ايران؛ بهداشت روانى، چالشها و راهكارها/دکتر آزاد مرادیان
مقدمه
از تغییر نظام حکومتی در ایران در سال ١٣٥٧ خورشیدى، از سیستم پادشاهى به جمهورى اسلامى، بیش از ٤١ سال میگذرد. دلایل وقوع و فرایند این تغییر را میتوان با دیدگاههای متفاوت تعریف و تبیین کرد. دستاوردهای حاصل از این تغییر و یا آنچه را که ساکنان این سرزمین از دست دادهاند را هم میتوان به همانگونه تحلیل و تفسیر کرد. اینکه اگر دستاوردى را میتوان تصور کرد، بیگمان باید به حفظ آن و تداومش همت گمارد و اگر ضرر و زیانى وسیع به این سرزمین متصور است، چگونه میتوان آن را جبران و از ادامه خسارتهاى بیشتر جلوگیرى کرد.
باز اندیشی در مفاهیمى چون وطن و میهن با زیرساختارهاى متصور به یک واحد سیاسى-جغرافیایی که سرزمینش مینامیم، حس و همییتى است که همت به حفظ آن واحد جغرافیایی میبندد، آنرا در باور و فکر خود نهادینه میکند و بالایی و سرفرازى آن را به باورى تقدسگونه میسپارد که بالاتر از آنرا تصورى نیست. همییت وحس فردى به حفظ واحد سیاسى–جغرافیایی آنگاه میتواند به عرصه عمل نزدیک شود که واحدهاى جغرافیای انسانى آن سرزمین هم در بعد کلان به چنین باوری رسیده باشند. اینکه ما در سرزمینى که اکنون ایرانش مینامیم با برداشتى از تعاریف بالا در کجا ایستادهایم، نیاز به باز اندیشی دیگرى دارد که در حوصله و حیطهی این مقاله نیست.
هرکدام از واحدهاى مرتبط با جغرافیاى انسانى این سرزمین میتواند و باید این سوال را به ذهن پرسشگر خود بسپارد که ما با اقتصاد خود چه کردهایم؟ با فرهنگ خود، با اجتماع، با سیاست ، با سلامت خود، و با مردمان خود چه کردهایم و اکنون در هر کدام از این حیطهها، در کجاى این جهان بزرگ ایستادهایم.
آنچه که در نوشته زیر میآید نگاهى است به وضعییت بهداشت روانى در ایران و اینکه چه دورنمایی را میتوان بر آن متصور شد.
بهداشت وسلامت روانى فردی؛ تعاریف و دیدگاهها
رابطه تنگاتنگ بین فرد واجتماع و تاثیر و تاثر این دو پدیده بر همدیگر، وظایفى را بر دوش دولتمردان و سیستمهاى سیاسى و اجتماعى گذاشته است که ضمن اهمیت دادن به سلامت جسمى و روانى هر شهروند ساکن در سرزمین تحت حکمرانى خود، باید به سلامت و بهداشت آن جامعه در سطح کلان هم اهمیت بدهند. این نگاه در عین اینکه فرد را یک واحد آسیبپذیر میداند، جامعه را هم در بعد وسیعتر از آسیبهاى روانى در امان نمیبیند. اهمیت به این موضوع از سوى دولتمردان، ضرورت یک برنامه مدون با اختصاص بودجههاى مرتبط با آنرا میطلبد.
با نگاه فوق به موضوع بهداشت روانى میتوان گفت که بهداشت و سلامت روانى موضوعى فراتر از بهداشت روانى فردى، یا به گونهاى فرد با بیمارى روحى و روانى حاصل سیستم اجتماعى، سیاسى، فرهنگى و اقتصادى آن جامعه است. نگاه سیستمى و سیبرنتیک به موضوع اختلالات روانى، نخست جامعه و سیستم فوق را بیمار میداند که همانگونه و تحتتاثیر دینامیسم ناسالم موجود عناصر موجود در آن سیستم، به بیماری روحى روانى مبتلا شدهاند. با این دیدگاه هرگونه تشخیص فرد مبتلا به بیماری روحى و روانى در درون یک سیستم اجتماعى و فرهنگى به همان ترتیب هم درمان بیمارى در همان سیستم و با مداخلات در آن سیستم، امکانپذیر خواهد بود.
فرد سالم – فرد بیمار از نگاه روانشناسى بالینی
شاید به جرات میتوان گفت که راهنماى جامع طبقهبندیها وتشخیص بیمارىهاى روانى که از سوى انجمن روانپزشکان امریکا منتشر میشود (1) و هر چند سال یکبار در محتواى آن تجدیدنظرهاى اساسى میشود، در جدیدترین نسخه آن تحت عنوان دی اس ام ٥، تعریف جامعى از همه بیماریهاى روانى که تاکنون روانپزشکان و روانشناسان شناختهاند را مورد بحث و تفسیر قرار داده است. در این راهنما که صدها اختلال و بیمارى را شامل میشود، همه اختلالات روحى و روانى، اختلالات خلقى و عاطفى، شامل اضطرابات، ترسها، افسردگیها، اختلالات خواب، تغذیه، اختلال استرس بعد از سانحه و اختلالات با وجود تجربه توهمات، و هذیانها مانند اسکیزوفرنى، و همینطور بیماریهاى مرتبط با مراحل رشد انسانى، تکامل جسمى، روانى، اجتماعى و جنسیتى مورد توجه قرار گرفته است. آنچه که در تفسیر همه این طبقه بندیها مشترک است، بستر به وجود آمدن این اختلالات، زمان بهوجود آمدن آن، میزان استرس حاصل از آن و محرکهاى محیطى، سن، جنسیت فرد، موقعییت اجتماعى و فرهنگى، تعلق فرد به یکى از المنتهاى متنوع فرهنگى، اجتماعى و غیره است.
