اخرین به روز رسانی:

ژانویهٔ ۲۸, ۲۰۲۵

اقتصاد سیاسی در وضعیت کرونایی/نصرالله لشنی

در رابطه با تاثیرات عمیق پاندمی کرونا بر اقتصاد جهان و ایران یادداشت‌ها، مقالات و گفته‌های زیادی منتشر شده است. بسیاری از نهادهای اقتصادی معتبر جهانی بنابر آمار و ارقام موجود و مدل‌های علمی و آکادمیک، پیش‌بینی‌هایی نیز انجام و انتشار داده‌اند. توان، دانش و اطلاعات محدود نگارنده به‌قدری نیست که بتواند بر این داده‌ها چیزی بیفزاید و پرداختن به این تاثیرات بنابر آمار و ارقام موجود، تکرار مکرر همان‌هایی خواهد بود که تاکنون گفته‌شده است. لذا برای گرفتار نشدن در ورطه‌ی تکرار، در این یادداشت تلاش شده است که از منظر اقتصاد سیاسی به وضعیت ایران که بخشی از آن ناشی از شیوع کروناویروس است، بپردازیم.
اقتصاد سیاسی
واژه‌ی اقتصاد سیاسی را اولین بار “آنتوان دو مونکرتین” فرانسوی در آغاز قرن 17 میلادی، برای عنوان یکی از کتاب‌های خود به کار برد و از آن زمان تا اواخر قرن نوزدهم کاربردی محوری و جدی در مباحث اقتصادی داشته است. به کار بردن این واژه توسط مونکرتین با این استدلال بود که چون واژه‌ی اقتصاد یا economy از ریشه‌ی یونانی okonomie است و تنها ترجمان مدیریت خانه و خانواده است، نمی‌تواند مدیریت کلان اقتصاد شهر (کشور) را بیان کند، لذا با اضافه کردن سیاست یا political به آن، ترکیب واژگانی political economy (البته به زبان فرانسوی) را در انداخت که در فارسی به اقتصاد سیاسی ترجمه شده است. در اواخر قرن نوزدهم و به‌خصوص با موج‌افشانی‌های اجتماعی نظریات اقتصادی مارکسیستی، قطب لیبرالیسم جهانی در واکنش به تئوری‌های فلسفی و اقتصادی کارل مارکس در تلاش شد که در بحث‌های علمی و آکادمیک، کمتر از ترکیب واژگانی اقتصاد سیاسی استفاده کند و ترجیح‌شان این بود که تنها از واژه‌ی اقتصاد یا علم اقتصاد استفاده کنند که این علم خود به دو حوزه‌ی اصلی اقتصاد کلان و خرد تقسیم می‌شود. اگرچه دلایل دیگری چون ریاضی شدن روزافزون اقتصاد و دست بالا یافتن روش‌های اقتصادسنجی و طراحی و استفاده از مدل‌های ریاضی و … به‌ویژه بعد از انتشار کتاب درسی آلفرد مارشال در به کار نبردن اقتصاد سیاسی تاثیر داشت، اما واکنش به مارکسیسم، نقشی جدی داشت تا جایی که اقتصاددانان مکتب شیکاگو و دست‌اندرکاران مدرسه‌ی ویرجینیا هنوز هم اقتصاد سیاسی را مترادف اقتصاد مارکسیستی می‌دانند و آن را شیوه‌ی اقتصادی‌ای می‌دانند که دولت در آن همه‌کاره است.
