دین و علم؛ افتراق یا همنشینی/ماری محمدی
دین در طول تاریخ همواره یکی از مقولههای بسیار بحث برانگیز بوده است. در هر برههی زمانی، در کشورها و خطههای مختلف و با توجه به وقایعی که شاید حتی هیچ ارتباطی با دین نداشتهاند، نظرات متفاوتی در اذهان عموم و اندیشمندان نسبت به دین شکل گرفته است؛ گاه نظر مساعد و حس مطلوب را برانگیخته و گاه حس نفرت و انزجار.
این بار ویروس کرونا در جایگاه یکی از عوامل کاملا غیر مرتبط با دین قرار گرفته که برای برخی بستری برای بروز و بیان احساسات منفی نسبت به مقولهی دین را فراهم آورده است.
پیش از هرگونه اظهار نظر و یا حتی شکلگیری هر احساسی در قلب و ذهنمان ابتدا لازم است نسبت به مبحث مورد نظر به دور از هر گونه جانبداری و هیجانزدگی به درک و شناخت لازم، کافی و بیطرفانه از طریق مطالعهی منابع مختلف و شنیدن نظرات موافق و مخالف برسیم. در دورهای که کروناویروس در گسترهی جهانی تاثیرات عمیقی بر جای گذاشته شاهد هستیم که عدهای به بهانهی تاثیرات ویرانگر و جانستان ویروس کرونا، دین را به چالشی غیر منطقی کشیده و درصدد برآمدهاند تا دین را به خاطر عدم نجات انسان و جهان از این اپیدمی ناکارآمد جلوه دهند. عقیدهای که تا پیش از شیوع کرونا نیز به دلایل دیگر مطرح شده بود. به عبارت دیگر، کرونا علت پدید آمدن فرضیهی ناکارآمدی دین نیست بلکه بهانهای برای تکرار کلیشهای قدیمی است. در ذیل اجمالا بعضی از اقدامات و توجیهات مطروحه برای اثبات ناکارآمدی دین ذکر شده و به آنها پاسخ داده شده است. پس از مطالعهی این نوشتار میتوانید به این سوال پاسخ دهید که آیا به وجود آمدن ویروس جدید کرونا و عواقب آن به خودی خود اذهان را به سمت مبحث ناکارآمدی دین کشانده یا آن که دلایل دیگری وجود دارند.
توقع درمان کرونا توسط دین؛ دافعه میان علم و دین!
برخی این پرسش را مطرح میکنند که چرا دین در زمان حال که کرونا جان کرور کرور انسان را میگیرد، وارد عمل نشده؟ سپس خود پاسخ میدهند چون خرافه است، وعدههای پوچ میدهد و از هر اقدام عملی ناتوان است. همچنین دینداران را به قهر بودن با علم متهم و دینداری را تقبیح میکنند.
همان طور که پیشتر گفته شد ما باید ابتدا شناخت درستی از مبحث مورد نظر داشته باشیم تا بتوانیم به درستی به اظهار نظر بپردازیم و توقعات خود را از موضوع مورد نظر مشخص کنیم. نکتهی اول آن که مقصود نویسنده دفاع از یک دین مشخص نیست و صرفا مقولهی “دین” را مد نظر دارد. هرچند ممکن است یک دین خاص به دلایلی همچون عملکرد حکومتهای دینی تصورات مردم و حتی جامعهی مدنی را نسبت به “کلیت دین” مخدوش کرده باشد.
نگاه عقلایی آن است که برای هر شاخه از دانشهای گوناگون حیطه و محدودهای متصور باشیم. به عنوان مثال از علم روانشناسی متوقع نباشیم که برای درمان تومور مغزی راه حل ارائه دهد! و اگر ارائه نداد آن را محکوم به ناکارآمدی کنیم. علم روانشناسی برای پاسخ به سوالات مرتبط با روان انسانها و درمان بیماریهای آن تخصص دارد و منطقا نباید در حوزههای دیگر به سخن پراکنی مشغول شود. در خصوص کرونا نیز مسئولیت پیشگیری، درمان و ساخت واکسن و دارو بر عهدهی علوم پزشکی و داروسازی است. شوربختانه عده ای از خداناباوران و پژوهشگران فلسفه علم به جای آن که پیگیر پیشرفت های علوم پزشکی و داروسازی در زمینه کرونا باشند، بدون در نظر گرفتن اصول نقد در مصاحبهها، مناظرهها و نوشتههای خود مبحث دین را در بحران کرونا به میان کشیده و از یک طرف دین را افسانه ای کودکانه خواندند و از طرف دیگر سراغ معجزه و شفا را از دین در بحران کرونا گرفتند!
