اخرین به روز رسانی:

مارس ۳, ۲۰۲۵

تاملی بر امضای تفاهم نامه ی آموزش های زیست محیطی در مدارس

1“روزی با یک تکه کلوخ، محکم به پیشانی یک خر حمله ‌ور شدم و پس از اصابت آن کلوخ، خون از وسط پیشانی خر سرازیر گشت… در حالی که ترسیده بودم و بیم آن داشتم که هر لحظه، آن خرِ آسیب ‌دیده به سمت من یورش برده و مرا  مهمان یک جفت لگد کند، با کمال شگفتی دیدم که خر فقط اندکی به من نزدیک ‌تر شد و چشم در چشمم دوخت. شاید می‌ خواست از من بپرسد تو کیستی؟ تو آدمی و من خر؟!….” این اعتراف صادقانه ی یکی از مولفان کتاب های درسی آموزش و پرورش در نشست هم‌اندیشی تبیین  مبانی سواد و اخلاق محیط زیستی در نظام آموزش رسمی کشور است که در ۲۵ دی ۱۳۹۲ با حضور مولفان کتاب های درسی مدارس و به میزبانی سازمان حفاظت از محیط زیست برگزار شد.

یکی از تفریحات بچه های لایه های فقیر جامعه در دهه های  40 و 50 شمسی در غیاب سرگرمی های سالم، سنگ زدن به سگ های بی صاحب و آزار حیوانات بود. سگ ها از درد زوزه می کشیدند و بچه ها لذت می بردند.  بزرگترها می گفتند که  سگ هفت جان دارد و آزار سگ ها راهی برای آزمون سخت جانی آن ها بود. در قصه های عامیانه، حیوانات وحشی مانند ببر و پلنگ و گرگ و خرس و غیره دشمن آدم ها معرفی می شدند. مهیج ترین مضمون محفل های خانوادگی و شب نشینی ها، مقابله ی انسان با حیوانات وحشی بود. کودکان آرزوی طبیعتی بدون حیات وحش را در ذهن خود می پروراندند و تصور می کردند که دنیای بدون حیوانات وحشی دنیای امن تری است.

داستان های خودپسندانه  و آمیخته به دروغ شکارچی ها، شیرین و پر هیجان،  نفس ها را بند می آورد. برای بچه ها، مهم لحظه ای بود که شکارچی، حیوان وحشی را با شلیک گلوله از پا در می آورد. در آخر قصه های مادر بزرگ هم، گرگ بدجنس، روباه مکار و پلنگ تیزدندان و خرس وحشی به سزای اعمال خود می رسیدند و ترحم بر آن ها روا نبود. یک ترانه ی لری محبوب آن سال ها می گفت و گویی با تفنگ است که  می گفت: “تفنگ! حیف است که آهو بزنی، آهو قشنگه/ تفنگ! جای گلوله تو سینه ی پلنگ است…” تصور این بود حیوانات مهاجم همه جا در کمین انسان ها هستند. در واقع درک درستی از رفتار حیوانات وجود نداشت.  کودکان هم در چنین فضایی رشد می کردند و باورهایشان شکل می گرفت.

تنها در برخی آثار ادبی کلاسیک ایران مانند کلیله و دمنه و مرزبان نامه، نکات اخلاقی و تربیتی از زبان حیوانات بیان شده است. داستان هایی که در آن شیر سلطان جنگل است  و روابط بین حیوانات بر اساس الگوی سلسله مراتبی تنظیم شده است و ادبیات جدید کودکان که پدیده ای مدرن و مبتنی بر روانشناسی کودک  است هم، تصویری به کلی متفاوت از حیوانات را نمایش می دهد. در شرایط کمبود سرگرمی و تفریح دهه ی شصت، کارتون های خارجی برنامه ی کودک، بچه ها و حتی بزرگترها را پای تلویزیون میخکوب می کرد و بچه ها با چهره ی دوست داشتنی حیواناتی مانند خرس و شیر و پلنگ و سگ آبی و غیره آشنا می شدند.

