اخرین به روز رسانی:

مهٔ ۲۲, ۲۰۲۵

دانشجویان نیروهای غیرانقلابی انقلاب‌ها/ مهرنوش نوع‌دوست

گروهی معترض از جلوی دانشگاه تهران به سمت میدان انقلاب به راه افتادند و شعار دادند، نیروهای سرکوب موتورسوار سر رسیدند و در میان جمعیت گاز اشک‌آور و ساچمه شلیک کردند، دو دختر جوان از جمعیت جدا شدند و به سمت خیابان شانزده آذر دویدند، در حال فرار بودند که پسری از پشت میله‌های سبز دانشگاه فریاد زد، از میله‌ها بیایید بالا، بیایید داخل دانشگاه، این‌جا امن است. این تصویر می‌تواند برای اعتراضات اخیر در ایران باشد یا اعتراض‌های مردم در سال ۱۳۸۸، ۹۶ یا ۹۸. در اکثر خیزش‌ها و جنبش‌های چهل سال اخیر دانشگاه همراه و هم‌گام حرکت‌های اجتماعی و سیاسی پیش رفته و با وجود مصونیت قانونی که در برابر ورود پلیس و خشونت دولتی دارد، هیچ‌گاه حقیقتاً برای کنشگران دانشجویی امن نبوده و همواره مانند خیابان سرکوب شده؛ اما حاکمیت با همه‌ی سیاست‌های حکومتی و اعمال زور و فشار و آموزش ایدئولوژیک نتوانسته جلوی حرکت دانشگاه را بگیرد. جنبش دانشجویی ایران با خصلت‌ها، توانایی‌ها و کاستی‌ها هم‌چنان پیش می‌رود. نوشته‌ی پیش ‌رو با نگاهی اجمالی به جنبش دانشجویی مه ۱۹۶۸ در اروپا و آمریکا سعی در بازشناختن حرکت دانشگاه‌ها در ایران در صد روز اخیر دارد.

زن، زندگی، آزادی در دانشگاه

بعد از کنکور ۱۴۰۱ بود که مسئولان آموزش و پرورش و آموزش عالی اقرار کردند اکثر پذیرفته‌شدگان کنکور در دانشگاه‌های طراز اول در سال‌های اخیر از امکانات آموزشی پولی استفاده کردند و از طریق مدارس غیرانتفاعی و با هزینه‌ی کلان وارد دانشگاه شدند(۱)؛ خبری که حکایت از کوچک‌شدن آموزش رایگان به نفع طبقه‌ی فرادست اقتصادی بود که گمان می‌رفت باید به دستگاه حاکم نیز نزدیک باشد؛ چراکه به نوعی در اقتصاد رانتی و حاکمیتی نفع دارد. از طرفی با افزایش سهمیه‌ی بسیج در کنکور و رانت ایدئولوژیکی که افراد نزدیک به حاکمیت برای ورود به دانشگاه داشتند و آموزش‌های اسلامی و ایدئولوژیک که روزبه‌روز جای بیش‌تری در کتاب‌های درسی می‌گرفت، حکومت تا حد زیادی فکر کرد بعد از چهل‌وچهار سال دانشگاه را به صورت کامل قبضه کرده و دیگر شاهد جنبش و خیزش دانشگاهی نخواهد بود؛ خیالی که «قیام ژینا» نقش بر آب کرد.

۲۷ شهریور ۱۴۰۱، یک روز بعد از تشییع پیکر مهسا (ژینا) امینی دانشگاه تهران شعار «زن، زندگی، آزادی» سر داد و حرکت مردم آزادی‌خواه به دانشگاه منتقل شد. حالا نه‌تنها گروه‌ها و اقشار مختلف اجتماع که دانشجو و دانش‌آموز نیز در مسیر رقم‌زدن جنبشی نو در ایرانِ سال «یک» قرار گرفتند.

