اخرین به روز رسانی:

سپتامبر ۱۸, ۲۰۲۵

زخم‌هایی که هنوز رنگ می‌گیرند/ مهتاب علینژاد

در دل شب، صدای آژیرها از خواب شهرها عبور می‌کند. آسمان در آتش است، دیوارها می‌لرزند و سکوت خانه‌ها شکاف برمی‌دارد. جنگ، این واژه‌ی بی‌رحم تکرارشونده، دوباره از خواب تاریخ بیدار شده و بر جان انسان‌ها سایه انداخته است. اما در میان ویرانی، در پشت خاکستر، در سکوت پناهگاه‌ها یا روی دیوارهای خیابان‌های نیمه ‌ویران، رنگی تازه نقش می‌زند. ردی از مقاومت، فریادی خاموش، یا تصویری که حقیقت را روایت می‌کند، این همان جایی است که «هنر» آغاز می‌شود.

جنگ‌ها در جهان ما ادامه دارند، از میدان‌های خونین فلسطین و اوکراین، تا بمباران تهران در سحرگاهان بهار ۱۴۰۴، اما آن‌چه گاه فراموش می‌شود، نقش هنر در دل این بحران‌هاست. آیا هنر در زمان جنگ تنها به تماشاگر بدل می‌شود؟ یا خود به یکی از قدرتمندترین صداهای اعتراضی بدل می‌گردد؟ آیا می‌تواند زخم‌ها را التیام دهد یا صرفاً ثبت کند؟ و مهم‌تر از همه، چگونه می‌توان از طریق هنر، به حقیقتی دست یافت که سیاست پنهانش کرده است؟

 

این مقاله، تلاشی‌ست برای پاسخ‌دادن به این پرسش‌ها. سفری میان تاریخ و دوران معاصر، میان ایران و جهان، از گرنیکای پیکاسو تا گرافیتی‌های روی دیوارهای تهران، از سکوت زنان جنگ‌زده تا فریاد نقاشان تبعیدی، از رنج‌های عمیق تا خلق‌های ماندگار، نه فقط برای یادآوری، بلکه برای مقاومت. چراکه شاید در جهانی که جنگ هنوز ادامه دارد، هیچ‌چیز به اندازه‌ی هنر، حقیقت را بی‌واسطه و بی‌تزویر بازگو نمی‌کند. در جهانی که مرز میان سیاست، درد و رسانه، روزبه‌روز محو می‌شود، شاید هیچ پرسشی به اندازه‌ی این اهمیت نداشته باشد: نقش هنر در مواجهه با جنگ چیست؟ و ما در پی آنیم که ببینیم چگونه زخم‌ها، رنگ گرفتند.

 

۱- هنر و جنگ: تاریخچه‌ای از مقاومت زیبایی‌شناسانه

جنگ، از نخستین روزهای شکل‌گیری تمدن‌ها، نه فقط واقعیتی سیاسی و انسانی، بلکه مفهومی هنری نیز بوده است. نقاشی‌های غار لاسکو در فرانسه، که صحنه‌های شکار و نبرد را به تصویر می‌کشند، نخستین شاهدان پیوند میان خشونت و بیان هنری‌اند. از آن زمان تا امروز، جنگ نه‌تنها سوژه‌ی هنر بوده، بلکه گاه به محرک شکل‌گیری جنبش‌ها و زبان‌های تازه‌ی هنری تبدیل شده است.

در قرون وسطی و دوره‌ی رنسانس، نبردها در نقاشی‌های مذهبی و تاریخی بازنمایی می‌شدند، گاه در مقام تمثیل خیر و شر، و گاه برای ستایش شجاعت شاهان. اما با مدرن‌شدن جنگ‌ها، روایت هنری از نبرد نیز دگرگون شد. دیگر خبری از شکوه رزم‌آوران نبود، آن‌چه برجسته می‌شد، ویرانی، ترس، اندوه و بی‌معنایی جنگ بود. شاید یکی از نخستین نمونه‌های این دگرگونی، مجموعه‌ی «فجایع جنگ» اثر فرانسیسکو گویا باشد که در اوایل قرن نوزدهم، با نگاهی تند و تلخ، رنج مردم اسپانیا را در برابر اشغال ناپلئون به‌تصویر کشید. در این آثار، جنگ نه قهرمان دارد، نه پیروز. تنها قربانیانی هستند که صورت‌هایشان از وحشت و بی‌پناهی پر شده است.

