از محدودیت تحصیل تا محدودیت مشاغل؛ تحفه جمهوری اسلامی به جوانان افغانستانی / باقر ابراهیمی
جنگ خانهمانسوز چندینساله در افغانستان، میلیونها شهروند این کشور را مجبور به ترک کشور و پناه بردن به کشورهای همسایه نموده است. ایران یکی از کشورهایی است که حدود سه میلیون مهاجر افغانستانی در آن زندگی میکند که بیشتر آنان را جوانان تشکیل میدهد.
جوانانی که بهخاطر فرار از جنگ، فقر و تنگدستی روزگار به ایران پناه بردهاند. عدهای از آنان برای کارگری به این کشور همسایه سفر نمودهاند و عدهای هم متولد ایران هستند و سالهاست با خانوادههایشان در آنجا زندگی میکنند و همه مشغول کارگریاند.
اما جمهوری اسلامی قانون سختگیرانهای را در برابر مهاجران افغانستانی اعمال میکند که آسیب آن را جوانان متحمل میشوند. این جوانان حتی از حقوق اولیهایشان مانند گرفتن سیمکارت، داشتن حساب بانکی و تعلیم و تحصیل محروماند؛ برخی از شهرها و مشاغل نیز به عنوان شهرها و مشاغل ممنوعه برای مهاجران افغانستانی اعلام شده است.
تعداد زیاد از جوانان افغانستانی ساکن ایران متولد ایران هستند، جوانانی که در انتخاب این کشور هیچ نقشی نداشتهاند و جبر روزگار خانوادههای آنان را مجبور به ترک کشورشان کرده است؛ ولی سنگینی بار این مهاجرت را جوانان بدوش میکشند. در کودکی اجازه راه یافتن به مدرسه نداشتند و در جوانی با هزاران مشکل دیگر دست و پنجه نرم میکنند.
«نازنین» دختر جوان مهاجر افغانستانی، متولد ایران است که پس از سالها زندگی در این کشور میگوید جمهوری اسلامی هیچ برنامهای برای مهاجرین افغانستانی ندارد: «جمهوری اسلامی تاکنون هیچ برنامه جامع و مفید برای مهاجرین نداشته. میتوانست مانند سایر کشورها که حق تحصیل را به مهاجرین میدهند و بعد از تحصیل از نخبههای آنان استفاده میکنند، از این طریق از مهاجرین نخبه استفاده کند.»
او ادامه میدهد: «اما تنها کاری که جمهوری اسلامی با جوانان افغانستانی کرد این بود که از جوانی و زور بازوی آنها در ساخت ساختمانها، خیابانها و پیشبرد کارهای کشاورزی، گاوداری و مرغداریهایشان استفاده کرد. همیشه یک نگاه بالا به پایین به مهاجرین داشتند و دارند.»
به گفته وی جوانان مهاجر افغانستانی حتی اجازه خریداری سیمکارت به نام خودشان را ندارند و آنان مجبور هستند برای این کار از شهروندان ایرانی کمک بگیرند؛ در صورت مسدود یا مفقود شدن سیم کارت نمیتوانند برای گرفتن آن اقدام کند.
طبق قوانین جمهوری اسلامی جوانان افغانستانی ساکن ایران نمیتوانند خانه، ماشین و یا ملک خریداری کنند. آنان برای این کار از شهروندان ایرانی کمک میگیرد، در صورت خرید خانه یا ماشین، سند آن به نام شهروند ایرانی ثبت میشود و آن شخص هر زمانی که خواسته باشد ادعای مالکیت میکند. اتفاقی که چند سال قبل برای یکی از اقوام نازنین رخ داده است و فرد ایرانی خانه را از وی گرفته است.
در حالی که اقتصاد پایههای اساسی زندگی را تشکیل میدهد اما جوانان مهاجر افغانستانی در ایران اجازه راهاندازی کارهای اقتصادی مانند ایجاد کارخانه، روی آوردن به ساخت و ساز و کارهای صنعتی را ندارد. آنان باید همواره به عنوان کارگر نزد کارفرمایان ایرانی کار و فعالیت کنند.