به هرحال امروزه هم اقتصاد به مثابه علم به کار برده می‌شود و هم اقتصاد سیاسی به مثابه تاثیر و تاثرات متقابل و دیالکتیکی مولفه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی و فرهنگی بر عملکردها و نتایج اقتصادی و بالعکس به‌کار می‌رود. پس وقتی از اقتصاد سیاسی سخن می‌گوییم گستره‌ای وسیع را در نظر داریم و بیش از آن که بر اقتصاد به عنوان یک علم محض تمرکز کنیم به مطالعاتی میان‌رشته‌ای توجه داریم. اقتصاد و روانشناسی، اقتصاد و سیاست، اقتصاد و حکومت، اقتصاد و توسعه، اقتصاد و برنامه‌ریزی، اقتصاد و اجتماع و … ترکیب‌های مطالعاتی و پژوهشی هستند که با قدری تسامح می‌توان همه‌ی آن‌ها را ذیل اقتصاد سیاسی جا داد.
کرونا و اقتصاد سیاسی ایران
شیوع ویروس کرونا و تاثیراتی که بر رفتار و عملکردهای شخصی و اجتماعی به‌منظور پیشگیری از ابتلا به آن داشته است، نتایج اقتصادی منفی زیادی به بار آورده که تا مدت‌ها نیز ادامه خواهد داشت. درواقع تاثیرات کرونا بر اقتصاد هم مستقیم و هم غیرمستقیم بوده‌اند و از سویی دیگر اقتصاد و کرونا نیز بر یکدیگر تاثیرات دیالکتیکی داشته‌اند؛ یعنی عملکرد جوامع متعدد با اقتصادهای مختلف، در مبارزه و مهار کروناویروس متفاوت بوده و نتایج متفاوتی نیز داشته است.
اقتصاد سیاسی در قرن هجدهم به بحثی در حوزه‌ی فلسفه‌ی اخلاق نیز تبدیل شده بود، اکنون متاثر از شیوع ویروس کرونا دوباره بحث اخلاق و اقتصاد مطرح و برجسته شده است. رفتاری از برخی دولت‌ها سر می‌زند که متناسب با بنیان‌های نظری و مبانی فلسفه‌ی اخلاق فرهنگ و جوامع‌شان نیست اما آن را به حساب حفظ ساختار اقتصاد بیان می‌کنند و در تلاش‌اند تا برای این رفتار اقتصادی خود توجیهات اخلاقی بسازند. در برخی جوامع با نظام اقتصادی بازار بنیاد و باورمند به لیبرالیسم اقتصادی شاهد دخالت روزافزون دولت‌هایشان در مناسبات اقتصادی هستیم و عملکردشان برخلاف بنیان‌های فلسفه‌ی سیاسی است که زیربنای اقتصاد سیاسی‌شان محسوب می‌شود و … ازاین‌دست مثال‌ها بسیار می‌توان شماره کرد که مبین این واقعیت‌اند که تاثیرات کرونا بیش و پیش از هر چیز بر اقتصاد سیاسی کشورها بوده است. در ایران اما موضوع قدری پیچیده‌تر است.
اقتصاد را علمی می‌دانند که موضوع آن ندرت یا کمیابی است. دانشی که به تحلیل رفتار انسان برای برآورده کردن بیشترین نیازهای مادی و معنوی از منابع محدود و کمیابی که در اختیار دارد، می‌پردازد. می‌دانیم که انسان احتیاجات عینی و ذهنی بسیاری دارد و می‌آفریند، اما ازآن جا که نمی‌تواند در یک‌زمان همه‌چیز داشته باشد و هر کاری که می‌خواهد انجام دهد، لذا ناگزیر از انتخاب است. در تنگنای محدودیت منابع، وسایل و زمان، مجبور است که برای برآوردن یک خواسته و دست یازیدن به یک هدف، دیگر مطالبات و اهداف را کنار بگذارد و داشته‌های خویش را مصروف هدف اولیه و اصلی خود کند. بحث هزینه‌ی فرصت در علم اقتصاد نتیجه‌ی منطقی این واقعیت است. برای ایجاد فرصت