در قرن بیستم، دو جنگ جهانی، هنر را به‌طرز بی‌سابقه‌ای دگرگون کردند. اتو دیکس، هنرمند آلمانی که خود در میدان جنگ جهانی اول جنگیده بود، در آثار تکان‌ دهنده‌اش، بدن‌های مثله‌‌شده، چشم‌های از حدقه درآمده، و صحنه‌هایی کابوس‌‌وار از سنگرها را نقاشی کرد. آثار او و بسیاری دیگر، نشانه‌ای بودند از این‌که هنرمند نه‌‌تنها جنگ را می‌بیند، بلکه آن‌را زیست می‌کند و رنج خود را به تصویر درمی‌آورد.

نمونه‌ای دیگر، تابلوی مشهور گرنیکا اثر پابلو پیکاسو است، پاسخی هنری به بمباران شهر گرنیکا در جنگ داخلی اسپانیا. گرنیکا زبانی نمادین و غیرروایی دارد، اما تاثیری آن‌چنان شدید و جهانی گذاشت که به نماد اعتراض هنری علیه جنگ تبدیل شد. در آن، گاو، اسب، کودک در آغوش مادر، و نور چراغ، همه در هیئتی آشفته و خشمگین گرد هم آمده‌اند، تصویری از بی‌نظمی، وحشت و فریاد خاموش.

از دل همین تجربه‌ها، در میانه‌ی قرن بیستم، جنبش‌هایی چون اکسپرسیونیسم، دادائیسم و هنر مفهومی شکل گرفتند، که هریک به‌‌نوعی، پاسخی مستقیم یا غیرمستقیم به فجایع جنگ بودند. هنر، دیگر نه برای زیبایی، بلکه برای اعتراض، نقد و ثبت حقیقت به میدان آمده بود.

امروزه نیز، با گسترش رسانه‌های تصویری و دیجیتال، جنگ هم‌چنان در هنر حضور دارد؛ در عکس‌ها، چیدمان‌ها، فیلم‌ها، پرفورمنس‌ها و حتی دیوارنگاره‌های شهری. هنرمندان معاصر، با بهره‌گیری از فرم‌های نو، هم‌چنان با صدایی رسا، از زخم‌هایی می‌گویند که بمب‌ها و تانک‌ها بر پیکر انسان و حافظه‌ی جمعی برجای گذاشته‌اند. این پیوند تاریخی میان جنگ و هنر، زمینه‌ای ا‌ست برای نگاهی ژرف‌‌تر به تجربه‌ی ایرانی از این رابطه، جایی که جنگ، انقلاب و مقاومت، بسترهایی مداوم برای تولد زبان‌های تازه‌ی هنری فراهم آورده‌اند.

 

۲- ایران در آتش: هنر، انقلاب و جنگ در خاورمیانه

تجربه‌ی ایرانی از جنگ، تنها به میدان نبرد محدود نمی‌شود، بلکه در بطن زندگی، حافظه‌ی تاریخی و فرهنگ بصری این سرزمین ریشه دارد. در نیم‌قرن اخیر، ایران شاهد سه لرزش بزرگ بوده: انقلاب ۵۷، جنگ هشت‌ساله با عراق و دهه‌ها تنش سیاسی و نظامی درون و بیرون از مرزها. هرکدام از این وقایع، ردپایی ژرف بر بوم هنری ایران برجای گذاشته‌اند.

 

انقلاب و بازتعریف روایت

در سال‌های پیش و پس از انقلاب ۵۷، هنر ایران شاهد نوعی دگرگونی مفهومی بود. تصویرسازی‌های انقلابی، پوسترها، دیوارنگاره‌ها و عکس‌های خیابانی، بخش عظیمی از حافظه‌ی بصری مردم را تشکیل می‌دادند. هنرمندان با الهام از سنت‌های تصویری ایرانی، از نگارگری و خوشنویسی گرفته تا نقاشی قهوه‌خانه‌ای، مفاهیم جدیدی چون شهادت، مقاومت، امت و رستگاری را به تصویر کشیدند. این هنر، اگرچه ابتدا حامل شور انقلابی بود، اما به‌زودی به ابزاری برای تبلیغات ایدئولوژیک تبدیل شد. در عین حال، هنرمندان مستقلی که از بازنمایی رسمی فاصله گرفتند، کوشیدند لایه‌های دیگری از تجربه‌ی انقلاب، رنج، شکاف، تبعید و امید را روایت کنند. فیلم‌سازانی چون محسن مخملباف و رخشان بنی‌اعتماد با رویکردی نقادانه، سعی در تصویرکردن این تجربه‌های پیچیده داشتند.

