اخرین به روز رسانی:

نوامبر ۲۴, ۲۰۲۴

«اشرف مخلوقات» یا «شرور محله»؟/ رضا رمضانی

دو دهه پیش، وقتی یکی از محیط‌بانان قدیمی تعریف کرد که چگونه به یک عقاب طلایی –به‌خاطر آن‌که یک بزغاله‌ی وحشی را شکار کرده بود— شلیک کرده است، این چالش ذهنی را شکل داد که حقوق حیوانات چه جایگاهی در اندیشه‌ی انسان دارد؟ آیا نباید هم‌چنان‌که به حقوق بشر می‌اندیشیم، حقوق سایر زیستمندان نیز دغدغه‌ساز باشد؟ یا اساساً، حقوق بشر و حقوق سایر زیستمندان، منتزع از هم هستند؟ شاید نتوان به این سادگی پاسخی کم‌تردید برای این پرسش‌ها یافت، اما دست‌کم می‌توان زوایایی را توصیف کرد که برای پرداختن به این پرسش‌ها راه‌گشا باشند.

قرن‌های متمادی، انسان یقین داشت که زمین مرکز جهان است و این توصیف وهم‌آلود، چنان در باور آدمیزاد رسوخ یافته بود که حتی تشکیک در آن‌را کفر و این کفر را مستحق مرگ می‌دانست. اما گویا پیش‌فرض نسنجیده‌ی «جهان زمین مرکز» تنها وهمی نیست که باورهای ناهنجار را خلق کرده است. توهم «انسان محور بودن دنیا» و آفریده‌شدن تمام موجودات برای فایده‌بری انسان، نه‌تنها عمیق‌تر از پیش‌فرض «جهان زمین مرکز» است، بلکه هنوز تشکیک در این‌باور پرهزینه است و می‌تواند گالیله‌های جدیدی را روانه‌ی دادگاه‌های عقیدتی مدرن کند. از گذرگاه همین پیش‌فرض، گزاره‌ی «انسان اشرف مخلوقات است» نیز وارد باورهای بخش اکثریتی جوامع بشری شده است. گزاره‌ای که حتی بدون تامل و تعمق در مفهوم آن، به «اختیارمندی و حق بهره‌کشی انسان از دیگر زیستمندان» تفسیر می‌شود. چرا که به‌ندرت پرسیده شده است که: «با این فرض که انسان اشرف مخلوقات باشد، اشرف مخلوقات‌بودن خالق حق انسان بر سایر مخلوقات است یا موجب وظیفه در حق آن‌ها»؟

فرض کنیم به شهری دیگر نقل مکان کرده‌ایم و در محله‌ای ساکن شده‌ایم و در حال ارتباط‌یافتن با اهل محله‌ایم. حال فرض کنیم که در ارتباط‌ها و گفتگوهایی که با اهل محل داریم متوجه می‌شویم که خانوده‌ای در آن محله، به شرافتمندی مشهوراند. تصور پیشگویانه‌ی ما از این خانواده‌ی شرافتمند، چه خواهد بود؟ آیا انتظار خواهیم داشت که چون این خانواده شرافتمند است، پس حق دارد برای بزرگ‌تر کردن خانه‌اش، خانه‌ی همسایه‌ها را تصرف و تخریب کند؟ برای لذیذتر شدن خوراک‌هایش، یخچال دیگران را غارت کند و اگر صلاح دانست برای خوش‌نمک شدن لقمه‌اش، نشتر بر رگ دیگران بزند تا چند قطره خون شور روی لقمه‌اش بریزد و روزگیری کند و اهل محل به‌خاطر هر آز و نیاز او، هربار که او را می‌بینند قالب تهی کنند و اساساً زندگی را در خوف و رجا سپری نمایند؟ یا آن‌که انتظار داریم با خانوده‌ای بخشنده، بی‌آزار، خیررسان، یاری‌گر و قابل تکیه روبه‌رو باشیم که هروقت آن‌ها را سر گذر یا در جمعی می‌بینیم، حسی آغشته به آرامش دریافت کنیم؟ اگر فرض‌ها و تصورهای ما از شرافتمندی و اشرف‌بودن کسی نسبت به دیگران، شق دوم را شامل می‌شود، آیا لازم نیست که بازگردیم و رفتار انسان را در قبال زیستمندان دیگر ارزیابی کنیم و بنگریم که با شرافتمندی سازگارتر است یا شرور محله؟