پیشرفت هر روزهی دانشها لزوم تقسیم بندی و طبقهبندی جزئیتر را پدید آورده است. این تقسیم بندیهای جزئی و باریکتر شدن مرز میان شاخههای مختلف سبب ایجاد ارتباطات متقابل و چندگانه میان چندین رشته شده و تفکیک مطلق برخی رشتهها از یکدیگر بسیاری از اوقات بیمعنا و آسیبزا است. مع هذا، این اصل بسیاری از اوقات مغرضانه زیر پا گذاشته میشود. گاه ارتباطات بیمعنی میان علوم مختلف برقرار میشود و گاه از برقراری ارتباطات لازم میان برخی رشتهها ممانعت به عمل میآید. تجاوز از حدود تعریف شده در این اصل نه یک امتیاز مثبت بلکه یک ویژگی منفی محسوب میشود. دو نمونهی چشمگیر آن، یکی برقراری ارتباط بیمعنا میان علوم دینی و الهیاتی با علوم پزشکی و داروسازی در دورهی کرونا و توفع انجام وظایف علوم پزشکی و داروسازی از علوم الهیاتی و دینی و دیگری دخالت دادن دین در امور سیاسی است که خلا سکولاریسم را بوجود آورده و دست کم مردم ایران سالهاست با عواقب مخرب آن زیستهاند.
قطعا آن چه که دربرابر خداباوری و دینداری ایستاده، علم نیست بلکه خداناباوری است که خود به شاخهها و زیر شاخههای متعدد تقسیم شده است و میتوان گفت بسیاری از خداناباوران، خداناباوری را به یک دین دیکتاتور تبدیل کرده و هر تفکر متفاوت را مذموم میدانند و هر متدین و خداباوری را (افرادی با تفکر متفاوت) محکوم میکنند. کرونا را دستاویزی برای آسیب زدن و تخریب کلیت دین و تاختن به آن قرار میدهند.
همچنین دین را در مواجهه با کرونا ناکارآمد تلقی کرده بیآنکه از خداناباوری متوقع باشند در این بحران کارآمدی داشته و راه حلی ارائه کند. آن دسته از خداناباوران و فیلسوفان علم که با ستیز با اعتقاد به خدا و دین، خداباوران و دینداران(1) پیکار میکنند، هوشمندانه و پیوسته به جای آن که خداباوری و خداناباوری را رو به روی هم قرار دهند خداباوری و علم را قیاس میکنند و این دو را در تقابل با یکدیگر جلوه میدهند و ماهرانه بیپاسخی خداناباوری را در این بحران در لابه لای اتهام زنی به خداباوری میپوشانند.
از طرف دیگر خرافات را به دین وصله میزنند و آن را برای انسان قرن بیست و یک ناشایست معرفی میکنند. واکنش منفی دینداران پس از انتشار تصاویر مربوط به درمان کرونا با ادرار شتر، لیس زدن ضریح و یا تجمع در اماکن دینی- با بیتوجهی به این که در بحران کرونا تجمع سبب انتشار سریعتر و همهگیری کرونا میشود- به قصد دعا برای از بین رفتن کرونا و عدم ابتلا به آن و تقبیح آن شاهد و مویدی بر این ادعا است که دینداران مسیر خود را از خرافهپرستان جدا کردهاند. هر چند ذکر این نکته ضروری است که تمام افراد متعلق به یک گروه فکری، در جزئیات باورها و تاملات خود با یکدیگر تفاوتهایی دارند. همان طور که در بین خداناباوران هستند افرادی که دلبستهی خرافات هستند و باورهایشان درمورد دین و خدا مانع خرافهگرایی آنها نشده، در بین خداباوران و دینداران نیز خرافه گرایی دیده میشود.