 

جنگ ایران و عراق: از حماسه تا تروما

جنگ هشت‌ساله با عراق، زخمی بزرگ بر تاریخ معاصر ایران است. این جنگ، که با شعارهای حماسی و آرمان‌‌گرایانه آغاز شد، در نهایت به ویرانی، فقر، آوارگی و یک حافظه‌ی جمعی آمیخته با خون انجامید. در سال‌های نخست، هنر رسمی جنگ، که به‌اصطلاح هنر دفاع مقدس نام گرفت، در خدمت روایت شهید و دشمن، مرز و ایمان قرار گرفت. نقاشی‌هایی با پیکره‌های درخشان شهیدان، پرچم‌ها، نورهای الهی و رزمندگان لبخند بر لب، به‌سرعت در رسانه‌ها و نمایشگاه‌ها پدیدار شدند. اما زیر این لایه‌ی رسمی، هنرمندان دیگری نیز بودند که جنگ را نه در مقام پیروزی، بلکه در مقام تجربه‌ای انسانی، تلخ و فراموش‌نشدنی به تصویر کشیدند. در نقاشی‌های آیدین آغداشلو یا بهمن محصص، جنگ بیش‌تر پژواک بی‌زمانی از ویرانی بود تا روایتی ملی‌گرایانه. آثار عکاسانی چون کاوه گلستان و فیلم‌های مستند مستقل، واقعیت‌ پنهان جنگ، چهره‌ی غیرقهرمانانه‌ی مردم، آوارگی، معلولیت و سکوت پس از انفجار را آشکار می‌کردند. از آن پس، نسل‌هایی از هنرمندان ایرانی، با جنگ به‌عنوان یک حافظه‌ی ناپایان زیسته‌اند، جنگی که نه پایان یافت، نه فراموش شد. این حافظه، در سال‌های بعد در قالب‌ آثار چیدمانی، ویدئوآرت، هنر مفهومی و حتی شعر و موسیقی بازتاب یافت. هنرهایی که دیگر نه در جست‌وجوی پیروزی، بلکه در پی پاسخ به این پرسش‌ بودند: ما چه از دست دادیم؟

 

خاورمیانه: جنگ‌های موازی، روایت‌های هم‌زمان

تجربه‌ی ایران را نمی‌توان بدون پیوند با فضای سیاسی و فرهنگی خاورمیانه درک کرد. فلسطین، افغانستان، عراق، سوریه و لبنان، هرکدام صحنه‌هایی از خشونت ساختاری، اشغال و مقاومت‌اند. هنرمندان ایرانی، چه در داخل و چه در مهاجرت، در کنار همتایان عرب و افغان و کرد خود، در حال خلق یک حافظه‌ی تصویری منطقه‌ای‌اند، هنری که اغلب از فیلترهای رسمی می‌گریزد و از طریق رسانه‌های مستقل، فضای دیجیتال و نمایشگاه‌های بین‌المللی راه خود را پیدا می‌کند. در دل این تجربه‌ها، زبان هنر در ایران نه‌ فقط پاسخی به جنگ، بلکه پاسخی به روایت‌های رسمی، به سانسور و به خاموشی تحمیل‌شده نیز بوده است.

 

۳- زن، جنگ و هنر: از شهادت تا شهامت

در روایت‌های رسمی جنگ، زن اغلب در حاشیه‌ی تصویر است: مادر شهید، همسر رزمنده، پرستار خسته، یا گریه‌‌کننده‌ای در قاب دوربین. اما در واقعیت، حضور زن در بطن جنگ بسیار پیچیده‌تر، فعال‌تر و چندلایه‌تر است‌، چه در میدان نبرد، چه در میدان روایت. هنر، یکی از معدود فضاهایی است که زنان توانسته‌اند از آن برای بازگویی تجربه‌ی شخصی، جمعی و تاریخی خود از جنگ بهره بگیرند.

