
طرح هولناک یک پرسش: روزنامه نگاری مستقل یا جناحی در گفت وگو با داوود محمدی؛ سردبیر روزنامه ی شرق/ سیمین روزگرد
در این شماره از ماهنامه ی خط صلح و با توجه به موضوع پرونده ی ویژه مان، به سراغ سردبیر روزنامه ی شرق، به عنوان یکی از حرفه ای ترین روزنامه های حال حاضر در ایران که نزدیک به اردوگاه اصلاح طلبان است، رفته ایم و تلاش های ما برای گفتگو با یکی از مدیران مسئول و یا سردبیران نشریات جناح مقابل اصلاح طلبان، یعنی اصولگرایان، ثمربخش نبود.
روزنامه ی شرق اولین بار در تاریخ ۲ شهریور ماه ۱۳۸۲، با مدیرمسئولی مهدی رحمانیان و سردبیری محمد قوچانی منتشر شد. این روزنامه که از پائیز 1389، با سردبیری داوود محمدی، در فضای مطبوعات داخل کشور، فعالیت می کند، در طول دوران فعالیت خود، چهار بار توقیف شده است که آخرین مرتبه ی آن به دلیل انتشار کاریکاتوری از هادی حیدری با عنوان چشم بندان در مهرماه سال 1391 بود.
داوود محمدی که دارای مدرک فوق لیسانس علوم سیاسی از دانشگاه تهران است، حدود 20 سال سابقه ی کار مطبوعاتی دارد و پیش تر در روزنامه هایی هم چون صبح امروز، سلام، یاس نو، فعالیت کرده و سردبیری روزنامه های سرمایه و بهار را هم در کارنامه ی خود دارد.
او در مصاحبه با خط صلح می گوید حساسیتی که روی مطبوعات در ایران وجود دارد، اغراق آمیز است، چرا که امروزه با پیشرفت تکنولوژی و پیدایش انواع رسانه ها و شبکه های اطلاع رسانی، سهم اطلاع رسانی روزنامه ها کاش یافته و دیگر مثل گذشته نیست که انعکاس یا عدم انعکاس خبری در جامعه و بین مردم، فقط منوط به درج آن در روزنامه ها باشد.
آقای محمدی هم چنین معتقد است که حفظ موضع سیاسی در یک روزنامه، منافاتی با روزنامه نگاری مستقل ندارد؛ این تفکر است، نه تعهد به یک فرد و در همه جای دنیا، چنین چیزی وجود دارد…
آقای محمدی؛ حدود یک سال از از روی کار آمدن دولت یازدهم گذشته است. نظرتان در رابطه با وضعیت امروز مطبوعات ایران چیست؟ اگر بخواهید فضا را با سال گذشته مقایسه کنید، آن را چگونه می بینید؟
از نظر ما که در حوزهی مطبوعات فعال هستیم، وضعیت عمومی این حوزه در قیاس با گذشته بهتر شده؛ البته با استانداردهای روزنامه نگاری حرفه ای در دنیا فاصله داریم، ولی به هر حال این روزها، تغییرات مثبتی را نشان میدهد. دولت قبلی نه تنها با مطبوعات نبود، بلکه بعضاً مزاحمتها و ممانعتهایی هم در راه فعالیت مطبوعات مستقل ایجاد میکرد، که این باعث میشد عرصه برای فعالیت مطبوعات مستقل تنگتر شود. اگر بخواهم روزنامهی شرق را مثال بزنم، اگر خاطرتان باشد، یک طرحی چاپ شد که حالا ادعا کردند این چشم بند، همان طرحِ سربند رزمندگان در جنگ هشت ساله است و براساس تلقی برخی از کژاندیشان توهینآمیز جلوه داده شد که بعد هم در مراجع قضایی، ما تبرئه شدیم و افکار عمومی هم، چنین برداشتی را تایید نمیکرد؛ چراکه اصولا طرح مورد اشاره چنین هدف و نیتی نداشت. ولی بعد از انتشار این طرح، وزیر ارشاد مستقیماً وارد عمل شد و بهجای این که مدافع حقوق مطبوعات باشد، پیش از مشخص شدن تکلیف قضیه در مراجع قضایی، خواستار توقیف شرق شد؛ یعنی حتی حاضر نبود صبر کند تا برای این روزنامه دادگاه تشکیل شود. این در واقع موردی