همچنین، عدهای دیگر ابراز امیدواری کردند که در دورهی پسا کرونا پایبندی به دین دچار ضعف شدید و آشتی دینداران با علم خواهد شد. این گزاره از پایه غلط است. ممکن است در دورهی پساکرونا شاهد باشیم آن دسته از دیندارانی که توان جداسازی باورهای دینی و خرافهها را ندارند و در توهم دینداری مومنانه دل در گروی خرافهها دارند، تجدید نظر کرده و خرافهها را به زباله دان بسپارند و نیز دیدگاهها و توقعات خود را نسبت به دین تغییر دهند. اما در حالت کلی، ادعای قهر و بیگانه بودن دینداران با علم(2) را میتوان پذیرفت مشروط بر این که پیش از آن بپذیریم هیچ دینداری تحصیل نکرده و به مراتب بالای علمی نرسیده و تمام پزشکان، پرستاران، حقوقدانان، معلمان، نویسندگان فاخر، محققان و فعالان حوزههای علمی دیگر خداناباور هستند و حتی یک خداباور و دیندار در بین آنها پیدا نمیشود!
معتقدات دینی دانشمندان قرون گذشته نیز که مسیر و تاریخ علم را متحول کردهاند، در نقض این مدعی که دینداران با علم بیگانه هستند سخن میگویند. به نمونههای زیر توجه کنید.
ورنر کارل هایزنبرگ (۱۹۰۱_۱۹۷۶) فیزیکدان نامور آلمانی، یکی از بنیانگذاران فیزیک کوانتومی، یکی از پنج فیزیکدان تاثیرگذار در فیزیک نوین و برنده جایزه نوبل فیزیک در سال ۱۹۳۲ است. هایزنبرگ گفته است: “اولین جرعه از لیوان علوم طبیعی شما را آتئیست خواهد کرد، اما در انتهای لیوان خداوند در انتظار شماست.”(۳) همچنین “دین شالوده اخلاق است و اخلاق پیش فرضی از زندگی است.”(4)
ایزودور ایزاک رابی (۱۸۹۸_۱۹۸۸) فیزیکدان لهستانی تبار و برنده جایزه نوبل فیزیک به دلیل ابداع روش تشدید برای ثبت خواص مغناطیسی هستههای اتمی است. رابی گفته است: “فیزیک من را سرشار از هیجان کرده؛ مرا در تماس مستقیم با علل اصلی قرار داد. فیزیک من را به خدا نزدیکتر کرد. احساسی که در تمام سالهایی که به علم مشغول بودم با من همراه بود. هرگاه یکی از دانشجویانم برای پروژهای علمی نزد من میآید؛ تنها یک سوال از او میپرسم: آیا این پروژه علمی تو را به خدا نزدیکتر میکند؟”(5)
لویی پاستور (۱۸۲۲_۱۸۹۵) از شیمیدانان و زیستشناسان مشهور فرانسوی که با کشف نقش باکتریها در بروز بیماری و واکسن ضد هاری شناخته میشود. پاستوریزه کردن مواد غذایی را هم از نام وی وام گرفتهایم. او یک مسیحی متدین بود و با سخنان و نوشتههای خود اعتقاد خود به خدا را برای مردم بازگو کرده است. “علم کم انسان را از خدا دور میکند، اما داشتن علم زیاد او را به خدا نزدیک میکند.” “هر چه بیشتر در مورد طبیعت مطالعه میکنم، بیشتر در کار آفرینندهی این همه زیبایی متحیر میمانم.”(6)
گالیلئو گالیله (1642-1564) ستاره شناس و ریاضیدان ایتالیایی با تایید نظریهی خورشید مرکزی کوپرنیک، مخالفت سخت کلیسای کاتولیک را که قدرت سیاسی را در دست داشت و نمونه ای از دخالت های مخرب دین و سیاست در حیطه کاری یکدیگر است، برانگیخت. انتشار یافتههای وی در خصوص نظر کوپرنیک که ثابت میکرد زمین ثابت نیست و به دور خورشید میچرخد باعث شد از سوی کلیسا مورد بازجویی و تفتیش عقاید قرار گیرد. این نظریه هم در تضاد تعالیم رسمی کلیسا و هم نظریات ارسطو که مورد تایید کلیسا بود، قرار داشت و در نهایت به همین دلیل به حبس خانگی محکوم شد. با این که مذهبیون عوام با او مخالف بودند اما از بیانات و نوشتههای وی برمیآید که به خدا یا قدرت برتر اعتقاد داشته است.
“ریاضیات زبانی است که خدا با آن جهان را نوشته است.”
