اخرین به روز رسانی:

نوامبر ۲۴, ۲۰۲۴

آیا هوش مصنوعی شغل ما را خواهد گرفت؟/ امین قضایی

از اوایل انقلاب صنعتی، پیشرفت فناوری و ماشینی شدن فرآیند تولید یا اتوماسیون به کرات موجی از بیکاری را در بازار کار به وجود آورده است. مارکس و دیگر نظریه‌پردازان اجتماعی نشان می‌دهند که به سبب اتکای تولید بر سود سرمایه‌داران، ماشین‌ها به جای کاستن از حجم کار کارگران موجب بیکار شدن آن‌ها می‌شود. از آن‌جایی که فرآیند تولید در اختیار سرمایه‌داران و صاحبین ابزار تولید قرار دارد، پس سود آن‌ها ایجاب می‌کند که به جای کاسته شدن از ساعات کاری کارگران، از تعداد خود کارگران کاسته شود. بنابراین بین اتوماسیون و بیکاری یک رابطه‌ی مستقیم وجود دارد.

با این حال، منتقدین بحث می‌کنند که جلوی پیشرفت فناوری را نمی‌توان گرفت و نیروی کار و بازار کار مجبور است به مرور خود را با این شرایط جدید تطبیق دهد. به بیان دیگر، این بیکاری موقتی است و در دراز مدت باعث تغییر ماهیت کار و مشاغل می‌شود. به عنوان مثال، در اواخر قرن نوزدهم، ورود لامپ الکتریکی باعث بیکار شدن انبوه کارگرانی (Lamplighter) شد که پیش از غروب، چراغ‌های گازی خیابان‌ها را روشن و هنگام صبح خاموش می‌کردند. این یک مثال بارز از ضرورت پیشرفت است. اگرچه بسیاری از این کارگران شغل خود را از دست دادند، اما حجم عظیمی از این نیروی کار در دراز مدت، در سکتورهای تولیدی دیگر به کار گرفته شد. پس آن‌چه در کوتاه مدت به بیکاری می‌انجامد، در دراز مدت مثبت است.

اما ورود کامپیوتر و اینترنت، ارتباط بین اتوماسیون و بیکاری را مبهم‌تر کرد. این دو نه تنها چندان باعث از دست رفتن مشاغل نشدند، بلکه به سبب تجارت آنلاین و دسترسی خرده‌فروش‌ها به مشتریان جدید در سراسر جهان، مشاغل جدیدی را به وجود آورد و کارآفرینی را تقویت کرد. هم‌چنین کامپیوتر و اینترنت، فرصت‌های شغلی بسیاری در اختیار جوانان اقشار کم‌درآمد قرار داد که با تامین هزینه‌ی یک کامپیوتر شخصی می‌توانستند با خودآموزی زبان‌های کامپیوتری و طراحی دیجیتالی و غیره، شانس خود را در بازار کار افزایش دهند. از سوی دیگر، برای مثال، بسیاری از حسابدارها این هراس را داشتند که نرم‌افزارهای مختلف حسابداری، آن‌ها را از کار بیکار کند. اما این اتفاق تقریباً نیفتاد و در عوض این نرم‌افزارها کار حسابداران را راحت‌تر و ساده‌تر کرده است.

پس گاهی اتوماسیون مانند ماشین آلات نساجی، منجر به بیکاری گسترده شده است و گاهی مانند کامپیوتر و اینترنت، فرصت‌های شغلی جدیدی به وجود آورده و نسل جدیدی از کارگران ماهر و کارآفرینان کم‌سرمایه را وارد بازار کرده است.

اکنون با ورود هوش مصنوعی و ربات‌ها کدام یک از این دو سناریو تحقق می‌یابد؟

سناریوی A: هوش مصنوعی شغل بسیاری از کارگران متخصص را از آنان خواهد گرفت و یک موج بیکاری عظیم ایجاد خواهد کرد.

سناریوی  B(سناریوی سفید): هوش مصنوعی مانند اینترنت و کامپیوتر، فرصت‌های شغلی بیش‌تری را ایجاد می‌کند و نسل جدیدی از نیروی کار متخصص به وجود خواهد آورد.

اگر سناریوی اول یعنی بیکاری توده‌ای درست باشد، پس در ادامه دو امکان وجود دارد:

سناریوی A1 (سناریوی خاکستری): این موج بیکاری موقتی خواهد بود و در دراز مدت تنها ماهیت کار عوض می‌شود.

سناریوی A2 (سناریوی سیاه): این تغییر موقتی نیست و ما در آستانه‌ی ورود به عصری هستیم (شاید عصر ترابشریت- Transhumanism) که بخش عظیمی از انسان‌ها به عنوان نیروی کار ماهر و هوشمند منسوخ شده‌اند.

