چه کسی حباب بورس را باد کرد؟/ محمد گلشاهی
سال گذشته و در زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری یکی از سوالاتی که از اکثر کاندیداها پرسیده میشد، راهکار آنان برای بهبود شرایط بازار سرمایه بود؛ سوالی که اتفاقاً بیانگر خواستهی بسیاری از مالباختگان بورس نیز بود. مانند تمام مسائل دیگر در اقتصاد و سیاست کشور کاندیداهای ریاست جمهوری چنان از بورس و داشتن راهحل برای رفع مشکلات آن حرف زدند که بسیاری از سهامداران بازار سرمایه خیال کردند با تعویض دولت بازار سهام به سرعت دوباره به دوران رونق خود بازمیگردد؛ به خصوص آنکه برخی از کاندیداها با اطمینان از برنامهی صدروزه برای رفع مشکلات بورس میگفتند. با این حال بعد از گذشت یک سال از آن وعدهها و همراهی بسیاری از آن کاندیداها در دولت فعلی همچنان اوضاع بازار سرمایه ناخوشایند است و امید بسیاری از افراد به همراه سرمایههایشان بر باد رفت؛ اما سوالی که مطرح است، این است که چرا با وجود تمام وعدهها و صحبتها هنوز راهحلی برای این بازار پیدا نشده و مشکلات آن همچنان پابرجاست.
شاید جملاتی که برای بررسی مشکلات بازار سهام در سطور بعدی میآید، چندان مورد پسندِ به خصوص سهامداران متضرر بورس نباشد، اما به هر حال واقعیتی است از آنچه در جریان است و نمیتوان آن را کتمان کرد.
بهتر است برای شروع بحث سراغ این جمله برویم که «بورس هر کشوری باید آینهی اقتصاد آن کشور باشد». آیا به نظر شما اگر قرار بر توضیح اقتصاد کشور باشد، وضعیت بورس باید بهتر از این باشد؟ در این سالها، به خصوص در دههی نود اقتصاد ایران به دلیل تحریمها با شرایط بسیار سختی روبهرو بوده است. تورم و نرخ بیکاری بالا در کنار سقوط ارزش پول ملی و صنایعی که زیر بار تحریمها در حال سر خم کردنند، نمود اقتصاد ایران در سالهای اخیر بوده است. آیا این اقتصاد آسیبدیده و مریض میتواند یک بازار سهام مثبت و پویا داشته باشد؟ بیگمان پاسخ خیر است و اگر هم قرار است رونقی در این بازار باشد، تنها و تنها به دلیل بالارفتن قیمت اجناس، ماشینآلات، زمین و ساختمان شرکتهای بورسی از طریق ارزیابی مجدد اموال آنان است، نه چیز دیگری؛ بنابراین اگر در سالهایی خلاف این اتفاق افتاده است، باید تعجب کرد، وگرنه شرایط فعلی بازار سرمایه با شرایط فعلی اقتصاد کشور همخوانی کاملی دارد.
در اینجا باز ممکن است سوالی پیش آید که چرا شاخص هنوز به قلهی سال ۱۳۹۹ بازنگشته است؛ در واقع سهامداران اگر هر کالایی در سال ۱۳۹۹ خریده بودند، قیمت آن در حال حاضر شاید بیش از دو برابر میشد. چگونه ممکن است که بورس پس از دو سال هنوز به قیمت دو سال قبل خود نرسیده است؟
در اینجا باید به نکتهی مهمی اشاره کرد و آن این است که بازار سهام بر خلاف سایر بازارها با رشد افسارگسیخته و غیرمعقولی همراه بوده که حالا این سود در حال تعدیلشدن است و در واقع اگر بخواهیم منطقی نگاه کنیم و آن را با سایر بازارها مقایسه کنیم، شاید بتوان عنوان کرد این بازار همچنان به نوعی سودده است، به شرطی که در ابتدای سال ۱۳۹۸ به آن وارد شده باشید. در ابتدای فروردین سال ۱۳۹۸ شاخص بورس با رقم ۱۷۸هزار واحد کار خود را آغاز کرد و در اواخر مردادماه ۱۴۰۱ این عدد ۱۴۵۰هزار واحد است؛ یعنی در حدود سه سالونیم شاخص هشت برابر شده است که اگر با برخی اعداد اقتصاد ایران مقایسه شود، اوضاع بازار سهام بهتر بوده است؛ مثلاً بازار طلا یا سکه یا دلار در حدود سه تا چهار برابر شدهاند یا افزایش قیمت مسکن نیز در همین حدودِ سه برابر بوده است؛ پس رشد بازار سهام در این مدت مطلوب