در یک جامعهی اسلامی عشق مرد به مرد تحریم میشده است اما در بخشهای وسیعی از تاریخ این کشور، هنگامی که سلسلههای صفوی و زندیه در حال شکل دادن به ملت- امت ایرانی بودند، مجالی هم برای بروز چنین صراحت لهجهای برای برون افکنی هویت جنسی فراهم شده بود. این مسئله دیگر هویت رازگونهی خود را از دست داد و حتی در بخشهایی از شهر اصفهان قهوهخانههایی نیز یافت میشد که چیزی شبیه به کلوپهای گی و لزبینهای امروزی بود. در چنین فضایی ادبیات نیز به ناچار به مدح و ستایش این عشق پاک میپردازد. اگر مولوی را در این صف کنار بگذاریم، منوچهر دامغانی و دیگر شاعران درباری در ازای دریافت صلههای کلان عشق اربابهای همجنس را به تصویر میکشیدند.
در کتاب شاهد بازی در ادب فارسی، میخوانیم که در تاریخ ایران، اعلام گرایش به همجنس باعث طرد شدن کسی از جامعه و اعدام وی نبود. در این باره شعرهای سوزناک سروده میشود و با توجه به تصویری که برای امروز باقی مانده سراسر اشعار این دوره از تاریخ ایران در ادبیات هیچ بخشی از جهان دیده نمیشود.
بسیاری از پژوهشگران غربی معتقدند، آن اندازه که صحبت از همجنسگرایی در ادبیات ایران دیده میشود، در ادبیات غرب به هیچ رو وجود نداشته است؛ از کهنترین شعرای فارسیگو تا دوران معاصر بخش قابل توجه از این گنجینه چنین حال و هوایی داشته است.
برچسب ها
ماهنامه شماره ۴۲