سلامت روان اقلیتهای دینی و مذهبی زیر سایه سنگین سرکوب مداوم / فرزاد صیفی کاران
«هر شخصی حق دارد از آزادی اندیشه، وجدان و دین بهرهمند شود. این حق مستلزم آزادی تغییر دین یا اعتقاد و همچنین آزادی اظهار دین یا اعتقاد، در قالب آموزش دینی، عبادتها و اجرای آیینها و مراسم دینی به تنهایی یا به صورت جمعی، به طور خصوصی یا عمومی است.»
ماده 18 اعلامیه جهانی حقوق بشر
ایران سرزمینی مملو از گوناگونیهاست. از تفاوتهای زبانی گرفته تا فرهنگ و ادیان و فرقههای مذهبی متنوع در آن وجود دارد. اگرچه تعداد انگشتشماری از ادیان در ایران به رسمیت شناخته شده، اما همواره نقض حقوق پیروان ادیان و مذاهب، حتی ادیان رسمی از جمله معضلات گریبانگیر جامعه به شکل گستردهای در چهل سال گذشته بوده است.
بر اساس اصل 12 قانون اساسی تنها دین رسمی در ایران اسلام و شیعه جعفری اثنی عشری است و این دین الیالابد غیر قابل تغییر است و مذاهب چهارگانه اهل سنت دارای احترام ذکر شدهاند. بر اساس اصل 13 قانون اساسی، مسیحیت، یهودیت و زرتشتیت اقلیتهای دینی شناخته شدهاند که برابر با قانون اجازه انجام امور و مراسم دینی خود را دارند. مسیحیت و یهودیت از جمله ادیان ابراهیمی و سرچمشه اسلام به شمار میروند و زرتشتی هم دین باستانی ایرانیان است، لذا ناگزیر بعد از انقلاب نیز به عنوان ادیان به رسمیت شناخته شده در کنار اسلام پذیرفته شدند. این ادیان رسمی بر طبق قانون اساسی از حقوق مدنی و سیاسی در نظام جمهوری اسلامی ایران برخوردار هستند، اما در عمل دستکم به جز پیروان اسلام/شیعی، مابقی موارد به شکل فراگیر نقض حقوق در قبال آنها صورت میگیرد. اما علاوه بر این چهار دین رسمی، ادیان و مذاهب دیگری همچون بهائیت، بابیت، مندایی (صبی)، یارسان، ایزدی، سیک، شیطانپرستی و رائلیان در ایران وجود دارند که هیچکدام به رسمیت شناخته نمیشوند و از هرگونه حقوق شهروندی و قانونی محروم هستند.
اقلیت بهایی در ایران، از جمله اقلیتهای دینی است که بیشترین نقض حقوق و سرکوب در قبال آنها هم از سوی حکومت و هم از سوی جامعه صورت میگیرد. بهائیان از همان آغازین روزهای انقلاب اسلامی جزو اولین گروههایی بودند که مورد شدیدترین سرکوبها قرار گرفتند. بهائیت نهتنها در ایران به رسمیت شناخته نمیشود، بلکه آنها از انجام مراسمهای دینی و عبادی، حقوق شهروندی، حق تحصیل و استخدام در مراکز و ادارات دولتی محروم هستند. طی چهار دهه گذشته بسیاری از اعضای جامعه بهائی در ایران اعدام شدهاند، تعدادی توسط حکومت شامل ناپدیدسازی قهری شدند و همچنان بسیاری از بهائیان به دلایل مختلف بازداشت و به اتهاماتی همچون عامل کشورهای متخاصم، کفر، اقدام علیه امنیت ملی یا به احکام سنگین زندان میشوند و در موراد متعددی املاک و مستغلات آنها توسط حکومت مصادره می شود.
علاوه بر ریشههای تاریخی تقابل اسلام با دیانت بهائی، جمهوری اسلامی به تداوم هرچه بیشتر این تقابل و انکار و حذف بهائیان به شکلی کاملا سیستماتیک دامن زده است.