“مسیر زندگی ما هر چه باشد، ما باید آن را به عنوان بزرگترین هدیه از دست خدا دریافت کنیم، و او این قدرت را دارد که کاری برای ما انجام ندهد.”(7)
یافتههای نیوتون (1727-1642)، بنیان مکانیک کلاسیک و دیفرانسیل بینهایت کوچک است. نیوتن یک ملحد نبود اما او در چشم بیشتر مردم دوران خود به دلیل اعتقادات مخالف کلیسای ارتدکس، یک بدعت گذار به شمار میآمد. نیوتن در کتاب اصول ریاضی فلسفه طبیعی که یکی از مهمترین کتابهای علمی و دورانساز است به اعتقاد به خدا اعتراف کرده است.
“این سیستم زیبای خورشید، سیارهها و ستارهها تنها میتوانند آفریدهی موجود با هوش و قدرتمندی باشند … این موجود بر همه چیز حکمرانی میکند، نه به عنوان روح جهان بلکه به عنوان حاکم همهی موجودات. و به علت این حاکمیت باید او را خدای مالک یا فرمان روای جهان نامید”.
“جاذبهی زمین علت حرکت سیارات را بیان میکند اما در مورد این که چه کسی این سیارات را به حرکت درمیآورد نمیتواند نظر دهد. خدا بر همه چیز حاکمیت میکند و از همهی چیزها و کارها با خبر است.”(8)
دانشمندان مذکور و اهالی علم نامبرده تنها عدهی قلیلی از دانشمندان خداباور و دیندار هستند که در ادوار مختلف ثابت کردهاند میتوان هم به علم و هم به دین معتقد بود بی آن که یکی به دیگری ضربه بزند؛ دین انسان را از علم غافل کند یا علم انسان را از دین بی نیاز کند. برخی از نمونههای بارز و برجستهی فوق قویا ادعای بیگانگی دینداران با علم یا همان کلیشههای “یا علم یا دین” و “دین افیون تودههاست” را رد میکند. علاوه بر این، گالیله مثالی است از دانشمندان متدین که علاوه بر حفظ معتقدات دینی خود در برابر چالشهای زمانه خود و باورهایی که دستگاه دینی حاکم به طور مستقیم یا غیرمستقیم تلقین و تحمیل میکند، با حکومت سیاسی و دینی درافتاد و حاضر به تمکین و سکوت نشد.
زمینه سازی برای ایجاد بدبینی نسبت به دین
افراد به دلایل مختلف به خدا و دین معتقد میشوند و نمیتوان با سطحینگری و بدون تحقیقات گسترده، اصولی و حرفهای تنها یک دلیل را عامل گرایش افراد به باورمندی به خدا و دین دانست. اما آن چه که مبرهن است افراد خداباور نمیشوند که در هنگام بیماری، خدا دست شفا بر سر آنها بکشد و مراجعه به پزشک و دریافت واکسن و دارو را از برنامههای خود حذف کنند. قطعا در اطراف خود افراد دیندار بسیاری را دیدهاید که در هنگام بیماری به پزشک مراجعه میکنند و هر اقدام لازم را همچون یک خداناباور برای معالجهی خود با راهنمایی پزشک متخصص صورت میدهند. در حقیقت، حتی خود دینداران توقع ورود مستقیم خدا برای درمان بیماریهایشان را ندارند. تنها مخالفان دین و دینداری هستند که برای ناکارآمد جلوه دادن دین، مسئولیتهای بیربط را به دین تحمیل میکنند و سپس نتیجه میگیرند که دین ناکارآمد است. میتوان گفت این اقدام در موارد بسیاری با برنامهریزی قبلی و به طور سیستماتیک انجام میشود. رسانهها که از یک طرف اقدام به برجسته کردن اقدامات نابخردانه برخی دینداران کم مطالعه که به خرافات گرایش پیدا کردهاند، میکنند (خصوصا در دورهی بحران کرونا) و از طرف دیگر موفقیتهای علمی و نیز کمکهای اصولی و بشردوستانهی دیندارانِ دیگر را بایکوت میکنند، این گمانه زنی را تقویت میکند که این نوع انتقادات که در تلاش برای اثبات ناکارآمدی دین هستند، برنامهریزی شده و سیستماتیک هستند تا دین گریزی و حتی دین ستیزی را گسترش دهند. البته ناگفته نماند که عدهای