به نظر می‌آید که ما مسئله را به خوبی صورت‌بندی کرده باشیم. یک پاسخ مستند به این پرسش‌ها را باید به آینده واگذار کرد زیرا اکنون هوش مصنوعی در مرحله‌ی ابتدایی خویش است؛ اما از هم‌اکنون می‌توان یک گمانه‌زنی نسبتاً دقیق درباره‌ی آن داشت.

ابتدا احتمال سناریوی B را مورد بررسی قرار می‌دهیم. برای این‌که یک فناوری جدید بتواند به جای بیکاری، فرصت‌های شغلی ایجاد کند، به کارگیری آن فناوری باید نیازمند کسب مهارت و آموزش باشد. به این ترتیب، این مهارت‌های جدید، کارگران و کارشناسان متخصص و ماهر را لازم خواهد داشت. پس یک کارفرما به راحتی نمی‌تواند با نصب یک نرم‌افزار گرافیکی از شر طراح و هنرمند خود خلاص شود، بلکه در نهایت به طراح، معمار و هنرمندی نیاز خواهد داشت که بر این نرم‌افزارها تسلط داشته باشد؛ چون خود او احتمالاً زمان و پیش زمینه‌ی لازم برای کسب این مهارت‌های جدید را ندارد. او در بدترین حالت، کارمندان خود را عوض می‌کند، اما از تعداد نیروی کار خود چندان نخواهد کاست.

حال آیا به کارگیری هوش مصنوعی نیازمند کسب دانش و مهارت‌های جدید است؟ هوش مصنوعی صرفاً جایگزین ابزارهای ما نمی‌شود، بلکه جایگزین هوش و آگاهی انسانی می‌شود. یک منشی و پاسخگوی هوشمند مصنوعی به راحتی جایگزین منشی تلفنی و اپراتورهای وبسایت خواهد شد و به سوال مشتریان با سرعت و دقت بیش‌تر پاسخ خواهد داد. کارفرمایان برای استفاده از هوش مصنوعی نیازمند کسب مهارت‌های جدیدی نیستند. پس به سختی می‌توانیم خودمان را قانع کنیم که هوش مصنوعی فرصت‌های شغلی جدیدی ایجاد خواهد کرد، زیرا استفاده از آن اصولاً نیازمند مهارت و دانش جدید نیست. البته در استفاده از هوش مصنوعی و یادگیری ماشینی می‌توان خلاق بود و فرد باید به نحو بهینه از آن استفاده کند. اما این نوع تخصص در بهینه‌سازی یا نظارت بر عملکرد، شاید تنها برای برخی از کارشناسان رده بالا شغل ایجاد کند.

هم‌چنین هوش مصنوعی به کارآفرینی نیز کمک نخواهد کرد چون در نهایت کارآفرینی نیازمند یک کمیابی (و در نتیجه رقابت) در مهارت و تخصص است. هوش مصنوعی جایگزین مهارت انسانی می‌شود و نیاز به مهارت و تخصص را ایجاد نمی‌کند. این را نیز باید گفت که شرکت‌های بزرگ از هوش مصنوعی‌های توانمندتر و داده‌های کلان‌تری به عنوان پشتیبان یادگیری ماشینی خود استفاده خواهند کرد، امری که شانس کارآفرینان جدید را کم می‌کند.

بنا به این استدلال، به نظر نمی‌آید که سناریوی B صحیح باشد؛ مگر این‌که من عاملی را در این فرمول از قلم انداخته باشم.

از هم‌اکنون می‌توان فهرستی طولانی از مشاغل خدماتی را تهیه کرد که با ورود هوش مصنوعی در خطر انقراض قرار گیرند. اما آیا سناریوی A1 صحیح است و در نهایت این امر فقط باعث ایجاد یک شیفت در بازار کار می‌شود؟ یعنی اگرچه برخی از کارگران خدماتی جای خود را به هوش مصنوعی می‌دهند، اما در دراز مدت خودشان در سکتورهای  خدماتی دیگر (که چه بسا توسط هوش مصنوعی رونق گرفته‌اند)، به کار گرفته خواهند شد. آیا درست همان‌طور که کارگرانی که چراغ‌های گازی خیابان‌ها را روشن و خاموش می‌کردند به سراغ کارهای دیگر رفتند، این موج بیکاری گسترده نیز در دراز مدت فروکش می‌کند؟

شیفت در بازار کار -یعنی ورود کارگران از یک صنعت به صنعت دیگر-، وقتی میسر است که حجم این نیروی کار بیکار شده از ظرفیت و سرعت گسترش بازار کار بیش‌تر نباشد. رشد اقتصادی به افزایش مشاغل و در نتیجه بزرگ‌تر شدن بازار کار می‌انجامد. این هراس وجود دارد که رشد اقتصادی و گسترش بازار کار هرگز نتواند این حجم عظیم نیروی بیکار شده توسط هوش مصنوعی را جبران کند.