فرد سالم از نگاه روانشناسى بالینى کیست؟ میتوان به جرات گفت پاسخ دقیقى به این سوال بدون قرار دادن آن فرد در مقوله وسیعترى چون جامعه نداریم. این به این معنا است که همه عملکردهاى حیاتى و بیولوژیکى و همچنین روانى یک فرد را بدون تعریف از حضور او در خانواده، در محل کار، در میان محافل و گروههاى مرتبط و در نقشهاى مرتبط با حضور شهروندى وى نمیتوان تفسیر کرد.
در تشخیص فرد سالم از نظر سلامت روانى، بخش عمده عناصر تشخیصى شامل الگوهایی است که فرد در زندگی با خود آنها حمل میکند و این الگوها بر اساس تجربیات، باورها و ارزشهایی است که در بستر جامعه شکل گرفته است، و در نهایت در افکار، احساسات و رفتار فرد تبلور مییابد.
در واقع بحث سلامت روانى فرد ضمن تاکید بر وجود پارامترهاى هوشى و شناختى براى درک و تحلیل و آنالیز کردن وقایع به نحوه تفکر فرد، به مدیریت احساسات و رفتارهاى فردى تسرى دارد.
هنگامی که وقایع و رویدادهاى پیرامون (جامعه)، فرد و تواناییهاى فردی وی را براى تحلیل و تفسیر آن وقایع به چالشی غیر قابل انتظار بکشد، فرد به اختلال انطباقى با محرکهاى رسیده از پیرامون و برون رفت از آن مبتلا خواهد شد.
عمده نیازهاى بیولوژیکى فرد در درون جامعه شکل گرفته و فرد روابط خود با جامعه را هم براساس نحوه پاسخ جامعه به این نیازها شکل میدهد. اگرچه استانداردی جهانى براى تعریف فرد سالم از ناسالم در حیطه روانشناسى فردى وجود ندارد، با اینحال میتوان به صراحت بیان کرد که هنجارهاى اجتماعى، فرهنگى و سیاسى میتواند در ایجاد فرد سالم و نحوه انطباقپذیرى وى با ناملایمات و چالشهاى روزمره زندگی موثر واقع شود.
سازمان بهداشت جهانى در تعریف خود از بهداشت به سه موقعیت سلامت جسمى، روحى-روانى و اجتماعى در کنار هم اشاره میکند که برآیند این سه موقعیت فرد را در سطح متعارف از سلامت یا عدم سلامت قرار میدهد. در این تعریف تشخیص یک بیمارى جسمى ویا روانى در فرد، مبین اطلاق داشتن سلامت روانى و حتى جسمى نیست.
سازمان بهداشت جهانى تاکید میکند که موجود انسانى، توانایی تحمل استرس، اضطراب و ناکامیها را در سطح محدودی دارد ولى اگر میزان این استرسها و اضطرابات آنچنان زیاد باشد که بر عملکردهاى روزانه فرد تاثیر عمیقى بگذارد، میتواند زندگى او را مورد خطر جدى قرار دهد.
جداى از فاکتورهاى بیولوژیکى و زیستى که میتواند به تواناییها و ناتوانیهای فرد شکل دهد، عوامل روانشناختى، شناختى و شخصیتى هم در حضور عناصر بیولوژیکى میتوانند بر سلامت یا عدم سلامت روانى فرد تاثیر جدى بگذارد.
سازمان بهداشت جهانى براى ارتقا و رشد بهداشت روانى در جامعه، تاکید مکرر بر نقش بهداشت روانى در کودکان کرده و میگوید که آینده زندگى آنان در گرو داشتن بهداشت روانى در دوارن کودکى و نوجوانى است.
تعریف سازمان بهداشت جهانى از سلامت روانى، ترکیبى جداناپذیر از تاثیر جنبههاى زیستى و بیولوزیکى فرد با جنبههاى اجتماعى و پیرامون اوست. شالوده تعریف این سازمان، فرد سالم را کسى میداند که توانایی و استعداد ایجاد رابطه موزون با دیگران و دنیاى پیرامون خود را دارد، محیط اجتماعى خود را میشناسد، تواناییهاى آنرا درک میکند و به گونهاى سازنده و کارآمد و در همکارى با دیگران به تغییرات اجتماعى در محیط پیرامون خود در جهت رفاه بیشتر قدم برمیدارد. «بهداشت روانى ، عبارت است از قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران، تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی و حل تضادها و تمایلات شخصی بهطور منطقی، عادلانه و مناسب». در همین تعریف به مشخصات فردى فرد سالم نه از جنبههاى تشخیصى و بیمارپندارانه بلکه به آرامش فکرى و ذهنى، استقلال فکرى و عملى لازم در ارتباط با دیگران و جامعه و همینطور تلاش در رسیدن به کمال و شکوفایی فرد اشاره شده است.