دیگر صرفا به تکرار طوطی وار شنیدههایشان مشغولند و بی آن که قصد تبلیغ علیه گروهی را داشته باشند، به این جریان دامن میزنند. گروه سومی هم هستند که به طور مشخص در ایران به علت انواع سرکوبها، دخالت در تمام ابعاد زندگی انسانها و نقض حقوق بشر توسط حکومت به نام دین و اسلام، دست از تمام ادیان شستهاند و هر زشتی و هر عمل سرکوب گرانه و تحدیدکنندهی حقوق و آزادیهای افراد را به “دین” و “خدا” ربط میدهند و هر خداباور و دینداری را ولو از شهروندان عادی باشد، “کم عقل” و یا حتی “سرکوبگر کوچک” میدانند. این نگرش افراد را از ریشهیابی و آسیبشناسی وضعیت غیرانسانی کنونی باز میدارد و راه کوتاهتر، آسانتر و بیفایده را جلوی پای آنها میگذارد که از دین یک سیبل بسازند و در دم هر چیزی که خاطر آنها را مکدر میکند به سمت سیبل پرتاب کنند بدون آن که راه حلی کاربردی پیدا کنند و با این کار ناخواسته به پایداری مشکلات دامن زده، از حل و فصل آنها ناتوان شده و از درک و شناخت دلیل اصلی مشکلات و از میان برداشتن آن که نه “دین” بلکه “سوئاستفادهی سیاست و سیاستمداران از دین” است غافل میمانند. در واقع این وضعیت دقیقا خواست قدرت حاکم و سرکوبگر است که مردم توان ریشهیابی و حل ریشهای استبداد را از کف بدهند و تلاش و مبارزه خود را برای دستیابی به حقوق خود به غرولند کردن تقلیل دهند.
آن چه که بیش از هر منبع دیگری آگاهیهای عمومی، اجتماعی، دینی و سیاسی را افزایش دهد مطالعهی کتابهای نفیس و ارزشمند است. اما متاسفانه اکثریت در شبکههای اجتماعی که البته فواید خاص خود را هم دارد، و رسانهها با محتواهای جهتداری که تولید میکنند، به طور میانگین یک سوم از وقت خود را در هر شبانه روز تلف میکنند و از طرف دیگر علاوه بر کتابهای سانسور شده، مشکلات عدیدهای از جمله مشکلات اقتصادی که نه تنها انگیزهی مطالعهی کتاب بلکه انگیزهی زندگی را هم از مردم سلب کرده، در تسخیر شدن آنها نسبت به اطلاعات، محتویات و خوراک فکری به صورت لقمههای آماده، کوچک و زود هضمِ تهیه شده نقش اصلی را دارند. بدین ترتیب، فرصت آگاه شدن و تشخیص حق و حقایق به حداقل رسیده و آسیب جدی از تمام جهات بر پیکرهی جامعه به مدت بسیار طولانی وارد میشود.
به طور خلاصه میتوان عدم مطالعهی کافی و عدم دسترسی کامل و آسان به کتب و مقالاتی که از گزند ممیزی در امان مانده باشند، تاثیرپذیری از محتویات برنامهریزی شده رسانهها و مهمتر از همه سوئاستفادهی حکومت جمهوری اسلامی از دین و ظلم به مردم تحت پوشش دین را از مهمترین علل بدبینی مردم نسبت به دین در جامعه ایران دانست.
نقض حق آزادی دین و اندیشه به اسم آزادی بیان
علاوه بر اینها، نقدی هم به برخی افراد وارد است که در پشت سنگر و سپر آزادی بیان در رسانهها و با استفاده از تریبونهای مختلف با روشهای مختلف به طور ویژه در دوره کرونا به تقبیح دینداری (به عنوان یکی از حقوق بنیادین بشر) میپردازند. اما توجه نمیکنند که همان قوانین و موازینی که بر اصل و حق “آزادی بیان” تاکید میورزند، حدود و ثغور آن را نیز تعیین کردهاند. بند ۳ ماده ۱۹ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی به صراحت اعلام کرده: “اعمال حقوق مذکور در بند ۲ این ماده [آزادی بیان] مستلزم حقوق و مسئولیتهای خاصی است و لذا ممکن است تابع محدودیتهای معینی بشود که در قانون تصریح شده و برای امور ذیل ضرورت داشته باشد:
الف. احترام حقوق یا حیثیت دیگران.
