اخرین به روز رسانی:

ژانویهٔ ۵, ۲۰۲۵

یادداشتی درباره‌ی هنر معترض این روزها/ بهزاد اسدی

اگر ما هنر و هنرمندان را بخشی از جامعه بدانیم (و نه انسان‌هایی که در خلائ زیست می‌کنند)، پس می‌توان گفت اعتراض به تمامی اقسام و اشکال، از جمله هنر با تمام وسعت آن از نظریه‌ی کارل مارکس شروع می‌شود؛ در برابر «هنر برای هنر» دوره‌ی بورژوازی که هنر را بدون معنا و پیام می‌خواستند، آن هم برای زندگی اشرافی خود؛ اما مارکس که رشد توده را دیده بود و می‌دانست فاصله‌ی عظیم طبقاتی چه ویرانی‌هابی به بار می‌آورد، هنر را به مفهوم محتوا و پیام ارتقا داد و آن را دارای خط و مشی‌ای برای جامعه پرولتاریا و زبان آن کرد.

بعد از او رهبری چون لنین آمد که دارای تفکر و البته خواسته‌های سیاسی بود و همان هنر را به اسم کمونیست لنینی و این‌که هنر باید در خدمت حزب و جامعه‌ی کارگری باشد، به کار گرفت. او هنر، به خصوص سینما را به ‌خوبی فهمید و آن را برای رساندن پیام و خواسته‌های  سیاسی‌اش به خدمت گرفت.

اما اگر بخواهیم هنرها را از نظر جهان‌شمولی، درگیرکننده و همه‌‌گیربودن آن‌‌ها بررسی بکنیم، شاید بتوان به قطع گفت موسیقی سرراست‌ترین هنر معترض است؛ آن هم در قالب ترانه. البته که شعر و سینما هم دارای همه‌گیری و گستردگی‌اند، اما سینما یک هنر تجمیعی و جمع‌گراست و هم‌چنین زمان‌بر و طولانی، اما شعر هم وارد موسیقی می‌شود و ترانه به بهترین وجه خود را بروز می‌دهد و صدای اعتراض را رسا به گوش می‌رساند از نمونه‌های مهم به زبان انگلیسی می‌توان به «قدم بزن» (Walk On) گروه یوتو  (U2)، «ترانه‌ی جنگ» (War) از باب مارلی، «زمانی همه‌چیز تغییر می‌کند» (The Times They Are A-Changin)، اثر باب دیلن و غیره اشاره کرد. در رابطه با سینما، به طور مثال، به تازگی فیلمی به نام «در جبهه‌ی غرب خبری نیست» (All Quiet on the Western Front) که محصول کشور آلمان و مربوط به جنگ جهانی اول است بیرون آمده -و در نتفلیکس هم قابل تماشاست- که در شروع و صحنه‌های آغازین کل معنا و مفهوم اعتراضی و نقادانه‌ی خود را به بهترین شیوه بیان می‌کند و اثرگذاری فکری زیادی در مخاطب دارد؛ اما این هنر اعتراضی مربوط به اتفاقات بیش از صد سال گذشته است. این در حالی‌ست که هنر معترض باید نعل‌به‌نعل و حتی جلوتر از جامعه‌ی خود پیش برود، نه این‌که عقب‌مانده از جامعه و وقایع آن. برای همین است که ما هنر پیش‌رو و هنر متعهد را این‌طور بیان می‌کنیم.

هنر به شکل مهم و شاخص اعتراضی، هنری‌ست که بُن‌مایه‌ی فکری، حرفی و دلی جامعه‌اش را با صدای وسیع و بلند فریاد بزند. برای مثال ملک‌الشعرای بهار یا ایرج‌میرزای فکور و شریف با هنر تماماً معترض خود به سیستم، جامعه و رشد جهل در جامعه‌ی ایران واکنش نشان می‌دادند، یا عارف قزوینی که با شعر «از خون جوانان وطن لاله دمیده» مهم‌ترین شعر اعتراضی را برای این سرزمین سرود.

ما هرچقدر جلو و جلوتر بیاییم، می‌بینیم این ترانه بوده که واضح‌ترین هنر اعتراضی این سرزمین را به دوش کشیده است. در دهه‌ی چهل خورشیدی ترانه‌سرایان بسیاری ترانه‌‌های اعتراضی نوشته‌اند و کار کرده‌اند. بسیاری از آن‌ها تمایلات فکری چپ داشتند و به احزاب موجود آن زمان وابسته بودند. شهیار قنبری اما از ترانه‌سرایانی است که از اولین قدم‌ها تا به امروز وابسته‌ به حزب و گروه خاصی نشده و به روشنی در هنر و ریشه‌ی اصلی آن ایستاده است. قنبری با ترانه‌ی «جمعه» (که در اوایل دهه‌ی پنجاه خورشیدی با صدای فرهاد مهراد و آهنگ اسفندیار منفرزاده بیرون آمد) و سپس «هفتهی خاکستری»، هنر اعتراضی را معنای دگر بخشید و بعد از انقلاب نیز به سرعت مسیر فکری خود را یافت و در دهه‌های بعد با ترانه‌هایی چون «لالا لا لا…» و «نون و پنیر و سبزی» این هنر معترض قوام‌دار را ادامه داده است. او در همین روزهای اخیر نیز رنگ اصیل هنری به اعتراض می‌زند و با ترانه‌ی «نفس نفس قفس بس» -که با صدای مهدی یراحی آن را شنیده‌ایم- نشان می‌دهد که یک پیش‌گام و پیش‌رو در هنر معترض است که مسیر خود را درست طی کرده؛ آن هم در تندباد حوادث.

