
یارانهی ایرانیها؛ عجیبترین محاسبهی اقتصادی تاریخ بشریت/ کیومرث امیری
در آستانهی عید باستانی نوروز، بزرگترین عید ایرانیان یارانهی چهلوپنجهزاروپانصد تومانی دولت جمهوری اسلامی ایران به مردم در حالی پرداخت میشود که قیمت هر کیلو برنج ایرانی یکصدهزار تومان است و با این یارانه هر خانوار چهارنفره در ماه میتواند حدود سهونیم کیلوگرم برنج ایرانی یا دو کیلوگرم گوشت به خانه ببرد؛ پدیدهای که میتوان آن را عجیبترین محاسبهی اقتصادی و اجتماعی تاریخ بشریت در جهان امروز نامید.
در این روزها که در آستانهی عید نوروزیم، مردم بر حسب آداب و رسوم هزارانساله باید لباسهای نو بپوشند و آجیل و شیرینی و خوراکیهای خوب تهیه کنند و به عیددیدنی اقوام و آشنایان بروند و به بچهها عیدانه بدهند و سفر بروند و خرجوبرج زیادی را در این روزها متحمل شوند؛ در حالی که شاهدیم با چنین اوضاع و احوالی نهتنها برگزاری مراسم عید، بلکه زندگی برای اکثریت جامعه به جهنمی تبدیل شده و در این میان برای آن گروه از مردمی که درآمدی جز یارانه ندارند و گروه کثیری از جامعه را تشکیل میدهند، نه نشانی از جشن و شادمانی خواهد بود و نه جشن و عیدی برگزار خواهد شد و این گرسنگی و رنج و عزا و ماتم است که جانشین جشن و عید بزرگ این گروه از ایرانیان خواهد شد.
عید نوروز بزرگترین جشن باستانی و ایام شادمانی ایرانیان است؛ عیدی که نوید بهار و گل و شکوفه و زندهشدن طبیعت و آغاز سالی جدید را میدهد. در این ایام نهتنها ایرانیان، بلکه مردمان برخی کشورهای همجوار نیز این عید باستانی را گرامی میدارند و جشن میگیرند و از چند روز مانده به عید به بازار رفته و لباسهای نو میخرند و خانهتکانی میکنند و در تلاشند بهترین خوراکیها را در این ایام برای خود و خانواده تهیه کنند و جشن بزرگی را تدارک ببینند. بچهها از بزرگترها عیدی میگیرند و خانوادهها از همدیگر دیدن میکنند و به طور کلی روزهای آشتی و کنارگذاشتن کدورتها در این ایام اتفاق میافتد و به این خاطر مردم ایران یک سال را به انتظار فرارسیدن این عید سر میکنند و همگی باید در این ایام بهترین خوراکها و میوه و شیرینیجات را برای خانواده و مهمانها تدارک ببینند. در ایران هرساله به پاس عید نوروز پنج روز تعطیل رسمی در کشور اعلام میشود تا مردم به جشن و شادمانی و مسافرتهای نوروزیشان بپردازند.
عید نوروز امسال در حالی از راه میرسد که در جامعهی ایران خانوادههای زیادی وجود دارند که تنها ممر درآمدشان همین چهلوپنجهزاروپانصد تومان یارانه است که باید زندگیشان را با آن بگذرانند
این معضل بزرگ در حالی اتفاق میافتد که بر اساس گفتههای مسئولان کشور ببش از هفتادوپنجدرصد از جمعیت ایران زیر خط فقر زندگی میکنند؛ خط فقری که در ایران امروز ده تا چهاردهمیلیون تومان برآورد شده. از سوی دیگر اقشار حقوقبگیر و بازنشستگان جامعه هم حقوقهای زیر ششمیلیون تومان دارند و کارگران شاغل و مستمریبگیران حقوقشان از سهمیلیون تومان هم کمتر است و علاوه بر اینها جمعیت عظیمی که حدود یکسوم کل جمعیت کشور را تشکیل میدهند، درآمدی غیر از یارانهی چهلوپنجهزاروپانصد تومانی که ماهانه از دولت دریافت میکنند، ندارند و در وضعیت فلاکتبار و غیرقابلتوصیفی زیر فشار زندگی دستوپا میزنند؛ یارانهای که از دوازده سال قبل تاکنون ثابت باقی مانده و افزایشی نداشته. این در حالی است که تورم و گرانی در کشور طی این سالها در همهی موارد دهها برابر افزایش داشته و در مواردی از صدهادرصد هم گذشته و روزبهروز نیز بدتر . بدتر میشود.
