اخرین به روز رسانی:

نوامبر ۲۴, ۲۰۲۴

برخاستن روایت و هنر خاک شده/ مرتضی هامونیان

داستانی را برای ما می‌گویند و می‌خواهند آن را آن طور که گفته‌اند باور کنیم. سخن، سخن آنی است که غلبه کرده و فرضش هم این است که کسی از پیروز سوال نمی‌کند. خودش روایتش را می‌سازد، تاریخش را تعریف می‌کند و با بازتعریف هرآن‌چه هست، مفاهیم را نیز به سود خود مصادره می‌کند. او تلاش می‌کند تا ادبیات خودشان را نیز تولید کند. اما تجربه‌ی تاریخی نشان داده که ادبیات و هنر، غالباً پیشرو و راهگشای مسیر تاریخ و جنبش‌های سیاسی و اجتماعی بوده‎اند. ادبیات ریشه در آزادی دارد و در طول تاریخ قرار نبوده و تلاشش را هم کرده تا تجویزی از سوی غالبان بر علیه مغلوبان نباشد. همین است که راویانش، دست و زبان بریده می‌شوند و سرکوب و سانسور شده. اما راویان روایت آزادی، بی‌مرز اند و آزاد و قلم‌شان حذف و منعی را بر نمی‌تابد و چشم بر نقض آزادی و بی‌عدالتی نمی‌بندد. چونان امیل زولا (رمان‌نویس، نمایش‌نامه‌نویس و روزنامه‌نگار فرانسوی) که یک‌تنه برخاست و ایستاد و سخن از حقیقتی گفت و هیچ‌ چیز سد راهش نشد. او در «نامه‌ای خطاب به فرانسه» نوشت که انسانی که به دروغ مورد اتهام ‏و محاکمه قرار گرفته، با خود خواهد گفت: «دنیا سیاهچاله‌ای تهی است.» این جمله خلاصه‌ی انگیزه‌ی این رمان‌نویس مکتب ناتورالیسم فرانسوی، برای برای دخالت در ماجرای آلفرد دریفوس(۱) است، چرا که زولا «دل نگران پایمال شدن قانون مدنی، ‏تساوی شهروندی، عدالت و جمهوریت در فرانسه بود که به بهای گزافی با انقلاب کبیر فرانسه پاگرفته، دوران ترور ترمیدوری را از سرگذرانده و در جمهوری لرزان فرانسه برقرار شده بود. زولا هم‌چنین با نگاهی اگزیستانسیل، نگران ایمان یک انسان به دیگر انسان‌ها بود، زیرا ‏اگر دیگران چشم بر بی‌عدالتی ببندند، دنیا سیاهچاله‌ای تهی خواهد بود.» (۲)

در تاریخ ایران هم از دیرباز ادبیات ابزاری برای روایت قدرت بی‌قدرتان بوده است. تاریخ استبدادی ایران که با روایت شاهانش همراه است، خود موجب شده تا روایت اندیشه‌ورزانش، بیش‌تر در قالب‌های مختلف ادبی چون شعر بیان شود، تا با استفاده از آرایه‌های ادبی آن، راه را تا حد امکان بر برخورد مستقیم استبدادیان زمانه ببندد. به قول آدونیس، شاعر نام‌آور عرب که ویژگی شعر فارسی را جستجوی بی‌نهایت و آزادی در تجربه و بیان عنوان می‌کند. (۳) اما در واقع مسئله نَه فُرم که درون‌مایه‌ی اثر و روایت است؛ درون‌مایه‌ای که ارزش‌ها را می‌سازد، شخصیت‌های خوب و بدش را تصویر می‌کند و در زمانه‌ای که انسان با تردید به باورهای پیش‌تر قطعی شده‌ی خود نگاه می‌کند، پرسش‌های سترگی را درمی‎‌افکند تا هستی و تمام وجود فرد را به چالش بکشد. از آن سو همین ادبیات گاه بدل به ابزار جریان مسلط می‌شود تا دیگر روایت‌های نامطابق با روایت مسلط را به زیر بکشد و روایت خودش را بر صدر بنشاند. یک نمونه‌ی آن در ایران دهه‌های اخیر، روایت جنگ هشت ساله است. در مقابل جنگ هشت ساله‌ی ایران و عراق، با روایتی رسمی از سوی حاکمیت مواجهیم و روایتی غیررسمی که نگاهی انسانی دارد و پیروزی‌ها و شکست‌ها و ناکامی‌ها و عدم تمایل به خاتمه جنگ و مسائلی از این دست و به طور کلی آن رویه‌ی انسانی مسئله را توضیح می‌دهد. هرسال در سالگرد آغاز جنگ، این جنگ روایت‌ها را در رسانه‌ها می‌توان دید. یک سو روایت امثال محسن رضایی و دیگر فرماندهان عموماً سپاهی جنگ است و سوی دیگر راویان بیش‌تر مستقلی مثل جعفر شیرعلی‌نیا و یا روایت آثار ادبی چون «زمین سوخته» احمد محمود که جنگ را نه از دیدگاه رسمی که آن را جشن می‌گیرد، که از زاویه‌ی نظر انسانی درگیر مستقیم امر جنگ روایت می‌کند؛ از دید آدمی که درگیر دردها و رنج‌های خود در وضعیت جنگ است. ظاهراً تلاش شده تا حکومت روایت رسمی خودش را تحمیل کند. کشورها پایان جنگشان را جشن می‌گیرند و ما در ایران آغاز آن را. هدف هم تحت تاثیر قرار دادن حافظه‌ی جمعی است. ساختن روایتی که کمک کار حاکمان باشد.