 

زن ایرانی در جنگ: پنهان و پابرجا

در جنگ ایران و عراق، هزاران زن نه‌تنها شاهد، بلکه کنش‌گر بودند. از پرستاران داوطلب در جبهه‌ها گرفته تا زنان آواره‌ی مناطق مرزی، از مادرانی که فرزندانشان را روانه‌ی میدان کردند تا زنانی که با حضور در پشتیبانی، تدارک و مراقبت، بار جنگ را بر دوش کشیدند. اما صدای بسیاری از آنان، در روایت‌های رسمی جنگ یا بازتاب نیافت، یا در قالبی یک‌ بعدی و نمادین محدود شد. در هنر رسمی جنگ، زنان اغلب در هیئتی مقدس، اشک‌بار، یا شهیدگونه تصویر شدند؛ تصاویری که گرچه از احترام برخوردار بودند، اما از واقعیت پیچیده و زمینی زن ایرانی در زمان جنگ فاصله داشتند. با این حال، برخی هنرمندان زن، کوشیدند از این قاب بیرون بزنند.

 

صدای زنان هنرمند: تصویرهایی از درد، پایداری و بازتعریف

از جمله هنرمندانی که به تجربه‌ی زنان در جنگ، تبعید، سرکوب و مقاومت پرداخته‌اند، می‌توان به رخشان بنی‌اعتماد اشاره کرد. فیلم‌هایی مانند «گیلانه» از رخشان بنی اعتماد و یا «شیار ۱۴۳» از نرگس آبیار، نه‌تنها به بازتاب آثار پس از جنگ می‌پردازند، بلکه تنش میان حافظه جمعی و سکوت رسمی را نشان می‌دهند.

شیرین نشاط، هنرمند مهاجر ایرانی، در آثارش زنان را در دل تضادهای فرهنگی، سیاسی و مذهبی قرار می‌دهد. گرچه آثار او مستقیماً به جنگ ایران و عراق نمی‌پردازند، اما خشونت، قدرت، کنترل بدن زن و مقاومت، در آن‌ها حضوری عمیق دارند. تصاویر زنانی با چادر، سلاح، خط نستعلیق روی پوست، نگاه‌های بی‌واسطه و پر از اعتراض، در مرز میان زیبایی و تهدید حرکت می‌کنند.

نیلوفر بنی‌صدر، با استفاده از ترکیب رسانه‌های مختلف، از نقاشی تا چیدمان، روایت‌هایی شخصی از حافظه‌ی جنگ، زن‌بودن و مهاجرت خلق می‌کند. آثار او پر از تکه‌تکه شدن تصویر زن در جریان تاریخ و سیاست‌اند، روایتی از زنی که هم شاهد است، هم قربانی و هم راوی.

 

زن در هنر معاصر جنگ: از شرق تا غرب

تجربه‌ی زن در جنگ، البته محدود به ایران نیست. در آثار هنرمندانی از لبنان، سوریه، افغانستان، اوکراین و فلسطین نیز، زن به‌عنوان نماد ایستادگی، تروما و شهامت دیده می‌شود. در هنر فلسطینی، تصویر زن نه‌فقط در مقام مادر یا شهید، بلکه به‌مثابه مبارز، کنش‌گر و حافظ هویت ملی نمود دارد. در تمام این آثار، جنگ نه‌تنها یک فاجعه، بلکه زمینه‌ای برای بازتعریف هویت زنانه، قدرت بیان و ایستادگی در برابر فراموشی و تحقیر تاریخی است. زن در هنر جنگ، دیگر نه فقط سوژه‌ای برای نگاه دیگران، بلکه فاعل نگاه، آفرینش‌گر و حافظ خاطره است.

 

۴- هنر در تبعید و مهاجرت: زخم‌هایی فراتر از مرز

جنگ و خشونت، نه‌تنها بر خاک و خانه‌ها تاثیر می‌گذارند، بلکه زندگی و هویت هنرمندان را نیز به‌شکل عمیقی دگرگون می‌کنند. هزاران هنرمند ایرانی در سال‌های پس از انقلاب، جنگ و تنش‌های سیاسی، ناگزیر به ترک وطن شدند و در تبعید و مهاجرت، با زخم‌های تازه و روایت‌های نوین هنری روبه‌رو شدند.

