احساس امنيت اجتماعی و ارتباط آن با سلامت روان/مجید زارعی
امروزه با توجه به پیشرفتهای تکنولوژی قرن حاضر و تاثیرات بر نحوه زندگی انسان، مساله سلامت در تمام ابعاد آن شامل سلامت جسمی، روانی، معنوی و اجتماعی اهمیت خاصی یافته است. امروزه سلامت اجتماعی به عنوان یکی از ابعاد سلامت در کنار سلامت جسمی، روانی و معنوی، نقش و اهمیت گستردهای یافته است. به گونهای که دیگر سلامتی فقط عاریبودن از بیماریهای جسمی و روانی نیست، بلکه چگونگی عملکرد انسان در روابط اجتماعی و چگونگی تفکر وی از اجتماع نیز به عنوان معیارهای ارزیابی سلامت فرد در سطح کلان جامعه به شمار میرود.
اگر چه WHO از سال 1946 میلادی برای سلامت تعریف سهبعدی زیستی، روانی و اجتماعی را بیان کرده است، اما در بیشتر کشورها دو بعد روانی و اجتماعی سلامت تا حد زیادی به وسیله متولیان سامانه سلامت و حاکمان کشورها نادیده گرفته شده، که البته کشور ما نیز از این قاعده مستثنی نبوده است.
امنیت (security) نیز در لغت به معنای نداشتن و یا کمبودن دلهره و دغدغه است، بنابراین معنای لغوی آن، رهایی از تشویش، اضطراب، ترس یا احساس آرامش و اطمینان خاطر است. در دیدگاه سنتی، امنیت صرفا به معنای حصول شرایط فردی، گروهی و اجتماعی است که عاری از خشونت و پرخاشگری باشد. در دیدگاه مدرن و نوین، امنیت هم ایمنی ناشی از فقدان خشونت را دربر میگیرد و هم مبتنی بر شرایطی است که انسان به لحاظ شغلی، خانوادگی، فکری و عقیدتی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مانند آن نیز در آسودگی یا در رفاه و آسایش باشد.
سلامت مفهومی است که در فرهنگ تمام جوامع وجود دارد و اساسیترین جز رفاه هر جامعه محسوب می شود. همه ما میدانیم که در حالت عامیانه سلامت را به معنی نبود بیماری و علائم آن تعریف میکنند. در حالی که تعریف سازمان بهداشت جهانی با تعریفی که عامه از سلامت در نظر دارند متفاوت است. سازمان بهداشت جهانی در تعریف خود سلامت را به عنوان حالتی از رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی، صرفا تعریف میکند نه فقدان بیماری. چراکه سلامت بخشی از سرمایه انسانی هر جامعه است و یکی از شاخصهای اصلی رفاه برای مقایسه جوامع امروزی است و علاوه بر این که متاثر از عوامل پزشکی است، به عوامل اجتماعی بیشتر وابسته است. سلامتی تحت تاثیر عوامل و شرایط اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جامعه است.
سلامت اجتماعی اثرات ویژه و مهمی بر جامعه دارد، یکی از این تاثیرات که به واسطه سلامت اجتماعی در جامعه به وجود میآید و در مطالعات انجام شده در ایران کمتر به آن توجه شده است، احساس امنیت روانی ـ اجتماعی است. چرا که امنیت نیازی اساسی و همگانی است که با داشتن ابعاد اجتماعی و فرهنگی اهمیت و ضرورتی انکار ناپذیر در زندگی اجتماعی خواهد داشت.
هر فرد در زندگی خود بعد از رفع نیازهای زیستی، نیاز به وجود امنیت دارد. مساله مهمتر از امنیت، مساله احساس امنیت است، زیرا امکان دارد، امنیت از تمام جنبه های مورد نظر آن در جامعه حاکم باشد ولی افراد در آن جامعه احساس امنیت نکنند. از طرف دیگر احساس امنیت یکی از حقوق اساسی هر فرد در جامعه است زیرا که احساس امنیت و آرامش در یک جامعه زیربنایی برای تامین سایر نیازها بوده است و درصورتی که احساس امنیت در بین افراد نباشد، افراد نمی توانند در جامعهی خود فعالیت، مشارکت، یا همکاری با یکدیگر داشته باشند و مهمتر از همه، افراد نمیتوانند اهداف خود را با آرامش خاطر در زندگی دنبال کنند. به همین دلیل وجود احساس امنیت اجتماعی و روانی از موارد ضروری است که در یک جامعه باید وجود داشته باشد.
همانطور که اشاره شد، سلامت در معنی عام، مستلزم نبود نشانههای اختلال در کارکردهای بدن است و این امر همواره مورد توجه بوده است. در برابر وجهی از سلامت که کمتر مورد توجه قرار گرفته مربوط به ابعاد اجتماعی و روانی است. افراد در جریان زندگی روزمره خود به صورت مداوم با وضعیتها و مسائل گوناگونی مواجه میشوند که در وضعیت سلامت اجتماعی آنها تاثیرگذار است. کمیت و کیفیت درگیر شدن و تعامل فرد با اجتماع به منظور ارتقای رفاه آحاد جامعه یکی از تعاریف سلامت اجتماعی است و نتیجه نهایی این تعامل ارتقای سرمایه اجتماعی، کاهش فقر و بیعدالتی است که نقطه مقابل آن افزایش آسیبهای اجتماعی است.