حافظه و خاطره‌ی جمعی از مهم‌ترین مولفه‌های سرمایه‌ی فرهنگی هستند که چونان لوح و شناسنامه‌ای، سبک زندگی، جهان‌بینی و ریشه‌های تمدنی ملتی را بازتاب می‌دهند. از همین روست که صیانت از آن نیز امری ضروری است. چرا که خود مبنایی برای شکل‌گیری هویت اجتماعی و ملی است. (۴) همین امر هم هست که سال‌هاست حاکمان در ایران را به مسئله‌ی روایت‌ها و حافظه‌ی جمعی حساس کرده‌ است. سال‌ها حاکمان ایران با در دست داشتن رسانه‌های جمعی، تلاش کردند تا روایت تاریخی حیات مردم ایران را شکل دهند. در مقابل این فشار حاکمیتی هم البته روشنفکران و صاحبان قلم و اهل ادبیات آزاد ایرانی در پی پاسخ برآمدند. در همین سه دهه‌ی اخیر و در ایران پس از جنگ هشت ساله، در سال ۱۳۷۳، ۱۳۴ نویسنده، شاعر، نمایشنامه و فیلمنامه‌‌نویس، محقق و منتقد و مترجم ایرانی نامه‌ی سرگشاده‌ای را با عنوان «ما نویسنده‌ایم» نوشتند تا خواستار آزادی اندیشه و قلم و بیان شوند و به سانسور اعتراض کنند. اما پس از انتشار این نامه‌ی سرگشاده، فشار حاکمیت بر کانون نویسندگان ایران افزایش پیدا کرد. مقالات و مطالب بسیاری در نشریات حکومتی بر علیه امضاکنندگان این نامه‌ی سرگشاده نوشته شد (با هدف روایت فهم حاکمیتی از مسئله) و در آخر هم بسیاری از امضاکنندگان این نامه دستگیر شده و تحت فشار قرار گرفتند و در آخر هم پیرو قتل‌های سیاسی دهه‌ی ۷۰ که به قتل‌های زنجیره‌ای معروف شد، تنی چند از ایشان را به قتل رساندند. همان که هوشنگ گلشیری در مراسم تشییع پیکر محمد مختاری گفته بود: «پیام دقیق به ما رسیده است: خفه می‌کنیم.» پاسخ گلشیری اما این بود که «ما هم حاضریم! مگر قرار نیست که برای جامعه‌ی مدنی و آزادی بیان قربانی بدهیم؟ حاضریم!» این سرکوب‌ها و برخوردها هم نه تنها حاصل عملکرد دستگاه‌های امنیتی نظام که نتیجه‌ی درک خود رهبر جمهوری اسلامی از مسئله‌ی «جنگ روایت‌ها» است. او در سخنانی در خرداد ۱۳۹۵ گفته است که از دیدگاه او عرصه، عرصه‌ی «نبرد اراده‌ها» و «جنگ روایت‌ها» است. (۵)

