پوشش اجباری در مدارس تکجنسیتی زیادهروی است/ دینا قالیباف
دورانی که دانشآموزان در مدرسه سپری میکنند، بهقول افرادی که تجربهی آنرا از سر گذراندهاند، یکی از زیباترین دورهها و بهعبارتی دوران طلایی زندگی محسوب میشود. پیدا کردن دوستان جدید و فرآیند جامعهپذیری که در مدرسه آغاز میشود، زندگی انسانها را شکل میدهد. اگر دفتر خاطرات دوران دانشآموزیمان را مرور کنیم، شاید اوج خاطراتمان یکی از اردوهایی باشد که همراه همکلاسیها، ذرهای از طعم استقلال و فاصله از خانواده را چشیدیم، شاید هرکدام از ما خاطراتی در اینباره برای تعریف کردن داشته باشیم. مثلاً اردوی مسافرتی مشهد برای من، با خاطرات پارک آبی معروفش و گمشدن در جمعیت حرم گره خورده است. یا خاطرات آب بازی در پارکی که ما را برای تفریح از طرف مدرسه برده بودند. روز اردوی مدرسه، روزی بود که کیفها بهجای اینکه پر از دفتر و کتاب باشند، با انواع خوراکی انباشته میشدند. حتی مدیرهای بداخلاق که اغلب عبوس بودند، روز اردو روی خوششان را نشان میدادند و حتی خوراکیهایشان را با دانشآموزان تقسیم میکردند. اما فردای روز اردو، در مدرسه روز سختی بود، برخلاف دیروزش که اکثر زنگهای درسی پریده بودند، حالا دانشآموزان مجبور بودند تا دوباره در یک روال تکرارشونده قرار بگیرند.
خبر فوت «آرزو خاوری»، دانشآموزی که فردای روز اردو، بهدنبال سختگیری مدیر مدرسه بهخاطر نوع پوشش خودکشی کرد، گویی هر روز ما را مثل فردای روز اردو سخت کرد. اینروزها، با تعطیلشدن مدارس و ترافیک خودروهایی که برای بردن و آوردن دانشآموزان در رفتوآمد هستند، تصویر دانشآموزی در ذهنمان نقش میبندد که در آخرین طبقهی ساختمانی ایستاده، تا خود را به پایین بیاندازد. وقتی مدیران بداخلاق را جلوی در مدرسه میبینیم، ممکن است علت فوت این دانشآموز فکرمان را مشغول کند: «روز قبل، دخترم اردو رفته بود، در اردو شلوار جین پوشیده بود و توی مسیر رفت هم، رقص و شادی میکند. گویا مدیر عصبانی میشود. فردای آنروز با لباس فرم بهمدرسه میرود، ولی مدیر داخل کلاس راهش نمیدهد. بهمن گفتند شلوار جین پاش بود و در اردو میرقصید».
تراژدی رخ داده در دبیرستان دخترانهی کوثر و تکرار آن برای دانشآموز دیگری به نام «آیناز کریمی» آسیبشناسی مدیریت مدارس دخترانه را در خصوص نوع پوشش دانشآموزان الزامی میکند. این گزارش که به نحوی با هدف آسیبشناسی به نگارش درآمده است، حاوی مصاحبههایی با دانشآموزان دختر در مقاطع تحصیلی مختلف است. برای مصاحبه با دانشآموزان سوالات مشابهی طراحی شده که هدف از یکسان بودن سوالات، رسیدن به یک نتیجهی مشخص دربارهی برخی مسایل است. موضوعاتی مانند اینکه آیا فشاری که در موضوع پوشش به دانشآموزان دختر وارد میشود، در مدارس دولتی بیشتر است یا مدارس غیردولتی؟
آنچه در ادامه میخوانید مجموعه مصاحبههایی با دانشآموزان دختر است که نام اصلی آنان نزد خط صلح محفوظ است. در این گزارش تماماً از اسامی فرضی استفاده شده است:
ما دیگر بزرگ شدهایم
آتنا، دانشآموزی است که در یک هنرستان غیردولتی مشغول به تحصیل است. او که عقیده دارد فضای مدارس غیردولتی نسبتاً سالمتر هستند، میگوید در برخی موارد و بسته به محلی که برای اردو از طرف مدرسه میروند، این اجازه را دارند که لباسی متفاوت از فرم مدرسه بپوشند: «بهنظرم این حق طبیعی ماست که در اردوها لباسی که دوست داریم بپوشیم. چون به سنی رسیدیم که آزادانه پوشش خود را انتخاب کنیم و خودمان را گم نخواهیم کرد».