بهداشت روانى ومطالعات شاخصهای جهانى بیماریها
متاسفانه آمارهاى موجود در سطح جهان و در کشورهاى عضو سازمان ملل به دلیل عدم پیروى از یک سیستم اندازه گیرى و استاندارد، قابل تعمیم به همه کشورهای عضو این سازمان نیست. تنوع متدهاى سنجش و اندازهگیرى، موانع اقتصادی، فرهنگى، سیاسى و اجتماعى سیستم بهداشت جهانى را از دستیابى به یک آمار قابل قبول محروم کرده است. تعاریف متفاوت از بهداشت و بیماریهای روانى درعدم دسترسى به شاخصهاى مورد قبول پیشگرى و درمان اختلالات روحى و روانى هم موثر بوده است.
براساس مطالعات منتشر شده توسط «شاخص جهانى بیماریها» که هر ساله ارزیابى جامعى از مرگ و میر ناشى از بیماریها در جهان را ارایه میدهد، در کنار بیماریهاى واگیردار و مرگ و میر ناشى از آن، اختلالات عصبى-روانى با بیش از ١٠درصد، شاخص مرگ و میر در جهان را تشکیل میدهد.
در آمار منتشر شده توسط «جهان ما در آمار»، در سال ٢٠١٧ میلادى، ١٠.٧ درصد از جمعیت جهان مبتلا به یکى از اختلالات روانى هستند که جمعیتى نزدیک به ٧٩٢ میلیون در را در بر میگیرد.
٩.٣ درصد از این جمعیت را مردان و ١١.٩ درصد را زنان در اختیار دارند. هنگامی که این آمار با تعداد مبتلایان به مصرف مواد مخدر، داروهاى روانگردان و در عین حال بیماریهاى روانى ترکیب میشود، میزان آن به ١٣ درصد جمعیت جهانى و نزدیک به ٩٧٠ میلیون میرسد.
در آخرین مقالهاى که توسط «جهان ما در آمار» منتشر شده است، تخمین زده شده است که بیش از یک میلیارد نفر در جهان به یک یا چند بیمارى روانى و مصرف داروهاى اعتیادآور مبتلا هستند و همین آمارها بر این واقعییت تاکید دارند که میزان بودجه برآوردى در سطح همه کشورهاى عضو سازمان ملل متحد براى مقابله با این بحران انسانى در سطح بسیار پایینى قراد دارد.
در طبقهبندى بیماریهاى روانى، بر اساس آمارهاى موجود اختلالات اضطرابى با ٣.٨ درصد و افسردگی با ٣.٤ درصد بالاترین آمار مبتلایان را در بر می گیرد.
ایران، وسطح بهداشت روانى
بر اساس آخرین آمار منتشر شده توسط اداره آمار ایران، جمعییت ایران بر اساس نتایج سرشمارى مسکن و نفوس سال ١٣٩٥ برابر با 79،926،270 بوده است که با احتساب نرخ رشد جمعییت ١.٤ درصدى تا پایان سال ١٣٩٨ جمعییت کشور به نزدیک به ٨٣ میلیون نفر رسیده است. تنها با قبول اینکه نرخ جهانی ابتلا به بیماریهاى روانى و مصرف مواد مخدر، ١٣درصد جمعیت یک کشور را میتواند شامل شود، در بهترین گزینه ما با جمعییتى معادل با ١٠.٧٩ میلیون نفر از ساکنان ایران مواجه هستیم.
سیر تحولات و رویدادهاى سیاسى، اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى و همینطور بحرانها و حوادث طبیعى همه دلالت بر این دارد که درصد مبتلایان به اختلالات روحى و روانى و مصرف مواد مخدر در حضور استرسها و اضطرابات حاصل از بحرانهاى فوقالذکر باید به مراتب بیشتر از سطح میانگین جهانى باشد.
سازمان آمار کشور همچنین کاهش نرخ رشد جمعیت ایران در سال ١٣٩٩ را از ١.٤ درصد به ٠.٦ درصد اعلام کرده است که میتوان ضمن اشاره به بحران کرونا و مرگ و میر ناشى از آن و پایین آمدن سطح بهداشت کشور، به پایین آمدن سطح رضامندى به زندگى و کاهش میزان امید به آینده که یکى از شاخصهاى بهداشت روانى است اشاره کرد.
در پژوهشى که توسط گروهى از روانشناسان در راستاى سنجش عدالت در سلامت طى سالهای ٢٠٠٩ تا ٢٠١١ صورت گرفته است شیوع اختلال روانى در شهر تهران برابر با ٣٤.٢ درصد بوده است. که بر پایه آمارهاى منشر شده توسط سازمان بهداشت جهانى براى همین دوره زمانى در حدود ٤.٣ درصد بوده است.
دکتر فرید فدایی، متخصص اعصاب و روان و عضو انجمن روانپزشکان ایران میگوید؛ ۲۰ درصد افراد جامعه دچار یکی از انواع بیماری یا اختلالات روانی به درجات خفیف تا شدید هستند. اوهمچنین میگوید گرچه بسیاری از بیماریهای روانی، منشائ ژنتیک دارد، اما بعضی از آنها ناشی از عوامل محیطی هستند: برای مثال فقر، بیکاری و مهاجرت اجباری بر اثر جنگ میزان بیماریهای روانی را بالا میبرد و آنها را تشدید میکند.
