ضرورت بازتعریف معنایی و قانونی باغ وحشها/ مسعود لاهوت
باغ وحشها نمونهی بارزی از استحالهی معنایی هستند. آنچه امروز در ایران و بسیاری از کشورهای جهان بهعنوان باغ وحش میبینیم، در واقع با مفهوم و هدف اصلی تشکیل آن فاصلهی زیادی دارد. این مراکز بیشتر به قفسهایی برای نگهداری گونههای حیات وحش تبدیل شدهاند که دیدن آنها از فاصلهی نزدیک ممکن است برای هر فردی جذاب باشد.
این مراکز نگهداری گونههای ارزشمند، عمدتاً با هدف آشنایی مردمان شهرنشین با سایر زیستمندانی تشکیل شد که شریک استراتژیک ما در بقائ و امکان حیات در بزرگترین نظم حاکم بر طبیعت –یعنی نظام تنوع زیستی— هستند و نبود آنها در حقیقت مساوی با نابودی نوع بشر است. امروزه دانشمندان علم اکولوژی با قطعیت به این حقیقت دست یافتند که امکان ادامهی حیات برای انسان بدون امکان حیات برای سایر زیستمندان و چرخههای اصلی حیات از حشرات و آبزیان، تا پرندگان و همزادهای نزدیک ما –یعنی پستانداران— امکانپذیر نیست.
به طور کلی باید گفت، تنوع زیستی پایه و ستون حیات روی زمین است و برهم زدن نظم طبیعی آن، ساختار و موجودیت نوع بشر را با خطری جدی مواجه میکند. مهاجرت گستردهی انسانها از روستاها به شهرها و زندگی بیش از ۷۰ درصد جمعیت جهان در شهرها، درک اهمیت این موضوع را برای انسان مدرن دشوار و به امری فانتزی تبدیل کرده است؛ خطری که شاید از نابودی خود تنوع زیستی نیز بزرگتر باشد.
باغ وحشها به معنای واقعی کلمه اما میتوانند امکان شهود و درک انسان ماشینی از انواع حیات و حتی در موارد موثرتر نقش آنها در پایداری زیستی را برای ما از یک امر غیرضروری به دغدغهای جدی مبدل کنند. انسان همواره در پذیرش و گسترش مفاهیم نوین با چالش مواجه بوده است و این موضوع نیز از این قاعده مستثنی نیست.
باغ وحشها و صاحبان آن امروزه در جهان –و بسیار پررنگتر در ایران—، با تقلیل هدف مقدس آموزش برای احترام به تنوع زیستی و کشف و شهود عینی از اشکال مختلف حیات، و همچنین نادیده گرفتن این حقیقت که ما بدون شرکای دیگرمان بر روی زمین، توان حفظ بزرگترین و مقدسترین بنگاه اقتصادی طبیعت یعنی «امکان ادامهی حیات» را نداریم، یکی از مدرنترین اشکال فراگیری این آموزهی حیاتی را به بنگاهداری تقلیل دادهاند. این بنگاهداری از طریق تولهکشی گونههای جذاب و فروش آن به نوکیسههای مجازی، در حقیقت بازاری را ایجاد کرده است که با لگدمال کردن این امر مهم، در نهایت تهدیدی برای حیات خود انسانها به همراه خواهد داشت.
فرصت تشریح ارتباط بین استدلالهای مطرح شده در این نگاره شاید در این مقال نگنجد اما باتوجه به افزایش آگاهیهای عمومی در حوزهی محیطزیست به معنای عام و لزوم حفاظت از حیات وحش و احترام به تنوع زیستی به معنای خاص باعث شده تا خوشبینی مفرطی نسبت به این امر در بین فعالان و کنشگران این حوزه ایجاد شود. یادمان باشد که قوانین طبیعت پیش از آنکه بشر قواعد نامبارک خود را برای زیستن وضع کند، وجود داشتند و تخطی از این قواعد همواره تبدیل به یک درس عبرت برای ما شده است.
مقابلهی قانونی با هرگونه تخطی صاحبان باغ وحشها، التزام آنها به ایجاد بستری برای آموزش برای علاقهمندان –به ویژه کودکان— به عنوان طلایهداران نسلهای آینده و حرکت به سمت تبدیل باغ وحشها به مراکز علمی و پژوهشی از مطالعات رفتاری بر روی گونههای ارزشمند زیستی تا بانک ژنی زنده میتواند و همچنین اصلاح قوانین موجود در این حوزه میتواند مسیری روشن را برای باز تعریف معنایی و قانونی برای باغ وحشداران ایجاد کند.
در این مسیر لازم است از توصیهها و انتقادهای هیجانی که بر پایهی گزارههای اخلاقی نامتناسب با طبیعت و دنیای وحش شکل گرفتهاند، دوری کنیم تا گرفتار افراط و تفریط نشویم. هر فرصتی که بتواند به بهبود وضعیت گونههای وحشی غیرقابل بازگشت به طبیعت کمک کند، باید غنیمت شمرده شود. همچنین، نباید بسترها و امکانات فنی و علمی برای آموزش را قربانی نگاههای صرفاً اخلاقی کرد.
در این مانیفست، مبارزهی جدی با قاچاق حیات وحش و نظارت دقیق و حساب شده بر باغ وحشها برای جلوگیری از هرگونه تخلف و ترویج توهمات مدرن ضرورتی جدیتر از گزارهی افراطی مطرح شده در سطور بالاتر محسوب میشود. ترویج و گسترش این تخلفات از نگاه اخلاقی بر امر باغوحشداری خطرناکتر است چون حاشیه سود مخفی و جذابیت بیشتری برای متولیان امر دارد و آیندهی آن تاریکتر از نقطهی مقابل است.
برچسب ها
اکوسیستم باغ وحش حقوق حیوانات حیات وحش حیوانات خط صلح خط صلح 163 ماهنامه خط صلح مسعود لاهوت