ناگزیر از پرداخت هزینه‌ای هستیم. جمهوری اسلامی برای خود اهدافی تعریف کرده است که می‌توان آن‌ها را ذیل اصل کلی “ام‌القرای اسلامی” قرار داد. سال‌هاست که نظام برآمده از انقلاب 57 در تلاش است خود را در مقام رهبری مسلمانان جهان تعریف کند و تمام فعالیت‌های اقتصادی را به این هدف معطوف کرده است. به‌خصوص با قدرت گرفتن آقای خامنه‌ای و تعیین استراتژی محور مقاومت، این هدف برجسته‌تر و محوری‌تر نیز شده است، طوری که تمام مناسبات داخلی کشور در مولفه‌های مختلف معطوف به آن شده است. محور در اقتصاد سیاسی ایران نفوذ جمهوری اسلامی بر دنیای اسلام است. تمام مناسبات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی در حوزه‌های داخلی و خارجی دایره‌ای را تشکیل می‌دهند که حول این مرکز است. این واقعیت از ابتدای رهبری خامنه‌ای بسیار برجسته و هویدا بود و حتی سیاست‌های سازندگی هاشمی رفسنجانی و توسعه سیاسی خاتمی هم نتوانست این محور اساسی را به حاشیه ببرد. اهمیت این هدف در چشم‌انداز هسته‌ی سخت قدرت غیرقابل کتمان بود و ورای توسعه‌ی اقتصاد رفسنجانی و توسعه‌ی سیاسی خاتمی قرار داشت و به‌وضوح قابل دیدن بود. چنان‌که افرادی مثل مهندس سحابی در همان دوران سازندگی به این هدف و استراتژی‌های معطوف به آن انتقاد می‌کرد و از این که توان، سرمایه و منابع ایران صرف این هدف می‌شوند، به حاکمیت ایراد می‌گرفت. هزینه _ فرصت جمهوری اسلامی قربانی کردن اهداف و نیازهای مردمی برای هدف و ایده‌آل سیاسی خود بوده است. هسته‌ی سخت قدرت طی سال‌های گذشته تمام سرمایه‌ها و درآمدهای ملی و مردمی را صرف تحقق چشم‌انداز ام‌القری‌ای اسلامی و نفوذ استراتژیک خود کرده و هر روز مردم را بیش از پیش گرفتار فقر و بیکاری و فلاکت کرده است. اقتصاد سیاسی ایران مبتنی بر برآوردن نیازها و مطالبات مردمی به‌منظور بالا بردن سطح رفاه و ارتقای کمی و کیفی زیست فردی و اجتماعی‌شان نبوده، بلکه کاستن از آن‌ها جهت برآوردن نیازهای ایدئولوژیک خود بوده است. در چنین شرایطی، ایران با تحریم‌های جهانی مواجه و بر عمق و گستره‌ی فقر ایرانیان افزوده شد، حال کرونا نیز به آن اضافه شده است. با توجه به هزینه _ فرصت‌های جمهوری اسلامی، محور مقاومت اصالت دارد و در وضعیت کرونایی نیز تغییری در این محوریت و اصالت نمی‌بینیم، پس طبیعی است که در چنین شرایطی که منابع مالی و مناسبات اقتصادی در تنگنای بیشتری قرار گرفته‌اند، جمهوری اسلامی سهم بیشتری از مردم را برای حفظ محور مقاومت و ایده‌آل ام‌القری‌ای خود اختصاص دهد. درواقع تحریم‌ها و کرونا موجب شده‌اند که مردم ایران هم از درآمدهای پیشین برخوردار نباشند و هم از آن‌چه دارند و پس‌انداز کرده‌اند به انواع روش‌ها و لطایف‌الحیل برای اهداف منطقه‌ای و جهانی جمهوری اسلامی بپردازند. به دیگر سخن، جمهوری اسلامی برای تامین منابع استراتژی‌های سیاسی خود دست در جیب مردم کرده و آن‌ها را بیش از پیش گرفتار فقر و فلاکت می‌کند.
