اخرین به روز رسانی:

آوریل ۲۱, ۲۰۲۵

ارزش زندگی در تفریح دیروز ایرانیان/مرتضی هامونیان

روزهای گرم کرونایی و نشستن در خانه. نه می‌شود بیرون رفت و نه از زور گرما و تعطیلی تابستان در خانه ماند. شاید بشود پشت پنجره رفت. فکر کرد. به دور دست‌ها خیره شد و اندیشید. روزگاران و تاریخ را ورق زد و فکر کرد که مردم این مرز و بوم در صدها سال و هزاران سال پیش، این زمان‌ها را چطور سپری می‌کردند؟ کار همیشه هست. درس خواندن همیشه هست. اما آدمی اوقاتی را می‌خواهد که نفسی بکشد. شادی کند و زمانی را بگذراند. تجدید قوا کند برای روزها و ماه‌های پیش رو. تابستان دستکم باید یکی از زمان‌های تجدید نیرو باشد. میان دو دوره‌ای که پُرند از کار و تحصیل و دویدن به دنبال زندگی.
تفریح و سرگرمی و گذراندن اوقات فراغت از همان روزهای آغازین حیات بشر بر روی این کره خاکی، بخشی از زندگی او بوده است. تمدن‌ها و فرهنگ‌ها در هر گوشه از زمین، ناظر به فرهنگ و ساختار اقتصادی آن برای خود تفریحاتی می‌ساختند و ناظر به همان وضعیت اقتصادی هم از همان دوران این تفریحات می‌توانست خصلتی طبقاتی پیدا کند. اما تفریحاتی هم بود که عام بود و برای همه. یونانیان المپیک را بنا کردند. رومیان به دنبال آمادگی رزمی بودند و گلادیاتورها را به میدان آوردند. گلادیاتورها یا با هم می‌جنگیدند و یا با حیوانات وحشی و درنده. و گاه آن که پیروز می‌شد، به حکم امپراطور آزاد می‌شد و گاه هم موقعیتی می‌یافت و مرتبتی. قرار بود این نوع گذراندن اوقات فراغت برای هرکس هم تجدید نیرو باشد و هم به بیشتر فرهیخته شدن او بیانجامد. چیزی را در او تقویت کند و به او چیزی بیافزاید. بماند که با ورود به عصر مدرن، دوران حاکمیت جعبه‌ی جادویی، گاه گذراندن اوقات فراغت به جایی می‌رسد که روبروی تلویزیون لَم بدهی و با مقادیری پاپ کورن و انواع تنقلات عموما غیرسالم، هرچه پخش می‌شود ببینی و آخرش هم همان جا، بر روی کاناپه یا دراز کش بر روی زمین به خواب بروی تا صبح و آغاز دوباره کار و زندگی!
ارسطو، فیلسوف بزرگ یونانی می‌گفت که ما کار می‌کنیم تا اوقات فراغت داشته باشیم و می‌جنگیم تا زمانی را در صلح زندگی کنیم. در یونان باستان اما کار بیشتر از آنِ بردگان و فرودستان بود و تفریح و لذت بردن از زندگی خاص فرادستان و سناتورها و نظامیان و صاحبان مکنت و زور. در ایران باستان هم «اوقات فراغت و تفریح شرط اولیه و لازمه‌ی زندگی سعادت‌مند» (1) بود. امروز و در زندگی ماشینی ما که هرچه می‌دوی کمتر می‌رسی، اگر بگویی کار می‌کنم تا اوقات فراغت و تفریح بیشتری داشته باشم، جوری نگاهت می‌کنند که انگار با مجنونی روبرو شده‌اند! اما «ایرانیان باستان عقیده داشتند زندگی انسان از دو بخش تشکیل شده است: بخش اول که همراه با رنج و مشقت است، کار نام دارد و بخش دوم اوقات فراغت است که در آن انسان به فعالیت‌هایی مطابق با امیال و خواست‌های خود می‌پردازد.» (1) این مدل تفکر روش سالم زندگی کردن آنها بود. انسان تنها جسمش نیست. روانش هم باید در شرایط مطلوبی زندگی کند. وگرنه تنها جسمی که می‌خورد و می‌آشامد، کفایت حیات انسانی را نمی‌کند.
