اخرین به روز رسانی:

آوریل ۲۱, ۲۰۲۵

دانش بومی و فرهنگ شفاهی را پاس بداریم/ کیومرث امیری

دانش بومی و فرهنگ شفاهی که به عنوان بخش بسیار مهمی از دست‌آورد بشری که طی قرون متمادی شکل گرفته و به وجود آمده و سینه‌به‌سینه از نسلی به نسلی انتقال داده شده و گنجینه‌ی مهم و با ارزشی از هنر و ادبیات پیشینیان ما را تشکیل می‎دهد، متاسفانه در سال‌های اخیر در خطه‌ی زاگرس در حال نابودی است؛ دانش و فرهنگی که با ازمیان‌رفتن آن بخش بسیار بزرگی از تاریخ و فرهنگ ما نابود می‌شود. جا دارد این گنجینه‌ی گران‌بها را پاس بداریم.

***

دانش بومی و فرهنگ شفاهی به آن دسته از دانش و فرهنگ اطلاق می شود که بشر در طول هزارها سال زندگی خود در گوشه‌وکنار جهان و در گذر زمان کشف و ابداع و تجربه کرده و اندوخته و این دست‌آورد مهم و گنجینه‌ی ارزشمند را طی قرن‌های طولانی به صورت شفاهی و سینه‌به‌سینه از نسلی به نسلی انتقال داده و محفوظ نگه داشته.

این دانش و فرهنگ ریشه‌ی ژرفی در اصالت‌ها و اندیشه‌های ناب و پاک و بی‌غل‌وغش بشری در هر سرزمینی دارد و در موارد فراوانی دارای اشتراکات جهانی است و آغازگر و رهنمون بشر به سوی صلح و آرامش و پیشرفت و رفاه. فراموشی و نادیده‌گرفتن آن، حتی در این عصر اینترنت به مثابه‌ی کنارگذاشتن ثروت مادی و معنوی عظیمی از دست‌آوردهای بشر است که هرگز جبران نخواهد شد و با نابودی آن ابتذال و سطحی‌نگری رواج خواهد یافت.

این مقوله جدای از فرهنگ و دانش کلاسیکی است که به صورت مکتوب وجود دارد، زیرا خود مقوله‌ای است مستقل و گران‌بها که از پیشینیان و نیاکان ما به جای مانده و جایگاه خود را دارد.

این پدیده‌ی پراهمیت در جهان و هم‌چنین در خطه‌ی زاگرس نیز متاسفانه طی سال‌های اخیر با چالش‌های فراوان روبه‌رو بوده و می‌توان گفت در پی ناکارآمدی و ضعف‌های مدیریت فرهنگی در کشور و استان هرکسی هم هر چقدر از دستش برآمده و توانسته، در محو و نابودی و به‌فراموشی‌سپردن آن کوشیده. از سوی دیگر به‌وجودآمدن پدیده‌هایی چون رسانه‌های جمعی و گروهی، سینما و تلویزیون و در این سال‌ها ماهواره و اینترنت هم در فراموش‌شدن آن بسیار موثر بوده و تنها در جوامعی که به اهمیت و ارزش این مقوله‌ی مهم پی برده و در راستای پاسداری از آن تلاش‌هایی کرده‌اند، موفق به حفظ گوشه‌هایی از این دست‌آورد بشری شده‌اند.

جا دارد جوامع و مراکز فرهنگی و هنری و ‌دانشگاه‌ها و دلسوزان هر قوم و ملتی این ثروت ارزشمند و گران‌بها را پیوسته مدنظر داشته باشند و هرگز اجازه ندهند از ذهن‌ها زدوده و به باد فراموشی سپرده شود.

زاگراس‌نشینان بانیان و پاسداران واقعی دانش بومی و فرهنگ شفاهی در ایران‌زمین

زاگرس‌نشینان از قدیم‌الایام، به ویژه در سال‌های پیشین به شدت تحت تاثیر تعلیم و تربیت دانش بومی و فرهنگ شفاهی موجود در این خطه بوده و از آن در مقاطع تاریخی استفاده‌ها برده‌اند. اثرات این دانش و فرهنگ تا جایی بوده که بسیاری از افراد با استعداد را بدون آن‌که مکتب و مدرسه‌ای رفته و سواد خواندن و نوشتن داشته باشند، چنان درسی از خِرد و دانایی و هوشیاری داده که بی‌نظیر و شگفت‌انگیز است.

این ثروت گران‌بهای مادی و معنوی بخشی از میراث تمدن‌هایی است که در طول هزاران سال تاریخ بشر و با زحمات طاقت‌فرسای نخبگان و مردم در هر عصر و زمانی شکل گرفته و استمرار یافته؛ علوم و فنونی ذی‌قیمت و منحصربه‌فرد که در گستره‌ی تاریخ از تجارب و ادراک و فرهنگ و باورهای مردمان در گوشه‌وکنار جهان پدیده آمده و شکل گرفته و ماندگار مانده.