در همین رابطه عباسعلی ناصحی، مدیر دفتر سلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت میگوید، بررسی شیوع اختلالهای روانی در سطح کشور که در سالهای اخیر انجام شده نشان میدهد که ۲۶ درصد زنان و ۱۵ درصد مردان دچار این اختلالها هستند. این میزان در خوشبینانهترین حالت شامل یک پنجم کل شهروندان میشود.
کوروش محمدی، رئیس انجمن آسیبشناسی ایران میگوید ایران جزو ۱۰ کشور نخست افسرده دنیاست. وی میگوید که «خشم در جامعه» یکی از دلایل اصلی در ایجاد افسردگی در میان شهروندان است.
نتیجه تحقیقی که کنگره سالانه انجمن علمی روانپزشکان ایران در مهر ۱۳۹۶ ارائه کرد، نشان میداد که ۲۳،۴۴ درصد افراد مورد مطالعه اختلالات روانی دارند. این مطالعه روی ۳۶ هزار نفر در شش گروه سنی بالای ۱۵ سال انجام شده بود. این مطالعه تایید میکرد که اختلالهای روانی در شهرها بیشتر از روستاها و شهرستانهاست و با سواد و فقر نسبت مستقیم دارد.
چالشهای بهداشت روانى در ایران:
بهداشت روانى در یک جامعه، مستلزم برنامهریزى در سطح کلان توسط سیستم هاى حکومتی و قانونگذارى در آن جامعه است. متاسفانه مسئولین جمهورى اسلامی که عامل بخش عمدهاى از اختلات روانى در جامعه و ایجاد بحران بهداشت روانى در جامعه هستند، نه میتوانند و نه میخواهند که جلو رشد این بحران فراگیر را بگیرند. دایره وسیع چالشها در این زمینه آنچنان سیر صعودى گرفته است که امیدى به هیچ کدام از برنامههاى جسته و گریخته جمهورى اسلامى براى مقابله با این بحرانها نمىرود.
یکى از پژوهشگران علوم اجتماعى چالشهاى موجود بر سر راه بهداشت روانى در جامعه ایران را بدینگونه شرح میدهد.
چالش در ماهیت و نام
چالش در سببشناسی
چالش در شیوع
چالش در تشخیص
چالش در درمان
چالش در انگ
چالش در هزینهها وبار کلی
چالش در توجه سیاستگذاران
چالش در برخورد موسسههای حمایتی
چالش در برخورد رسانهها
سطح پایین بهداشت روانى در ایران، موید ازهمگسستگى جامعه است
اگر چه مقایسه نحوه عکسالعمل فرد با حوادث، بحرانها، ناکامیها و دورنمایههاى زندگى با جامعه و تعمیم دادن این عکسالعملها در یک بعد وسیعتر به همه اعضا یک جامعه امرى متداول نیست، با اینحال میتواند در ابعاد کوچکترى مصداق عینى بر آن پیدا کرد.
وقوع تحولات منجر به تغییر سیستم سیاسى و اجتماعى ایران، در عین اینکه انتظارت بیشمارى را در بین شهروندان ایرانى ایجاد کرده، در همان حال هم منجر به ایجاد شکافى وسیع در ساختارهاى موجود شده است. هر چند دیرزمانى از قیام مردم ایران نگذشته بود که حکمرانان جدید، سرخوش از پیروزى به تحمیل آنچه خود باور داشتند به دیگرشهروندان این سرزمین پرداختند. اعدامهاى بدون محاکمه در روزهاى آغازین پیروزى قیام تحت نام اعدام سران رژیم سابق، اعدام رهبران آیین بهائی و یهودیان، یورش قهرآمیز به شهروندان ایران در سطح وسیعی در کردستان، ترکمن صحرا، و دیگر نقاط ایران، که حاصل آن قتلعام مردم بىگناه، اعدام آزادیخواهان و سرکوب دموکراسىخواهی، حقطلبى و آزادیخواهى در ایران بود. طولى نپایید که میادین فرهنگى و سیاسى تهران و شهرهاى بزرگ نیز به صحنه تسویه حسابهاى سیاسى تبدیل شد. جنگ ایران و عراق، آوارگى و بىخانمانى شهروندان، مهاجرتهاى حاصل از جنگ ، فشارهاى شدید اقتصادى دوران جنگ، قتلعام وسیع زندانیان سیاسى، دستگیریهاى وسیع، شکنجه، آزار و تجاوز به زندانیان، یورش مکرر به سازمانها و احزاب سیاسى دگراندیش، روزنامهنگاران و جامعه روشنفکرى ایران، سرکوب جنبش عدالت خواهى و برابرى زنان، سرکوب جنبشهاى کارگری و تداوم نگاه امنیتى به دیگرانى که با مذهب و باور دینى حکمرانان هیچ سنخیتى نداشتند، فقط نمونههایی است که نشان میدهد سطح بهداشت روانى در یک کشور جنگزده، ویران شده از جنگ و درمانده از بازسازى مناطق جنگ زده، مواجه با سیل عظیم آوارگان، آسیب دیدگان از جنگ، کشتهها، مجروحین و معلولین جنگى تا چه اندازه میتواند سیستم روانى فرد در مقیاس کوچک و هم در مقیاس شهروندان یک کشور در سطح وسیعترى را به خطر اندازد.