بوده است؛ اما اگر بخواهیم سال به سال شاخص را مقایسه کنیم، اعداد متفاوت است. وقتی رقم شاخص را در ابتدای سال ۱۳۹۹ با ابتدای ۱۳۹۸ بررسی کنیم، شاخص از ۱۷۸هزار واحد به ۵۰۸ رسیده است که حاکی از حدود سهبرابرشدن بازار سرمایه در یک سال است و اگر شاخص را در ابتدای سال ۱۳۹۹ با رقم آن در مردادماه سال ۱۳۹۹ و نقطهی اوج و قلهی تاریخی آن مقایسه کنیم، در کمال تعجب مشاهده میکنیم که سود سهامداران در کمتر از پنج ماه سیصددرصد بوده است؛ یعنی شاخص در این مدت کوتاه چهار برابر شده و به بیش از دومیلیون واحد رسیده است؛ یعنی نسبت به ابتدای سال ۱۳۹۸ و بعد از یک سالونیم ارزش سهام شما بیش از یازده برابر شده که نسبت به تمام بازارهای رقیب این رقم بیسابقه بوده است؛ اما این رشد بیسابقه نه به دلیل بهبود وضعیت اقتصادی یا افزایش تولید یا افزایش قیمت صورت نگرفت، بلکه فقط و فقط به دلیل هجوم سهامداران خرد و کوچک به بازار بوده است که بسیاری از این افراد با شنیدن و دیدن سودهای نجومی این بازار در سال ۱۳۹۸ و ابتدای ۱۳۹۹ و البته تشویق رییس دولت و نیز وزیر اقتصاد وقت به طمع افتادند و وارد این بازار شدند و درست در لحظهای که انتظار داشتند بازار به روند خوب خود ادامه دهد، احتمالاً با خروج افرادی که میدانستند این حباب به زودی خواهد ترکید، مواجه شدند و در نتیجه ناگهان بازار با ریزش شدید مواجه شد و بسیاری از افراد طعم تلخ ازبینرفتن سرمایهی خود را چشیدند. بسیاری از اقتصاددانان در زمستان ۱۳۹۸ نسبت به شرایط بازار سهام هشدار داده بودند، اما رشد قیمتها چنان بود که صحبت آنها در هیاهوی بازار گم شد و تنها صدای تعریف از بازار سهام و سودآوری آن بود که به خصوص از طرف دولت دوازدهم و تیم اقتصادی آن به گوش میرسید.
در حقیقت باید گفت سود بورس به نفع افراد خاصی «پیشخور» شده است و آنچه باقی مانده، تنها ضرر برای سایر افراد است. برای اینکه بفهمیم چه اتفاقی افتاده، این مثال ساده را میزنیم: اگر شخصی در ابتدای سال ۱۳۹۸ شرکت سهامی با آوردهی یکصدمیلیون تومان تاسیس میکرد و بر فرض وارد بازار بورس میشد و با این رقم یک خودرو درست به ارزش صدمیلیون تومان میخرید و آن را به عنوان دارایی شرکت درمیآورد، با گذشت یک سالونیم و در مردادماه ۱۳۹۹ با افزایشی که در قیمت سهام ایجاد شده بود، ارزش سهام این فرد در حدود یکمیلیاردوصدمیلیون تومان میشد. این در حالی بود که اگر همین شخص میخواست کل دارایی شرکت، یعنی خودروی اشارهشده را در بازار بفروشد، در نهایت میتوانست آن را دویستمیلیون تومان به فروش برساند. اگر فرد صاحب برگهی سهم اقدام به فروش سهام خود میکرد، در مجموع میتوانست آن را در حدود یکمیلیاردویکصدمیلیون تومان بفروشد و در عرض یک سالونیم، یکمیلیارد تومان سود کسب کند و در مقابل خریدار سهام برگهی سهمی را میخرید که پس از مدتی و با ریزش قیمتها در بازار سهام ارزش آن به هفتصد تا هشتصدمیلیون رسیده است؛ یعنی در حدود سیصد تا چهارصدمیلیون از ارزش سرمایهی فرد کاسته شده است. از طرف دیگر در بازار خودرو هم قیمت خودرو افزایش یافته و مثلاً به پانصد یا ششصدمیلیون تومان رسیده، اما هنوز به رقم کاغذی خود یعنی هفتصد تا هشتصدمیلیون نرسیده است. در نتیجه هر تلاشی برای بهبود بازار تنها زمانی میتواند محقق شود که قیمت خودرو به حدود یا بیش از رقم کاغذی برسد یا انتظار برود در آینده افزایش یابد. اگرچه این مثال ساده است و برخی موارد در آن در نظر گرفته نشده است، اما تا حدودی شرح ماجرا است. در سال ۱۳۹۸ و ۱۳۹۹ همین اتفاق افتاد و بازدهی بازار سرمایه بسیار