بود که نشان میدهد که دولت قبل، از چه بُعدی به مطبوعات مینگریست. دولت قبلی در عمل ثابت کرد که اصولاً مطبوعات منتقد و مستقل را نمیپسندد. برای همین تعاملی که وزارت ارشاد در آن دوران با مطبوعات داشت، تعامل چندان سازنده و مثبتی نبود. در دولت آقای روحانی، حداقل اتفاقی که افتاده این بوده که در واقع عدم همراهی با مطبوعات منتقد و مستقل، بسیار بسیار کمتر شده، و ما احساس نگرانی خاصی در این مورد نداریم. منتها همیشه یک سری افراد یا گروه های تندرو هستند که مخالف کار کردن مطبوعات انتقادی و امثالهم هستند که خُب همچنان فعالیتشان ادامه دارد. ولی تغییر دولت باعث شد که فضا برای فعالیت مطبوعات مختلف مهیاتر شود؛ ضمن این که باز تاکید می کنم، هنوز با آن حالت مطلوب و استانداردهایی که در ذهن اهالی مطبوعات هست که منطبق با قانون، امکان انتشار آزادانه و فعالیت را داشته باشند، فاصله داریم.
یعنی شما معتقد هستید که در چهارچوب قوانین موجود بسیار آزادانهتر میتوان فعالیت کرد و اگر برخوردی هم صورت میگیرد، سلیقهای ست؟
ببینید مشکل مطبوعات ایران دو-سه مورد است و مهمترین آنهابه باور من قانون مطبوعات است.صاحب نظران زیادی گفته اند که این قانون جامعیت و کار آمدی لازم را ندارد. بحثی که مطرح می شود این است که چرا باید مطبوعات به خاطر اشتباهاتی کوچک، توقیف شوند و نکته ی مهم تر این که، خیلی از این مسائلی که برای مطبوعات اشتباه تلقی میشود، در واقع سوئبرداشت است و اتهام نیست(مثل همان طرح روزنامه ی خودمان که مثال زدم). مطبوعات را می بندند، حتی قبل از این که پرونده شان به دادگاه ارجاع شود و بعد میگویند حالا بیا در دادگاه جواب بده. اخیراً هم احتمالاً شنیدید که دولت دنبال راهحلی است، که جرایم روزنامهنگاری و امثالهم را تبدیل به جرایم نقدی کند؛ یعنی این طور نباشد که به خاطر یک اشتباه، کل روزنامهای تعطیل و یک منفذ اطلاعرسانی مسدود و تعداد زیادی بیکار شوند. ما به هر حال نمونههای زیادی داریم که در صدا و سیما، اشتباهاتی اتفاق می افتد -که البته طبیعی هم هست و هر کاری، اشتباهات این چنینی دارد- یا همان سو برداشت هایی که گفتم، پیش می آید ولی منجر به توقیف صدا و سیما نمی شود. نهایتاً این است که حالا یا تذکری می دهند، یا فیلمی را که در حال پخش است اصلاح یا متوقف می کنند؛ ولی کل مجموعه ی صدا وسیما زیر سوال نمی رود و کار به آن جا کشیده نمی شود که بخواهند تعطیل اش کنند.
این یک نکته راجع به مطبوعات است که در واقع قانون یک ایراداتی دارد و باید اصلاح شود. این اصلاح هم باید به صورتی باشد که اولاً فعالیت هایی را که شامل جرایم مطبوعاتی می شود، بسیار شفاف تعریف کند که مانع سوئ برداشت شود. ثانیاً نهادهایی را که ناظر فعالیت مطبوعات هستند، متمرکز کنند. در حال حاضر دو- سه نهاد می توانند تصمیمگیری کنند. آقای علی مطهری هم بارها اشاره کرده اند که ما به عنوان عضو هیات نظارت بر مطبوعات، بعضاً پیش می آید که بعد از توقیف نشریه ای، در جریان موضوع قرار می گیریم که این نقص قانون هست. باید یک تمرکزی ایجاد شود که این تصمیم گیری چند نهاد در مورد مطبوعات و نشریات و مانند آن، سر و سامان داده شود و از این حالت پراکنده خارج بشود.
