اخرین به روز رسانی:

مهٔ ۲۲, ۲۰۲۵

شکست سه‌گانه‌ی ایران در جام جهانی/ محمد گلشاهی

از زمان اعلام برگزاری جام جهانی در قطر تا زمان دمیدن سوت شروع مسابقه‌ی فینال زمان طلایی برای اقتصاد ایران بود که بتواند از مزایای برگزاری جام جهانی در یکی از کشورهای همسایه‌ی خود استفاده کند و ضمن حضور موثرتر در بازی‌های جام جهانی از مواهب اقتصادی آن نیز بهره‌مند شود. این رویایی بود که از مدت‌ها پیش در ذهن بسیاری از مسئولان کشور شکل گرفت و با توجه به روابط خوب سیاسی ایران با قطر و نیز مشکلاتی که قطر در سال‌های گذشته با دیگر کشورهای عربی منطقه مانند عربستان، امارات و بحرین داشت، این امر بسیار در دسترس آمد. کار به جایی رسید که برخی صحبت از میزبانی مشترک قطر با ایران و برگزاری برخی بازی‌ها در جزیره‌ی کیش کردند و هر روز نیز شایعه‌ای از این دست به گوش می‌رسید. با این حال هرچه به زمان شروع مسابقات نزدیک و نزدیک‌تر شدیم، رویاپردازی‌ها جای خود را به واقع‌گرایی داد و در نهایت آن‌چه که نباید اتفاق می‌افتاد، اتفاق افتاد و ما نتوانستیم از این فرصت طلایی اندک بهره و استفاده‌ای ببریم. شاید بتوان گفت بزرگ‌ترین بازنده‌ی این دوره‌ی جام ‌جهانی ایران بود؛ چه از بُعد ورزشی، چه از بعد اقتصادی و چه از بعد داخلی و ملی.

در این زمینه احتیاج به ساعت‌ها تفکر و تامل و بررسی دقیق جامعه‌شناسی و رفتارشناسی است که چرا در حالی‌که فوتبال در بسیاری از کشورها سبب افزایش ملی‌گرایی و تقویت روحیه‌ی همبستگی می‌شود، در کشور ما سبب دوقطبی‌سازی شدیدتر در جامعه شد و علاوه بر آن‌که عده‌ای خواستار حذف یا باخت ایران در این مسابقات بودند، با هر باخت کشور نیز به شادی می‌پرداختند؛ یعنی اگر ایران موفق به حضور در این دوره از مسابقات جام جهانی نمی‌شد، احتمالاً شاهد صف‌بندی و دوگانگی کم‌تری بودیم تا حال که به مسابقات راه یافت و این دودستگی در جامعه کم‌تر نمود عینی به خود می‌یافت. این موضوع به هر دلیلی که اتفاق افتاده باشد، مهم‌ترین باخت ایران است. شاید بتوان از شکست در مسایل ورزشی یا حتی اقتصادی عبور کرد، اما دلبستگی یا عدم دلبستگی مردم یک کشور به آن کشور فرآیندی است که به راحتی قابل‌تغییر نیست و نیاز به بازنگری در بسیاری از مسایل حکومتی، فرهنگی و رسانه‌ای دارد و به سادگی قابل عبور نیست. در این زمینه اما ضعف رسانه‌ی ملی ایران، یعنی صدا و سیما در مقابل شبکه‌های ماهواره‌ای کاملاً نمایان بود که قدرت اثرگذاری خود بر افکار عمومی جامعه‌ی ایران را از دست داده است.

در بُعد ورزشی هم ایران نتوانست از فرصت حضور جام جهانی در یکی از کشورهای همسایه استفاده کند و رویای صعود به مرحله‌ی بعد باز هم به آینده و چهار سال بعد موکول شد؛ اما از آن بدتر این بود که بدترین شکست تاریخ تیم ملی در جام‌های جهانی در این جام رقم خورد و ما در بازی حیثیتی با انگلیس شش گل دریافت کردیم؛ البته دیگر بازی حیثیتی خود در مقابل آمریکا را باختیم و اگرچه ولز را بردیم، اما زخم این دو باخت بسیار بیش‌تر از آن برد بود؛ به خصوص آن‌که در این جام در سطح آسیا و حتی آفریقا شاهد درخشش سایر تیم‌ها بودیم و به جز قطرِ میزبان دیگر کشورهای آسیایی عملکردی به مراتب بهتر از ما داشتند و شاهد صعود سه تیم آسیایی به مرحله‌ی بعد بودیم؛ در واقع تیم ایران به عنوان پیرترین تیم رقابت‌ها توانی برای بردن نداشت و خیلی زود عرصه را به رقیبان جوان‌تر خود واگذار کرد؛ البته همین حذف زودهنگام نیز تبعات اقتصادی فراوانی به خصوص برای فدراسیون فوتبال داشت؛ چراکه جوایز فیفا با صعود ایران به مراحل بالاتر افزایش قابل‌توجه‌تری می‌یافت و تیم‌های داخلی نیز بر اساس مدت زمان حضور بازیکنان در جام به نوع دیگری منتفع می‌شدند که این امر نیز صورت نگرفت.