می‌دانیم که دستکم این نوع زندگی در میان ایرانیان پیش از اسلام وجود داشته. در عصر هخامنشیان، بالاخص در دوران داریوش اول. کشاورزان و صنعتگران از این امکان برخوردار بوده‌اند. زنان باردار نیز از تمام حقوق و مزایا در دوران بارداری و پس از آن برخوردار بوده و مرخصی داشته‌اند! اشکانیان تحت تاثیر یونیانیان هم به احتمال بسیار زیاد از این قوانین پیروی می‌کردند.
بخشی از این وقت گذرانی اوقات فراغتی هم با فنون رزمی گره خورده بود. در آن چه که بتوان آنها را مدرسه نامید، فنون جنگی را فرا می‌گرفتند که ورزشی بود برای اوقات تفریح و سرگرمی. شکار و مهارت در آن هم برای وقت گذرانی بود، هم تهیه گوشتی برای خوراک و به رخ کشیدن مهارت. شنا و اسب‌سواری هم همین وضعیت را داشت. هم درس بود، هم تفریح و سرگرمی برای زمان‌هایی که بخواهند لذتی ببرند و رقابتی بکنند و ذهنی را آسوده کنند. هر سه اینها هم ابزارهایی بود برای نجات در مواقع خطر. در واقع پیوند میان زندگی عادی و آموزش در آن و اوقات فراغت و تفریحات در آن دوران دیده می‌شود. پیوستگی زندگی ماقبل مدرن و مرتبط بودن همه امور با یکدیگر در آن.
اما در این میان نکته‌ای برجاست. در ایران پژوهش‌های تاریخی بیشتر ناظر به تاریخ سیاسی است.(2) آمدن و رفتن حکومت‌ها بیش از سبک زندگی آنها و چگونگی گذران امورشان مسئله تاریخ‌نگاران بوده است. البته یک دلیلش را می‌توان در سیطره‌ی قدرت بر تاریخ‌نگاری ذکر کرد. آن که صاحب زور و زر است، تاریخ را می‌نگارد. حتی گفته‌اند که تاریخ را فاتحان می‌نویسند!
اما این تاریخ‌نگاری مثلا در خصوص عصر صفویه و قاجاریه به این سو، مواردی را در خصوص چگونگی گذراندن اوقات فراغت مردمان این سرزمین ذکر کرده است. بماند که این ذکر را شاید بتوان بیشتر مدیون سیاحان و بازرگانان غربی در ایران دانست. این که صفویه را می‌توان آغاز عصر جدید تفریح مردمان ایران دانست، دلیل تاریخی دارد. عصر صفوی، عصری پس از ایلغار مغول و تاتار است. دورانی که مردم ایران پس از سال‌ها درگیر جنگ بودن، این بار با حکومتی مستقر روبرو می‌شوند و ثبات سیاسی و اقتصادی را تجربه می‌کنند. اصفهان پایتخت صفوی هم پر است از جنب و جوش و خروش و زندگی پر نشاط مردمان. شهری که در روزهای خاص آن «علاوه‌ بر آذین‌بندی و چراغانی معابر یکی از مهم‌ترین تفریحات، اجرای نمایش‌هایی بوده است که در میادین بزرگ شهرها صورت می‌‌گرفت.» (3) مهمترین این نمایش‌ها هم «چوگان‌بازی، تیراندازی، زوبین‌افکنی، قپق‌اندازی، شمشیربازی، نمایش انتخاب شاطر، تردستی و نمایش جنگ با حیوانات درنده، بندبازی، کشتی و …» بوده است. عصری است که هر شهری برای خودش گروهی کشتی‌گیر دارد. زورخانه‌ها زیر نظر اساتید و اهل فن است و دوران کشتی پهلوانی است.