نکته ی دیگری که وجود دارد، همان نکته ای است که آقای روحانی اشاره کردند، تحت عنوان “دژ فولادین”. بعضی از رسانه ها هستند که به خاطر گرایش خاص سیاسی شان از آزادی عمل تقریباً کاملی برخوردارند و هر حرفی را می خواهند، می زنند و به بیش تر قواعد اخلاقی و قانونیِ عملکرد رسانهای پایبند نیستند، ولی هیچ اتفاقی هم برایشان نمیافتد. در عین حال رسانه های دیگر، به خاطر گرایش های سیاسی خاصی که دارند، زیر ذره بین و رصد هستند و با کم ترین اشتباه و یا حتی با سوئ برداشتی که از مطالب شان می شود، تاوان می دهند. این مسائل باعث می شود، شرایط کار رسانه های مستقل و آزاد سختتر شود و در یک شرایط نابرابرِ رقابتی قرار بگیرند.
به نظر شما، وضعیت فعلی مطبوعات در ایران تا چه اندازه باعث نهادینه شدن مکانیزم خودسانسوری در میان اصحاب رسانه شده است؟
تاثیر این وضعیت بر مساله خودسانسوری غیر قابل انکار است. عده ی زیادی هستند که با انگیزه های سیاسی، نه ملی و نه حتی صنفی، مطبوعات را رصد می کنند، اشتباهات احتمالی آن ها را بررسی می کنند و تاسف بارتر این است که از مطالب خوانش جناحی دارند و نیت خوانی می کنند و اتهاماتی را نسبت می دهند که نه در متن هست و نه در ذهن گردانندگان رسانه؛ این موضوع را برجسته کرده و رسانه ها را در معرض تهدید قرار می دهند و در مواردی، به خصوص با جو سازی های بیهوده ای که به شکل تبلیغی یا عملی ایجاد می کنند، تا سرحد توقیف مطبوعات پیش می روند. دقیقاً به همین دلایل، این موضوع بسیار طبیعی است که رسانه ها یک بخشی از دغدغه شان، این باشد که از انعکاس مطالبی که ممکن است به ناروا باعث ایجاد مشکلاتی شود، اجتناب کنند که از دلِ همان خودسانسوری که شما اشاره کردید، خارج می شود.
البته میزان خودسانسوری در نشریات مختلف هم متفاوت است. بعضی ها سعی می کنند با رعایت قانون و انعکاس مطالب به گونه ای که جلوی برداشت های ناروا را بگیرد، ضریب خود سانسوری را پایین تر بیارورند. ولی به هر حال، مطبوعاتی که یا میزان اعتماد به نفس شان پایین تر است و یا در شرایط فشار بیش تری قرار دارند، مجبور هستند به درجات بالاتری از خودسانسوری تن بدهند.
با توجه به این دسته بندی که می فرمایید، روزنامه ی شرق را جزئ کدام دسته می شمارید؟
پاسخ این سوال خیلی سخت است… ما تلاشمان را می کنیم که جزئ آن دسته ای باشیم که خودسانسوری کم تری داریم. البته این باز به این معنا نیست که بی مهابا بتوانیم همه چیز را بگوییم، ولی در مواردی که احساس می کنیم مستندات مطلب زیاد است و احتمال خوانش جناحی و سوار کردن تهدیدات ناروا کم است، مطلب را منتشر کنیم.