جنبش معنا در مه ۱۹۶۸

جنبشی که به جنبش دانشجویی مه ۱۹۶۸ معروف است، از اوایل دهه‌ی شصت میلادی تا اواخر ۱۹۷۰ ادامه داشت. در آمریکا خواست آزادی و حقوق سیاه‌پوستان و جنگ ویتنام و در اروپا نقد سرمایه‌داری و جامعه‌ی مصرفی از جریان‌های اصلی جنبش بود. مه ۶۸ نقطه‌ی عطفی در این جنبش بود که خیزش دانشجویی و کارگری را در فرانسه پیوند داد و شعار«دانشجو، کارگر، هم‌بسته»(۲) را ساخت و به اعتصاب گسترده و تظاهرات میلیونی در اروپای غربی منجر شد. از این‌رو همه‌ی رخدادهای این دهه که در اروپا و آمریکا و بیش‌تر از طرف دانشجویان اتفاق افتاده، با نام جنبش دانشجویی مه ۱۹۶۸ شناخته می‌شود. یکی از تاثیرات بزرگ این جنبش بازاندیشی و نظریه‌پردازی فیلسوفان آن دوره به مفهوم حرکت‌های اجتماعی و سیاسی و مخصوصاً به مفهوم «جنبش اجتماعی» بود. ژان پل سارتر، هانا آرنت، آلن تورن و مکتب فرانکفورتی‌ها نظیر تئودور آدورنو، ماکس هورکهایمر و یورگن هابرماس همگی از این جنبش متاثر شدند. از همین‌جا بود که افق معنایی «جنبش» به شکل امروزی خودش در جامعه‌شناسی جا باز کرد.

جنبش مجموعه‌ای از کنش‌های اجتماعی است که بر زمینه‌ی تنش‌های اجتماعی پدید می‌آید؛ یعنی تنش‌ها و ستیزهای اجتماعی که ریشه در لایه‌های اقتصادی و فرهنگی دارند، کنش و حرکتی پدید می‌آورند که در نتیجه‌ی آن جریانی به راه می‌افتد و تنش‌ها نمایان و به عرصه‌ی سیاست کشیده می‌شوند. کنشِ‌ جنبشی هدفمند و تقلیدپذیر است و به سادگی بین کنش‌گران منتقل می‌شود و خاصیت فراگیری دارد.(۳) از همین روست که جنبش مه ۱۹۶۸ نه فقط بر اروپا و آمریکا که به نوعی بر همه‌ی جهان قرن بیست تاثیر گذاشت و به سرعت طبقات و لایه‌های مختلف اجتماعی را درگیر کرد؛ خاصیتی که در جنبش «زن، زندگی، آزادی» و «قیام ژینا» نیز دیده می‌شود.

آلن تورن، فیلسوف فرانسوی برای شناخت جنبش سه مولفه را در نظر می‌گیرد: چه کسانی کنشگران جنبش‌اند؟ علیه چه نظم و گروه‌هایی به حرکت درآمده‌اند و چه هدفی را دنبال می‌کنند؟ از نظر او در این جنبش دانشجویان و روشنفکران علیه «جامعه‌ی برنامه‌ریزی‌شده» و «جامعه‌ی فراصنعتی» بلند شدند. آن‌ها مشارکت برای همه‌ی افراد جامعه در همه‌ی امور اجتماعی، سیاسی و اقتصادی می‌خواستند و از انحصار اقتصاد، تولید و سیاست توسط یک عده‌ی خاص از نخبگان ناراضی بودند.(۴)

با نگاه به این سه شناسه که تورن در بررسی جنبش مه ۶۸ به کار می‌برد، می‌توان جنبش اخیر ایران را نیز بررسی کرد. جوانان، دانشجویان، دانش‌آموزان و در نهایت گروه‌های ستم‌دیده از اقشار مختلف اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کنش‌گران جنبش اخیرند که علیه حاکمیت مستقر و افراد نزدیک به آن به‌پا خواستند و می‌خواهند نظم مستقر و ایدئولوژیک حکومت جمهوری اسلامی را درهم شکنند و این نوع حاکمیت را برچینند. حرکت اعتراضی‌ای که در پی قتل مهسا (ژینا) امینی آغاز شد، تنش‌های اجتماعی را نمایان کرد و به سرعت به افراد مختلف منتقل شد و جریانی برای برچیدن نظام جمهوری اسلامی به راه انداخت؛ بنابراین با توجه به تعاریف بالا جنبشی با نام «زن، زندگی، آزادی» در ایران آغاز شده و می‌توان با احتیاط و با نظرگاهی به معنی «انقلاب» آن را جنبش انقلابی نیز نامید؛ اما یکی از گروه‌های فعال در این جنبش دانشجویانند؛ جوانانی که در استمرار آن نقش به‌سزایی داشتند. از همین‌رو از تعابیر و معانی جنبش دانشجویی مه ۶۸ برای نگاه به این جریان استفاده می‌شود.