نگاهی از درون به لایحههای اجتماعی در ایران
دیدن زندگی مردم در ایران امروز انسان را با واقعیات تلخ و حیرتآوری روبهرو میکند؛ واقعیاتی که باورش در دنیای امروز برای انسان غیرقابلهضم و سخت است، ولی متاسفانه وجود دارد. امروزه در لایحههای زیرین جامعهی ایرانی خانوارهای بسیاری زندگی میکنند که هیچ ممر درآمدی ندارند و زندگیشان را با همان یارانهای که دولت ماهیانه به آنها میپردازد، سر میکنند، اما نباید وجود پدیدههای جدید و روزافزون ناشی از این فقر و فلاکت فاحش چون خودکشیها، خودسوزیها، فرار پدران از خانه، نوزادفروشی، فروش اعضای بدن، سرقتهای عجیبوغریب، قتل و آدمکشی، فحشا، کودکــهمسری و دهها و دهها مصیبت و معضل اجتماعی تازهشکلگرفته را نادیده گرفت؛ معضلاتی که روزبهروز بیشتر گسترش یافته و اشکال تازه و خطرناکتری را به خود میگیرد و کلیت جامعه را تهدید جدی میکند، بیآنکه حاکمیت اراده و شاید هم توشوتوانی برای حل اینهمه مشکلات و فقر و فلاکت گسترده که جامعه را از نفس انداخته، داشته باشد.
نوستالژی یک رنج تاریخی اجتماعی
موضوع آوردن پول نفت بر سر سفرههای مردم ایران را برای نخستین بار روحانیون و آن هم درست در بحبوبهی روزهای پرهیجان انقلاب سال ۱۳۵۷ بر سر زبانها انداختند. آخوندها به منبر میرفتند و علیه شاه سخنرانی میکردند. آنها در سخنرانیهایشان با انتقادهای شدید از شاه اظهار میکردند که شاه حق مردم ایران را پایمال کرده و کمترین حقی را به مردم روا نمیدارد.
آنها میگفتند شاه باید تنها از سهم فروش نفت به هر ایرانی روزی هفتاد تومان بپردازد و این بدیهیترین حقوحقوق مردم است که شاه آن را از ملت دریغ کرده.
مردم هم پیش خود حساب میکردند که مثلاً یکخانوار چهارنفره روزانه دویستوهشتاد تومان سهم نفتش میشود و به عبارتی باید ماهیانه هشتصدوچهل تومان پول سهمیهی نفت دریافت کند و این در زمانی بود که حقوق کارمندان در ایران میانگین سیصد تا ششصد تومان بود و دلار آمریکا هفت تومان ارزش داشت. این موضوع زمانی برای ایرانیها جلوه و جایگاه و باورمندی بیشتری یافت و به آن یقین پیدا کردند. روحالله خمینی که حالا رهبر بلامنازع انقلاب شده بود هم خطاب به ملت ایران گفت: «دلخوش به این مقدار نباشید. ما آب و برق را مجانی میکنیم، اتوبوس را مجانی میکنیم و برای همه مسکن میسازیم» و چنین بود که مردم ایران فکر میکردند شاه یک دیو و هیولاست و روحالله خمینی که قرار است اینهمه حقوحقوق پایمالشدهی آنها را از شاه بگیرد و به آنها بدهد، یک فرشته است و برای همین از شادی و هیجان سر از پا نمیشناختند و شب و روز اکثریت جامعه، از اقشارو متوسط گرفته تا فقرا و غیره به خیابانها میآمدند و دست در دست همدیگر پای بر زمین میکوبیدند و با تمام توان فریاد میکشیدند و شعار میدادند:
دیو چو بیرون رود، فرشته در آید
رهبر محبوب من از سفر آید
در آن روزهای هیجانی و انقلاب کسی حرفی از تورم و گرانی و اقتصاد نه میدانست و نه میزد و اصولاً تودهی مردم سر از این چیزها درنمیآوردند و چنانچه کسانی انگشتشمار غیرواقعی و دروغبودن این مسائل را مطرح میکردند، به عنوان ضدانقلاب مورد طعن و لعن قرار میگرفتند. در چنین اوضاع و احوالی بود که با رفتن شاه از کشور و تسلط انقلابیون بر مملکت خلخالی، قاضیالقضات انقلاب از هویدا که یازده سال متوالی نخستوزیر ایران بود، پرسید: «شما برای ایران چهکار کردید؟» و او در پاسخ گفت: «من به عنوان نخستوزیر این کشور در مدت یازدهسال اقتصاد مملکت را طوری اداره کردم که قیمت هیچ کالایی ریالی افزایش پیدا نکند و همان قیمت یازده سال قبل باقی ماند و ریالی افزایش پیدا نکرد و کشور در مدت این یازده سال مشکلاتی چون تورم و گرانی را به خود ندید.»