 هر تمدنی که باشکوه‌تر و پیشرفته‌تر بوده و مردمان متمدن‌تری داشته، با گنجینه‌ای بزرگ‌تر از این ثروت ذی‌قیمت بشری تافته‌های خود را بافته و از این میراث بهرمند شده و استفاده‌ها برده. این دانش و فرهنگ از بومیان آمریکای شمالی گرفته تا مردم استرالیا و روم باستان و به ویژه بومیان دره‌ی مهرگان‌کده یا زاگرس امروزی در ایران باختری بال‌و‌پر گسترانیده و جایگاه و پایگاه خود را نسل‌درنسل و سینه‌به‌سینه محفوظ نگه داشته و تا ‌عصر ماشینیسیم هم حفظ کرده.

در دوران‌هایی از تاریخ بشر به دلیل اهمیت ویژه‌ی دانش بومی و فرهنگ شفاهی مانند زمان مادها که کتابت را دون‌شان و متضاد فرهنگ و دانش بشر می‌دانستند و کلیت علوم انسانی و تمدنی خویش را در قالب شفاهی زنده و پویا نگه داشته‌اند، این پدیده جایگاه خاص و ویژه‌ی خود را داشته؛ دانشی که در بخشی از آن با آیین کهن و انسانی و عرفانی یارسان در حوزه‌ی جغرافیایی زاگرس روبه‌رو می‌شویم که علاوه بر عدم کتابت حتی بیان بخش‌های بزرگی از فرهنگ و باورهای خود را سِر مگو،  یعنی راز و‌ اسراری که نباید برای هرکسی فاش شود و غیرقابل بیان برای همگان است، برشمرده‌اند.

متاسفانه طی این سال‌های روی‌کارآمدن جمهوری اسلامی به دلایل خاص ایدئولوژی اسلامی و در جاهایی به دلیل ضعف و سوئمدیریت در بخش فرهنگی و هنری کشور و عدم توجه به دانش بومی و فرهنگ شفاهی (به عنوان دو مقوله‌ی مکمل یکدیگر) که منطقه‌ی زاگرس بسیاری از این‌ ثروت گران‌بها در وادی خاموشی به فراموشی سپرده شد و ابتذال و آثار سطحی در سایه‌ی این عدم توجه بسیار رشد و نمو کرده و رواج یافته.

بشر در بخش دانش بومی دست‌آوردهای بزرگی از امور معماری و ساختن پناهگاه و سرپناه در انواع و اقسام گوناگون آن در برهه‌های مختلف زمانی گرفته تا پُل‌سازی‌ها و ساختن آسیاب‌های آبی و بادی و هم‌چنین ساخت و پرداخت هزاران گونه از انواع ابزار و آلات مورد نیاز زندگی، ساخت ادوات کشاورزی و انواع وسایل ضروری و حتی تزیینی و هنری با چوب و سنگ و سفال یا از پوست حیوانات داشته. در خطه‌ی زاگرس چگونگی استفاده از میوه‌ی درختان بلوط به عنوان نان که‌ به نوبه‌ی خود حین بازیافت از فرایندهای پیچیده‌ای برخوردار است، در روزگار خود مردمان را به سعادت و نیک‌بختی و نجات از گرسنگی و مرگ در مواقع جنگ و قحطی و خشک‌سالی یاری رسانده و نجات داده.

در واقع بشر در این‌ زمینه پیشرفت‌های قابل‌تاملی به صورت مستمر داشته و جان و مال خود و نسل‌های بعد از خود را با تکیه به این دانش حفظ کرده و به زندگی خود ادامه داده.

دانش بومی در جای خود و در کنار آن  فرهنگ شفاهی زاگرس‌نشینان گنجینه‌ی‌ بزرگ و ارزشمندی است که تنها در بخش افسانه‌ها حرف‌های بسیار مهمی برای جهانیان در همه‌ی زمان‌ها و لحظات زندگی دارد؛ افسانه‌هایی با قالب‌های بی‌نظیر از حیث فرم و محتوا که در انسان‌سازی و دادن جسارت و عدالت به مخاطب به سِحر و جادو می‌ماند تا چیز دیگری و به حدی شگفت‌انگیز و ژرفند که انسان از شکوه و عظمت و غنای آن‌ها حیرت می‌کند؛ افسانه‌هایی که در پیام و محتوایشان چیزی غیر از ترویج انسانیت و رسیدن انسان به قُلل رفیع انسانیت و نیک‌بختی و رسیدن به ایده و آمال‌ها و آرزوهایش نمی‌توان یافت و در هیچ‌یک از آن‌ها حتی کلمه‌ای به بدی و کج‌روی و کج‌فکری انسان امکان بروز نداده؛ نمایش‌نامه‌هایی ناب و منحصربه‌فرد که انسان با شنیدن آن‌ها به وجد می‌آید و با یک‌بار شنیدنشان آن را از بهر می‌شود و در حافظه نگه می‌دارد؛ صدها و بلکه هزاران‌هزار افسانه که خالقان آن‌ها گمنامند. این افسانه‌ها در طول هزارها سال بر روح و ذهن مردمان این خطه اثرات مطلوب انسانی باقی گذاشته و در طول هزاران قرن باقی‌ مانده و حفظ و از نسلی به نسلی منتقل شده‌اند.