 

تبعید به مثابه تجربه‌ی زیسته و خلاقه

تبعید، برخلاف تصور رایج، صرفاً جدایی از سرزمین نیست، بلکه مواجهه‌ای پیچیده با هویت، تعلق و حافظه است. هنرمندان ایرانی که در کشورهای غربی، خاورمیانه یا دیگر نقاط جهان مستقر شدند، تلاش کردند با بهره‌گیری از زبان‌های هنری گوناگون، زخم‌های جنگ و تبعید را به تصویر بکشند و هویت چندلایه‌ی خود را بازتعریف کنند.

 

روایت‌های مهاجرت و جنگ در آثار هنری

آثار هنرمندانی چون فرهاد مشیری،کاظم چلیپا، حسین خسروجردی، مرتضی کاتوزیان، ایران درودی، حسین کاظمی، حبیب‌الله صادقی، عبدالحمید قدیریان، نیلوفر بنی‌صدر و بسیاری دیگر، نمونه‌های بارزی از مواجهه با جنگ‌اند. آن‌ها نه‌تنها به بازنمایی درد و خاطره می‌پردازند، بلکه از دل این تجربه‌ها، فرم‌ها و زبان‌های نوینی را به جهان هنر معرفی کرده‌اند. در این آثار، تصویر ایران نه صرفاً یک سرزمین جنگ‌زده، بلکه فضایی از مقاومت، امید و پیوندهای عمیق انسانی است. برخی هنرمندان از عکس و ویدئو استفاده می‌کنند، برخی به نقاشی و چیدمان روی آورده‌اند و برخی حتی شعر و موسیقی را در هنر خود تلفیق کرده‌اند.

 

نقش رسانه‌های جدید و فضای دیجیتال

رسانه‌های اجتماعی و فضای دیجیتال، به هنرمندان مهاجر امکان داده‌اند تا آثار خود را به مخاطبان گسترده‌تری برسانند و شبکه‌های همبستگی جهانی بسازند. این امر، به‌ویژه در دوران جنگ و بحران‌های سیاسی، امکان بازنمایی و روایت مستقل و بی‌واسطه را فراهم کرده است.

 

۵- دیوارهایی که حرف می‌زنند: هنر خیابانی، گرافیتی و هنر اعتراض

جنگ و بحران‌های سیاسی، همیشه در گفتمان رسمی و رسانه‌های حکومتی بازتاب نمی‌یابند. در بسیاری از مواقع، دیوارهای شهرها، خیابان‌ها و فضاهای عمومی، به بوم اعتراض و بیان آزاد تبدیل می‌شوند. هنر خیابانی و گرافیتی، به‌ویژه در مناطق جنگ‌زده و کشورهایی با محدودیت‌های سیاسی شدید، زبان بی‌واسطه‌ی مردم و هنرمندان شده است.

در ایران، پس از جنگ و در سال‌های اخیر، گرافیتی و هنر خیابانی، به‌ویژه در تهران و شهرهای بزرگ، رشد کرده است. این هنر، که اغلب به‌صورت زیرزمینی و با ریسک بالا خلق می‌شود، فضاهایی را برای بیان اعتراض به جنگ، خشونت، سرکوب و بی‌عدالتی فراهم کرده است. تصاویر زنانی که چادر را کنار زده‌اند، کودکان بی‌گناه و نمادهای ضدجنگ، بارها روی دیوارهای شهری به‌چشم می‌خورند. هم‌چنین، در منطقه‌ی خاورمیانه، گرافیتی‌های فلسطینی بر دیوارهای جداسازی و دیوارنگاره‌های سوری و لبنانی، نمونه‌های شاخصی از هنر مقاومت و بیان درد جنگ‌اند. این آثار اغلب ناشناس باقی می‌مانند و صدای جمعی را به‌صورت بصری به تصویر می‌کشند. هنرخیابانی و جنگ؛ بازتاب درد و امیدی است که در دل این دیوارنگاره‌ها. جنگ نه فقط به‌عنوان یک فاجعه، بلکه به‌عنوان موضوعی برای امید، بازسازی و بازگشت صلح نیز مطرح می‌شود. شعارها، نمادها و تصاویر رنگی، گواهی‌اند بر خواست عمیق مردم برای پایان خشونت و بازگشت به زندگی.

گرافیتی و هنر خیابانی، زبان نسل جدید هنر است که به‌ویژه در میان نسل جوان، ابزاری برای برقراری ارتباط با جهان، نقد شرایط موجود و بیان هویت مستقل شده است. هنر خیابانی، برخلاف هنر رسمی و موزه‌ای، زنده، جاری و در دسترس است، و با قابلیت تغییر و به‌روزرسانی، خود را با تحولات اجتماعی و سیاسی هماهنگ می‌کند.