به هر حال با توجه به تعریف خودتان، ممکن است که از اعتماد به نفس لازم برخوردار نباشید…
درست می گویید. ببینید، یک روالی که در نشریات وجود دارد، این است که معمولاً نسبت به فضا، این خودسانسوری کم و زیاد می شود. یعنی یک برهه ای هست که فشارها کم تر است و اعتماد به نفس مطبوعات هم بالاتر می رود و مطالبی که منعکس می کنند از خودسانسوری مقداری فاصله می گیرد. دوره هایی هم هست که احساس می شود شرایط بیرونی به گونه ای نیست که بشود زیاد از خودسانسوری فاصله گرفت. در واقع آن شرایطی که بر فضای سیاسی ایران حاکم است، آن سقفِ پرواز مطبوعات را تعیین می کند که آن سقف، می تواند بالا و پایین بشود و متناسب با آن، نشریات هم عمل می کنند. نشریه ای که ادعا کند، خودسانسوری نمی کند، فکر نمی کنم در ایران وجود داشته باشد، به خصوص در حوزه های نشریات مستقل و آزاد، ولی این که میزان پتانسیل آن چقدر باشد و تداوم آن، در نشریات مختلف با هم متفاوت است. به هر حال همه ی نشریات در حد بضاعت خودشان، نهایت تلاش شان را می کنند که وظیفه ی اصلی شان را در قبال مخاطب، که اطلاع رسانی دقیق است، ایفا کنند و به تعهداتشان در برابر مخاطبان پایبند باشند.
ممنوعیت یا ریسک بالای پرداختن به بعضی از موضوعات سیاسی که حساسیت زا هستند، به نظر شما تا چه اندازه باعث سوق داده شدن روزنامه ها به سمت نشریاتی که بیش تر به مباحث حوزه ی اندیشه می پردازند، شده است؟
ببینید من در مورد روزنامه ی خودمان می گویم. ما در شرق، پیش فرضمان این است که به نیازهای متنوعِ مخاطب های مختلف مان، پاسخ بدهیم. از آن جایی که از ابتدا تعریف شرق، به این گونه بوده که نخبگان جامعه را به عنوان جامعه ی هدف انتخاب کردیم، پس طبیعی است که به نیازهای آن ها باید پاسخ داده شود و یک بخشی از این مخاطب های ما، علاقه دارند به مباحث اندیشه. ضمن این که مباحث اندیشه، یک مقدار عمیق تر است و این باعث می شود که ورود به آن مباحث، اگر به طرز صحیحی صورت بگیرد، یک دید کلی و جامع نسبت به مسائل بدهد، فارغ از بحث های روزمره، ذهن را سازماندهی کند. بنابراین، ما در شرق این موضوع را از ابتدا داشتیم و تا آن جایی که من می دانم، هیچ وقت انقطاعی حاصل نشده در صفحات اندیشه ی [روزنامه] مان. بنابراین، این که ما صفحه ی اندیشه داریم، به این معنا نیست که می خواهیم از اخبار فاصله بگیریم و به اصطلاح صفحه پر کنیم. صفحات اندیشه برای پاسخ دادن به نیاز بسیاری از مخاطب های ما که به این مباحث علاقه دارند، راه اندازی شده و تداوم دارد. حالا این که آیا این بخش برای رسیدن به اهداف اش، موفق بوده یا این که موضوعات درستی را انتخاب کردیم، آن بحث جداگانه ای است…
البته من منظورم پر کردن صفحات نبود، می خواستم به این سوال برسیم که آیا تبدیل شدن روزنامه ها به صفحات کتاب و اندیشه را نوعی سانسور پنهان ارزیابی نمی کنید؟ (مثلاً در قیاس با محتوای روزنامه ها در دهه ی هفتاد)
نه، این طور نیست؛ البته من با عنوان شرق می توانم صحبت کنم و دوستان دیگر در روزنامه های دیگر، قطعاً نظر خودشان را دارند. ببینید، اتفاقاً جنس صفحات اندیشه، جنسی است که حساسیت روی آن موضوعاتی که در آن ها مطرح می شود، کم نیست. یعنی صفحه ی اندیشه نمی تواند راهکار مناسبی باشد، برای گریز از مسائل روز و به تعبیر شما، پناه بردن به سانسور پنهان. همان قدر که مباحث سیاسی جنجال برانگیز است، به همان اندازه، روی مباحث اندیشه هم حساسیت وجود دارد. ممکن است آن جا هم مباحثی طرح بشود که به مذاق عده ای خوش آیند نباشد و همان مشکلاتی که ممکن است در صفحات خبری ایجاد شود، در صفحات اندیشه هم به همان نسبت، احتمال ایجاد اش وجود دارد. بنابراین، من موافق نیستم که این صفحات راهکاری است برای پناه بردن به سانسور پنهان.