2آموزه های نوین ادبیات کودکان، در همه ی فضاهای زندگی از جمله در مدرسه و خانواده  بازتاب مناسب  ندارد؛ در حالی که نگاه کودکان به حیوانات و طبیعت نسبت به نسل های قبلی تلطیف شده است، ذهنیت معلمان و برنامه های رسمی آموزش و پرورش هنوز بر مدار سابق  می گردد. به عنوان نمونه در سال 76 شمسی مدیر یکی از مدارس منطقه ی 2 تهران یک همستر را که دانش آموز دختری با خود به مدرسه آورده بود، در مقابل چشم دانش آموزان آتش زد. این کار  سرو صدای زیادی در مطبوعات نوپای آن زمان راه انداخت.

هر چند جذاب ترین بخش محیط زیست برای کودکان حیات وحش است اما آموزه های محیط زیستی محدود به حمایت از حق زیستن برای حیوانات نمی شود. مسائلی مانند دفع زباله، دفع فاضلاب، آلودگی هوا، آلودگی آب و خاک، فرسایش خاک، نابودی جنگل ها، پیشروی بیابان ها،  شکاف لایه ی اوزون، گرم شدن کره ی زمین بر اثر افزایش آلودگی هوا، ذوب شدن یخ های قطبی، احتمال بالا آمدن آب دریاها و فرورفتن برخی مناطق مسکونی به زیر آب، باید در قالب داستان های جذاب  و با زبان ساده وارد ادبیات کودکان شوند. ورود مباحث زیست محیطی به کتاب های درسی در قالب یک سری باید و نبایدهای خشک، شاید بدترین راه برای ترویج مفاهیم زیست محیطی است که معلم ها می گویند اگر می خواهی بحثی را از چشم دانش آموزان بیاندازی آن را وارد کتاب درسی کنید!

از دیگر سو، تعطیلی مدارس بر اثر آلودگی هوا در تهران و شهرهای بزرگ، هر چند اقدامی پیشگیرانه و منطبق بر پروتکل های بهداشتی است اما از جنبه ی آموزش های زیست محیطی تاثیر منفی دارد. در واقع هرچه آلودگی هوا بیش تر و طولانی تر باشد، شور و شعف دانش آموزان به خاطر استفاده از تعطیلی بیش تر می شود. در روزهایی که میزان آلاینده ها افزایش می یابد، علاقه ی دانش آموزان و معلمان به خواندن زیر نویس شبکه ی خبر بیش تر می شود و وقتی خبر تعطیلی به دلیل آلودگی هوا را می شنوند، از شدت خوشحالی فریاد می کشند.

مطابق ماده ی 189 برنامه ی پنجم توسعه، کلیه ی دستگاه های ذیربط، از جمله آموزش و پرورش و  رسانه‌های دولتی و صدا و سیما،  ملزم به اجرای برنامه ‌های آموزشی بدون دریافت وجه در راستای ارتقای آگاهی ‌های عمومی و دستیابی به توسعه ی پایدار ، به ‌منظور حفظ محیط زیست شده اند. تفاهم نامه ی  جدید همکاری میان سازمان حفاظت محیط زیست و وزارت آموزش و پرورش اقدامی در جهت اجرای این ماده ی قانونی است. این تفاهم نامه روز 18 اسفند ماه، توسط علی اصغر فانی وزیر آموزش و پرورش و معصومه ابتکار رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست با هدف “ایجاد فرهنگ زیست محیطی در مدارس” امضا شد.  بر اساس این تفاهم نامه قرار است فرهنگ، اخلاق و سواد محیط زیستی در بین جامعه ی دانش آموزی ترویج شود و سطح مشارکت اجتماعی جامعه ی دانش آموزی کشور در انجام طرح های محیط زیستی افزایش یابد.

ایجاد پست کارشناس مسئول و کارشناس محیط زیست در دفتر سلامت وزارت آموزش، ارتقای کیفیت و کمیت مطالب آموزشی محیط زیست در کتاب های درسی، تنظیم و اجرای برنامه های آموزشی محیط زیستی معلمان، ظرفیت سازی برای رشد کمی و توسعه ی کیفی تشکل های دانش آموزی در زمینه ی محیط زیست، ارزیابی و سنجش اثر بخشی برنامه های آموزشی-فرهنگی اجرا شده در زمینه ی محیط زیست، بهره گیری از پتانسیل نیروی انسانی وزارت آموزش و پرورش برای ارائه ی آموزش محیط زیستی و ترویج فرهنگ محیط زیست و توسعه ی پایدار، برخی از تعهدات وزارت آموزش و پرورش در این تفاهم نامه است. تهیه و ارائه ی محتوای آموزشی توسط سازمان محیط زیست به منظور درج در نشریات وزارت آموزش و پرورش از دیگر مفاد  این تفاهم نامه است .