ایرانیان عصر صفوی تنها اهل ورزش و نمایش نبودند. اهل لذت هم بودند. آواز می‌خوانند و ترانه. عموما شاهنامه‌خوانی در این عصر رایج بوده است که از صبح تا شام ادامه داشته. و در این شب‌نشینی‌ها، توتون و تنباکو مصرف می‌شده و قلیان‌ها چاق می‌شده برای لذت بردن. ژان باتیست تاورنیه سیاح فرانسوی که ایران عصر صفوی را دیده می‌گوید که «میهمانی ایرانیان بدین‌گونه است. میهمانان از صبح در خانه‌ای که به آن دعوت شده‌اند گرد می‌آیند و در طول روز به کاری جز قهوه خوردن و قصه گفتن نمی‌پردازند.»(3)
خانواده‌ها دور هم می‌نشستند و قصه می‌گفتند. بزرگترها کوچکترها را جمع می‌کردند و برایشان داستان می‌گفتند. داستان‌هایی که بخشی از فرهنگ فولکلور ایران بوده و هست. از افسانه‌ی شاه پریان تا جن و پری و قصه هزار و یکشب. از قصه حسین کرد شبستری تا «قصه آزاد کردن مردی که چوبش می‌زدند، قصه سنگ صبور، قصه ماه پیشونی و قصه خاله سوسکه و …»(3)
نکته جالب اینجاست که کفتر بازی یا درست‌ترش، کبوتر بازی به همان دوران بر می‌گردد. به قول ژان شاردن، سیاح و بازرگان فرانسوی، جوانان «کبوتران وحشی را صید می‌کردند و اهلی می‌ساختند.» همچنین بخش زیادی از وقت جوانان به «تخم مرغ بازی، پیچاز، قاب بازی، گنجفه، جنگ حیوانات و پرندگان شکاری، شعبده بازی، گرگ بازی، بندبازی، خیمه شب‌بازی، نمایش‌ها و معرکه‌گیری‌ها» می‌گذشت.(3)
بگذارید برای نمونه این «گرگ بازی» را شرح دهم. البته قطعا با استانداردهای امروز در خصوص حمایت از حقوق حیوانات، بازی درستی نبوده است. کما این که با همین استانداردها، رها کردن حیوانات وحشی و درگیر کردن آن با گلادیاتورهای عصر روم باستان هم کار درستی نبوده است. خلاصه باید مراقب بود که تاریخ و سیر تکامل ارزش‌ها را از اول به آخر خواند نه بالعکس! خلاصه برگردیم به این «گرگ بازی». «از سرگرمی‌های رایج در عصر صفویه تجمع انبوهی از مردم در میدان شاه بود که در آن‌جا فراشان گرگ بزرگی را به زنجیر بسته بودند و می‌آوردند و در بین مردم رها می‌کردند. نقش جمعیت در این بازی آن بود که چون گرگ را می‌دیدند غوغایی به راه می‌انداختند تا گرگ خشمگین شود و به سوی آنها هجوم برد و سپس جا را خالی می‌کردند و این بازی از نو تکرار می‌شد و حرکات عجیب و غریب مردم که فریاد می‌زدند و گرگ را به طرف خود می‌کشاندند و گاه زوزه‌کنان سر در عقب گرگ می‌گذاشتند، باعث سرگرمی و تفریح می‌شد.»(4)
به همه اینها علاوه کنید اعیاد مذهبی را چون عید قربان و عید فطر و مبعث پیامبر اسلام. و در عصر صفوی و با سیطره مذهب شیعه بر و توسط حاکمیت، عید غدیر و اعیاد و شهادت‌های اهل بیت پیامبر اسلام. برای عصر صفوی، مرتضی راوندی در کتاب ارزشمند «تاریخ اجتماعی ایران» می‌نویسد «عید قربان هم برای اهل شهر تفریحی بود. از طرف شاه صد گوسفند تقسیم می‌شد. شتری را هم تزیین کرده و با دم و دستگاه موزیک و عملیات مخصوصی به میدان نگارستان می‌آوردند و هر قطعه آن مخصوص صنفی بود.»(5) البته باید گفت که در عصر صفوی و همچنین ادامه این روند در عصر قاجاریه، اعیاد ملی نیز رونق فراوان داشت. عید نوروز، تیرگان، مهرگان، جشن گل سرخ، جشن آب پاشان. همین روند در دوران قاجاریه و شکل‌گیری قهوه‌خانه‌ها با آن چه که ما شبیه آن را در دهه‌ها پیش دیده‌ایم، ادامه داشته و در آنها نقالی و معرکه‌گیری و شاهنامه‌خوانی نیز رواج یافته است. البته نباید فراموش کرد که قهوه‌خانه از زمان شاه طهماسب صفوی به ایران وارد شد و چونان که گفته شد محل نقل بود و خواندن داستان پهلوانی‌ها.(5) شاهان پایان عصر قاجاریه و آغاز عصر پهلوی و حتی تا دوران پهلوی دوم و پیش از انقلاب بهمن 57، تُرنا بازی و قاپ‌اندازی را فراموش نکرده‌اند. هنوز البته سخن هست تا به عصر کافه‌های پهلوی دوم و پنج سیری‌های عرق برسیم! البته سنت‌هایی که امروز با آنها مواجهیم، آن روزها هم زمانی برای دور هم جمع شدن و تفریح بوده است. آش پشت پا یک نمونه‌اش. یا نذری پزان‌ها نمونه دیگرش.