به این بحرانها و فاجعههاى سیاسى، اجتماعى فرهنگى و اقتصادى، اگر فجایع زیستمحیطى، بحرانهاى حاصل از وقایع زلزله، سیل، بیکارى بخش وسیعى از نیروى کار کشور، نابودى زیر ساختارهای اقتصادى، رانتخوارى و دزدى در سطح کلان را اضافه کنیم میتوانیم تصویر بهترى از فاجعه فروپاشى ساختارهاى بهداشت روانى هم در مقیاس فردى و هم در سطح کلان جامعه تصور کرد.
استرسهاى محیطى و فزاینده در مقیاس فردى و در مقیاس یک جامعه بزرگتر
هانس سلیه روانپزشک اتریشى مقیم کشور کانادا که وى را پایهگذار پژوهشهاى علمى در زمینه استرس میدانند، در تعریف استرس آنرا عاملی محیطى مینامد که با تاثیر مستقیم بر سیستم روانى فرد میتواند باعث صدمه شدید جسمى شده و اثرات آنرا در گستره عملکرد فیزیولوژیک بدن به خوبى تعریف و تببین کرد. هانس سلیه در تحقیقات خود درباره استرس، اصطلاح سندرم کلى سازگارى را وارد این مقوله کرد و یاد آور شد که فرد در مواجهه با استرس از سه مرحله عبور میکند و سطح عکسالعمل فرد بستگى به میزان شدت استرس محیطى دارد. همچنین مهم است فرد در هر مرحله چه پاسخ فیزیولوژیکى را به این استرس خواهد داد. تصور اینکه ما در سرزمینى زندگى میکنیم که در طول ٤١ سال گذشته میزان استرسهاى محیطى در سطح وسیعى وجود داشته و به گونهاى بیشتر آحاد مملکت را هم در میان گرفته است، خود میتواند تصویرى فاجعهآمیز از سطح بهداشت روانى جامعه را به تصویر بکشد.
مدل روانى سوگ و عزاداری براى از دست دادن عزیزان و تعمیم آن به جامعه
هرچند آمار مستندى از فجایع ملى حاصل از جنگ ایران و عراق، قتلعامهاى وسیع در کردستان و سایر مناطق ایران، قتلعام وسیع و سیستماتیک دگراندیشان و زندانیان سیاسى، اعدامهاى ناعادلانه طیف وسیعى از مردم این سرزمین با عناوین مختلف ازجمله تحت نام مبارزه با قاچاقچیان مواد مخدر، قتل و کشتار کولبران و سوختبران و غیره وجود ندارد، بیان همین نمونهها در سطح خرد، افراد منتسب به کشته شدهگان را به عزا مینشاند و در سطح کلان جامعه را به عزا.
اگر چه مقایسه مراحل عزاداری فردى با تاثیرات فجایع ملى بر بستر جامعه امرى مرسوم نیست، با اینحال در مقایسه پژوهشهاى روانشناسى و جامعهشناسى از جوامع آسیب دیده از جنگ ، فجایع طبیعى پروسه سوگوارى ملى در سطح وسیع شباهتهاى زیادى با سوگوارى فردى دارد.
الیزابت کوبلر راس’ روانپزشک سویسى-امریکایی میگوید که هنگامی ما با مرگ عزیزی مواجه میشویم، از پنج مرحله مشخص عبور خواهیم کرد که عبارتند از؛ انکار که با مشخصههاى شوک و درد عاطفى شدید همراه است. مرحله دوم عصبانیت است. بیحسى و کرختى حاصل از شوک میتواند به عصبانیت از خود و ایجاد حس گناه و تقصیر، و همینطور احساس عصبانیت از دیگران و از همه آنانى بینجامد که در مرگ آن عزیز از دست رفته موثر بودهاند؛ و یا میتوانستند از مرگ وى جلو گیرى کنند. این حالت میتواند تاثیرات عمیقى بر کنشها و عملکردهاى بیولوژیک فرد وارد کند، و حس ترس و وحشت عمیقى را هم با خود به بار آورد. فرد براى رهایی از این وضعییت روحى و روانى ممکن است به رفتارهایی متمسک شود که در دنیاى واقعى توجهپذیر نیست و یا فرد در دنیاى واقعى به آن تمایلى نشان نداده است.
مرحله چهارم کوبلر، افسردگى است. بىقراری، بیخوابى و احساس گناه و تقصیر که در ادامه میتواند به غم، اندوه و افسردگى منجر شود. اگر چه انتظار میرود که گذشت زمان و طى کردن مراحل طبیعى عزادارى را پشت سر بگذارند، اما برگشتن به حالات روحى ، روانى و فیزیکى قبل از حادثه و یا زمانی که منجر به مرگ عزیز از دست رفته شده در کوتاه مدت امکان پذیر نیست. کوبلر رسیدن به مرحله قبول مرگ آن عزیز را منوط به طى ٤ مرحله قبلى میداند.