هوش مصنوعی فقط یک سکتور را تحت تاثیر قرار نخواهد داد که بقیه‌ی سکتورهای تولیدی بتوانند آن را جبران کنند. هم‌چنین این را در نظر داشته باشید که قدرت محاسباتی و پیشرفت فناوری یک روند تصاعدی دارد و رشد اقتصادی هرگز به پای آن نخواهد رسید. باید در نظر داشت که از سوی دیگر اتوماسیون و رباتیزه شدن نیز کار کارگران بخش تولیدی را نیز تهدید می‌کند. رشد جمعیت، کمبود منابع طبیعی و انرژی نیز موانع دیگری بر سر راه رشد بی‌وقفه‌ی بازار کار هستند. در کشورهای پیشرفته، بسیاری از نیروی کار از قبل به بخش خدماتی منتقل شده و بسیاری از صنایع را نیز به کشورهای جهان سوم نقل مکان کرده‌اند. بنابراین انبوهی از کارگران خدماتی بیکار شده توسط هوش مصنوعی، عملاً جای دیگری برای کار کردن در یک بازار کار اشباع نخواهند یافت.

در نهایت جز سناریوی سیاه A2 گزینه‌ی دیگری برای ما باقی نمی‌ماند. مشاغل خدماتی و ذهنی که نیازمند مسئولیت‌پذیری قانونی (۱) چندانی نیست، بیش از همه در معرض خطر قرار می‌گیرند. حتی اگر عملاً تعداد قابل توجهی از مشاغل دست نخورده باقی بمانند، بسیاری از کارگران زیر سایه‌ی سنگین هوش مصنوعی، احساس ناتوانی، بیهودگی و منسوخ بودن خواهند کرد. آن‌ها در مقابل مارجین‌های پایین کار خدماتی، قدرت مذاکره‌ی چندانی با کارفرما نخواهند داشت. هوش مصنوعی توانایی نظارت کارفرمایان را بالا خواهد برد. در اثر این احساس ضعف و ناتوانی، نسل جدیدی از شورشی‌ها و لودایتی‌ها (کارگران نساجی قرن نوزدهمی که ماشین آلات را به خاطر بیکار شدن خُرد می‌کردند – The Luddites) ممکن است شعله‌ی انقلاب‌های ضد فناوری را برافروزند. شهرهای خدماتی مانند شهرهای صنعتی قدیمی، تهی خواهد شد. با اجرای پیشنهاد «پایه‌ی درآمد همگانی» (Universal Basic Income)، بسیاری از مردم به مستمری بگیران دولت‌ها تبدیل شده که تنها کمک آنان به جامعه، اتخاذ یک الگوی مصرفی محیط زیست پسند است.

برای هیچ‌کدام از سناریوهای سفید، خاکستری و سیاه فوق‌الذکر دلایل تجربی و محکمی وجود ندارد. این مقاله ادعای ارائه‌ی دلایل محکم را ندارد اما نشان می‌دهد که یک تحقیق در این زمینه در کجا باید به دنبال دلایل بگردد. افراد خوش‌بین و طرفداران سناریوی سفید باید نشان دهند که هوش مصنوعی، مهارت‌های جدید و تخصصی را ایجاب می‌کند که متعاقباً فرصت‌های شغلی جدید با خود همراه خواهد آورد. حتی ساده‌ترین ماشین‌ها هم نیازمند مهارت و آموزش درباره‌ی نحوه‌ی استفاده از آن‌ها هستند و به این ترتیب، این امید وجود دارد که کارگران با کسب این مهارت‌ها شغل خود را حفظ کنند. اما مشکل هوش مصنوعی این‌جاست که جایگزین هوش ما و مهارت‌های ما می‌شود. هم‌چنین طرفداران سناریوی خاکستری باید به دنبال دلایلی برای ظرفیت تطبیق‌پذیر بازار کار برای این موج بیکاری بگردند. آیا کارگران بیکار شده در نهایت شغلی در جای دیگری خواهند یافت و سکتورهای صنعتی دیگر رونق خواهند گرفت؟  من بعید می‌دانم بازارهای کار در ابعاد ملی چنین ظرفیتی داشته باشند. از این‌رو متاسفانه بنا به اطالاعات موجود (یا با دانش من) سناریوی سیاه محتمل‌تر به نظر می‌رسد.

پانوشت:
۱- برای مثال، شاید هوش مصنوعی بتواند جایگزین مشاوره‌ی حقوقی شود اما در نهایت مسئولیت قانونی و حقوقی وکیل، شغل وکالت را برای وی حفظ خواهد کرد.
توسط: امین قضایی
آوریل 21, 2023

برچسب ها

اتوماسیون امین قضایی ای بیکاری ترابشریت تکنولوژی چت جی پی تی چت‌جی‌پی‌تی خط صلح خط صلح 144 ربات فرصت شغلی فناوری کارآفرینی کارگران لادیت‌ها لودایتی ماهنامه خط صلح مهارت هوش مصنوعی