این دانشآموز اتفاقی مشابه آنچه برای آرزو خاوری دربارهی راه ندادن او به کلاس افتاده بود، روایت میکند: «در مدرسه قبلیام اتفاق مشابهی رخ داد. بهخاطر شلوار غیرمدرسه، با والدین یکی از دانشآموزان تماس گرفتند و حتی او را سر کلاسهای درسی راه ندادند. بهنظر من هیچ منطقی پشت این نیست که نتوانیم با شلوار غیرفرم وارد مدرسه شویم. البته که هرجایی قانون خودش را دارد و باید قوانین مدرسه هم رعایت شوند ولی یکسری چیزها خیلی پیشپا افتاده هستند». آتنا حس خود نسبت به لباس فرم مدرسه را چنین توصیف میکند: «لباس فرم چیزی است که در تمام مدارس دنیا وجود دارد و صرفاً مختص به کشور ما نیست. ولی لباس فرم ما همانطور که از ظاهرش پیداست، لباسهای هیجانانگیزی نیستند و بهنظرم میتوانستند خیلی بهتر و قشنگتر طراحی شوند».
این دانشآموز که عقیده دارد سختگیریهای بیمورد اجازهی صمیمیت با کادر مدرسه را نمیدهد، معتقد است که سختگیری دربارهی پوشش دانشآموزان دختر، در همهی مدارس یکسان نیست: «برای مثال مدرسهای که من در دوران راهنمایی در آن درس میخواندم، بیشتر سختگیری میکرد، ولی هنرستانی که الان مشغول به تحصیل در آن هستم، همهچیز خیلی راحتتر است. این موضوع ربطی به دولتی یا غیردولتی بودن مدرسه ندارد؛ بستگی، به کادر و تفکر عوامل مدرسه ارتباط دارد». آتنا که عقیده دارد سختگیریهای بیمورد علاقهی دانشآموزان به مدرسه را در آنها میکشد، در آخر بیان میکند: «ما دیگر بزرگ شدهایم و میدانیم که در موقعیتهایی که قرار است کسی از اداره بیاید یا عکسی برای اداره ارسال شود، باید برخی قوانین را رعایت کنیم. برخی مدارس بیش از اندازه گیر میدهند و بهنظرم باید با آنان برخورد شود، چون شور و شوق را از دانشآموزان میگیرند و این کار باعث میشود ما بیشتر دلمان بخواهد کاری که ممنوع شده را انجام دهیم».
لباس فرم ما انگار برای سردخانه است
مینا، دانشآموزی است که در شهر پردیس، در یک مدرسهی دولتی مشغول به تحصیل است. او میگوید که مدرسهی آنها، نسبت به مقنعه و پوشش بسیار حساس است: «اوایل، بچههایی که تازه در مدرسه ثبتنام کرده بودند و هنوز لباس فرم نداشتند، میتوانستند با لباسهای خودشان بیایند، اما لباسی که مشابه فرم مدرسه باشد». او میگوید که هیچوقت در اردوهای مدرسه شرکت نکرده است: «ته زحمات کادر مدرسه برای اردو بردن دانشآموزان، راهیان نور و آرامگاه خمینی است و برای همین من هیچوقت شرکت نکردم که بدانم این اجازه به دانشآموزان داده میشود که در اردو لباسی خارج از فرم مدرسه بپوشند یا نه». این دانشآموز احساس خود نسبت به لباس فرم مدرسه را چنین توصیف میکند: «من به معنای واقعی از لباس فرم مدرسه متنفر هستم. رنگش، طرحش و بهزور پوشیدنش به آدم احساس بدی میدهد و واقعاً نفیکنندهی هویتمان است. لباسهایمان انگار برای سردخانه است. بسیار بلند دوخته میشوند و اگر کسی بدهد خیاط کوتاهش کنند، به او تذکر میدهند که باید فرمش را عوض کند». مینا عقیده دارد سختگیری مدارس نسبت به پوشش دانشآموزان به یک اندازه نیست: «کادر مدرسه همیشه موقع تذکر و دعوا بهما میگویند که اگر میخواهید اینطوری بهمدرسه بیایید، بروید غیرانتفاعی و جایتان اینجا نیست. یکچیز تاثیرگذار از نظر من اتحاد و کوتاه نیامدن بچههای مدرسه است. برای مثال، خوبی مدرسهی ما این است که بچهها جلوی کادر مدرسه کوتاه نمیآیند و برای همین خیلی نمیتوانند برخورد بدی داشته باشند».