این واقعیت را در اصطلاح “رزمندگان بدون مرز” آقای خامنه‌ای به‌وضوح می‌توان دید. رزمندگان بدون مرز اصطلاحی جدید است که از زبان وی بیان شده است، اما در ایران پدیده‌ای تاریخی است. حتی برخی سلسله‌های سلطانی غیر ایرانی مثل غزنویان و سلجوقیان به واسطه‌ی همین پدیده بر ایران و ایرانیان مسلط شده‌اند. این نیروهای نظامی خارجی به خدمت سلطان ایرانی درمی‌آمدند و به‌منظور تحکیم پایه‌های نظام سلطانی و بسط سلطه‌ی استبدادی در سرکوب مردم شرکت می‌کردند. به‌مرور در ساختار قدرت استبدادی ارتقای موقعیت سیاسی می‌یافتند و به‌واسطه‌ی رانت سیاسی، در ساختار اجتماعی و اقتصادی ارباب _ رعیتی مبتنی بر استبداد ایرانی، صاحب مال و منال و خدم و حشم می‌شدند و ارتقای اقتصادی و اجتماعی هم می‌یافتند. هنگامی‌که سلطنت وقت دچار زوال و اضمحلال می‌شد، همین رزمندگان بدون مرز، با توجه به موقعیت و امکانات سیاسی، نظامی، اقتصادی و اجتماعی که داشتند و صاحب شده بودند، قدرت مطلقه می‌شدند، سلطنت خود را می‌گستراندند و بر هست و نیست ایرانیان حاکم می‌شدند. در نظام ولایت مطلقه‌ی نادری (نادرشاه افشار) رزمندگان بدون مرز سپاه نادری عمدتاً افغان و ازبک بودند. درنتیجه‌ی جنگ‌های مستمر نادرشاه اقتصاد ایران ویران‌شده بود و مردم در فقر و فلاکت و بدبختی می‌زیستند. پول و مالی نداشتند که بابت مالیات بپردازند. جهان‌گشایی و ام‌القری‌ای نادری نیز نیاز روزافزون به پول و منابع داشت و به‌طور مستمر بر میزان مالیات‌ها می‌افزود. در چنین شرایطی نادرشاه در مقام ولایت مطلقه‌ی وقت حکم حکومتی صادر کرد و اعلام کرد آنان که توان پرداخت مالیات ندارند، زنان و دخترانشان را به‌عنوان مالیات در اختیار رزمندگان بدون مرز او قرار دهند. بنابر اسناد موجود، دختران به ازای 15 روبل (برابر با 1 تومان و 5 قران) و زنان به ازای 10 روبل (برابر با 1 تومان) محاسبه و به‌عنوان مالیات جهت عیش و عشرت در اختیار رزمندگان بدون مرز نادری قرار می‌گرفتند.
در اقتصاد سیاسی نظام‌های استبدادی ایران با پایه‌های خارجی، رزمندگان بدون مرز به‌واسطه‌ی خدماتی که به چشم‌انداز نفوذ و سلطه‌ی حاکمیت مستبد ارائه می‌دهند در اولویت قرار دارند و همه‌چیز قربانی آن‌ها می‌شود. در ایران امروز نیز اصالت و اولویت با محور مقاومت و استراتژی نفوذ منطقه‌ای جمهوری اسلامی است، لذا تمام منابع حتی مردم ایران قربانی این اولویت می‌شوند. پس تاثیرات منفی کرونا که متعاقب تحریم‌های جهانی است، بر مردم ایران بسیار شدیدتر از دیگر کشورها خواهد بود و چه‌بسا آینده‌ی این مردم را نابود کند. چه اساساً زیست و سرنوشت مردم کمترین دغدغه‌ی حکومت ایران است و جایگاهی در اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی ندارد.

توسط: نصرالله لشنی
می 21, 2020

برچسب ها

اقتصاد سیاسی بازار کرونایی بحران کرونا خط صلح رزمندگان بدون مرز شماره 109 کرونا ماهنامه خط صلح نصرالله لشنی ولایت مطلقه