اخرین به روز رسانی:

نوامبر ۲۴, ۲۰۲۴

یک بینش تاریخی‌-فلسفی از جنبش دانشجویی/ امین قضایی

از زمان آغاز اعتراضات سراسری و خیزش انقلابیِ مردم، دانشگاه‌های کشور تقریباً هر روز شاهد اعتراضات گسترده به صورت تجمع و تحصن بوده است. مطابق آمار گردآوری‌‌شده توسط هرانا تا زمان نوشتن این مطلب در صدوچهل‌وچهار دانشگاه کشور صدها تجمع اعتراضی برگزار شده است. دست‌کم ششصدوپنجاه‌ودو دانشجو بازداشت شده و هزاران دانشجو نیز ممنوع‌الورود یا با دیگر احکام انضباطی مواجه شده‌اند.

دانشجویان نه برای خواسته‌ها و مطالبات صنفی، بلکه برای هدف سیاسی مشخصی تظاهرات می‌کنند: سرنگونی حکومت مستبد و بازپس‌گیری حق حاکمیت توسط مردم. دانشجویان اعتراضات روزانه‌ی خود را به موتور و محرک تظاهرات شبانه‌ی مردم در خیابان تبدیل کرده‌اند. گستردگی اعتراضات بی‌سابقه است و دانشجویان دانشگاه‌های مختلف با یکدیگر هماهنگ و متحد عمل می‌کنند.

هم‌چنین این تظاهرات نه واکنشی است و نه مناسبتی؛ به عبارت دیگر نه ناشی از یک خشم زودگذر نسبت به اقدامات حکومت است و نه نمادین یا بزرگداشت یک مناسبت (مانند روز دانشجو). با وجود تمامی اقدامات حکومت مانند بازداشت‌های گسترده، محاصره‌ی دانشگاه توسط پلیس و ماموران امنیتی، هجوم به خوابگاه‌ها و امنیتی‌کردن فضای دانشگاه این تظاهرات تاکنون فروکش نکرده و با اراده‌ای تزلزل‌ناپذیر پیش می‌رود. هیچ‌کدام از این ویژگی‌ها در اعتراضات و تظاهرات دانشجویی سال‌های پیشین به چشم نمی‌خورد. دلیل این تغییرات کیفی را نباید در سیر درونی جنبش دانشجویی جست‌وجو کرد. تمامی این اراده‌ی انقلابی دانشجویان ماحصل آگاهی تاریخی از یک واقعیت ساده‌ی حقوقی است: این‌که پیگیری همه‌ی حقوق انسانی، از حق حفظ حیات، حق آزادی بیان، حق پوشش و انتخاب سبک زندگی، حقوق صنفی و اقتصادی، همه و همه درگروی بازپس‌گیری حق حاکمیت از حکومت استبدادی است. مادامی که حق حاکمیت با کنش انقلابی از مستبد بازپس‌گرفته نشود، دستیابی به دیگر حقوق فردی و شهروندی ناممکن خواهد بود.

بنابراین اشتباه است که این جنبش انقلابی را نتیجه‌ی رفتار حکومت یا حوادث اجتماعی در سال‌های اخیر قلمداد کنیم. این آگاهی جمعی ایرانیان از ضرورت بازپس‌گیری حق حاکمیت طی یک مسیر تاریخی، به مرور زمان و با هزینه‌ی گزاف به دست آمده است، اما به صورت تحلیلی هرکسی از همان ابتدای شکل‌گیری نظام استبدادی جمهوری اسلامی می‌توانست استنتاج کند که رژیم حاکم شریعت و فقه اسلامی را بر تمامی حقوق فردی و شهروندی مقدر کرده است؛ به بیان دیگر مردم از همان ابتدا از شهروند به رعیت تنزل یافته بودند؛ پس از همان نخست معلوم بود که بدون بازپس‌گیری حق حاکمیت با کنش انقلابی از حکومت دستیابی به حقوق فردی و شهروندی میسر نخواهد بود.

به قول هگل «جغد خرد بال‌های خود را تنها هنگام غروب به پرواز درمی‌آورد»؛ به این معنا که خرد و آگاهی جمعی تنها زمانی به دست می‌آید که مسیر حوادث تاریخی جامعه را به بلوغ خود رسانده باشد. متاسفانه برای درک یک نکته‌ی ساده‌ی نظری جامعه نیازمند سال‌ها زمان و تجربه‌ی نتایج دردناک اشتباهات است، اما خوشبختانه این آگاهی تاریخی اگرچه گران و دیریافته، اما محکم و پایدار است.

می‌گویند تا آگاهی و حقیقت بخواهد بند کفش‌هایش را ببندد، دروغ و جهل به همه‌جای جهان پرواز کرده است. با این حال حقیقت و اگاهی یک نکته‌ی مثبت هم دارند: اگرچه آگاهی سخت و گران به دست می‌آید، اما آگاهی یک مسیر یک‌طرفه است. جامعه زمانی که آگاهی انقلابی را به دست آورد، آن را هرگز از دست نخواهد داد و از این‌رو اراده و خشم انقلابی هرگز خاموش نخواهد شد.