اگر چه هیچ استاندارد زمانى براى گذر از این مراحل وجود ندارد و تفاوتهاى فردى کاملا میتواند پروسه سوگوارى را از فردى به فرد دیگرى تغییر دهد.
متاسفانه ایران چه در سطح یک شهروند خاص و چه در سطح کلان شهروندى با فجایع مکررى مواجه شده است که بر اوج فاجعه قبلى افزوده است.
سرکوب قهرآمیز تظاهرات حقطلبانه مردم طى چند سال گذشته، جامعه را به سطح بالاى عصبانیت و افسردگى جمعى سوق داده است. خواستها و آرزوهاى مردم در شور و هیجان انقلابى براى تغییر به سرکوب و مرگ جنبش منجر شده و اکنون مردم به عنوان بازماندگان این جنبش، در سوگ این خواستها و آرزوهاى سرکوب شده خود هستند. اینکه آیا مردم میتوانند مرگ خواستههاى خود را بپذیرند و زندگى جدیدى آغاز کنند، بسیار بعید به نظر میرسد. آنچه که از برآیند این تحولات بر سطح بهداشت روانى جامعه آمده است، افزایش نارضایتى عمومى، افزایش خشونت در سطح وسیعى از جامعه، افزایش خودکشیها، پایین آمدن سطح کارآیی جامعه در کلیت آن است.
دکتر احمد نوربالا استاد روانشناسی بالینى دانشگاه در مقاله سلامت روانى-اجتماعى و راهکارهاى بهبود آن مینویسد: بر پایه پیشبینیهای پژوهشگران بینالمللی بار اختلال افسردگی، حوادث و سوانح، عوارض جنگ، خشونت و صدمه به خود از سال 1990 تا سال 2020 بهترتیب از رتبه چهارم به دوم، نهم به سوم (گفتنی است کشور ما درحال حاضر از این نظر در بدترین وضعیت است)”. دکتر نوربالا در همین مقاله اشاره میکند: “در ایران بار بیماریهای روانی و اختلالهای روانی-رفتاری پس از حوادث عمدی و غیرعمدی، رتبه دوم را در سال 1382 به دست آورده است (نقوی، 2007). تمامی این پبشبینیها از اهمیت توجه جهانی به سلامت روان در دو دهه آینده حکایت میکند”.
در پژوهش دیگرى در ایران که توسط رفیعی، سمیعی، امینی رازانی و اکبری انجام شده است آمده است٠” از دیدگاه صاحبنظران ایران شاخصهای سلامت اجتماعی عبارت است از: نبود فرد فقیر، خشونت، تبعیض جنسی، بیکاری و تبعیض قومی-نژادی-منطقهای؛ کنترل رشد جمعیت؛ برابری همگان در برابر قانون؛ رعایت پیمان حقوق بشر و سایر پیمانهای مرتبط با حقوق انسان؛ آموزش اجباری و رایگان تا پایان دوره راهنمایی؛ دسترسی همگان به خدمات سلامت؛ وجود امنیت و آزادی عقیده؛ احساس رضایت از زندگی؛ زیرپوشش بیمه بودن تمامی مردم؛ توزیع عادلانه درآمدها (حق افراد داده شود و همه برای کسب درآمد فرصت برابر داشته باشند)؛ مشروعیت حکومت نزد مردم؛ انتخاب حاکمان به شیوه مردمسالارانه و نظارت مردم بر آنها (رفیعی، سمیعی، امینی رازانی و اکبریان، 2010).
اساتید و پژوهشگران ایرانى که در حیطه روانشناسی و جامعه شناسى به موضوع بهداشت روانى و چالشهاى آن در ایران پرداختهاند، در یافتههاى پژوهشى خود به نکاتى توجه کردهاند که همگى آنها به عنوان نکات برجستهاى در زمینه بحران بهداشت روانى در ایران مورد توجه قرار گرفته است.
شیوع اعتیاد در ایران
دکتر نوربالا که با همراهى گروهى از همکاران خود و در طى ١٠ ماه به تدوین طرح جامع سلامت روان در ایران همت گمارده است، نتایج این طرح را در مجله روانپزشکی و روانشناسى بالینى در ایران به چاپ رساندهاند. دکتر نوربالا در این طرح به برخى واقعیتهاى روانى و اجتماعى ایران اشاره میکند ازجمله به روند شیوع اعتیاد در ایران.
دکتر نوربالا معتقد است: طی 20 سال گذشته از سال 1357 تـا 1377، بـه طـور متوسط میزان بروز سـوئمصـرف مـواد، سـالانه 8 درصـد رشـد داشته وبه بیان دیگر بهطور تقریبی هر 12 سـال دو برابـر شـده است. مقایسه این نرخ با نرخ رشد جمعیت، کـه طـی 20 سـال گذشته به طور متوسط 63/2 درصد بـوده اسـت، نشـانگـر سـه برابر بودن میزان رشد بروز سوئمصـرف مـواد نسـبت بـه نـرخ رشد جمعیت است. همچنین میـزان مصـرف تزریقـی مـواد در 10 سال گذشته 330 درصد رشد داشته اسـت، بـه بیـان دیگـر رشد متوسط 33 درصدی در هر سال (رحیمی مـوقر، محمـد و رزاقی، 2002)
اگر رشد ٣٣ درصدى میزان مصرف مواد ومیزان روند افزایش معتادین در طى سالهاى بعد از این تحقیق را به این آمار بیفزاییم، به اوج فاجعه اعتیاد بهعنوان یکى از پارامترهای سلامت روانى پى خواهیم برد.