بسیار بیشتراز بازار دلار، ارز، سکه و مسکن و خودرو بود، در حالی که وضع اقتصاد ایران در حال بدترشدن بود؛ این یعنی قیمت سهام یک بنگاه اقتصادی به دلیل افزایش ناگهانی تقاضا چنان بالا رفت که اگر حتی تمام سرمایه و مواد اولیه و ماشینآلات و ساختمان آن را هم بفروشید، باز به یکسوم یا یکچهارم قیمت سهام آن نمیرسد. در این حالت فروشندهی سهام افزایش قیمت چهار تا پنج سال آینده را همان ابتدا دریافت و سود کلانی را کسب میکند و خریدار بازنده و متضرر است و باید مدتها به انتطار بنشیند تا قیمتها در سایر بازارها به قیمت اوراق بهادار نزدیک شود. اینکه گفته شود شرکتهای بورسی اکثراً صادراتمحورند و با رشد قیمت دلار که بر اثر بالارفتن فشار تحریمهاست، این شرکتها شاهد ارزش فروش ریالی بیشترمیشوند یا اینکه با توجه به اینکه بخش پتروشیمی و مواد شیمیایی از اصلیترین شرکتهای بازار سرمایهاند و با افزایش قیمت نفت میزان ارزش ریالی و دلاری فروش این شرکتها بالا میرود، تا زمانی درست است که متناسب با این افزایشها و نیز سهم شرکتها شاخص رشد کند، نه چند برابر بیش از این افزایشها.
شاید اگر در بازار سکه یا دلار چنین اتفاقی میافتاد، فرد اولیهی صاحب سهم را به جرم اخلال در بازار ارز و سکه و به عنوان سلطان سکه یا دلار اعدام میکردند، اما در بازار سهام که در آن حتماً هویت افرادی که در مردادماه ۱۳۹۹ با عرضهی گستردهی سهام هم صاحب ثروت بادآورده کلانی شدند و هم باعث ریزش بازار سرمایه مشخص است، کسی پیگیر اوضاع نشد؛ اما چرا کسی به آنها کاری ندارد؟ اگر بدانیم بسیاری از این افراد بانکها دولتی و خصوصی و نیز شرکتهای دولتی یا وابسته به جریانهای خاص بودند، تازه متوجه خواهید شد که چرا هرگز هیچ فردی به خاطر کاهش قیمت سهام محاکمه نشد. در کنار این افراد رییس دولت وقت و وزیر اقتصاد آن دوره که خود از حامیان تشویق مردم برای حضوردر بورس بودند، از مقصران اصلی این داستان به حساب میآیند. بیگمان بسیاری از مشاوران اقتصادی این افراد به آنان هشدار داده بودند و این عدم توجه و ادامهی تشویق برای سرمایهگذاری در بورس عامدانه بوده است. اینکه رییس جمهور با افتخار در تلویزیون اعلام کند که بورس ایران اولین بورس در دنیا از نظر بازدهی است، تنها سبب تشویق بیشتر مردم برای ورود به بازار سهام بود. شاید این تشویقها برای ممانعت مردم از حضور در بازارهای موازی مانند سکه، خودرو، ارز و مسکن بود، اما در نهایت روزی پوچی این حباب مشخص میشد و در آن زمان قطعاً مردم عادی بیشترین ضرر را میدیدند.
در کنار این موارد صدا و سیما نیز به دلیل عدم آگاهیرسانی درست و به موقع مقصر است. متاسفانه در کشور ما صحبت دربارهی بازار سرمایه بر خلاف سایر بازارها همواره با تایید و روی باز همراه بوده است. تاکنون چندینوچند گزارش در صدا و سیما دربارهی ضرر ورود به بازار سکه و دلار و خودرو تهیه شده است که افرادی را نشان میدهد که از ورود نقدینگی خود در این بازارها متضرر شدهاند و پشیمانند، اما تا به حال گزارشی در زمینهی سرمایه تهیه نشده است. وقتی آمارهای بورس هر روز نشان میداد که مبالغ بالایی از طرف سهامداران حقیقی وارد بازار سهام میشود، چرا کسی هشداری در این زمینه به مردم نداد؟ این وضعیت را با سایر بازارها مقایسه کنید تا بهتر متوجه مطلب بشوید. در واقع در این بازار آشفته نه سهامداران بزرگ ضرر کردند و نه کارگزاریها و نه دولت، بلکه ضرر اصلی تنها و تنها متوجه مردم عادی شد.
برچسب ها
ارز بازار بازار سکه بورس خط صلح خط صلح 136 سرمایه سهام ماهنامه خط صلح محمد گلشاهی