 

۶- آیا هنر می‌تواند جنگ را متوقف کند؟

سوال بنیادین و چالش‌برانگیز این است: آیا هنر صرفاً بازتاب‌دهنده‌ی جنگ است، یا می‌تواند عاملی موثر در جلوگیری از آن باشد؟ آیا زبان هنر، قدرت تغییر ذهنیت‌ها و سیاست‌ها را دارد؟ یا تنها می‌تواند شاهدی خاموش بر فجایع باشد؟

تجربه‌های تاریخی نشان داده‌اند که هنر می‌تواند نقش مهمی در افزایش آگاهی عمومی و تحریک همدلی ایفا کند. آثاری مانند «گرنیکا»ی پیکاسو یا عکس‌های جنگ ویتنام، توجه جهانی را به فجایع جنگ جلب کردند و حتی بر سیاست‌ها تاثیرگذار بودند. هنر می‌تواند به‌عنوان پلی میان قربانیان و تماشاگران، به درک بهتر درد و رنج کمک کند. با این حال، هنر همیشه در چارچوب‌های سیاسی و اجتماعی خاصی عرضه می‌شود و ممکن است توسط قدرت‌ها سانسور یا مصادره شود. در بسیاری از موارد، هنر دولتی به تقویت روایت‌های رسمی و مشروعیت‌بخشی به جنگ کمک کرده است. هم‌چنین، تاثیر هنر در تغییر ساختاری جنگ‌ها و سیاست‌ها محدود و کند است. از سوی دیگر، هنر مقاومت، به‌ویژه هنر زیرزمینی و مستقل، توانسته صدای بی‌صداها را به‌گوش جهانیان برساند و در به چالش کشیدن نظام‌های سرکوب‌گر نقش داشته باشد. این نوع هنر، گاه در کنار جنبش‌های اجتماعی، به تغییرات سیاسی کوچک یا بزرگ کمک کرده است.

 

موخره

در نهایت، شاید بتوان گفت که هنر، نه خود جنگ را متوقف می‌کند و نه می‌تواند راه‌حل سیاسی ارائه دهد، اما می‌تواند با بازنمایی حقیقت، حفظ حافظه جمعی و تحریک همدلی، زمینه‌ساز تغییرات فرهنگی و اجتماعی باشد که در درازمدت مسیر جنگ و خشونت را تغییر می‌دهد. جنگ‌ها پایان می‌یابند، اما آثارشان بر جان انسان‌ها، حافظه‌ی جمعی و هنر باقی می‌ماند. «هنر»، زخم‌هایی که جنگ بر جای می‌گذارد را نه فقط ثبت می‌کند، بلکه به رنگ، شکل و صدا درمی‌آورد. این زخم‌ها، هرچند دردناک، پلی‌اند میان گذشته و آینده، میان سکوت و فریاد، میان فراموشی و یادآوری.

در ایران، جایی‌که جنگ و مقاومت بخش جدایی‌ناپذیری از تاریخ و هویت مردم است، هنر هم‌چنان به‌عنوان صدایی رسا و بی‌واسطه برای بیان درد، امید و اعتراض باقی مانده است. زنان، هنرمندان در تبعید، گرافیتی‌کاران خیابانی و نسل‌های جدید، هریک به‌نحوی این زخم‌ها را رنگ می‌کنند و روایت تازه‌ای از جنگ ارائه می‌دهند. شاید بزرگ‌ترین قدرت هنر در بستر جنگ، در همین توانایی‌اش برای بیان حقیقت بی‌تزویر نهفته است، حقیقتی که سیاست‌ورزان می‌کوشند پنهانش کنند. و در جهانی که خشونت و جنگ هم‌چنان تکرار می‌شود، هنر هم‌چنان به‌ما یادآوری می‌کند که هیچ زخم واقعی فراموش نمی‌شود و هیچ صدایی تا ابد خاموش نمی‌ماند.

توسط: مهتاب علینژاد
آگوست 23, 2025

برچسب ها

آتش بس جنگ جنگ ایران جنگ دوازده روزه خط صلح خط صلح 172 صلح ماهنامه خط صلح مهتاب علینژاد هنر و جنگ هنرمند