الگو اما برای این سرکوب روایت واقعاً روی داده و غالب کردن روایت حکومت ساخته، در موارد مختلف شبیه به هم است. ابتدا آن را که می‌خواهند بتارانند، نسبت به جامعه‌اش بیگانه می‌کنند. او را بدل به دیگری‌ خطرناک می‌کنند که هیچ نسبتی با جامعه‌اش ندارد. بعد هم با دستگاه دروغ‌پراکنی خود و طرح انواع و اقسام اتهامات، از او هیولا و شیطانی می‌سازند که برای جامعه مضر است. ادامه‌ی این روند بر عهده‌ی جهل و روزمرگی جماعت مخاطب است تا با باور کردن این روایت دروغین، خوراکی را که به او می‌دهند، جایگزین روایت واقعاً دیده شده و مستند کنند. در این روند، روایت‌ها همه روایت‌هایی مطابق میل حاکمان است. گزارش‌ها، شهادت‌نامه‌ها، خاطره‌ها، نامه‌ها و سخنان آن دیگری برای توضیح وضعیت و رویکردش به طور کامل سانسور می‌شود و انکار، تا با این سیاست انکار، این‌ها به فراموشی سپرده شوند. بقیه‌ی کار را هم زمان و تکرار و تکرار و تکرار به دست می‌گیرند. آن‌قدر هم این تکرار اتفاق می‌افتد تا دیگر روایتی از آن «دیگری» بر جای نمانده باشد و هر آن‌چه هست، همان روایت «خودی» حاکمان باشد. بر همین مبنا هم قضاوت می‌کنند، اثر هنری می‌سازند و شعر، قصه و ادبیات خلق می‌کنند. در واقع «دم‌ودستگاه عریض و طویلی در کار است تا فرهنگ سیاسی‌ را غالب کند که تنها در چارچوب کلیشه‌های حکومتی احساس و ادراک کند، تا حافظه‌ی جمعی، گذشته را آن‌سان به خاطر بسپارد که در گفتمان حاکمان جا می‌گیرد، تا میل جامعه آینده‌ای تصور نکند، جز در قالب آن طرحی که نظام حاکم می‌ریزد.» (۶) اما غافل از این‌که به قول صمد طاهری، نویسنده‌ی معاصر ایرانی، ادبیات، افشاگر سلطه و مناسبات تمامیت‌خواهانه و سلطه‌گر امر قدرت، به مثابه چیزی که توامان بیرون و درون خود می‎یابیم، است. (۷)

ادبیات ما از جنبش مشروطیت تاکنون، همیشه همگام فراز و فرودهای جامعه بوده و تاکنون فضایی برای رهایی ادبیات از سیاست و تاریخ فراهم نیامده ‌است؛ ادبیات امید، شکست، گریز، مقاومت و سرانجام هویت‌یابی را با تحولات اجتماعی و سیاسی را در این راستا تجربه کرده‌ایم. متاسفانه تمامی این موقعیت‌ها بر ما تحمیل شده است. در ایران پیش و پس از انقلاب نیز به فراخور دوران و موقعیت، همه‌ی عرصه‌های هنری در ایران که روایت‌گر بخشی از حیات ایرانیان بوده، مورد سانسور قرار گرفته ‌است. از ادبیات در حوزه‌ی زنان گرفته تا ادبیات اقلیت‌های مذهبی و اتنیکی و تا حوزه‌ای که به تمامی در تمام رژیم‌ها ممنوعه بوده؛ یعنی ادبیات زندان. ادبیاتی که در دوران پس از انقلاب بهمن ۵۷، با وجود تلاش حاکم برای جلوگیری و اما با خون دل مغضوبان و رنج زندان‌ کشیدگان، شکوفا شده و نشان می‌دهد که ایرانیان به گذشته‌ی خویش حساس‌اند و می‌خواهند در احضار گذشته، آن را بازاندیشی و بازکاوی کنند.(۷) از ورق‌پاره‌های بزرگ علوی که راوی زندان پهلوی اول است، تا داستان‌ها و خاطرات زندان قبل و پس از انقلاب، این روایت‌ها و حکایت‌ها تلاش کرده‌اند تا آن حافظه‌ی جمعی که حاکمیت‌های اقتدارگرا در ایران می‌خواهند فراموش شود، محفوظ بماند و به بخشی از هویت جمعی ایرانیان بدل شود. گفتیم که این روایت‌ها جان و جهان ملتی را شکل می‌دهند و آیندگان ملت می‌فهمند که در گذشته‌شان چه روی داده ‌است. در نمایشنامه‌ی «هملت» اثر شکسپیر، آن‌گاه که «هوراشیو» می‌خواهد جام شراب مسموم را سربکشد، هملت به او می‌گوید؛ «…هوراشیو، تو باید زنده بمانی و به آیندگان بگویی که حقیقت ماجرا چیست».