شما بین صحبت هایتان هم به عدم امنیت شغلی روزنامه نگاران اشاره کردید. سوال من این است که تاثیر محدودیت های آزادی مطبوعات بر امنیت شغلی کارکنان این حوزه را تا چه حد ارزیابی می کنید؟
ببینید، تعداد مطبوعات ما، (مطبوعات جدی را عرض می کنم) خیلی زیاد نیست. بنابراین آدم هایی که انتخاب می شوند که در این جنس نشریات فعالیت کنند، با گزینه های زیادی برای اشتغال مواجه نیستند. بنابراین، وقتی مثلاً روزنامه ای دچار مشکل می شود، این افراد فرصت زیادی ندارند که بتوانند روزنامه های جایگزین انتخاب کنند؛ به ویژه که همه ی روزنامه ها کادرشان تکمیل است و این طور نیست که مثلاً اگر یک روزنامه ای توقیف بشود، برای این که دیگران بیایند و آن جا مشغول بشوند، بتوان فضایی ایجاد کرد.
از طرفی چالش های اقتصادی که در ایران وجود دارد، در مطبوعات هم هست؛ با این تفاوت که این چالش ها در مطبوعات جدی تر است. مطبوعات مثل تولید کننده ی سایر کالاها و خدمات نمی توانند متناسب با افزایش قیمت ها، نرخ تک فروشی خودشان را افزایش بدهند. نشریات به خاطر جلوگیری از ریزش مخاطب شان و همین طور احترام به حقوق آنان قادر به این نیستند که با هر تغییری، قیمت را افزایش بدهند. به هر حال، وقتی تورم و گرانی هست، مخاطب ها هم در مصارف شان صرفه جویی می کنند، در ایران هم که معمول هست، کالای فرهنگی را از سبدشان حذف یا خرید اش را کم می کنند، که از آن جمله، روزنامه است. بنابراین ناچار اند، گرانی کاغذ و زینک و فیلم و بقیه ی موارد را به دوش بکشند اما قیمت را ثابت نگه دارند. یک روندی هم در مورد روزنامه ها در دولت قبلی وجود داشت، (این روند در دولت کنونی شواهد اش دیده نمی شود و وضعیت بهتر است) مبنی بر این که به روزنامه های مستقل آگهی هم نمی دادند و آگهی های دولتی را در روزنامه هایی که حامی خودشان بودند، پخش می کردند. حتی بخش خصوصی هم که مایل بود به روزنامه های غیر دولتی آگهی بدهد، به خاطر این که بعدها در اقتصاد دولتی ایران با وزارتخانه ها و سازمان ها سروکار پیدا می کرد، برای این که مشکلی برایش پیش نیاید، ترجیح می داد آگهی هایش را به روزنامه های مستقل ندهد. بنابراین منابع ارتزاق روزنامه های مستقل که معمولاً از رانتی نظیر وابستگی به نهادی که بدون توجه به وضعیت دکه ها، تامین کننده ی هزینه شان باشد، دشوار و متفاوت است. در چنین شرایطی، طبیعتاً پرداختی ها در قیاس با روزنامه هایی که پشتوانه ی جناحی دارند و یا اسپانسرهایی که حالا به هر علتی هزینه های آن ها را تامین می کنند، چندان منصفانه و بالا نیست. به این موضوع، عدم امنیت و بیکاری و این طور مسائل هم که اضافه می شود، تاثیرات منفی می گذارد که یکی از مهم ترین آن ها این است که یک بخشی از خبرنگاران و روزنامه نگاران زبده، ترجیح می دهند فعالیت در روزنامه های مستقل را رها یا کمرنگ می کنند و بروند به روزنامه هایی که در تحولات سیاسی آن چنان مستقیم درگیر نیستند و به موضوعات دیگری می پردازند، مشغول فعالیت شوند، یا حتی بعضاً افرادی که سال ها روی آن ها سرمایه گذاری شده و تجربه اندوزی کردند، ترجیح می دهند کار روزنامه نگاری را رها کنند و بروند یک گوشه ای، حالا یا با درآمد بیش تر یا مساوی و یا حتی کم تر، مشغول به کار شوند؛ با مزیت این که امنیت شغلی دارند. این رخداد به تجربه ی انباشته ی روزنامه نگاران در ایران لطمه می زند.
