گردشگری ایران بر مدار صفر درجه میچرخد/ دلبر توکلی
درآمدهای بینالمللی گردشگری در سال ۲۰۲۳ به ۱.۴ تریلیون دلار رسید (۱) اما ایران به دلیل ناکارآمدی جمهوری اسلامی از این بازار سهم قابل توجهی نداشت. اگرچه مدیران بخش گردشگری ایران مدعی هستند که درآمد ۶ میلیارد دلاری از صنعت گردشگری داشتهاند اما این رقم با میزان درآمد کشورهای همسایه از جمله ترکیه قابل مقایسه نیست. به گزارش سازمان جهانی جهانگردی ترکیه در سال گذشته میلادی درآمد ۵۴.۳ میلیارد دلاری از صنعت گردشگری کسب کرد. برخی بر این باورند که دلیل موفقیت ترکیه در جذب گردشگران به خاطر آزادی در سرو مشروبات الکلی و نداشتن محدودیت حجاب است که البته بی تاثیر نیست اما این همهی ماجرا نیست.
من وقتی در ایران بودم از سال ۱۳۷۵ تا سال ۱۳۸۸ گردشگری یکی از حوزههای کاریام بود و با اغلب مدیران سازمان گردشگری در هر دورهای که روی کار آمدند مصاحبه کردم و در بسیاری از نشستها حضور داشتم. متاسفانه تمام مدیران این حوزه طی ۴۵ سال گذشته فقط حرفهای تکراری زدند و از روی دست هم مشق نوشتهاند و هیچ برنامهی واقعی برای رونق گردشگری چه در بخش گردشگری داخلی و چه خارجی صورت نگرفته است. حتی وقتی برای نوشتن این گزارش در اینترنت جستجو میکردم، اطلاعات مدونی در مورد اینکه مدیران بخش گردشگری در ۴۵ سال گذشته چه کسانی بودند و چه وعدههایی دادند و چه مقدار از وعدههایشان عملی شد، پیدا نشد.
به خوبی به یاد دارم که در سال ۱۳۷۵ در زمانی که سازمان گردشگری زیر نظر وزارت ارشاد بود با محمد معزالدین، رئیس وقت سازمان گفتگویی داشتم و خلاصهی حرفش این بود که جذب سرمایهگذار خارجی برای ساخت هتل در اولویتهایشان است و برنامهی ورود ۴ میلیون گردشگر خارجی به کشور را دارند. در سال ۱۳۷۷ هم دکتر نصرالله مستوفی، معاونت تحقیقات، آموزش و برنامهریزی سازمان ایرانگردی و جهانگردی، در گفتگویی مدعی شد که تعداد کارکنان شاغل کشور در صنعت جهانگردی، ۱۵۴۹۸ نفر بوده و در برنامهی سوم توسعه، تسهیلاتی پیشبینی شده که هرچه بیشتر، معضل بیکاری جامعه از طریق گسترش این صنعت مرتفع شود.
البته شاهد هستیم که به پایان سال ۱۴۰۲ رسیدیم و معضل بیکاری نه تنها از طریق توسعه گردشگری در برنامهی سوم توسعه حل نشد، بلکه کل صنعت گردشگری در ایران هم به بیکاری کشیده شده است.