کل مسئله این است؛ «حقیقت ماجرا چیست». کل مسئله، انکار و روایتی دیگر از حقیقت ماجرای اندیشه‌ورزان و روشنفکران و صاحبان فکر در جامعه‌‌ای است که از سویی با سنتی سترگ در جهان جدید درگیر است و از سویی دیگر با قدرت‌مدارانی که سوار بر بخشی از این سنت، طلب حکم‌رانی بر مردمان را دارند. اما جهان، جهان دیگری است. دوران سیطره‌ بر آن‌چه مردم می‌خوانند، می‌بینند و می‌شنوند به سر آمده. امروز در دستان میلیون‌ها ایرانی ابزارهایی است که با آن می‌توانند روایت غیررسمی را که سال‌ها مورد انکار و سانسور حاکمان بوده، بخوانند و ببینند و بشنوند. در این جهان جدید، تاریخ‌های پاک شده، دوباره ظاهر می‌شوند و روایت‌های خاک شده، دوباره سر برمی‌آورند. قدری به دور و برمان نگاه کنیم. چرا حاکمیت برای آن‌چه جنگ نرم می‌خواند، این‌قدر سرمایه‌گذاری می‌کند؟ چرا در دهه‌ی اخیر نهادهای فرهنگی و تولیدات تصویری و صوتی حاکمیتی، مرتب به دنبال ساخت روایت تاریخی از رویدادها و شخصیت‌های گذشته هستند؟ چرا ادبیات و شعر و موسیقی خودشان را می‌سازند؟ گویی بر تخت‌نشستگان نیز دریافته‌اند که دوران تک‌گویی و خودگویی و خودخندی به سر آمده. عصر برخاستن روایت‌های خاک شده است؛ حتی از میان استخوان‌های خاک شدگانی که قصابان با کنده و ساتوری خون‌آلود (به تعبیر احمد شاملو) تلاش کردند تا فراموش شوند.

پانوشت‌ها:
۱- آلفرد دریفوس (Alfred Dreyfus) افسر ستاد توپخانه در ارتش فرانسه بود که به خیانت به کشورش محکوم شده بود. وی که یهودی‌تبار بود، به جرم «خیانت به جمهوری فرانسه» از طریق «جاسوسی برای آلمان» به محاکمه کشانده شده بود. دریفوس در این رویداد در دادگاه به اتهام خیانت به حبس محکوم شد اما پس از حدود پنج سال، بی‌گناهی وی روشن گشت. امیل زولا، به حمایت از وی و در اعتراض به عمل دادگاه به یک سال حبس محکوم شد. پس از آن سیصد تن از نویسندگان و اندیشمندان طی نامه‌ای در اعتراض به این حکم برخاستند که به اعلامیه‌ی روشنفکران مشهور شد.
۲- دقیقیان، شیرین‌دخت، «روشنفکر» به روایت سخن و کنش امیل زولا، وبسایت آزادی و عدالت اجتماعی، جمعیت سوسیال دموکراسی برای ایران، ، ۳۰ مارس ۲۰۱۹.
۳- آدونیس دیروز در تهران گفت: آن‌چه از شعر ایرانی گرفتم آزادی تجربه و بیان است، خبرگزاری مهر، ۱۳ آذرماه ۱۳۸۴.
۴- صادقی جقه، سعیده، سیاست حافظه، خاطره‌ی جمعی و امنیت ملی، فصلنامه‌ی مطالعات راهبردی، شماره‌ی ۹۷، آبان ۱۴۰۱.
۵- راهبرد دشمن؛ تصویرسازیِ غلط از واقعیات، «نبردِ روایت‌ها» در «جنگِ اراده‌هاف»، دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله خامنه‌ای.
۶- سرکوب دهه‌‌ی شصت، شهریور ۱۳۹۲، وبسایت روایت‌های پرستو فروهر.
۷- گفتگو با صمد طاهری درباره‌ی مسئولیت نویسنده در جهان معاصر؛ ادبیات ذاتاً افشاگر سلطه است، روزنامه‌ی اعتماد، ۱۳ آذرماه ۱۴۰۱.
۸- شکوفایی ادبیات زندان زیر سایه‌ی سرکوب، اسد سیف، دویچه‌وله فارسی، ۲۲ مردادماه ۱۴۰۰.
توسط:
اکتبر 23, 2023

برچسب ها

آزادی بیان ادبیات جنگ ایران و عراق حافظه جمعی خط صلح خط صلح 150 دگراندیشان روشنفکران سانسور سرکوب سرمایه فرهنگی کتاب کتابخوانی ماهنامه خط صلح مرتضی هامونیان