آقای محمدی، وظیفه ی اصلی یک عنصر و فعال مطبوعاتی و فعال عرصه ی قلم را برای پاسداشت امر آزادی قلم چه می دانید؟
به نظر من، مثل همه جای دنیا، مهم ترین رسالت یک رسانه، این است که مطالبی که می نویسد، مستند باشد، منافع ملی و مردم را در نظر بگیرد، عنادی با شخص، گروه، یا جناحی نداشته باشد، بسیار منصفانه و به دور از کینه و حُب و بغض و پیش داوری، خبر را منعکس کند و تریبون طرح دیدگاه های مختلف باشد؛ در عین حال که می تواند موضع سیاسی خاص خودش را هم داشته باشد و آن ها را در قالب های مختلف نظیر تیترها و یادداشت ها انعکاس دهد. ولی باید طوری باشد که صدای همه ی طیف های جامعه، در روزنامه شنیده شود.
جدا از این مورد، بحث پرداختن به مسائل مردم هم بسیار حائز اهمیت است. یعنی به نظر من، روزنامه ها نباید صرفاً در مسائل سیاسی و جناحی غرق شوند و از مواردی که ممکن است جلوه ی سیاسی نداشته باشد، ولی مسائل مردمی باشد، غافل شوند.
دیگر این که، اگر نکات منفی در جامعه وجود دارد، وظیفه ی روزنامه نگار این است که آن ها را هم بازتاب بدهد؛ در عین حال، باید از تحولات یا رخدادهای مثبت و ارزشمندی که در جامعه رخ می دهد -حالا یا در سطح فعالان سیاسی یا در سطوح روشنفکری یا حتی در بین مردم-، غافل نماند. یعنی، طوری باشد که آینه ی تمام نمای جامعه باشد، هم کاستی ها را بازتاب بدهد و هم این که نکات مثبتی که وجود دارد. مثلاً یک رسانه ی مستقل باید به بخشش هایی که در زمینه ی قصاص صورت می گیرد، یا مسائل این چنینی که نشان می دهد هنوز فرهنگ ایرانی ها بارور است هم توجه داشته باشد، تا ذهنیت مخاطب ها، به خصوص نسل جدید، از این پیش فرض انباشته نشود که در این جامعه، هر چه هست، کاستی و نقص و سیاه نمایی است.
این مسئله که می گویید رسانه ها می توانند موضع سیاسی خاص خودشان را حفظ کنند، آیا فکر نمی کنید به استقلال آن ها و روزنامه نگاری مستقلی که خود شما هم به آن معتقد هستید، خدشه وارد می کند؟
برداشت من این نیست. شما هر جای دنیا، هر روزنامه ای را که مثال بزنید، یک گرایش سیاسی خاص دارد. مثلاً لیبرال یا چپ هستند، که این گرایش ها در سیاست گذاری کلی شان، مشخص است و در تیترها و مطالبشان هم دیده می شود. ما هم فرض کنید که متعلق به اردوگاه اصلاح طلبان هستیم، خب طبیعی است که در سیاست گذاری مان، در چینش تیترها و مطالب و غیره، مسائل مربوط به اصلاح طلب ها و صیانت از آن تفکر، اهمیت بیش تری دارد. فکر نمی کنم حفظ این موضع سیاسی در شرق، منافاتی با روزنامه نگاری مستقل داشته باشد. این تفکر است، نه تعهد به یک فرد. مثلاً در مورد آقای روحانی، با وجودی که ما از ایشان حمایت می کنیم، ولی اگر جایی احساس کنیم ضعف یا کاستی وجود دارد، گوشزد می کنیم و مطالب انتقادی در این زمینه منتشر می کنیم. این حمایت، انتقادی است و بدان معنا نیست که ما چشم بسته، همه ی تفکرات و تصمیمات یک گرایش را مهر تایید بزنیم و همه ی مسائل مربوط به طرف مقابل را هم چشم بسته رد کنیم…