در کنار این مسئله بحث تعویض مربی و جایگزینی کی‌روش با اسکوچیچ نیز دیگر نکته‌ی سوال‌برانگیز حضور ایران بود. ما مربی‌ای را که در بدترین شرایط تیم ملی را نجات داد و با نتایج خوب خود سبب سریع‌ترین صعود ایران به جام جهانی شد، کنار نهادیم و با کلی هزینه مربی جدید و دستیاران متعدد او را به تیم ملی اضافه کردیم و در نهایت بدترین شکست تاریخ خود را نیز متحمل شدیم. به نظر نمی‌رسید اگر مربی سابق ایران (اسکوچیچ) نیز در این جام حضور داشت، نتایجی بدتر از این می‌گرفت یا حداقل او از نسل جوان‌تری استفاده می‌کرد تا ایران لقب پیرترین تیم جام را با خود یدک نکشد. همه‌ی این موارد نشان می‌دهد که هزینه‌ی اضافی تحمیل‌شده به کشور برای تعویض سرمربی و دستیاران به کلی هدر رفت و هیچ دستاوردی نداشت. در حقیقت بسیاری گمان می‌کنند اگر ما در گروه دیگری بودیم که تیم‌های انگلستان یا آمریکا در آن نبودند و بازی‌ها جنبه‌ی سیاسی نمی‌یافت و برخی مسئولان به این فکر نمی‌افتادند که اگر بتوانند این دو کشور را در زمینه‌ی ورزشی شکست دهند، انگار در زمینه‌ی سیاسی، فرهنگی و اقتصادی نیز شکست داده‌اند، این‌همه هزینه به کشور تحمیل نمی‌شد.

در کنار موضوعات فوق بحث اقتصادی و عدم استفاده از میزبانی کشور قطر برای ایران نیز جالب‌توجه است. جزیره‌ی کیش به عنوان جزیره‌ای در خلیج فارس که از نظر شرایط آب‌وهوایی و ارتفاع کاملاً مشابه قطر است، نتوانست به عنوان محل اردو یا تمرین هیچ‌یک از تیم‌های جام جهانی مورد استفاده قرار گیرد؛ حتی تیم ملی ایران نیز ترجیح داد اردوی آمادگی آخر خود را در اتریش برگزار کند تا جزیره‌ی کیش و وقتی خودمان اعتقادی به برگزاری اردو در این جزیره نداریم، چه توقعی می‌توانیم نسبت به حضور سایر تیم‌ها در کیش داشته باشیم؟

از نظر اسکان مسافران و تماشاگران نیز عملکرد صفر داشتیم و نتوانستیم به عنوان یک مرکز اسکان عمل کنیم. این موضوع را با دیگر کشورها، از جمله امارات، عربستان و عمان مقایسه کنید که هر روز چندین پرواز برای تماشاگران جام جهانی جهت حضور آنان در کشور قطر و بازگشت مجدد آنان به این کشورها داشتند. وقتی گفته می‌شود حتی یک رزرو اتاق هتل در جزیره‌ی کیش صورت نگرفته است، در واقع این موضوع را می‌بینیم که مانند گذشته ما شعار می‌دهیم و دیگران عمل می‌کنند، می‌بینیم که نتوانستیم از این فرصت برای جذب حداقل تماشاگران مسلمان نیز استفاده کنیم یا حداقل چهره‌ی مطلوب‌تری از خود به جهانیان ارائه دهیم.

البته به رغم این شکست‌هایی که در بالا ذکر شد، برنده نیز داشتیم. اولین برنده همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، سرمربی جدید تیم ملی و دستیاران او بود که در کارنامه‌ی خود حضور دوباره در جام جهانی را اضافه کردند و هم از بابت قرارداد فعلی منتفع شدند و هم بابت قراردادهای آتی که در ایران یا نقاط دیگر دنیا می‌بندند، رقم بیش‌تری دریافت می‌کنند.

برنده‌ی دوم هم بازیکنان تیم ملی ایران بودند که علاوه بر حضور در جام جهانی و البته کسب نتایج ضعیف از پاداش‌های گوناگون بهره‌مند شدند. مهم‌ترین و پربحث‌ترین مورد نیز بحث حواله‌های خودروی خارجی بود که به بازیکنان اعطا و موجب اعتراض گروه زیادی از ورزشکاران سایر رشته‌ها شد. این‌که چرا در این شرایط اقتصادی و تحریمی حواله‌ی خودروی خارجی به بازیکنان اعطا می‌شود (در حالی که بازیکنان فوتبال هیچ‌گونه مشکل مالی ندارند) و این‌که رانت واردات خودروی خارجی این‌قدر بی‌پرده در بوق و کرنا اعلام شود، جای تعجب دارد. این‌که برخی بازیکنان اعلام می‌کنند که در کنار مردم و مانند آن‌ها هستند، اما در بخش جوایز حاضر به پذیرش این رانت‌های خاص می‌شوند، نشان از دوگانگی عملکرد آنان دارد.

شاید اگر بخواهیم بحث عدالت را نیز به موارد بالا اضافه کنیم، حضور ایران در جام جهانی با شکست در عدالت اجتماعی نیز همراه باشد و در این مقوله نیز ما عملکرد مناسب و متناسبی نداشتیم و بار شکست ما سنگین‌تر می‌شد.

در مجموع باید گفت کارنامه‌ی کشور ما در زمینه‌های مطرح‌شده در بالا حاصلی جز شکست نداشت. امید است در جام جهانی بعدی حداقل در برخی موارد شکست‌ها را با پیروزی جبران کنیم.

توسط: محمد گلشاهی
دسامبر 22, 2022

برچسب ها

باخت ایران بازیکنان تیم ملی جام جهانی جام جهانی قطر خط صلح خط صلح 140 کیروش ماهنامه خط صلح محمد گلشاهی