این دانشآموز که مخالف برخورد انضباطی با دانشآموزان بر سر پوشش است، بیان میکند: «کسی توجه نمیکند که چه اتفاقات فاجعهباری در مدارس رخ میدهد. هیچکس توجهی نمیکند، کلی معلم در مدرسه هست که برای آموزش مناسب نیستند. حتی کادر مدرسه هم مشکل دارند. هیچکس توجه نمیکند که دانشآموزان در مدارس با چه مشکلات روحی و روانی مواجه هستند یا برای هیچکس مهم نیست کیفیت آموزش چگونه است. تنها چیزی که برایشان اهمیت دارد پوشش دانشآموزان است. انگار که اگر کسی یک تکه لچک از سرش بیافتد، کل مدرسه نابود خواهد شد». او اضافه میکند: «مدیر مدرسهی ما صبح به صبح دم ورودی اصلی مدرسه میایستد و اگر کسی وارد مدرسه شود و مقنعه سرش نباشد، با داد و بیداد بهاو میگوید که مقنعه سرت کن و بعد برو داخل مدرسه، انگار یک گشت ارشاد همیشه و هر ساعت در مدرسه حضور دارد. در این دوسال اخیر کادر مدرسه مدام عوض میشد و هرسال بدتر از سال پیش. پارسال حتی سر امتحانات ترم اول و دوم تهدید میکردند و میگفتند: اگر حجابت را رعایت نکنی، اجازه نمیدیم که امتحان بدی، پروندهات رو میدیم که بری».
این برخوردها برای مدارس تکجنسیتی زیادهروی است
مریم، دانشآموزی است که در کرج و در یک مدرسهی نمونه دولتی مشغول به تحصیل است. او که پیش از این، دوران تحصیل خود را در یک مدرسهی دولتی گذرانده، میگوید مدیریت مدرسه اغلب زمانی که دانشآموزان فرم مدرسه را نپوشند به آنها تذکر میدهد: «حتی اگر بهجای لباس فرم مدرسه یک لباس گشاد بپوشیم، بازهم تذکر میدهند. بهطور کلی کمتر دانشآموزی پیدا میشود که عاشق لباس فرم مدرسه باشد. زمستانها سر کردن با لباس فرم مدرسه راحتتر است، ولی در تابستان چون رنگ لباسها اکثراً تیره هستند، بهخاطر جنس لباسها بدن احساس خارش میکند». او اضافه میکند: «در زنگ ورزش لباس فرم مدرسه بسیار آزار دهنده است. معمولاً اجازهی تعویض لباس نمیدهند و تا بهحال پیش آمده که چندین دانشآموز بهخاطر گشادی لباسها پایشان پیچ خورده و زمین خوردهاند». این دانشآموز میگوید فشارها در مدارس دولتی بر حسبِ تجربهاش بیشتر است: «من در مدرسهی دولتی به چشم دیدم که چقدر بر سر پوشش به دانشآموزان فشار میآورند، ولی در مدرسهی جدیدم که نمونه دولتی است، این موضوع کمتر است. زنگ تفریح اگر چندین بار ببینند دانشآموزی بدون مقنعه در حیاط است، او را به دفتر برده و تذکر انضباطی میدهند، اما در مدرسه قبلیام موضوع در حد تذکر نبود و حتماً از نمره انضباط دانشآموز هم کم میکردند». او در آخر میگوید: «مدرسه وقتی تک جنسیتی است، اصلاً نباید اجباری برای پوشیدن مقنعه وجود داشته باشد. در جایی که همه دختر و زن هستند چرا پوشش باید اجباری باشد؟ مگر قرار نیست خودمان را از نامحرمها بپوشانیم؟ در جایی که نامحرمی نیست چرا پوشش باید اجباری باشد؟ این نوع برخورد برای مدارس تکجنسیتی زیادهروی است».
یافتههای بهدست آمده از مصاحبه با دانشآموزان، حکایت از این موضوع دارد که سختگیری بر سر پوشش در مدارس دولتی نسبت به مدارس غیرانتفاعی بیشتر است. همچنین از گفتههای دانشآموزان میتوان چنین استنباط کرد که لباس فرمی که مدرسه برای آنها در نظر گرفته، هیچ سنخیتی با هویت آنان نداشته و دانشآموزان با کمترین میزان تمایل، مجبور به پوشیدن این لباسها هستند. این موارد در کنار آماری که نشان میدهد از ابتدای سال تحصیلی جاری، سی و یک دانشآموز در کشور خودکشی کردهاند، لزوم پرسشگری دربارهی عملکرد آموزش و پرورش در وهلهی نخست و سپس مدیریت مدارس را بهمیان میآورد.
برچسب ها
آرزو خاوری پوشش اجباری خط صلح خط صلح 163 خودکشی دانش آموزان دینا قالیباف شلوار جین ماهنامه خط صلح مد مدرسه مقنعه هویت یونیفورم