ناپدید شدن طرح سند ملی توسعه گردشگری
نصرالله مستوفی (۲) در همان سالهای ۱۳۷۷-۱۳۷۸ به همراه گروهی از کارشناسان بخش گردشگری طی نشست خبری در هتل لاله اعلام کرد که ایران با کمک سازمان جهانی جهانگردی برای نوشتن طرح سند ملی توسعه گردشگری تفاهمنامه امضا کرده است و چندی بعد پروفسور ریدر به همراه همسرش برای تدوین این سند به ایران سفر کرد. پروفسور ریدر در اولین نشست خبری اعلام کرد که این نشستهای خبری هر ۳ ماه یکبار برگزار میشود و او ما را در جریان چگونگی توسعه سند ملی قرار میدهد. اگر اشتباه نکنم نوشتن این سند چندین ماه طول کشید و به یاد دارم که پروفسور ریدر در یکی از گفتگوهایش به این موضوع اشاره داشت که در سایر کشورهایی که او برای نوشتن سند ملی گردشگری کار کرده است سیستمها پیچیده بودند و آدمها ساده اما در ایران سیستم ساده است و آدمها پیچیده. به همین دلیل هم سند ملی در سال ۸۲ به پایان رسید اما هرگز حتی یک صفحه از آن نه تنها اجرایی نیست بلکه از سرنوشتش هم خبری نیست. متاسفانه به یاد ندارم که در آن زمان بودجهای که سازمان جهانی جهانگردی برای این کار به ایران اختصاص داد دقیقاً چقدر بود و هزینهی اقامت پروفسور ریدر و بقیهی بریز و بپاشهایی که برای نوشتن این سند شد چقدر خرج روی دست مردمی گذاشت که چیزی از این گردشگری روی کاغذ نصیبشان نشد. متاسفانه وقتی در اینترنت جستجو کردم نه تنها اطلاعاتی در مورد آن پیدا نکردم بلکه با جزوهای چند صفحهای مواجه شدم که بالای آن نوشته شده است «سند راهبردی گردشگری» (۳) و در این جزوه بیشتر به اهداف توسعه صنعت گردشگری در دورههای مختلف اشاره شده؛ اهدافی که محقق نشدهاند. یکی از این اهداف ورود ۲۰ میلیون گردشگر خارجی به ایران در سال ۱۴۰۰ بود.
دلایل شکست جمهوری اسلامی در توسعه گردشگری
کشورهایی مانند ترکیه و امارات که توانستند به جایگاه خود در صنعت گردشگری دست پیدا کنند و هر سال میزان بیشتری از این بازار را به خود میدهند، در حوزهی مدیریتی و توسعه زیرساختها همزمان کار کردند. اما در ایران اولین مانعی که برای توسعه صنعت گردشگری وجود دارد، خود حکومت است. خواست حکومت بر ورود خارجیها به ایران نیست. بدیهی است که در جمهوری اسلامی همه چیز باید از فیلتر سازمانهای امنیتی اعم از وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه رد شود و فقها و علما و مذهبیون هم باید تایید کنند. اما از همان سالهای اول انقلاب تا امروز تفکر حکومت بر این بوده است که خارجیها یا جاسوس هستند که به ایران سفر میکنند یا اینکه بدآموزی دارند و فرهنگ غرب را به کشور میآورند. بنابراین اصلاً جذب گردشگر خارجی به معنای واقعی در برنامهی حکومت نبوده است.
از سوی دیگر اساساً زیرساختهای گردشگری در ایران پاسخگوی ورود انبوه گردشگران نیست. در بخش حمل و نقل و وضعیت صنعت هوایی که با ناوگان فرسوده دست و پنجه نرم میکنیم. در حمل و نقل بین شهری که جادههایمان جادههای مرگ و خودروها به ارابههای تابوت تبدیل شدند. وقتی گردشگر وارد کشور میشود شاید بیشترین زمانش در جادهها بگذرد تا از یک شهر به شهر دیگر برود. بعد از این همه سندهای رنگ و وارنگی که برای توسعه گردشگر نوشته و امضا و ناپدید و دوباره پیدا شد هنوز معضل توالتهای بین راهی حل نشده است. حالا تجسم کنید اگر ۲۰ میلیون گردشگر به ایران سفر کند چه خواهد شد!