رهبران جمهوری اسلامی، از جمله آیتالله خمینی و رهبر فعلی، علی خامنهای، مواضع تندی علیه بهائیان اتخاذ کردهاند که همین دست نیروهای امنیتی و دستگاه قضایی را برای سرکوب بهائیان باز گذاشته است. در جلد سوم کتاب صحیفه امام صفحه 237 خمینی، بهائیان را اینگونه توصیف میکند:
«این طایفه ضاله، کافر و نجس هستند و ازدواج با آنها مجاز نیست و به حمام مسلمین نباید وارد شوند.»
علی خامنهای نیز نظر مشابهی نسبت به بهائیان دارد و آنها را «نجس» و «گمراه» میخواند. در بخش استفتائهای وبسایت رهبر جمهوری اسلامی، نظرات او درباره بهائیان چنین بیان شده است:
«همه پیروان فرقه گمراه بهائیت محکوم به نجاست هستند و در صورت تماس آنها با چیزى، مراعات مسائل طهارت در رابطه با آنها، نسبت به اموری که مشروط به طهارت است، واجب است. ولی رفتار مدیران و معلمان و مربیان با دانشآموزان بهایی باید بر اساس مقررات قانونی و اخلاق اسلامی باشد. همه مومنین باید با حیلهها و مفاسد فرقه گمراه بهائیت مقابله نموده و از انحراف و پیوستن دیگران به آن جلوگیری کنند.»
با در کنار هم قرار دادن به رسمیت نشناختن دیانت بهائی در قوانین ایران و همچنین نفرتپراکنیهای راهبران جمهوری اسلامی علیه پیروان آئین بهائی، میتوان به راحتی متصور شد که شهروندان بهائی در جامعه از ابتداییترین حقوق خود بهرهمند نیستند و به عنوان یک اقلیت تماما تحت ستم و در معرض خشونت از سوی جامعه عمدتا مسلمان و نهادهای حکومتی علیالخصوص نهادهای امنیتی و قضایی قرار دارند.
علاوه بر بهائیان، پیروان آیین یارسان، مندائیان، بابیان، سیکها، ایزدهای و رائلیان سرنوشتی مشابهی دارند. به رسمیت نشناختن این ادیان و آیینها باعث شده تا بسیاری از آنها مانند پیروان آیین یاری و مندائیان این خلائ قانونی را با معرفی خود به عنوان پیروان ادیان رسمی پر کنند و از این طریق بتوانند ابتداییترین حقوق خود را به دست بیاورند. در حقیقت آنها ناگزیر هستند هویت دینی/مذهبی خویش را انکار/پنهان و با هویتی جعلی برای برای به دست آوردن حداقلها در جامعه به زندگی بپردازند.
در سالهای گذشته بسیاری از پیروان این آیینها بارها بازداشت شدهاند و صرفا به واسطه اعتقاد به آیینی غیر از اسلام احکام زندان، تبعید، و مصادره اموال علیه آنها صادر شده است. در موارد متعددی اماکن مذهبی و مقدس آنها تخریب یا به زور بسته شده است. به همین جهت بسیاری از پیروان این ادیان و آیینها به اجرای مراسم و فرایض دینی خود به صورت مخفی روی آوردهاند.
پیروان اهل تسنن در ایران دومین گروه مذهبی بعد از اهل تشییع هستند، اگرچه آنها مشکلات کمیتری نسبت به دیگر اقلیتهای دینی و مذهبی دارند، اما در خارج از شهرهای سنینشین از جمله تهران به عنوان پایتخت از داشتن مسجد برای انجام امور مذهبی بیبهره هستند. طی چهار دهه گذشته بسیاری از شهروندان سنی و علمای اهل سنت به دلایل مختلف عقیدتی-سیاسی بازداشت، زندانی و حتی اعدام شدهاند، علیالخصوص در استانهای سیستان و بلوچستان، کردستان و کرمانشاه.
اقلیت دینی مسیحی، کلیمی و زرتشتی اجازه انجام مراسم و امور دینی خود را دارند و به صورت محدود برخی از عبادتگاههای آنها همچنان باز است، اما به شدت تحت کنترل هستند، اجازه و امکان بهرهمندی از بسیاری از حقوق شهروندی و سیاسی را ندارند. حتی امکان معرفی و تبلیغ دیانت خود را ندارند. افرادی که تغییر مذهب داده و به عنوان نوکشین به یکی از این سه دین قانونی در ایران گرایش پیدا کنند، هم از لحاظ شرعی و هم قانونی مرتد (کسی که از دین خارج شده) شناخته شده با احکان سنگین زندان، شلاق و در مورادی اعدام روبهرو خواهند شد.