شعرا و هنرمندان بسیاری در طول تاریخ و به ویژه در تاریخ معاصر در خطه‌ی زاگرس با اتکا به دانش بومی و فرهنگ شفاهی این خطه تربیت یافته و در جامعه تاثیرگذار بوده‌اند. موسیقی بخش بزرگ دیگری از این فرهنگ شفاهی است که دارای قدمت هزاران‌ساله است. سازهایی چون سُرنا و دُهل و‌دف و دوزله و تنبور در این بخش غم و شادی‌های مردمان را زمزمه کرده و در زندگی آن‌ها نسل‌درنسل حضور چشم‌گیر داشته‌اند و این سازها با سرایش ده‌ها مقام موسیقایی همراه با اشعار سحرآمیز از چنان زیبایی و شکوهی برخوردارند که انسان امروز را توان خلق آن‌ها نیست و نظیرش را در هیچ‌کجای جهان نمی‌توان یافت. همه‌ی این سازها و به ویژه ساز تتبور که بین زاگرس‌نشینان و اهالی یارسان از قداست خاصی برخورد است، با مقام‌های خاص موسیقایی و عرفانی و اختصاصاً بومی طی قرن‌ها از جایگاه ویژه‌ای در میان زاگرس‌نشینان برخوردار بوده و آن‌ها را با آیین و باورهای خود یار و مددکار بوده و در غم و شادی‌هایشان حضور مستمر و فراوان داشته.

فرهنگ شفاهی زاگرس‌نشینان در بخش اشعار نیز از پهلویات که قسمت بزرگی از گفتارهای موزون و آهنگین و سرشار از پیام‌های انسانی بکر است و در قالب‌هایی چون کله‌فریاد، چهارشاخه، دوبیتی و غیره به نحو رازآلودی سروده شده، گرفته تا اشعاری با ساختار هجویات و هزلیات در حجم فراوان که انسان را به وجد می‌آورد، دست‌مایه‌ی قرن‌ها زندگی این مردمان است که با آن قرن‌ها خود را شاد و کامیاب نگه داشته‌اند.

فراوانی اشعار هجو و هزلیات در این منطقه به حدی  است که چنان‌چه جمع‌آوری شوند، به قول معروف مثنوی هزارمَن‌کاغذ خواهد شد.

«مور» و «هوره» آوازها و یا سرودهای باستانی در ‌خطه‌ی زاگرسند که اشتراکاتی نیز با آواهای چوپان‌ها در کوه‌های آلپ و هندوکش دارند و دارای شباهت‌های زیادی با آواهای باستانی در گوشه‌وکنار جهانند.

این آواها ریشه در هزارها سال تاریخ مردمان این مرز و بوم دارند. مور زبان موسیقایی در بیان رنج و دردها و غم و آلام این مردمان است که در زمان‌های دلتنگی و در سوگ عزیزانشان یا در روزگارانی که در جنگ و نبرد و دفاع از آب و خاک خود بوده‌اند، سر داده‌اند و هوره زبان موسیقایی در روزهای شادی و شادمانی و کامیابی زاگرس‌نشینان است.

فراوانی و جذابیت و عمق و معانی زبان‌زدها در این فرهنگ از یک‌سو و چیستان‌ها و فال‌گیری‌هایی به اشکال مختلف چون فال چهل‌سرو، شوشمه و غیره از جانب دیگر بر غنایی، زیبایی و ارزشمندی این آثار بکر و منحصربه‌فرد افزوده.

در بخش رقص و حرکات موزون  نیز این فرهنگ بسیار غنی است؛ رقص‌هایی دسته‌جمعی و انفرادی که ریشه در حرکات موزون آیینی و رمز و راز و نیایش‌های بشری در طول هزاران سال عمر خود دارد.

 نقاشی‌ها، خطاطی‌ها، حکاکی‌ها و مجسمه‌سازی‌ها و دست‌بافت‌های موجود و گوناگون در این بخش خود روایت‌گر هنر ارزشمند این مردمان که با قرن‌ها تجربه به دست آورده‌اند، مجموعه‌ی ناب و ارزشمندی از خواسته‌ها و هنرنمایی‌های بشری است و به حدی زیادند که ذکر  و تفصیل آن‌ها در این مجال نمی‌گنجد.

این دانش بومی و فرهنگ شفاهی همه‌ی هنرهای بشری را چنان درون خود دارد که پرداختن به یک‌یک آن‌ها مدت‌ها طول می‌کشد و هرکدام ارزشمندی خاص و منحصربه‌فرد خود را دارند که متاسفانه در حال خارج‌شدن از دسترس انسان‌ها و فراموشی ابدی‌اند.

جا دارد هر کس در جایگاه خود در حفظ آن‌ها بکوشد و اجازه ندهیم این دست‌آوردها از میان بروند.

توسط: کیومرث امیری
آوریل 21, 2022

برچسب ها

خط صلح خط صلح 132 دانش بومی فرهنگ شفاهی کیومرث امیری ماهنامه خط صلح