اما می‌توان از زاویه‌ای دیگر هم به حقوق بشر و حقوق حیوانات نگریست و این‌بار با تمرکز بر رعایت حقوق بشر توسط انسان‌ها نسبت به یکدیگر و کارکرد رعایت حقوق حیوانات، در عملی‌شدن رعایت حقوق بشر بپردازیم؟ دست‌یافتن به حقوق اولیه‌ای مانند سلامت جسم، سلامت روان، امنیت، معیشت، صلح، هوای پاک، آب بهداشتی و غیره به‌صورت پایدار و قابل استمرار در نسل‌های مختلف، پیش‌شرط غیرقابل اسقاط و تعطیل‌ناپذیر «نگهداشت پایداری و پویایی محیط زیست و خدمات اکوسیستمی» را الزام‌آور می‌کند. اگر چند دهه قبل، پیش‌شرط بودن نگهداشت پایداری و پویایی محیط زیست و تداوم بلاتضعیف خدمات اکوسیستمی برای دست‌یابی به حقوقی مانند امنیت، صلح، معیشت و غیره مبحثی تئوریک و لمس‌نشده بود، شوربختانه تجربه‌های این چند دهه، نه تنها اثبات این تئوری را تحکیم و تقویت کرده، بلکه به گستردگی و تعمیق آن نیز منجر شده است. بحران‌هایی مانند تنش‌های کمی و کیفی منابع آب، ریسک‌های جدی در امنیت غذایی، بحران انرژی، تنش‌های اجتماعی و سیاسی بین سرزمین‌ها و کشورها، بروز و شیوع بیماری‌های نوپدید و بازپدید، مصداق‌هایی قابل واکاوی‌اند که تمامی آن‌ها در آسیب‌های محیط زیستی و به‌ویژه تضعیف خدمات اکوسیستمی ریشه دارد. این‌جا، این پرسش قابل طرح است که آیا رعایت حقوق حیوانات، نقشی در پایداری و پویایی محیط زیست و برقراری بدون تضعیف خدمات اکوسیستمی دارد؟ کافی است مصداق به مصداق ساختارهای محیط زیستی و مکانیزم خدمات اکوسیستمی را بررسی و تشریح کنیم، تا نقش و کارکرد بنیادین تنوع زیستی هویدا شود. از چرخه‌ی کربن و آب گرفته تا راندمان تولید محصولات کشاورزی و از بازخوراندهای چرخه‌ی‌ بیماری‌ها گرفته تا کنترل منابع انرژی. حال کافی است تنشی نه در وجود یا عدم وجود یک گونه و نه حتی در بعد جمعیتی یک گونه، بلکه در الگوی پراکنش و تغییر رفتاری ایجاد شود تا زنجیره‌ای از ناهنجاری به چرخه‌های محیط‌زیستی تحمیل‌شده و پایداری و پویایی محیط زیست و ارائه‌ی خدمات اکوسیستمی دچار اختلال شود. چه رسد به آن‌که انبوهی از تنش‌های حداکثری شامل انقراض گسترده‌ی گونه‌ها، انقباض و انبساط جمعیتی آن‌ها، تغییر در الگوها و پهنه‌های پراکنش موجودات زنده و دگرسازی شرایط زیستی آن‌ها تحمیل شود تا تمام زمین را با ابربحران‌های طولانی مدت روبه‌رو کند.

توسط: رضا رمضانی
نوامبر 21, 2024

برچسب ها

اشرف مخلوقات باغ وحش حقوق حیوانات حیات وحش حیوانات خط صلح خط صلح 163 رضا رمضانی سلطان جنگل شیر ماهنامه خط صلح