فردای ما و دیروز آن‌ها

یکی از تفاوت‌های جنبش مه ۶۸ با جنبش «زن، زندگی، آزادی» در این است که حرکت شصت‌وهشتی‌ها از دانشگاه آغاز شد و به خیابان رسید، اما جنبش اخیر در ایران از خیابان شروع شد؛ هرچند که دانشجویان در همان روزهای نخست به این جریان پیوستند و موج انتقال آن را تسریع کردند.

گروهی از شصت‌وهشتی‌ها انقلاب سوسیالیستی می‌خواستند و گروه دیگری هم به دنبال دگرگونی ساختارها و نظم مستقر جامعه بودند؛ بنابراین هدف انقلاب اجتماعی در کنه جنبش وجود داشت. از این رو رخدادهای ۶۸ بی‌شباهت به جنبش اخیر در ایران نیست. هدف انقلاب به معنای دگرگون‌کردن هر چه تا امروز مستقر بوده، در ایران هم شکل گرفته. مسئله‌ی جنبش «زن، زندگی، آزادی» مانند جنبش سبز اصلاح نظام مستقر و موجود نیست، بلکه متلاشی‌شدن آن است. این جنبش در نگاه به آینده‌اش نظم و قانون جدیدی می‌خواهد که با آن‌چه امروز وجود دارد، نسبتی نداشته باشد؛ اما آن‌چه مه ۶۸ را در عزیمت به یک انقلاب از جنبش اخیر ایران متمایز می‌کند، زمینه‌ی تاریخی و جغرافیایی آن است.

تورن خاستگاه جنبش ۶۸ را دو عنصر رفاه و رونق می‌بیند. این جنبش در دوره‌ی رفاه پس از جنگ جهانی دوم که در غرب وجود داشت، رخ داد؛ زمانی که اروپا و آمریکا از رونق اقتصادی و مادی بهره می‌بردند. مسئله‌ی کنش‌گران ۶۸ ازدست‌رفتن آینده نبود، آن‌ها نگران فردا نبودند، بلکه نمی‌خواستند به عقب برگردند. موضوع ترسِ بازگشت به گذشته بود؛(۵) اما جنبش (حدود) صد روز گذشته در ایران رو به آینده دارد، گویی یک ‌بار در انقلاب ۵۷ بازگشت به گذشته را تجربه کرده، آینده‌اش را از دست داده و حالا این فردای کشته‌شده را فرامی‌خواند. همین‌جاست که نقش دانشجویان به عنوان افرادی که قرار است فردا را در دست داشته باشند، پررنگ می‌شود. این دانشجویانند که آینده را به عنوان نسل جوان بی‌فردا در این جنبش طلب می‌کنند، فریاد «بمان و پس بگیر» می‌زنند و آن را به جوانان بیرون از دانشگاه تسری می‌دهند.