نازنین چشم دید خود را اینگونه بیان میکند: «مهاجرین در ایران اگر خانه، ملک، ماشین بخواهند بخرند یا قصد راهاندازی کاری را داشته باشند باید جواز آن به اسم یک ایرانی باشد. تعداد زیادی هم بودهاند که بعد از اینکه خانه یا ماشین خود را به اسم یک ایرانی زندهاند آنها را از دست دادهاند و چون سند به اسم خودشان نبوده حق مالکیت هم نداشتند.»
داشتن حساب بانکی که از جمله حقوق اولیه به شمار میرود نیز برای جوانان مهاجر افغانستانی کاری پرچالش و دردسرساز است؛ مهاجرین که به گونهای قانونی در ایران زندگی میکنند به راحتی نمیتوانند حساب بانکی داشته باشند. شاید پس از روزها سرگردانی موفق به این کار شوند اما به راحتی و بدون دلیل و اطلاع حساب بانکی آنان مسدود میشود؛ باز کردن دوباره آن حتی تا ماهها زمان میبرد.
نازنین از مسدود شدن حساب بانکی خود هم خاطرات تلخی دارد: «یک بار رفته بودم برای خرید مایحتاج روزانه به یک فروشگاه، مقداری خرید کردم وقتی کارت کشیدم تا پول خرید را حساب کنم دیدم حسابم بسته شده، حال بدی بهم دست داد. فروشنده گفت خانم پول نداری برای چی خرید میکنی، گفتم تو کارتم پول هست، مثل اینکه حسابم بسته شده. فروشنده دوباره گفت ماشاالله شما افغانیا اینقدر رو دارین. تمام خریدهایی که کرده بودم و رها کردم. اون حالی که در اون لحظه و اون روز داشتم قابل گفتن نیست. یادم نمیره به خاطر چیزی که خودم هیچ تقصیری نداشتم و کارهای نبودم تحقیر شدم.»
این دختر جوان افغانستانی همچنان میافزاید: «مشکلات تحصیلی برای جوانان مهاجر بحث گستردهای است. در این بخش هم مشکلاتی زیادی برای مهاجرین درست کرده. جوانان تنها در رشتههای از پیش تعیین شده و مشخص میتوانند درس بخوانند؛ هر چند اگر درس و دانشگاه را تمام کنند باز هم موفق به داشتن شغل نمیشوند. جوانان زیادی که دانشگاه را تمام کردند یا به کشور خود برگشتند یا به کشورهای اروپایی مهاجرت کردند.»
جدا از قوانین سختگیرانهای که جمهوری اسلامی در برابر مهاجرین اعمال میکند، برخی از شهروندان این کشور نیز دید منفی نسبت به جوانان افغانستانی دارند. این نگاه را میتوان در نقطه نقطههای شهر احساس کرد؛ از رانندهها گرفته تا مغازهداران و عابران که در حال تردد هستند.
وی با این جملات به گفتوگویش با من خاتمه میدهد: «مهاجرت خودش سرتاسر تلخیه، همین نگاه از بالا به پایین خودش خیلی آدم رو زجر میده. فکر میکنم میبینم من به عنوان یک جوان افغانستانی نه وطنی دارم و نه هویت مشخصی. در ایران من و امثال من را که اینجا به دنیا آمدهاند قبول ندارند و افغانستان هم ما را به چشم یک مهاجر میبیند.»
تعداد زیادی از جوانان مهاجر افغانستانی ساکن ایران به خاطر کارگری و چرخاندن چرخ روزگارشان به ایران سفر نمودهاند آنان نیز مشکلاتی بدتری را تجربه میکنند؛ از پنهان شدن از دست ماموران امنیتی گرفته تا توهین و تحقیر از سوی کارفرمایان و صاحبان کار و قرار گرفتن در معرض استثمار کارگری.
اکثر این جوانان به گونهای قاچاقی خودشان را به ایران رسانده و فاقد مدرک اقامت هستند؛ آنان به عنوان مهاجرین غیر قانونی شناخته میشوند که معمولا در خفا زندگی میکنند. جوانانی که عمدتا در کارهای شاقه همانند سنگبری، کارهای ساختمانی و کارخانهجات مشغول کارگری هستند.
برای این جوانان، رسیدن به ایران، از راههای پر خوف و خطر قاچاقی همانند گذشتن از هفت خان رستم است؛ اما در صورتی که سالم خود را به ایران برسانند در آنجا نیز مشکلات خود را دارند.
