سونامی سالمندی در ایران؛ هشداری برای نظام سلامت/مجید زارعی
جهان به سرعت در حال پیر شدن است، پیری جمعیت یک فرایند شناخته شده تحت عنوان انتقال جمعیتی است و ساختار سنی جمعیت از گروه جوان به سمت گروه سالمند تغییر پیدا میکند. سالمندی بنا بر تعریف سازمان بهداشت جهانی عبور از مرز شصت سالگی است و برای تمام افرادی که از حوادث و اتفاقات جان سالم به در بردهاند و جوانی و میانسالی را پشت سر گذاشتهاند این دوران تحقق پیدا میکند. در واقع سالمندی بخشی از روند طبیعی زندگی انسان محسوب میشود و گذشت زمان، بیماریها، مشکلات جسمی و روحی و شرایط محیطی از عوامل موثر بر این روند هستند.
افزایش طول عمر انسانها و اضافه شدن جمعیت سالمندان یکی از دستاوردهای خوب قرن جدید بوده و سالخوردگیِ جمعیت پدیدهای است که برخی جوامع بشری با آن روبرو شده و یا خواهند شد. براساس نظریات سازمان بهداشت جهانی این پدیده ناشی از بهبود شرایط بهداشتی است که منجر به پیشگیری از بیماریها و در نهایت افزایش امید به زندگی شده است.
بنابراین سالخوردگیِ جمعیت در واقع یک موفقیت بهداشتی است که در صورت عدم برنامهریزی مناسب برای کنترل سلامت سالمندان، به یک چالش بزرگ تبدیل خواهد شد. مسلما افزایش سالهای زندگی در عصر حاضر چالشهای فراوانی را به وجود آورده است. به طریقی میتوان گفت در زمانهی فعلی پیشرفتهای علمی و پزشکی، موجب کاهش میزان مرگ و میر و افزایش امید به زندگی شده است به طوری که امروزه حدود 700 میلیون نفر از جمعیت جهان را افراد سالمند بالای 60 سال تشکیل میدهند و تا سال 2021 این رقم به بیش از یک میلیارد نفر خواهد رسید.
شاید امروزه صحبت کردن از معضل پیری جمعیت چندان ملموس و قابل توجه نباشد. اما مسئلهی اجتماعی سالمندی، یکی از بحرانهای آینده کشور محسوب میشود. این مسئله در حال حاضر علتهای متعددی دارد. در صورت ادامهی روند این علل، سالمندی جمعیت در افق ۳۰ ساله کشور تبعات امنیتی، اجتماعی و اقتصادی جبران ناپذیری به دنبال خواهد داشت.
در کشور ما بر اساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال 75 سالمندان بالای 60 سال حدود 6/6 درصد کل جمعیت را شامل میشدند و براساس سرشماری سال 85 این میزان به حدود 3/7 درصد رسیده است و پیش بینی میشود تا سال 1429 به 9/24 درصد برسد.
حدود 10 سالی است که موضوع سالمندی در ایران جدی شده است و هرم جمعیتی تعداد اندکی از مسئولان را نگران کرده است، آنها از خانوادههای جوان انتظار فرزندآوری دارند اما جوانهای امروز میگویند بحرانهای اقتصادی دست و پای آنها بسته و جسارت آنها را در تشکیل خانواده و البته فرزندآوری کم کرده است، حالا بماند که در بین بیشتر جوانها حتی اگر وضعیت اقتصادی خوبی هم داشته باشند، خانوادههای بیفرزند یا با تعداد کم فرزندان به یک خرده فرهنگ تبدیل شده است؛ انگار هیچ کسی گوشش بدهکار نیست که زنگ سالمندی در ایران به صدا در آمده و تا 30 سال دیگر، از هر سه نفر، یک نفر در کشور سالمند خواهد بود.
در برههای از زمان، ایران یکی از جوانترین کشورهای دنیا محسوب میشد اما با توجه به افزایش سن ازدواج و بهدنبال آن روالی که زوجهای جوان برای فرزندآوری در پیش گرفتهاند، خانوادهها روزبهروز کوچکتر میشوند؛ این اعداد نشان میدهد که بعید نیست پیشبینیها درست باشد و در آینده با یک ایران کهنسال روبهرو باشیم؛ حالا گفته میشود که اگر روند کاهش جمعیت ادامه یابد در 30 سال آینده ایران جزو پنج کشور سالمند جهان خواهد بود.
پایین آمدن نسبت جمعیت روستایی طی 60 سال گذشته نشان از تغییر سبک زندگی مردم دارد؛ خانوادههای روستایی به شهرها مهاجرت میکنند و بالطبع سبک زندگی شهری را پیش میگیرند؛ کمفرزندی یا تشکیل خانوادههای کوچک برخلاف سبک زندگی روستایی است اما روستاییان شهرنشین از آن تبعیت کردهاند؛ میانگین سن ازدواج نشان میدهد که ازدواج به مرز 30 سالگی نزدیک شده است و به دنبال آن سن فرزندآوری بالاتر رفته است و به علاوه این که خانوادههای جدید به یک یا دو بچه قانع شدهاند و تک والدگری را در پیش گرفتهاند.