خلخالی و اکثر مردم انقلابی و مسلمان ایران که با واژههای اقتصاد و تورم و گرانی و عیره بیگانه بودند و نمیدانستند اینها چه معانیای دارد، از این سخن هویدا به خنده افتادند و از خنده ریسه رفتند و فحشها نثار او کردند و قاضیالقضات انقلاب هم او را به جرم خیانت به کشور به اعدام محکوم کرد و هویدا اعدام شد.
سالها از پیروزی انقلاب گذشت. انتظار انقلابیون و مردم برای دریافت روزانه هر نفر هفتاد تومان پول نفت مضحکهای بیش از آب درنیامد. آب و برق هم مجانی نشد که هیچ، بلکه گران و گرانتر شدند و همهی انرژیهای دیگر قیمتشان بالا و بالاتر رفت.
در سال ۱۳۹۱، زمانی که سی سال از عمر انقلاب گذشته بود، کسی به نام دکتر محمود احمدینژاد رئیس جمهور کشور شد؛ شخصی که به گفتهی خودش با امام زمان، امام غایب و ناجی شیعیان جهان صبحانه میخورد و ادعا میکرد که از غیب چیزهایی به او الهام میشود. او گفت برای نجات امت اسلام آمده و میخواهد در جامعه مساوات و برابری برقرار کند.
رئیس جمهور وقت با چنین شعاری قیمت هشت حامل انرژی شامل آب، برق، نفت، بنزین و غیره را گران کرد و به ملت قول داد پول نفت را سر سفرهی آنها خواهد آورد و چون همهی مردم به طور یکسان از این انرژیها استفاده نمیکنند و این امر ناعادلانه است، به همین دلیل در عوض گرانکردن انرژیها مابهالتفاوتش به عنوان سوبسید که بعدها به واژهی یارانه تغییر نام داد، به همهی ملت پرداخت خواهد شد و برای نیل به این هدف برای هر نفر مبلغ چهلوپنجهزارئپانصد تومان یارانه اختصاص داد و گفت این پول امام زمان است و برکت دارد و قول افزایش آن به نرخ روز را به ملت ایران داد.
اکنون در آستانهی سال ۱۴۰۱ قرار داریم و یازده سال از آن تاریخ گذشته. در طول این یازده سال گرانی و تورم در کشور سر به فلک زده و کمرشکن شده؛ در حالی که ریالی به یارانهها اضافه نشده.
کشور ایران اکنون در آستانهی ورشکستگی آبی است، جنگلهایش تخریب شده، شکاف اقتصادیِ آن در جهان بیسابقه است، سیستم اقتصادش نابود شده، سالهاست که کارگر و معلم و بازنشسته و اکثریت اقشار حقوقبگیر به خیابان آمده و فریاد وامصیبتا سر میدهند و از گرانی و تورم و شکاف دهشتناک میان دستمزد با کالاهای مورد نیاز و صدها مشکل دیگر که گریبان مردم را گرفته، داد میزنند و دادخواهی ملت صدایش تا سقف فلک رسیده؛ در حالی که دولتها ناتوان از حل مشکلات معیشتی و دیگر معضلات اجتماعی خود را به کری و کوری زدهاند و عکسالعملشان شعارهای تکراری و فاقد عمل است.
قشر فرودست جامعه در حال احتضار و مرگ است و شیرازهی کشور از هم گسیخته. ایران ثبات و استقلال اقتصادی و سیاسی خود را از دست داده. طبقات اجتماعی دچار بحرانهای بیسابقه و گرفتاریهای سخت شده و همهچیز دهها و بلکه صدها برابر گران شده و تورم به شکل باورنکردنی افزایش یافته و همهی اینها باعث بروز معضلات و مشکلات فراوانی در میان اقشار جامعه شده و میتوان گفت امروزه در کشور ثروتمند و بزرگ و دارای سوابق تاریخی و تمدنی ایران هیچچیز سر جای خودش قرار ندارد و بیعدالتی به وضع دهشتناکی رخ نموده و جامعه در بلبشوی قبل از توفان روزگار سخت و تلخی را میگذراند. امید به زندگی برای آحاد جامعه به حد صفر رسیده. با هرطور محاسبه از این اوضاع کسی نخواهد توانست صاحب اتومبیل یا صاحب خانه بشود. میانگین گرانی و تورم با دستمزد در کشور بسیار عمیق و هولناک است.
برچسب ها
خط صلح خط صلح 131 خط فقر فرودستان کیومرث امیری ماهنامه خط صلح نوروز یارانه