کشورهای مختلف با توجه به شرایط خاص خود شاخصهای متعددی برای سلامت اجتماعی در نظر گرفتهاند. براساس استانداردهای جهانی میتوان گفت: جامعه سالم، جامعهای است که در آن فقر و خشونت نباشد یا کم و کنترل شده باشد، رشد جمعیت متعادل باشد، بیکاری وجود نداشته باشد، تبعیض قومی و نژادی و منطقهای وجود نداشته باشد، حکومت نزد مردم مشروعیت داشته باشد، تبعیض جنسیتی وجود نداشته باشد، قانون همه را در اجرا و حمایت برابر بداند، پیمان حقوق بشر برای تمام انسانها رعایت شود، شهروندان از زندگی خود احساس رضایت داشته باشند، همه مردم تحت پوشش بیمه باشند، آموزش تاپایان دوره راهنمایی و دبیرستان اجباری و رایگان باشد، همگان به خدمات سلامت جسم و روان دسترسی داشته باشند، امنیت و آزادی عقیده وجود داشته باشد، توزیع درآمدها عادلانه باشد، حاکمان به شیوه مردمسالارانه انتخاب شوند و پس از انتخاب نیز تحت نظارت مردمسالارانه باشند.
درواقع سلامت اجتماعی نوعی بهداشت روانی، فردی و جمعی است که در صورت تحقق آن شهروندان دارای انگیزه و روحیه شاد بوده و در نتیجه آن جامعه شاداب و سالم خواهد بود. اهمیت سلامت اجتماعی در حدی است که اشخاص برخوردار از سلامت اجتماعی، با موفقیت بیشتری میتوانند با مشکلات ناشی از ایفای نقشهای اصلی اجتماعی کنار بیایند. فقدان سلامت اجتماعی نیز حاصل عدم جذب افراد در چارچوبهای اجتماعی و در نتیجه عدم جامعهپذیری صحیح آنها است. بنابراین سلامت اجتماعی عامل مهمی در کنترل آسیبها و مسائل اجتماعی و حفظ نظم اجتماعی و در نهایت تامین امنیت اجتماعی است.
در کل هرچه شرایط به گونهای باشد که افراد بتوانند احساس امنیت بالاتری داشته باشند، سطح مدارا و تحمل اجتماعی آنها بالا میرود و شرایط بسیار مناسبتری برای افزایش میزان انسجام، همبستگی، انطباق، مشارکت و شکوفایی اجتماعی و در یک کلام سلامت اجتماعی ایجاد میشود.
چون مدتهاست که مجموعهای از چالشها و مشکلات نبض «امنیت روان» در اجتماع ما را هدف قرار داده است. در چنین شرایطی پرسش از اینکه «تهدید امنیت روان» تا چه حد میتواند سرمایه اجتماعی را در معرض خطر قرار دهد، قوت میگیرد. چرا که چالشها، کمبودها و ناکامیها میتوانند سلامت روان هر عضوی از جامعه را به خطر بیاندازند و این سلامت روان آسیبدیده سرمایه اجتماعی و نهایتا امنیت روانی و اجتماعی یک کشور را با مشکلات اساسی روبه رو میسازد.
کوتاه سخن اگر بخواهیم خودمان را براساس سلسله نیازهای پنجگانه هرم آبراهام مازلو (پدر روانشناسی انسانگرا) مانند موارد زیر را بررسی کنیم:
1ـ نیازهای فیزیولوژیک (هوا، غذا،آب، مسکن، نیازهای جنسی و خواب)
2ـ نیازهای امنیت (حفاظت، امنیت، ثبات در قانون و شغل و نداشتن ترس از عوامل اجتماعی و محیطی)
3ـ نیازهای تعلق (عشق، دوستی، پذیرش از جانب دیگران)
4ـ نیازهای احترام (پرستیژ، موقعیت اجتماعی، دستاوردها)
5 ـ خودشکوفایی و تعالی (خودکامیابی، رشد تجارب شخصی و اجتماعی).
به این نتیجه خواهیم رسید که ما در قعر هرم سلسلهمراتب نیازهای مازلو، در حال حفاری کف هرم هستیم. در تلاش برای سیر کردن شکم (با توجه به قیمت محصولات غذایی)، پیدا کردن سرپناه (با توجه به قیمتهای رهن و اجاره) و تامین نیازهای مربوط به امنیت (با توجه به تهدیدات استرسزایی که هر روز روی سر مردم آوار میشود). چرا که اجتماع ما با نیازهای کف هرم دستوپنجه نرم میکند و از نبود امنیت روانی روزمرهاش رنج میبرد. چرا که آبراهام مازلو به این نتیجه رسید که انسان طبق هرم مازلو شروع به رفع نیازهایش میکند و تا زمانی که نیازهای کف هرم برطرف نشده باشد، اقدام برای رفع نیازهای سطوح بالاتر نمیکند.