همچنین کاهش تعداد ازدواجها در سال به طور میانگین، مسئلهای ریشهای در بررسی رشد جمعیت سالمند کشور است. یکی از دلایل کاهش تعداد تولدها نیز همین موضوع است که از درصد جمعیت جوان آینده میکاهد. دلیل دیگر افزایش شیب مثبت جمعیت سالمندان، کاهش نرخ باروری است.
نرخ باروری فعلی ۱.۷ فرزند به ازای هر مادر گزارش شده است و در صورت ادامه همین روند، این نرخ تا سال ۱۴۳۰ نیز رشدی نخواهد داشت. در نتیجه جمعیت جوان امروز، بدون جایگزینی جامعه آماری خودش در نسل آینده، به جمعیت سالمند تبدیل میشود.
ما شاهد این مساله هستیم که در سال ۱۳۹۴ به حداکثر میزان تولد یعنی یک میلیون و ۵۷۰ هزار رسیدیم و در سال ۱۳۹۵ نرخ رشد جمعیت به یک و ۲۴ صدم درصد رسید. میزان تولد در سال ۹۵، یک میلیون و ۵۲۷ هزار تولد و در سال ۹۶، یک میلیون و ۴۸۰ هزار و در سال ۹۷ به یک میلیون و ۳۶۶ هزار تولد رسید که یکی از بیشترین کاهشهای نرخ زاد و ولد در طول تاریخ کشور است؛ در سال ۹۸ با کاهش ۴۵ هزار تولد به ۲۹۹ هزار تولد رسیده که این میزان کاهش در سه دهه اخیر سابقه نداشته است.
بنابراین باید گفت در کنار بحران سالمندی، شاهد کاهش آمار تولدها و نزول نرخ رشد و پایین آمدن قدرمطلق جمعیت کشورهستیم. که از بروز بحرانی نگران کننده در کشور خبر میدهد.
در حال حاضر 8 تا 9 درصد جامعه، بالای 60 سال هستند که این آمار تا 30 سال آینده به بالای 20 درصد میرسد؛ که لازم است پیامد های آن را پیش چشم، ذهن و گوش بنشانیم:
چرا که نخستین مشکل کهنسالی جامعه این است که نیروی کار کم میشود، چون میانگین سنی نیروی کار بین 15 تا 65 سال است و هر چقدر نیروی کار کمتر شود توسعه اقتصادی نیز با مشکل مواجه شده و به مراتب سلامت روانی و سپس سلامت جسمانی کاهش می یابد و در کنار آن شاهد شیوع بیماریهای مزمن و فراگیر خواهیم بود و با بالا رفتن تعداد آنها جمعیت ۱۵ تا ۶۴ سال که نیروی کار کشور محسوب میشوند، کاهش مییابند.
همچنین سالمندان به لحاظ اجتماعی، اقتصادی و خدماتی نیاز به بیشترین خدمات و زیرساختها پیدا خواهند کرد و این موضوع به خودی خود بری روی کشور تاثیرات ژرف و فراگیری خواهد گذاشت و این مساله ساختارهای تامین اجتماعی و بعد نظامی و امنیتی کشور را تهدید خواهد کرد؛ چرا که رشد شمار سالمندان نیازهای رفاهی و اجتماعی آنان را از نهادهای مربوط را افزایش میدهد و همین امر بر روی سیاستها و ظرفیتهای کشور تاثیر فراگیری خواهد گذاشت.
باید پیش بینی کنیم، درصورت ادامه روند سالمندی زودرس در کشور، تا ۲۰ سال آینده سازمان تامین اجتماعی و وزارت رفاه شاهد بیشترین میزان از درخواستهای فراگیر سالمندان خواهند بود و بی تردید افزایش کنترل نشده و بی برنامه آن منجر به ورشکستگی این سازمان و این وزارت خانه خواهد شد.
همچین با رشد سالمندی، به تدریج چرخه صنعت و اقتصاد از کار میافتد، رشد و ارتقای علمی کشور متوقف میشود، نیروهای نظامی و امنیتی که با نیرو کار جوان سر پا میمانند، ضعیف میشوند. در نتیجه امنیت اقتصادی، روانی و نظامی کشور در خطر میافتد.
مسئله بعدی، مشکلات اقتصادی ناشی از جمعیت زیاد سالمندان است. همواره باید نسبت جمعیت سالمند و بازنشسته، که مستمریبگیران هستند، کمتر از جمعیت مستمریدهنده به این سازمان باشد. هم اکنون این نسبت ۱ به ۱۳ است، اما در سال ۱۴۳۰ به نسبت ۱ به ۲ مبدل میشود. جالب توجه است که سازمان تامین اجتماعی اکنون نیز مشکلات مالی بسیاری در تامین حقوق بازنشستگان دارد؛ در نتیجه وضع حقوق بازنشستگان در ۳۰ سال آینده روز به روز بدتر خواهد شد.