بر اساس پژوهش کیفی بررسی مشکلات اجتماعی در اولویت ایران (مدنی، وامقی ورفیعی، 2007، به نقل از مدنی، 2008) از افراد صاحبنظر با کاربرد روش دلفی1 نشان داد 15 مشکل اعتیاد، بیکاری، خشونت، بیاعتمادی اجتماعی، فقر اقتصادی، فساد، تبعیض اجتماعی، بیعدالتی در برخورداری از قدرت، نزول ارزشها، افزایش میزان جرایم، سیاستهای اقتصادی، معضل ترافیک، مسائل آموزش و پرورش، رعایت نشدن حقوق شهروندی و نابرابری در اجرای قانون مورد اجماع صاحبنظران بوده است.
احساس شهروندى
همانگونه که در مقدمه این مقاله به آن اشاره شد احساس شهروند بودن وعدم تبعیض نسبت به شهروندان دیگر در یک جامعه میتواند از نشانههاى سلامت روانى در یک واحد سیاسى-جغرافیایی باشد.
در پزوهشى که توسط مژگان عظیمی هاشمى وعلى یوسفى در دانشگاه مشهد تحت عنوان احساس شهروندى در مراکز استانهاى ایران انجام شده است، شهروندى را حاصل رابطه دو سویه فرد و دولت میداند، از یکسو این رابطه وفادارى فرد به دولت یا سیستم حکومتى و از سوى دیگر الزام حکومت به حمایت از فرد است به سه جنبه از حقوق شهروندى میپردازند که عبارت است از برابرى مشارکتى، برابرى قانونى و هویت سیاسى.
در نتایج این پژوهش آمده است که: ‘از بین یافته ها دو نکته بیشتر قابل تامل است: نخست ضعف احساس شهروندى در ابعاد برابرى فرصتى، توزیعى و مشارکتى است، این در حالى است که عناصر سهگانه مذکور از مهمترین ذخایر مشروعیت مدنى حکومت محسوب میشوند و کسرى تدریجى این ذخایر میتواند حکومت را با چالش مشروعیت روبهرو سازد”. از دیگر شاخصهاى مورد توجه محققان ایرانی در حیطه بهداشت روانى میتوان به: ناپایداری در ساختارها، مدیریتها، ارزشها و تصمیمگیریها در ایران روند ازدواج و طلاق در ایران که با افزایش ٣٧ درصدى آمار طلاق و کاهش آمار ازدواج مواجه بوده است افزایش مصرف داروهاى روانگردان در ایران، علیالخصوص داروهاى ضد اضطراب و افسردگى افزایش آمار خودکشی به عنوان یکی از معضلات اجتماعی ایران بر اساس آمار رسمى ایران که در اختیار مرکز اطلاعاتى جمعییت جهان قرار گرفته است، نرخ خودکشی در سال ١٣٩٠ ٤.١ نفر در هر صد هزار نفر بوده است. بااین حال آمار منشر شده توسط سازمانهاى حقوق بشرى مبین رشد روزافزون خودکشى در میان همه اقشار جامعه و در گروههاى سنى متفاوت بوده است. بر اساس آمار منشر شده توسط معاون پزشکی و آزمایشگاهی سازمان پزشکی تهران، آقاى مسعود قادى پاشا در سال ١٣٩٨ ، تعداد را پنج هزار و ۱۴۳ نفر دست به خود کشى زدهاند؛ این رقم در مقایسه با سال ١٣۹۷، ۰.۸ درصد رشد داشته است.
سازمان حقوق بشرى هه نگاو در گزارشی از میزان خودکشی در ماه فروردین ١٤٠٠ مینویسد؛ ٢٤ شهروند کرد در شهرهاى مختلف کردستان به زندگی خود خاتمه داده اند.
طبق آمار سازمان پزشکی قانونی، استانهای کهگیلویه و بویراحمد، ایلام و کرمانشاه از نظر جمعیت بیشترین آمار خودکشی را داشتهاند و کمترین آن مربوط به خراسان رضوی، خراسان جنوبی و سیستانوبلوچستان بوده است. نکته قابل توجه اینکه بیشترین متوفیان ناشی از خودکشی بین ۳۰ تا ۳۹ سال وسپس ۱۸ تا ۲۴ سال داشتند
به استناد آمار رسمی از سوى سازمان ثبت احوال کشور؛ خودکشی، پنجمین دلیل مرگومیر نوجوانان و جوانان در کشور به حساب میآید. ۳.۸۹ درصد مرگ در این سن، به دلیل خودکشی است.
افزایش مهاجرت در داخل کشور از مناطق حاشیه به مرکز،
فرار مغزها به خارج که براساس گزارشهاى منتشر شده توسط صندوق بینالمللی پول در سال 2006 ایران در میان 91 کشور توسعهیافته و در حال توسعه، بالاترین نرخ فرار مغزها را به خود اختصاص داده است.