«رضا» یکی از جوانان افغانستانی ساکن ایران است که پنج سال قبل قاچاقی به این کشور سفر کرد و اکنون در تهران مشغول کارهای ساختمانی است. او قصههای پر غصهای دارد؛ از پنهان شدن زیر بشکه برای فرار از دست ماموران امنیتی گرفته تا پرداخت نشدن پولش از سوی صاحب کار ایرانی.
در چندین ساختمان مدرن تهران نشانههای دست وی است. دو سال قبل زمانی که در یکی از ساختمانهای تهران مشغول کاشیکاری بود، ماموران امنیتی به خاطر دستگیری کارگران افغانستانی فاقد مدرک به آنجا هجوم میبرند و یکی از کارگران زمانی که متوجه ماموران میشود بقیه را نیز از حضور آنان مطلع میکند.
برخیها دستگیر و عدهای هم نجات مییابند: «یک نفر از هموطنهای ما صدا کرد که مامور آمده فرار کنید. من مجبور شدم زیر یک بشکه پنهان شوم. تقریبا نیم ساعت آنجا بودم، نزدیک بود از نفستنگی بیمیرم ولی خدا را شکر ماموران من را نتوانستند پیدا کنند. هفت هشت نفر را گرفتند کتک زدند و با خود بردند و در آخر آنها را رد مرز کردند.»
از آنجا که وی فاقد مدرک اقامتی است نمیتواند به گونهای آزاد در شهر گشت و گذار نماید یا هم به خانه اقوام و فامیل رفت و آمد داشته باشد. هنگام بیرون رفتن برای خرید نیز با ترس و نگرانی از اتاقی که در آن زندگی میکند بیرون میرود تا مبادا توسط ماموران امنیتی دستگیر و به افغانستان رد مرز شود.
برخی از شهرها و کارها نیز برای جوانان افغانستانی در ایران ممنوعه اعلام شده و آنان اجازه ورد به آن شهرها و مشاغل را ندارند؛ از همین رو آنها مجبورند در چند شهر محدود و مشاغل محدودتر که همه کارهای شاقهاند مشغول کار شوند. همچنان در برخی از پارکهای تفریحی و حتی فروشگاهها نیز ورد اتباع افغانستانی ممنوع است.
به گفته خودش بارها هنگام کار از سوی کارفرمایان ایرانی مورد توهین و تحقیر قرار گرفته است و فحشهای رکیکی از آنان شنیده است که نمیتواند آنها را به زبان آورد. هنگام خرید در مغازهها و رفت و آمد در شهر نیز تبعیض را با پوست و استخوان حس کرده است.
یک بار نیز صاحب کار پول وی را پرداخت نکرد: «در یک ساختمان کار میکردم سنگکاری نمای ساختمان را گرفته بودم با چند نفر دیگر، در اول خوب بود. صاحب کار پول می داد ولی وقتی که کارهایش نصف شد پولدهیاش خیلی بد شد؛ فقط پول توجیبی برای ما میداد که غذا بخریم. میگفت وقتی کار را تمام کردید پولتان را کامل حساب میکنم. وقتی کارش تمام شد حدود ۲۰ میلیون پول ما را خورد و گفت پول ندارم دست تان خلاص.»
رضا و دیگر کارگران که در آنجا کار میکردند فاقد مدرک اقامت بودند؛ از همین رو نتوانستند به پلیس مراجعه کند و از صاحب کار شکایت کند. در نهایت نتوانستند پول خود را بدست آورد. برخی از صاحب کاران ایرانی دیگر نیز پول وی را کامل پرداخت نکرده و بعد از ختم کار به بهانههای مختلف وی را پیچانده است.
این تنها نمونهای از مشکلاتی جوانان افغانستانی در ایران است، اما زمانی که پای صحبتهای آنان بنشینیم، خاطرات و تجربیات هر کدام از آنان همچون رمان نانوشته میماند که میشود سطرها در مورد آن نوشت.
برچسب ها
باقر ابراهیمی جوانان جوانان افغانستانی جوانان افغانستانی در ایران خط صلح شماره 123 ماهنامه خط صلح مشکلات جوانان مشکلات هر روزهی جوانان امروز