دراویش گنابادی که از سلسله صوفیه نعمتاللهی و مسلمان شیعه هستند، از جمله دیگر اقلیتهای مذهبی در ایران به شمار میآیند که در سالهای تحت شدیدترین سرکوبها قرار گرفتهاند. سال 1396 در جریان واقعه گلستان هفتم صدها درویش که برای ممانعت از بازداشت قطب دراویش گنابادی نورعلی تابنده مقابل منزل او چندین روز تجمع مسالمتآمیز کرده بودند، با یورش نیروهای امنیتی به خشونت کشیده و بسیاری از آنها بازداشت و زندانی شدند. در جریان اعتراضهای گلستان هفتم دستکم 180 زن و مرد درویش گنابادی زخمی شدند. تعدادی از آنها همچنان در زندان به سر میبرند. محمد ثلاث که در اعتراضهای سال 96 بازداشت شده بود، با حکم دادگاه اعدام شد.
در سالهای گذشته تعداد زیادی از شهروندان اهل تسنن، بهائی، مسیحی و پیروان دیگر ادیان در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی به دلایل و اتهامهای مختلف اعدام شدهاند. در حال حاضر زندانیان عقیدتی زیادی نیز که پیروان این ادیان و مذاهب هستند در زندانهای سراسر ایران به سر میبرند.
آنچه که واضح و مبرهن است، سرکوب، به رسمیت نشناختن، بازداشت و صدور احکام سنگین علیه اقلیتهای دینی در ایران، آنها را به گروههای آسیبپذیر در جامعه تبدیل کرده است. ازجمله مخربترین پیامدهای این برخوردها با اقلیتهای دینی و مذهبی موجب قطع احساس تعلق آنها با جامعه و هرچه بیشتر منزوی شدن و بستهتر شدن این گروههای تحت ستم خواهد شد.
تبعیض و محروم کردن اقلیتهای دینی غیرمسلمان از حقوق قانونی، شهروندی، اجتماعی و انسانیشان آنها را به ناشهرواندانی تبدیل میکند که در جامعه احساس امنیت و آرامش را از آنها سلب میکند. یکی از بارزترین نمودهای این ستم علیه اقلیتهای دینی و مذهبی، وادار کردن آنها به انجام مراسمها و فرائض دینیشان به صورت مخفی و زیرزمینی در ایران است. برای مثال نوکیشان مسیحی از هراس زندان و مواجهه با صدور احکام سنگین، نه تنها تغییر دادن دین خود را مخفی/انکار میکنند، بلکه برای انجام امورات مذهبی به کلیساهای خانگی پناه بردهاند.
بهائیان ایران که از حق تحصیل برخوردار نیستند، ناچارند برای تحصیل به مدارس مخفی یا آموزشهای خصوصی روی بیاورند. یکی از شدیدترین سرکوبهای علیه بهائیان در 10 سال گذشته، پرونده «بهائیان گلستان» در دولت حسن روحانی اتفاق افتاد، رئیس جمهوری که یکی از وعدههای انتخاباتیاش از بین بردن سرکوب اقلیتهای دینی برد. در جریان این پرونده 22 بهائی که در استان گلستان بازداشت شده بودند، مجموعا به 237 سال زندان محکوم شدند. این تنها یکی از بزرگترین بازداشتهای دستهجمعی بهائیان بود، بلکه آنها به شدت در بازجوییها مورد شکنجه قرار گرفته بودند.
جامعه سالم و روان جمعی سلامت تنها زمانی تحقق پیدا خواهد کرد که همه اقشار آن جامعه از اقلیتهای دینی و مذهبی گرفته تا جنسی و جنسیتی، اتنیکی، زبانی و غیره، همگی از تساوی حقوق برخوردار باشند.
برچسب ها
خط صلح سلامت روان شماره 121 فرزاد صیفی کاران ماهنامه خط صلح