خیزش انقلابی اخیر دانشجویان را تنها با این آگاهی جمعی برای بازپس‌گیری حق حاکمیت (یعنی کنش انقلابی و سرنگونی رژیم مستبد) می‌توان توضیح داد. برای دانشجویان نه‌تنها مطالبات صنفی، بلکه حتی دانشگاه و دانشجوبودن دیگر مطرح نیست. دانشگاه فقط مکانی است که آن‌ها را گردهم می‌آورد تا سنگری برای مبارزه باشد. از آن‌جایی که این آگاهی تاریخی است، پس متاثر از حوادث موقتی و زودگذر نخواهد بود و به این راحتی فروکش نخواهد کرد. هماهنگی فوق‌العاده‌ی دانشجویان در اعتراضات ناشی از یک آگاهی جمعی است تا سازمان‌یافتگی و تصمیم‌گیری مشترک.

درک جنبش دانشجویی به مثابه‌ی موتور و محرک انقلاب مردم نیازمند چنین بینش تاریخی-‌فلسفی‌ای است؛ امری که خارج از توان درک ژورنالیسم و گفتمان سیاسی است که حوادث زودگذر و موقتی آن‌ها را نزدیک‌بین کرده است. این آگاهی تاریخیِ دیریافته و پرهزینه نسبت به ضرورت انقلاب جزئ و کل را در هماهنگی پیشینی با یکدیگر نگاه می‌دارد. این هماهنگی دیالکتیکی جزئ و کل با هماهنگی مهندس‌شده و ساختاری و نهادین بین جزئ و کل متفاوت است. برای هماهنگی اعتراضات دانشجویان و مردم حتی نیازی به سازماندهی حزبی احساس نمی‌شود. به همین جهت برخی در تعجبند که چگونه جنبش انقلابی بدون رهبری متمرکز پیش می‌رود.

این سخن ما به معنای ایده‌آلیزه‌کردن جنبش دانشجویی یا اتکا به عبارات شاعرانه و کلی‌گویی نیست. اشاره‌ی ما به تغییرات کیفی واقعی است: دانشجویان از بوروکرات-تکنوکرات‌های آینده‌ی دولت به اجزای پیشتاز یک جنبش انقلابی ملی تبدیل می‌شوند. به بیان دیگر آن‌ها دیگر اجزای کارکردی و در عین حال به لحاظ ایدئولوژیک بیگانه‌ی‌ یک دولت نیستند، بلکه به وسیله‌ی کنش انقلابی جزئی جدایی‌ناپذیر از یک حرکت ملی‌-انقلابی‌اند. ویژگی‌های جزئی، موقتی، کارکردی و هزینه-‌فایده‌سنج جای خود را به ویژگی‌های کلی، تاریخی و دیالکتیکی می‌دهند. اگر رابطه‌ی جزئ و کل دانشجو با دولت یک رابطه‌ی کارکردی است، رابطه‌ی دانشجو با مردم به عنوان یک رابطه‌ی جزئ و کل دیالکتیکی است و کل در هر جزئ منعکس می‌شود.

گفتمان حقوق بشری و مدافعان حقوق بشر بدون این بینش فلسفی-تاریخی قادر به دفاع از حقوق یک ملت در یک وضعیت انقلابی نخواهند بود. همان‌طور که دانشجویان برای حقوق جزئی و صنفی خود به عنوان یک دانشجو اعتراض نمی‌کنند، مدافع حقوق بشر نیز نمی‌تواند تنها با دفاع از حق اعتراض مسالمت‌آمیز از حقوق دانشجو دفاع کند؛ برعکس، او باید از حق دانشجو برای بازپس‌گیری حق حاکمیت خود بر کشورش دفاع کند. حقوق در گروی یکدیگرند؛ نمی‌توان آن‌ها را به اجزای منفک تقسیم کرد. یک مدافع حقوق بشر نمی‌تواند بدون سخن از حق مردم برای بازپس‌گیری حق حاکمیتشان از حقوق مردم انقلابی دفاع کند. به عبارت دیگر نمی‌توان از حق یک فرد برای اعتراض، بدون دفاع از حق یک ملت برای انقلاب و سرنگونی مستبدان دفاع کرد. اولین و مبرم‌ترین حق یک اسیر حق او برای بازکردن زنجیرهایش است و نه حق او برای ناله‌کردن. کنش بازپس‌گیری حق حاکمیت کنشی تاریخی و در ابعاد ملی است و نه موقتی و جزئی. مشروعیت حقوقی مبارزه‌ی مردم ایران تنها در چنین زمینه‌ی فلسفی و تاریخی‌ای باید اثبات شود.

توسط: امین قضایی
دسامبر 22, 2022

برچسب ها

اعتراضات سراسری امین قضایی حقوق بشر خط صلح خط صلح 140 زن زندگی آزادی ماهنامه خط صلح مهسا امینی