مشکل بعدی که هنوز حل نشده است عدم استفاده از کارتهای اعتباری بینالمللی در ایران است. در دنیای امروز وقتی حتی خود مردم ایران هم اغلب پول نقد در کیفشان نمیگذارند، چطور میتوان انتظار داشت که گردشگری حاضر شود به کشوری سفر کند که امکان استفاده از کارتهای اعتباریاش را در آنجا نداشته باشد و به او بگویند باید با خودت پول نقد بیاوری؟
از نظر شاخص تعداد اتاق هتل هم بر حسب هر صد نفر، در بین ۱۴۱ کشور، ایران مقام ۱۱۳ را دارد. مدیران رنگ و وارنگی هم بر صندلی سازمان گردشگری نشستند هر کدامشان وعده دادند که سرمایهگذار خارجی دعوت کردند و قرار است صدها هتل در نقاط مختلف ایران ساخته شود. اما هنوز حتی گردشگران داخلی در ایام نوروز باید در چادرها یا کنار خیابان بخوابند.
در بخش گردشگری داخلی هم که مشکل استفاده از کارت اعتباری وجود ندارد به دلیل اینکه هیچگونه برنامهریزی برای تفریح و استراحت مردم وجود ندارد، بیشتر سفرها به طور سنتی در نوروز و یا در ایام رحلت خمینی و مناسبتهای این چنینی انجام میشود که در جادهها شاهد ترافیک چندین ساعته هستیم و خوب مردم معمولاً به شهری سفر میکنند که قوم و خویشی دارند تا اقامتشان مجانی شود و دیداری هم کرده باشند. آنهایی هم که بخواهند در هتل اقامت کنند، اتاق گیرشان نمیآید چون در ایام نوروز اغلب هتلها توسط نهادها و سازمانهای دولتی از پیش رزرو شدهاند. بنابراین درآمدی که باید از گردشگر داخلی داشته باشیم هم درآمد بالایی نیست.
ناگفته نماند که ایران از نظر جاذبههای گردشگری در لیست برترینهای جهان قرار دارد و به دلیل چشمههای آب معدنی پتانسیل توسعه گردشگری آب درمانی را دارد. میتواند در گردشگری ورزشی مخصوصاً ورزش اسکی یکی از پردرآمدترینها باشد. همینطور در طبیعتگردی، گردشگری شکار، گردشگری فرهنگی و تفریحی پتانسیلهای زیادی دارد که صنعت گردشگری ما از آن هیچ بهرهای نمیبرد. مدیران ناکارآمد و کسانی که هیچ تخصص، تجربه و حتی علاقهای به گردشگری ندارند –مانند ضرغامی— سکاندار صنعتی شدهاند که قرار است جایگزین درآمد نفت در آیندهی ایران باشد و کشتی این صنعت را هرچه بیشتر در گل فرو برو بردهاند.
تاریخچهی مدیران سازمان گردشگری
در کشورهایی که اقتصادشان بر پایهی صنعت گردشگری میچرخد، مدیرانی را در راس سازمان گردشگری میبینید که تخصصشان در این حوزه است. محمت ارسوی، وزیر گردشگری ترکیه تور لیدر بود و خلاقیتهای زیادی برای تحول صنعت گردشگری کشورش داشت. این در حالی است که در جمهوری اسلامی مدیرانی که سکاندار بخش گردشگری شدهاند هیچ کدامشان تخصصی در این حوزه نداشتهاند و با تکیه بر روابط سیاسی چند صباحی روی صندلی ریاست سازمان گردشگری نشستند. شاید به همین دلیل هم هست که در اینترنت نمیتوانید تاریخچهی دقیقی از این افراد پیدا کنید. پیش از انقلاب، بخش گردشگری زیر نظر سازمان جلب سیاحان و مستقیم زیر نظر نخست وزیر اداره میشد. بعد از انقلاب، گردشگری به دو بخش تقسیم شد؛ یک بخش همان سازمان جلب سیاحان بود که تا سال ۱۳۷۰ همچنان سکاندار بخش گردشگری بود و زیر نظر بنیاد مستضعفان قرار داشت و بخش دیگر سازمان ایرانگردی و جهانگردی بود که زیر نظر وزارت ارشاد اداره میشد.