بنا بر گزارش‌ها، ظاهرا ما ایرانیان در نشستن در طبیعت هم با غربیان تفاوت داشته و داریم. تاورنیه سیاح می‌گوید که «ایرانیان و تمامی اهالی مشرق زمین از چگونگی گردش و تفریح هیچ اطلاعی ندارند. خیلی تعجب می‌کنند وقتی که می‌بینند ما فرنگی‌ها مکرر از ابتدای خیابان باغ به پایین رفته و دوباره بر می‌گردیم و دو سه ساعت این کار را تکرار می‌کنیم. آنها بر عکس فرشی در نقطه‌ای قشنگ و مصفا از باغ گسترده روی آن می‌نشینند. تماشای سبزه را می‌کنند و اگر گاهی برخیزند، فقط برای این است که به دست خود میوه از درخت بچینند؛ زیرا این کار به آنها لذت مخصوصی می‌دهد.»(5)
البته تنها طبیعت نبوده است که عامل سرگرمی ایرانیان بوده. آتش هم عامل دیگری است. اسکندر بیگ ترکمان در تاریخ عالم آرای عباسی چنین می‌نویسد: «آتش بازان گرم دست بعضی اسباب آتش‌بازی در فیل بزرگی از فیلان پادشاهی تعبیه کرده بودند، در حین آتش‌دان و توپ انداختن از آن کوه پیکر آتش خوی حرکات عجیب و حمله‌های مهیب مشاهده گشت.» (5)
تفریحات و عادات و رفتارهای فرهنگی مردمان یک مُلک از نسلی به نسل دیگر به ارث می‌رسد. ایرانیان تا اواخر دوران قاجاریه و حتی می‌توان گفت تا کنون، اهل دور هم نشستن هستند و نوشیدن چای و قهوه و سخن گفتن. در آن دوران نقالی و سخنوری و شاهنامه‌خوانی می‌کردند و امروز ما با کافه‌هایی مواجهیم که در آنها بازی ارائه می‌شود. البته نوشیدنی‌ها متنوع شده. از چای و قهوه رسیده‌ایم به سان‌شاین و اسپرسو دوبل! این هم پیشرفتی است برای خودش! دیگر کسی یادی از شربت‌های بهار نارنج و به لیمو و تخمه شربتی و … نمی‌کند!
به نوعی می‌توان گفت از عصر قاجاریه به بعد، قهوه‌خانه پاتوق است. محل رفت و آمد همه تیپ آدم از دانشمند تا عامی. و محل قرار گذاشتن، آموزش دادن و خواندن و دمی را با دوستان به سر کردن. البته قهوه‌خانه‌ها کاملا مردانه هستند. اصولا در دوران قاجاریه ما با تفکیک فضاهای تفریحی به سه دسته، صرفا زنانه، صرفا مردانه و مختلط مواجهیم.(6)
این قهوه‌خانه‌های مردانه هم البته «از نظر سطح اجرای برنامه‌ها و حضور قشرهای محترم و جلوگیری از ورود اراذل و اوباشان تقسیم می‌شد. قهوه‌خانه‌هایی همچون نایب‌السطنه در بازارچه نایب‌السطنه، یوزباشی شاه‌آباد و باغچه قهوه‌خانه قوام‌الدوله از بهترین نمونه‌های آن در تهران به شمار می‌آمدند.»(4) و به همه اینها اضافه کنید معرکه‌گیران و لوطیان را. جعفر شهری در «طهران قدیم» در این‌باره می‌نویسد «لوطیان و معرکه‌گیران تعداد زیادی از مردم را اطراف خود جمع می‌کردند و خرس‌رقصان‌ها و بزرقصان‌ها هم در برخی خیابان‌های شهر حضور می‌یافتند که خرس و بز را سر دوپا نگاه می‌داشتند و به راه رفتن وامی‌داشتند. بزرقصان‌ها که بزها را رقصانده سر دو پا راه می‌بردند و معلق‌زدن تعلیمشان داده بر سر تیرشان می‌کردند». کارهای این دسته، نیز مطرب‌های دوره‌گرد همیشگی نبود؛ آن‌ها هرچندگاه در میدان‌ها و خیابان‌ها فعالیت می‌کردند و در واقع سرگرمی‌هایی گذرا و موقت به شمار می‌آمدند که برای چند ساعتی مردم را به دور خود گرد آورده، سپس پراکنده می‌‌شدند.