مه ۶۸ بر زمینه‌ی دموکراسی بروز کرد؛ جایی که مردم تحت لوای نهادهای دموکراتیک زندگی می‌کردند. مسئله‌ی این جنبش تاسیس دموکراسی نبود؛ موضوع آزادی و برابری در مقابل نظام تبعیض‌آمیز سرمایه‌داری بود. شصت‌وهشتی‌ها می‌خواستند جامعه‌ی مصرفی را دگرگون کنند و سویه‌ی انتقادیشان بر مبنای تربیت آزاد انسان بود که فردی مستقل بار بیاید نه سوژه‌ای که در مدرسه و دانشگاه توسط سرمایه‌داری اقناع و از خود بیگانه شده باشد؛ آن‌ها جهان «مادی» را پشت سر گذاشته بودند و طلب «معنویت» می‌کردند و «حاملان آن فرهنگی بودند». جنبش کنونی ایران نه در زمینه‌ی دموکراتیک، که از زیر سلطه‌ی یک حاکمیت دینی و مستبد سربرآورده. مسئله‌ی دانشجویان یا جوانان کنش‌گر در جنبش توامان خواست آزادی از سلطه‌ی حاکم و مطالبات اقتصادی و معیشتی است؛ موضوع فردایی است که آزادی و رفاه در آن محقق شود و نهادهای دموکراتیک مستقل از دین و استبداد مذهبی پا بگیرند. جوانان کنش‌گر امروز نه از سر سیری، مانند انقلابیون ۵۷، که با شکم گرسنه مبارزه می‌کنند. با وجود این تفاوت نسبت به جنبش مه ۶۸ کنش‌گران جنبش «زن، زندگی، آزادی» نیز حاملان فرهنگی‌اند و نمادها و الگوهای خود را می‌سازند.

یکی از شباهت‌های جنبش دانشجویی مه با جنبش اخیری که دانشگاه‌های ایران را هم فراگرفته، برخورد پلیس با دانشجویان است. در جریان درگیری‌های دانشجویان در مه ۶۸ یک دانشجو توسط پلیس کشته شد و پلیس یک بار به دانشگاه سوربن در فرانسه حمله کرد. همین خشونت دولتی بود که گرایش به خشونت را در برخی دانشجویان و جوانان جنبش ۶۸ پررنگ کرد و خیابان‌های فرانسه شاهد چند روز خشونت‌ورزی از سوی دولت و دانشجویان بود.

در ایران حمله‌ی پلیس به دانشگاه تاریخمند است. پلیس جمهوری اسلامی نه فقط در جنبش اخیر که در سال‌های ۱۳۷۸ و ۱۳۸۸ سابقه‌ی حمله به دانشجویان را دارد؛ اما دانشجویان ایرانی در خیزش‌ها و جنبش‌های پیشین و در جنبش فعلی با وجود کشتار، دستگیری، سرکوب و ارعاب به شکلی هوشمندانه از رفتارهای خشونت‌آمیز پرهیز می‌کنند. این موضوع شاید یکی از نکات اساسی در نگاه به حرکت دانشجویی امروز است که دانشجویان با وجود سرکوب حداکثری دانشگاه و خیابان و رفتار خشونت‌آمیز حاکمیت در برابر معترضان و کنش‌گران هم‌چنان از روش‌های مسالمت‌آمیز برای اعتراض استفاده می‌کنند و سعی دارند به شکلی نمادین و با خلق الگوهای جدید جنبش را ادامه دهند؛ مثلاً روی دیوارهای دانشگاه خون می‌پاشند، سرودهای انقلابی می‌سازند، سلف غذاخوری را به حیاط دانشگاه منتقل می‌کنند، سر کلاس‌های درس حاضر نمی‌شوند و شعار جدید برای جنبش می‌سازند.