در این روزهای تاریک، سیاه و تلخ ایران هم‌چنین می‌توان به دو چهره‌ی مشخص اشاره کرد؛ یکی مهدی یراحی، آهنگساز و خواننده و دیگری مونا برزویی، ترانه‌سرا. یراحی بعد از وقایع سال ۹۸ به طور کلی کنسرت‌ها و فعالیت‌های رایج هنری خود را لغو کرد و فقط در مسیر هنر اعتراضی و ترانه‌های همراه مردم ایران گام برداشت. ترانه‌های «سرسام» تا «وداع آخر» و علاوه بر این دو ترانه در چند ماه اخیر ترانه‌ی «نفس نفس قفس بس» شهیار قنبری را خوانده و دیگری ترانه‌ی «سرود زن» که نشان می‌دهد یک هنرمند اصیل باید پیش‌رو و در صف جلوی جامعه‌ قرار بگیرد و حرکت بکند. مهدی یراحی به چندین دلیل در این روزها شاخص می‌شود: یکی این‌که خواننده است و زیر نور شهرت (spotlight) قرار دارد که این خود یک تصمیم سخت است. دوم در داخل کشور زندگی می‌کند و صدای ملت و مردمش را می‌شود. سوم تمامی کنسرت‌ها، منافع مالی و مادی خود را کنار گذاشته است. چهارم بهای کار هنری معترض خود را به شکل سنگینی پرداخت می‌کند. این‌جاست که هنر اعتراضی از روی دغدغه، معنا و درد درونی توام با وظیفه‌ را از سهم‌خواهی جدا می‌کنیم. مونا برزویی نیز از سال ۹۸ به بعد به طور شاخص ‌ـ‌تکی یا در کنار یراحی- با سرودن ترانه‌های معترض چون «وداع آخر»، «طلوع می‌کنم»، «لاک‌پشت»، «سرود زن» و غیره بانی زبان و گستردگی صدای توده شده است. او هم حجاب اجباری از سر برداشت، هم صدا و احساس روشنِ مردم را به نوشته آورد و در صف جلوی حرکت هنر معترض قدم برداشت.

با این حال بسیاری از افراد مشغول در حوزه‌ی هنر موسیقی را باید چنین توصیف کرد: کسانی که برای این‌که از مسیر رقابت و سهم‌خواهی عقب نمانند، تولید‌های بی‌سرو‌ته اعتراضی می‌کنند که هیچ فایده‌ای ندارد، بلکه باعث پرت‌شدن حواس توده از مقصود و منزلگاه مهمشان می‌شود.

***

ذکر این نکته هم ضروری به نظر می‌رسد که به جز موسیقی، باقی هنرهای اعتراض نه این‌که بی‌ثمر یا کم‌اهمیت باشد، اما در این سده‌ی اخیر شعر در قالب موسیقی تحت نام ترانه مانند همبستگی دو عنصر در  یک پدیده ظهور و اثرگذاری غالب را پیدا می‌کند؛ اما مثلاً سینما به دلیل تجمیعی و طولانی‌بودن در روند تولید تا ارائه، بسیار دیرتر به ثمر و عرصه می‌رسد؛ در حالی که می‌شود این‌طور ترسیم کرد که هنر اعتراضی ترانه برای اثرگذاری حال و اکنون است و سینما برای آینده و تداوم فکری حس اعتراض است. مانند بسیاری از فیلم‌ها چون «گوزن‌ها»ی کیمیایی که یک اثر اعتراضی دارای عمق و ریشه است یا «دونده»‌ و «تنگسیر» امیر نادری یا «علی سنتوری» و «دایره‌ی مینا»ی داریوش مهرجویی و غیره. برای همین است که سینماگران و اهالی سینما مجبور به پُست‌گذاری، بیان و ابراز نظر شخصی‌اند؛ مانند فاطمه معتمدآریا یا نازنین بنیادی، محمد عمرانی و غیره.

در معنای هنر چیزی که امروزه بسیار اهمیت دارد، فقط هنر برای توده یا هنر برای مردم نیست؛ هنر باید دارای معنا، تفکر و فرم مفهومی باشد؛ یعنی هنر باید با امر زیبا آغاز کند و جامعه و توده‌ی خود را به درجه‌های بالاتر از نبوغ، ذوق و هنر ببرد؛ یعنی جایی برتر یا والاتر که معنای انسانیت برساند و بوی معنای وجودی بدهد.

توسط: بهزاد اسدی
نوامبر 22, 2022

برچسب ها

باب مارلی بهزاد اسدی خط صلح خط صلح 139 زن زندگی آزادی شهیار قنبری ماهنامه خط صلح مهدی یراحی مهسا امینی موسیقی اعتراضی مونا برزویی هنر اعتراضی