ب. حفظ امنیت یا نظم عمومی یا سلامت یا اخلاق عمومی.”
بنا بر بند3-الف ماده ۱۹ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی احترام به حقوق دیگران از خطوط قرمزی است که نباید به بهانه آزادی بیان از آن عبور کرد.
دینداری نیز یکی از حقوق بشر است و در زمرهی آزادی در اندیشه و عقیده قرار میگیرد. بنابراین، تقبیح دینداری در تضاد با حق مذکور است و بستر عدم رعایت احترام به این حق را فراهم میکند. به این ترتیب، فاعل هم به طور مستقیم و هم غیرمستقیم به حدود تعیین شده در خصوص آزادی بیان و حقوق دیگران تعرض میکند. به این مثال توجه کنید. تصور کنید عدهای که دستکم در بین بعضی از اقشار مردم از مقبولیت برخوردارند “رقص توسط زنان” را دائما تقبیح میکنند. تداوم این قبیحسازی و تکرار آن سبب میشود اکثریت در طول زمان با آنها هم عقیده شوند؛ همان طور که دروغ به شیوهی “تکرار” به باور عام بدل میشود. حتی اگر در قوانین حکومت فرضی “رقص توسط زنان” جرم تلقی نشود اما هنگامی که زن اقدام به رقصیدن میکند از جامعه طرد میشود. در واقع، در این مثال حکومت مانع رقص زنان نشده بلکه برخی دیگر با روش “قبیحسازی” رقص را به عملی خلاف عرف و غیرقابل پذیرش برای جامعه تبدیل کردهاند. عرفی که تبدیل به فرهنگ میشود. تغییر فرهنگ و افکار مردم بسیار زمانبر و دشوار است و تا این تغییر میسر شود چندین زن از حق رقصیدن محروم میشوند و چندین زن به خاطر پافشاری بر حق مسلم خود باید هزینههای سنگین را متحمل شوند و برای این حق بدیهی “مبارزه” کنند؟
فعال مدنی که مهمترین هدفش تحقق حقوق بشر است باید روشنگری کند و از تقبیح کورکورانه حقوق بشر جلوگیری کند نه آن که خود در دام بازیهای سیاسی گرفتار شود؛ سیاسیکاریهایی که گاه دینداری را به نفع برخی گرایش های سیاسی میداند و گاه بیدینی را منطبق با اهداف نحلهی سیاسی دیگر میپندارد و ناغافل همراه با این جریانات حرکت میکند. حقوق بشر مشخص و مصرح است و در هر شرایطی باید در راستای صیانت از آن کوشید.
در این وضعیت که بسیاری در تلاش بیوقفه برای گسترش بیفرهنگیِ دینستیزی، این حق بدیهی بشر مشغولند، اگر این تقبیحسازی و ایجاد بدبینی نسبت به کلیت خداباوری و دینداری به فعالان حقوق بشر نیز کشیده شود، وضعیت مردم دیندار به وضعیتی بدتر از وضعیت زنانی که میخواهند برقصند (در مثال فوق) بدل میشود. اقلیتهای دینی را در نظر بگیرید که بدون ارتکاب به هیچ جرمی هم توسط حکومت سرکوب میشوند و هم جامعه نسبت به آنها واکنش منفی نشان میدهد. فعالان مدنی و حتی شهروندان چگونه چنین وضعی را تاب میآورند؟!
پانوشتها:
1 – در این نوشتار روحانیون حکومتی از واژه دینداران مستثنی شدهاند.
2 – دین خود یکی از علوم تحت عناوین علوم الهیاتی و دینی محسوب میشود و دلیل کاربرد عبارت علم و دین که علیالظاهر متفاوت بودن و حتی تقابل این دو را نشان میدهد، روال ادبیات متون مشابه است.
3-Swami, Saurabhnath. (2015). “Death to Deathless: A Beginners Guide to Spiritual Enlightenment”
4-www.wikiquote.org
5-John S. Rigden. (2001). “Rabi, Scientist and citizen”, Harvard University Press
6,7,8-www.wikiquote.org
برچسب ها
آتئیسم آزادی ادیان آزادی بیان حق آزادی دین خداباوران خداناباوران خط صلح دین دین و علم دینداران شماره 109 علم ماری محمدی ماهنامه خط صلح