محمد معزالدین، در دورهی ریاست هاشمی رفسنجانی مدیریت سازمان ایرانگردی و جهانگردی را عهدهدار بود و از افراد نزدیک به گروه حامیان رفسنجانی بود. وقتی محمد خاتمی به ریاست جمهوری رسید، در سازمان ایرانگردی و جهانگردی تنها اتفاقی که افتاد اتوبوسی جا به جا شدن مدیران بود. تا جایی که به یاد دارم مدیر بعدی، محمد طاهه عبد خدایی بود از افراد نزدیک به گروه موتلفه. در اولین مصاحبهی اختصاصی که با او در سال ۸۲ در ساختمان سازمان ایرانگردی و جهانگردی –که در مجموعهی سازمان و حج و زیارت بود— داشتم از هر چیزی حرف زد به جز صنعت گردشگری، چرا که هیچ چیزی از این بخش نمیدانست. بعد از او، در سال ۸۳ و بعد از آنکه سازمان میراث فرهنگی و ایرانگردی در هم ادغام شدند، حسین مرعشی، از حزب کارگزاران روی کار آمد و بر مدیریت سازمان میراث فرهنگی و گردشگری نشست. ناگفته نماند که خواهر حسین مرعشی، عفت مرعشی همسر هاشمی رفسنجانی بود. همچنین علی هاشمی، برادرزادهی هاشمی رفسنجانی که پیش از این نمایندهی مجلس بود معاونت بخش گردشگری این سازمان را عهدهدار شد. او هم در همان اتاقی که معزالدین و عبدخدایی مینشستند و از همه چیز حرف میزدند به جز گردشگری، دفتر و دستکش را پهن کرد؛ با این تفاوت که جای میز و صندلیها را عوض کرده بود. به جرات میتوان گفت که یکی از بدترین دورههای سازمان گردشگری، دورهی علی هاشمی بود که ادعاهای بزرگی داشت اما در عمل فقط دور و بریهایش جیبشان را پر کردند و مجوز ساخت هتل و تاسیس دفتر خدمات مسافرتی گرفتند. بعد از او سید حسن موسوی از روی صندلی سایپا یدک بلند شد و روی صندلی معاونت گردشگری نشست. او هم دراز مدت در این بخش دوام نیاورد و این بار رحیم مشایی، محمد شریف ملکزاده را که مشاور سید محمود هاشمی شاهرودی در امور اجرایی بود، بر مسند معاونت گردشگری نشاند. بعد از او در سال ۹۲ محمد علی نجفی، شهردار سابق تهران –که همسر دومش را چند سال قبل به قتل رساند— سکاندار بخش گردشگری شد و این چرخهی معیوب همچنان ادامه دارد. حالا هم که میبینیم ضرغامی را از صدا و سیما به بخش گردشگری و میراث فرهنگی پاس دادهاند و هیچ سابقه و تخصصی در این بخش ندارد. در واقع چرخ بخش گردشگری ایران در این سالها فقط بر روی دوش مدیران کارکشتهی دفاتر خدمات مسافرتی و هتلداران قدیمی چرخیده است.
پانوشتها:
۱- میزان درآمد گردشگری دنیا در سال ۲۰۲۳، خبرگزاری برنا، ۳ بهمن ماه ۱۴۰۲.
۲- مدیر عامل جدید گروه هتلهای هما منصوب شد، خبرگزاری ایلنا، ۱۵ اسفند ماه ۱۳۹۵.
۳- برای اطلاعات بیشتر ر.ک به: سند راهبردی توسعه گردشگری کشور منتشر شده در خبرگزاری مهر.
برچسب ها
توریست توریسم خط صلح خط صلح 154 دفتر خدمات مسافرتی سازمان گردشگری صدا و سیما عزت الله ضرغامی گردشگران گردشگری ماهنامه خط صلح