از سوی دیگر در وضعیت کنونی فقط به ابعاد درمانی و مراقبتی سالمندان توجه میشود و حمایتهای روانی و اجتماعی آنان مغفول مانده است. چرا که تنهـا (یـکـی) از معضلات سالمندان در چندین سال آینده، سندروم آشیانههای خالی است. این سندروم نوعی فشار روانی شدید است که برای والدینی که فرزندان آنها، به دلایل مختلف ازجمله تحصیل، ازدواج و غیره ترک کردهاند، رخ میدهد و نیاز به پرستاری و مراقبت را، بیش از پیش پررنگ و با اهمیت میکند.
نباید غافل شد که در صورت رشد شاخص جمعیت سالمندی، کشور با مشکلات زیادی از جمله کمبود متخصص طب سالمندی، افزایش سرسام آور هزینههای سلامت،کاهش توان تولیدی و دفاعی کشور، افزایش بیماریهای غیر واگیر، افزایش از کارافتادگیها، افزایش معلولیتها و افزایش هزینههای بیمهای مواجه میشود.
تحلیل وضعیت فعلی و دورنمای آینده حاکی از وجود چالشها و مشکلات فراوان در حال حاضر و پیچیدهتر شدن و گسترش یافتن چالشها و مشکلات در آینده نه چندان دور است. لذا توجه جدی به ساماندهی، حمایت و ارتقائ سلامت سالمندان، گرچه دیر هنگام ولی امری اجتناب ناپذیر است.
بنابراین لازم است تمامی نهادها و سازمانهای مسئول برای رویارویی با سالمندی زودرس در ایران آماده باشند؛ هرچند متاسفانه نهادهای مربوطه تاکنون هیچ برنامهای برای مهار و کنترل این پدیده نداشتهاند و اگر داشتهاند، همانند طرح «تعالی خانواده و جمعیت» اجرایی نشده است و در مجلس سرگردان و حیران باقی مانده است.
باید در سیاستگذاری نظام سلامت کشور تغییرات بزرگی ایجاد کرد، تغییراتی که جوابگوی نیاز جامعه در حال ورود به گذار سوم سیمای سلامت کشور باشد. باید باور داشت که در یک وضعیت بحرانی جمعیت قرار داریم که اگر شاخصهای تجرد، کاهش نرخ باروری، افزایش طلاق، کاهش ازدواج و … را در کنار آن قرار دهیم به ابر چالش سالمندی جمعیت خواهیم رسید. ابر چالشی که باید با محاسبه مدیریت شود نه با هیجانات گذرا و این ابر چالش نیاز به افزایش تقریبی 2/5 برابری بودجه سلامت نسبت به وضعیت کنونی دارد.
با توجه به توضیحات فوق، نیاز به تفکر، برنامهریزی و سیاستگذاری دربارهی پدیدهی سالمندی کاملا احساس میشود. بیگمان ما باید بدانیم که برای مقابله با بحران پیری زودرس و سایر مسایل بشری، نیازمند برنامهریزی جدی از سوی دولت و سازمانهای مسئول هستیم.
بنابراین با این احوال مشوقهای دولتی، مرخصیهای طولانی زایمان، حقی که ماه به ماه به مادر پرداخت شود، آموزش رایگان و روشنگری در مورد ابعاد معضل پیری جمعیت و تغییر نگرش مردم و تعادل بین معاش و درآمد میتواند خانوادهها را ترغیب به فرزندآوری کند؛ همچنین تغییر فرهنگ اشتباه ازدواج و فرزندآوری، طرح سیاستهای تشویقی برای والدین جهت ترغیب به داشتن فرزندان بیشتر، تسهیل شرایط مالی و رفاهی ازدواج که وظیفه دولت و مجلس محسوب میشود، از جمله راهکارهای ممکن برای جلوگیری از ادامه این روند است. البته در سیاستگزاریهای کارآمد و صحیح جمعیتی، این مشوقهای دولتی باید تبدیل به حق و حقوق شهروندان شود.
در انتها امیدوارم، هرچند کم سو! که با این نگاشتهی تحلیلی، سیاستگذاران و تصمیم گیرندگان را در جهت برنامهریزی برای سالمندان، که در آیندهی نه چندان دور یک معضل جدی خواهد بود، هوشیار کرده باشیم تا بتوانند زیرساختهای لازم و ضروری را برای روبرو شدن با چالش سالمندی ایجاد نمایند.
برچسب ها
بازنشستگان جمعیت سالمندی خط صلح سالمندان شماره 110 ماهنامه خط صلح مجید زارعی نظام سلامت