ارض موعود پرسیدن

دانشگاه کجاست؟ هانا آرنت، فیلسوف سیاسی آلمانی دانشگاه را مکانی بیرون از قلمروی سیاست و سلطه‌ی اجتماع تعریف می‌کند. دانشگاه مکان کشف حقیقت است و پرسش از پی یافتن و جست‌وجوکردن آن. دانشگاه نه به صورت کامل تحت سیطره‌ی سیاست است و نه جامعه؛ جایی است رسمی برای آموختن و غیررسمی و بیرون از تعاریف و چارچوب‌ها برای پرسیدن. از نظر آرنت همین ویژگی است که به جنبش و تحرک دانشگاه ارزش می‌بخشد؛ چراکه مسئله‌ی دانشجو نه قدرت و سیاست، بلکه امر اخلاقی است که او را به جنبش وامی‌دارد؛ اما نکته‌ی او در این‌جاست که می‌گوید: «پیش از آن‌که نهضت دانشجویان دانشگاه‌ها را به صحنه‌ی سیاست بکشاند، خود قدرت‌های فائق به آن‌ها کیفیت سیاسی بخشیده بودند… موضوع به تحقیقات نظامی منحصر نمی‌شود. هرقدر هم به قوه‌ی تخیل فشار بیاوریم، نمی‌توانیم ادعا کنیم که شرکت شیمیایی «داو» یا تفنگداران دریایی یا سازمان مرکزی اطلاعات (سیا) موسسات آموزشی‌اند یا موسساتی که هدفشان جست‌وجوی حقیقت است.»(6) این نکته اهمیت دارد که حکومت‌ها و ارکان قدرت از دانشگاه‌ها برای پیش‌برد مقاصد خود استفاده و از همین رو پیشاپیش دانشگاه را با سیاست درگیر می‌کنند، اما در مورد دانشجویان مه ۶۸ این سیاسی‌شدن جنبشی خودانگیخته راه انداخت که تبلیغ نمی‌کرد و عمل می‌کرد و انگیزه‌اش از این عمل نه رسیدن به قدرت که یک انگیزه‌ی سیاسی است، بلکه انگیزه‌های اخلاقی بود.

در جنبش ۶۸ امر اخلاقی تا زمانی زنده بود که رفتارهای خشونت‌آمیز و مسئله‌ی خشونت به میان نیامده بود؛ هرچند که این خشونت مخصوصاً در فرانسه و آمریکا از سوی دولت اعمال شد و دانشجویان را به واکنش وادار کرد و سویه‌ی خشونت‌طلب جنبش را قدرت بخشید و منجر به ادغام آن در سیستم کلی شد. در نهایت زمینه‌ی دموکراتیک و انگیزهای اخلاقی جنبش دست‌آوردهای حقوقی و سیاسی هم داشت و در پی آن بود که جنبش آزادی زنان و محیط‌زیست سربرآورد.

 آرنت در کنار نقد و نکوهش گرایش خشونت‌آمیز گروهی از دانشجویان جنبش مه ۶۸ یکی از ویژگی‌های آن‌ها را عزم راسخ در عمل‌کردن و لذت و خوشحالی از عمل می‌بیند. دانشجویان شصت‌وهشتی اطمینان داشتند با کوشش‌های خود اوضاع را تغییر می‌دهند؛ هرچند این گرایش به عمل تا حدی پیش رفت که خشونت‌ورزی برایشان ضروری تلقی شد، اما این عرصه‌ی عمل و شرکت در زیست همگانی بود که موضوع «سرنوشت مشترک» را برایشان مهم کرد. دانشجویان با تجربه‌ی خودانگیختگی و بازشدن فضای عمل پیش ‌رویشان مرجعیت قدرت مستقر را زیر سوال بردند. آن‌ها در آرزوی انقلاب بودند، اما نیروی انقلابی نبودند، چون «نیروی‌های انقلابی می‌دانند قدرت چه وقت در خیابان افتاده و کی می‌توانند آن را بردارند.» دانشجویان شصت‌وهشتی تصوری از قدرت نداشتند و اگر روزی قدرت رها می‌شد، نمی‌توانستند آن را بگیرند. از طرفی آرنت معتقد بود دانشجویان در آمریکا توان سازمان‌دهی نداشتند و دچار یاس بودند و از پیش می‌دانستند به زودی متلاشی می‌شوند؛ هرچند موفقیت‌هایی در مسئله‌ی سیاهان و جنگ ویتنام به دست آورده بودند.(۷)