مثلا پدر و مادر نیاز به سرپناه و رفع گرسنگی و پوشاک کودک را برطرف میکنند. کودک حالا میتواند به مدرسه برود و درس بخواند (بدون اینکه به فکر رفع این نیازها باشد). در همین حین کودکان کار را میبینید که در سن مدرسه در خیابانها مشغول کار کردن هستند. با خود فکر میکنید آنها نمیخواهند به مدرسه بروند و علم و دانش یاد بگیرند؟ مازلو در پاسخ به این سوال به شما میگویدکه آنها میخواهند این نیازها را رفع کنند، اما نیازهای ابتداییتر جلوی آنها را گرفته است. مازلو عقیده دارد نیازهای زیستی، اصلیترین و پیشنیاز سایر نیازهاست. به این معنا که در انسانی که همهچیزش را در زندگی به طور کامل از دست داده، بیشترین احتمال این است که این شخص به دنبال ارضای نیازهای زیستی خود برود نه چیز دیگری. هوش، حافظه، عادات، همگی اکنون ابزاری برای ارضای گرسنگی هستند. تواناییهایی که برای این منظور بیفایدهاند، خاموش میشوند و یا به حاشیه رانده میشوند. انگیزه سرودن اشعار، تمایل به داشتن خودرو، علاقه به تاریخ جهان و هستی، تمایل به یک جفت کفش جدید، همگی در این حالت افراطی، به دست فراموشی سپرده میشوند یا اولویت کمتری دارند. انسانی که شدیدا و بهطرز خطرناکی در معرض گرسنگی است، علایق دیگری جز غذا ندارد. او خواب غذا میبیند، فقط غذا را به یاد میآورد، فقط به غذا فکر میکند، فقط غذا را میفهمد، و فقط غذا میخواهد. آزادی، عشق، احساس تعلق به جامعه و فلسفه، همگی به عنوان آشغالهایی به کار سیر کردن شکم نمیآیند، به حاشیه میروند. چنین شخصی تنها برای نان زنده است و با توجه به همین مساله شاهد نابودی امنیت جسمی و روان فرد خواهیم بود.
بنابراین زمانی که نیازهای زیستی بهطور نسبی ارضا شوند، آنوقت است که دسته تازهای از نیازها که آنها را نیازهای مربوط به امنیت دستهبندی میکنیم پدیدار میشوند. این نیازها شامل امنیت، پایداری، تعلق، حفاظت، آزادی از ترس، اضطراب و هرجومرج، نیاز به ساختارمندی، نظم، قانون و حد و حدود، داشتن محافظ قدرتمند و … میشود. بر این اساس میتوان گفت که آدمیان یک اجتماع تا چه میزان از امنیت جسمی، اجتماعی و امنیت روانی برخوردارند و تا چه اندازه میتوان به حال و آینده مردمان یک سرزمین امید داشت.
راهبردها و راهکارهایی ذیر میتواند امید روشنی برای اصلاح سلامت روانی-اجتماعی اجتماع باشد:
لازم است وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی کشور
1 – عوامل اجتماعی تاثیرگذار بر سلامت را شناسایی، تعیین محدوده و با موازین بومی و فرهنگی درجهبندی کند.
2 – تاثیرات جسمی-روانی و حتی اقتصادی عوامل اجتماعی را بر جامعه بررسی کند.
3 – فراز و فرود و سیر عوامل اجتماعی و تاثیر آنها را بهطور مداوم بررسی کند.
4 – سهم دستگاهها، نهادها و اشخاص (تقنینی، اجرایی، قضایی، انتظامی، خصوصی و…) برهمزننده سلامت اجتماعی را تعیین و به آنها و جامعه اطلاعرسانی کند.
5 – با فرهنگسازی دستگاهها، نهادها و اشخاص برهمزننده سلامت اجتماعی را از تداوم کار باز دارد.
به بیان دیگر وزارت بهداشت به همان صورت که به آلودگیهای زیستی، میکروبی، صوتی و … حساسیت نشان داده و اقدامات به-جا و لازم انجام میدهد، ضرورت دارد نسبت به تنشهای روانی-اجتماعی و ناهنجاریهای ارتباطی نیز حساس و چارهجو باشد. بنابراین لازم است که وزارت بهداشت برای رسیدن به جامعهای آرام و بهدور از تنش، برخوردار از تعادل هیجانی، سرشار از سرور و شادی و پرهیز از غم و خشم افراطی و مراعاتکننده جنبههای ارتباطی آحاد افراد بر مبنای اخلاق انسانی و اخلاقی؛ مشوق و هدایتگر سیاستگذاران، قانونگزاران، متولیان اجرایی، قضایی، نظامی، انتظامی، امنیتی باشد.
برچسب ها
امنيت اجتماعی توازن معیشتی خط صلح سلامت روان شماره 119 عدالت عدالت اجتماعی ماهنامه خط صلح مجید زارعی