و حرف آخر…
بخش زیادی از حساسیتی که روی مطبوعات در ایران وجود دارد، اغراق آمیز است. ببینید، تا یکی- دو دهه پیش، اگر مردم می خواستند، مطلبی را بخوانند و اگر قرار بود خبری در جامعه منعکس بشود، هیچ چاره ای نبود به جز این که روزنامه ها را بخوانند. در این شرایط، حساسیت زیاد روی مطبوعات، قابل توجیه بود. چون می گفتند، اگر مطبوعات این خبر را نزنند، یا به شکل دلخواه ما بزنند، آگاهی شکل نمی گیرد، اطلاع رسانی نمی شود یا اطلاع رسانی مطلوب صورت می گیرد. اما الان چند سالی هست که وضعیت عوض شده؛ مثلاً ماهواره آمده و کانال های بسیار زیادی هم دارد که هر سلیقه ای را، از جمله کسانی که پیگیر اخبار و تحلیل هستند، پوشش می دهد. اینترنت آمده که خبرها را بلافاصله منعکس می کند و حالا اگر در خارج مرز باشند، خیلی در قید و بند سانسور و خود سانسوری و این طور مسائل نیستند و در لحظه می تواند مخاطب را در جریان قرار بدهد. حتی پدیده ای به نام موبایل و اتصال آن به شبکه های اجتماعی آمده که خود یک شکل از خبر-نگاری موسوم به شهروندخبرنگاری را پدید آورده است. به این معنا که در لحظهی رخدادن وقایع، این رخدادها توسط دوربین تلفن های همراه ثبت و به همراه گزارش یا خبر در چنین شبکه هایی منعکس می شود. ضریب نفوذ این مسائل در جهان و همین طور ایران، بسیار زیاد است و سهم روزنامه ها در اطلاع رسانی، کاهش یافته است. حتماً این موضوع را می دانید که مثلاً در غرب بعضی از رسانه های مکتوب هستند که ترجیح می دهند، توقف انتشار داده و بروند به سمت راه انداختن سایت؛ این کار هم از لحاظ اقتصادی و هم دسترسی به آن ها، هزینه ی بسیار ناچیزی هم دارد و در شرایط تورمی هم طبیعی است که گرایش مردم به روزنامه ها کم تر بشود. مردم می گویند چرا این قدر پول بدهیم و روزنامه بخریم. کامل تر و بهتر از آن خبر را می توانیم در سایت ها ببینیم، یا از طریق اینترنت پیگیری کنیم. ضمن این که روزنامه فاصله ی انتشار اش، خواه یا ناخواه، اگر روزهای تعطیل و غیره نباشد، حداقل 24 ساعت است در حالی که وقتی یک اتفاقی می افتد، بلافاصله در سایت ها می توان دید که این مسئله تاثیر گذار است… هر چند با وجود همه ی این مسائل، مطبوعات در ایران تعیین کننده هستند ولی منظور من این است که حساسیتی که نسبت به مطبوعات وجود دارد، بیش از حد است. با سایت ها و ماهواره ها و غیره نمی شود برخورد کرد اما به محض این که یک روزنامه، کوچک ترین خطایی بکند، شدید ترین برخورد با آن ها می شود. چرا؟ چون دیوار مطبوعات در فضای رسانه ای ایران کوتاه است و به نظر بعضی ها، این ها طفل یتیم رسانه در ایران هستند. یعنی حالت نظارتی و رصد کردن مطبوعات، به علت این که برای توقیف و غیره در دسترس هستند، خیلی بیش تر از آن چیزی است که منطقاٌ لازم است.
ممنون از فرصتی که در اختیار خط صلح قرار دادید.

برچسب ها
داوود محمدی روزنامه شرق سیمین روزگرد ماهنامه شماره ۳۷