می‌توان درباره‌ی نحوه‌ی عمل، سازمان‌دهی و تبدیل‌شدن دانشجویان به نیروی انقلابی در جنبش کنونی در ایران هم سوالاتی پیش کشید. امروز دانشجویان کنش‌گر در ایران مانند جنبش‌ دانشجویی مه ۶۸ در همان مسیر امر اخلاقی پیش می‌روند. به نظر می‌رسد مسئله‌ی دانشگاه‌ها نه دخالت در قدرت و به‌دست‌آوردن قدرت سیاسی، که دقیقاً پرسش اخلاقی از نظام مستقر و حکومت درباره‌ی تبعیض، نابرابری، استبداد، کشتار و سرکوب است. ترسیم حیطه‌ی کنش آن‌ها و واکنش حاکمیت به دانشگاه ناگزیر پای سیاست را به قلب دانشگاه باز می‌کند و همین نقطه‌ی تلاقی است که ضرورت سازمان‌دهی و تشکل‌یابی مستقل را برای دانشجویان نمایان می‌سازد. اگر به سیر کنش‌ها و واکنش‌های دانشجویان در این صد روز اخیر نگاهی بیندازیم، می‌بینیم دانشجویان ایرانی هم از کنش‌گری و مشارکت در امر همگانی خوشحالند. آن‌ها هم به موضوع «سرنوشت مشترک» رسیده‌اند و می‌خواهند در این راه نقش داشته باشند، اما تا چه حد توان سازمان‌دهی دارند وقتی حمیدرضا روحی، هم‌رزم دانشجویشان با آن همه میل به زندگی کشته می‌شود، وقتی دانشگاه شریف و نوشیروانی بابل و تبریز توسط نیروی‌های سرکوب محاصره می‌شود، وقتی بیش از ششصد دانشجو در زندانند و بسیاری دیگر تعلیق و اخراج شده‌اند؟ تا کی و کجا می‌توانند مقاومت کنند یا متشکل شوند؟

جنبش دانشجویی کنونی در دانشگاه‌های ایران با خشونت‌پرهیزی از امر اخلاقی فاصله نگرفته، هزینه داده و هم‌چنان مقاومت می‌کند، به استمرار جنبش «زن، زندگی، آزادی» کمک می‌کند، برای جنبش شعار و نماد می‌سازد و موج جنبش را به مدرسه و دبستان منتقل می‌کند. اگر با نظرگاه آرنت به جنبش دانشجویی ایران نگاه کنیم، بهتر است بگوییم دانشجو نیروی انقلابی نیست؛ حتی اگر در پی دگرگون‌کردن ساختارها و منقلب‌کردن نظم مستقر باشد و این نقطه‌ی قوتی است که او را از قدرت و سیاست دور نگه می‌دارد، پرسش از پی اخلاق و حقیقت را زنده می‌دارد و موجب تداوم و زنده‌ماندن دانشگاه می‌شود؛ اما ضرورت تدام این جنبش چیست؟ جنبش دانشجویی سال «یک» ایران با وجود سرکوب و جلوگیری از سازمان‌دهی دانشگاهی تا کی و کجا می‌تواند ادامه دهد؟ آیا دانشجویان در ایران درباره‌ی قدرت و انقلاب آگاهی دارند یا مانند دانشجویان مه ۶۸ از عمل و اجرا هیجان‌زده‌اند؟

پانوشت‌ها:
۱- عاملی، سعیدرضا، اختصاص هشتادوچهاردرصد رتبه‌های برتر کنکور به سه دهک بالای درآمدی جامعه، ایسنا، ۱۸خردادماه ۱۴۰۱.
۲- خواجه‌وندی، سمیه، نگاهی به شعارهای مه ۶۸ ، بی‌بی‌سی فارسی، ۵ خردادماه ۱۳۹۷.
۳- نیکفر، محمدرضا، ۱۹۶۸: گسترش پهنه‌ی امکان، رادیو زمانه، ۱۷ اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۷.
۴- همان.
۵- همان.
۶- آرنت، هانا، خشونت و اندیشه‌هایی درباره‌ی سیاست و انقلاب، فولادوند، عزت‌الله، خوارزمی، اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۴.
۷- همان.
توسط: مهرنوش نوع‌دوست
دسامبر 22, 2022

برچسب ها

18 تیر جنبش دانشجویی خط صلح خط صلح 140 زن زندگی آزادی ماهنامه خط صلح مه ۱۹۶۸ مهرنوش نوع دوست می 1968