ایران را به دو عصر ماقبل و مابعد انقلاب مشروطه تقسیم کرده‌اند. بسیاری این انقلاب را آغاز روند مدرنیت ایران می‌دانند. با ظهور پهلوی اول و وارد کردن هجمه‌وار مظاهر تجدد به ایران، ایرانیان ناگهان با سیل سینما، کافه (با ترکیب مدرن)، تئاتر، نوش خواری علنی در محل‌های رسمی و دورهمی و گراند هتل‌ها و دانسینگ‌ها و … مواجه شدند. آرام آرام لاله‌زار پا گرفت و سینماها و تئاترها رونق. نسل جدید فکلی و کراواتی راهی کافه‌ها شدند و روشنفکرانش در مثلا کافه نادری‌ها به بحث و جدل پرداختند. آرام آرام هم رفتار تغییر کرد و هم ذائقه. اقشار کم درآمد هم به کافه می‌رفتند و به رقصنده‌ای نگاه می‌کردند و عرقی می‌خوردند و به خانه می‌آمدند. اعیاد هم بود. چه مذهبی و چه ملی. از پیری شنیدم که در مقابل مسجد هدایت تهران بر کاشی کاری ای به نقل از باباطاهر عریان چنین نوشته بودند که «متاع کفر و دین بی‌مشتری نیست/ گروهی آن گروهی این پسندند.»
خیلی چیزها در این دوره حرکت به سمت مدرنیت (که به نظر می‌آید هنوز هم ادامه دارد و هنوز هم نه با ایران مدرن، که با ایران شبه مدرن مواجه‌ایم) تغییر کرد. مثلا بساط غذاخوری‌های سنتی و چلویی و کبابی جمع شد و جایش را رستوران‌های شیک و مدرن آمد. و بعد هم در دهه‌های اخیر با هجوم فست فود به رژیم غذایی ایرانیان مواجهیم. کم کم با تسهیل سفر، مسافرت هم به بخشی از روش‌های گذراندن اوقات فراغت ایرانیان بدل شد و عادات تغییر کرد که خوانندگان کمابیش با آنها آشنایی دارد و از شرح مفصلش صرف‌نظر می‌کنم.
هزاره‌ها مردم این سرزمین بر این خاک زندگی کرده و نفس کشیده‌اند. در تمام این دوران، این مردم کار کرده‌اند و خوانده‌اند و در کنارش و برای زنده بودن تفریح کرده‌اند و روحیه خود را بازیافته‌اند. ما با سرزمینی مواجهیم که در طول هزاران سال با هجمه‌های مختلفی مواجه بوده است. از اسکندر مقدونی تا عرب و مغول و تاتار، هرکه آمد بنا داشت تا مردمان این دیار را شبیه به خود کند. اما هربار عکسش اتفاق افتاد. مردمان این دیار یادشان نرفت که به سبک خودشان زندگی کنند. تغییرش دادند و اما آن را به هیچ قدرتی و مهاجمی نباختند. مردم ایران اوقات خود را هزاران سال است سامان می‌دهند و خودشان را حفظ می کنند. اگر هم روزگاری چیزی غلبه می‌کند، به تجربه می‌دانیم که این ققنوس روزی از خاکسترش برخواهد خواست. این مردم قدر زندگی را نیک می‌دانند. بسیاری بهتر از دیگران!

پانوشت‌ها:
1‌- اوقات فراغت در ایران باستان، طاهره رشیدی، تبیان، 14 بهمن 1391
2‌-پژوهش‌‌های تاریخی در ایران معطوف به تاریخ سیاسی است، خبرگزاری کتاب ایران، 19 آذر 1398
3‌-نگاهی به اوقات فراغت مردم در تاریخ معاصر ایران، تفریحات؛ آنچه بود و آنچه ماند، پرستو رحیمی، روزنامه ایران، 2 خرداد 1396
4‌-ایرانیان، زمان‌های فراغت خود را در گذشته با چه تفریح‌ها و سرگرمی‌هایی می‌گذراندند؛ زمانی برای دگرگونی، شفقنا، 22 اسفند 1395
5‌- سرگرمی‌های مردم قدیم، دنیای اقتصاد، 15 مهر 1394
6‌-روند تحولات تاریخی فضاهای گذران اوقات فراغت زنان از قاجاریه تاکنون در شهر تهران، احمد پوراحمد و فاطمه سالاروندیان، زن در توسعه و سیاست، پائیز 1391

توسط:
آگوست 22, 2020

برچسب ها

اوقات فراغت حق تفریح خط صلح شماره 112 ماهنامه خط صلح مرتضی هامونیان نشاط اجتماعی