دکتر نوربالا در طرح پیشنهادى خود به مسولین جمهورى اسلامى ایران مینویسد:
1. اهمیت سلامت روانی و نیز سلامت اجتماعی در سامانه سلامت کشورها و نیز ایران تا حد زیادی نادیده گرفته شده است. بنابراین برای آینده سلامت روانی و اجتماعی جهان و نیز ایران احساس نگرانی میشود.
2. آمار اختلالهای روانی در ایران در مقایسه با سایر کشورها وضع خوبی ندارد.
3. جامعه ایرانی، جامعهای هیجانی، نگران، غمگین، حرمتشکن، غیرقابل پیشبینی و به تعبیر برخی بزرگان و مسئولان غیراخلاقی، قانونگریز و نظارتناپذیر است که همگی از عوامل خطر بروز اختلال روانی و بیماریهای روانتنی است.
وى در بخش دیگرى از این طرح اضافه میکند:
– اگر در بعد پیشگیری از بروز عوامل تنشزا، در سطح خانواده و اجتماع اقدامی اساسی و بنیادی صورت نگیرد، آیندهای ناخوشایند برای کشور پیشبینی میشود.
بودجه اختصاصى به امر بهداشت روانى در ایران و جهان
ردیفهاى بودجه در ایران در طى ٤١ سال گذشته هیچگاه به صورت مشخص مبلغى را براى پیشگیرى و درمان طیف وسیع بیماریهاى روحى و روانى اختصاص ندادهاند. در واقع بخشى از چالشهاى بهداشت روانى همین موضوع است که بودجههاى مربوط به امر بهداشت روانى به حیطههاى دیگرى اختصاص داده شده است.
سازمان بهداشت جهانى در مقالهاى منتشر شده در بولتن خود به این امر اشاره میکند که بیشتر کشورهاى در حال توسعه یا عقب نگه داشته شده مبلغى کمتر از یک درصد درآمد سالانه کشور را به این امر اختصاص میدهند. همین مقاله میافزاید کشورهاى پیشرفته در بیشتر مواقع تا ٥ درصد درآمد سالانه کشور را براى امر پیشگیرى و در کل درمان بیماریهاى روانى اختصاد دادهاند.
سازمان بهداشت جهانى میافزاید تا سال ٢٠٠٣ میلادى بین ٤٠ تا ٥٠ درصد کشورهای عضو ازجمله ایران فاقد یک برنامه مدون بهداشت روانى بودهاند. عدم وجود کادر درمانی متحصص، روانپزشک، روانشناس، رواندرمانگر، مددکار اجتماعى در کنار بیمارستانهاى روانى و کلینیکهاى روزانه از جمله مواردى است که در مقام مقایسه چند کشور مورد مطالعه سازمان بهداشت جهانى به آن اشاره شده است.
منابع:
درباره دی اس ام ۵ و توسعه/ سایت انجمن روانپزشکی آمریکا
بهداشت روانی جامعه ایران در مخاطره است/ سایت دویچه وله
۲۳/۶ درصد ایرانیها دچار اختلال روانی از جمله افسردگیاند/ سایت دویچه وله
خشونت خانگی علیه زنان مجرد و متاهل در جامعه ایران/ سایت آکادمیا
موسسه ای کی آر
سرگذشت الیزابت کوبلر-راس
ارزیابی ابزار سنجش سازمان جهانی بهداشت برای سیستمهای بهداشت روان با مقایسه سیاستهای بهداشت روان در چهار کشور/ سایت سازمان جهانی بهداشت
دادههای آمار بهداشت جهانی/ سایت سازمان بهداشت جهانی
سلامت روان جهانی/ سایت انجمن روانپزشکی آمریکا
سلامت روان جهانی: پنج بینش کلیدی حاصل دادهها / سایت دنیای ما در دادهها
هانس سلی (1907- 1982): بنیانگذار نظریه استرس/سایت مرکز ملی اطلاعات بیوتکنولوژی
اطلاعات بهداشت روان به زبان فارسی / سایت کالج سلطنتی روانپزشکی
سلامت روان / سایت دنیای ما در دادهها
سلامت روان: تقویت کردن پاسخ ما / سازمان جهانی بهداشت
سلامت روان: چه چیزی طبیعی است و چه چیز نیست؟ / سایت مایو کلینیک
اپیدمیولوژی اختلالات روانپزشکی در ایران در سال 2001
احساس شهروندی در مراکز استانهای ایران/ سایت مجله جامعه شناسی ایران
خودکشی دستکم 24 شهروند کرد در فروردین 1400/ سایت هه نگاو
نرخ رشد جمعیت به پایینترین رقم در تاریخ کشور رسید/سایت خبرگزاری مهر
سلامت روانی-اجتماعی و راهکردهای بهبود آن/ مجله
روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران
مشکلات سلامت روانی و بیماریها / انجمن ملی روانپزشکان ایران
چالشهای سلامت روان و پیامدهای ناگزیر آن / سایت روانپزشکان
چند کودک ایرانی در سال ۹۹ خودکشی کردند؟ / سایت ایمنا
برچسب ها
بهداشت روانى خط صلح دکتر آزاد مرادیان سلامت روان شماره 121 ماهنامه خط صلح