از امضای این گونه تفاهم نامه ها باید استقبال کرد، اما در عین حال باید هشدار داد که این گونه اسناد در گوشه ای بایگانی نشوند. در سایت سازمان محیط زیست هنوز تصویری از تفاهم نامه ی سال 88 وزارت آموزش و پرورش و سازمان محیط زیست با امضای عالی ترین مقام وقت دو دستگاه  به چشم می خورد؛  مضمون تفاهم نامه ی دی ماه  88 و اسفند ماه 92 نیز، بسیار به هم شبیه است. پرسش این است که تفاهم نامه بین سازمان حفاظت از محیط زیست و وزارت آموزش و پرورش در سال 88 ، چرا اجرایی نشد و اگر اجرا شد دستاوردهای آن چه بود و چرا در تفاهم نامه ی جدید به آن دستاوردها اشاره نشده است؟  به چه دلیل باید انتظار داشته باشیم که تفاهم نامه ی جدید به نتایج بهتری بیانجامد؟ متاسفانه تفاهم نامه های بین بخشی، اکثراً بدون متولی بر زمین می مانند و  اجرا نمی شوند.

واقعیت این است که در مدارس ما سیستم فکری اغلب معلمان و برنامه ریزان مسائل آموزشی هم چنان بر مدار آموزش ‌های حافظه ‌محور و ذهنی است. دانش آموز باید مطالبی را به حافظه بسپارد و در فرآیندی به نام امتحان کتبی به سوال های تئوریک، پاسخ هایی مطابق محتوای کتاب ها بدهد و معیار پیشرفت، نمره  است.  در چنین فرآیندی آموزش مهارت های زندگی، از حد بحثی تشریفاتی و لوکس فراتر نمی رود. اصولاً حجم بالای کتاب های درسی فرصتی برای پرداختن معلم و دانش آموز به مباحث غیر متعارف باقی نمی گذارد. آموزش های زیست محیطی اگر وارد کتاب های درسی شوند  مانند دروس دیگر تبدیل به مشتی معلومات منتزع از زندگی می شوند و اگر وارد کتاب درسی نشوند، فرصتی برای پرداختن به آن ها در مدارس پیش نمی آید و مانند درس های بی نمره از سوی دانش آموزان و معلمان جدی گرفته نمی شوند.

می توان در مدرسه از کارهای غیر تکلیفی کوچک و ساده شروع کرد؛ مثلاً به کودکان یاد بدهیم که کاغذپاره ها و مواد دور ریختنی را به جای پرت کردن در حیاط مدرسه و کلاس در سطل آشغال بیاندازند. بخشی از نظافت مدرسه را به گروه های داوطلب دانش آموزان بسپاریم. در حیاط هر مدرسه حداقل یک درخت بکاریم. در هر کلاس چند گلدان بگذاریم. مربیان پرورشی اردوهای طبیعت گردی برگزار کنند و عملاً به بچه ها آموزش بدهند که آب و خاک را آلوده نکنند و  بوته ها را آتش نزنند و شاخه ی درختان را نشکنند و زباله ها را هنگام بازگشت جمع آوری کنند. برنامه ی کوهنوردی برگزار کنند تا روحیه ی دوستی با طبیعت، در بچه ها تقویت شود. این کارها کوچک اما موثر است. البته شرط موفقیت این برنامه ها این است که  معلمان و مدیران و مربیان، آموزش کافی ببینند و واقعاً به حفاظت از محیط زیست علاقه مند باشند. یکی از نقاط قوت این تفاهم نامه هم پیش بینی آموزش زیست محیطی تعدادی از معلمان است.

مدیر
آوریل 22, 2014

ماهنامه شماره ۳۵