
آیت الله عبدالحمید معصومی تهرانی: خصومت با بهائیان را کنار بگذاریم/ سیمین روزگرد
آیت الله عبدالحمید معصومی تهرانی با ارسال یک اثر هنری به همراه نامه ای به بیت العدل(مرکز جهانی بهائی)، خواستار همزیستی همه ی ادیان در ایران شد. وی در این اثر هنری، آیه ای از کتاب اقدس را خوشنویسی و تذهیب نموده است.
این روحانی بلند پایه ی در مذهب تشیع در نامه ی خود نوشته است: “بود وقتی که در این سرزمین، فرقههای مذهبی و ادیان مختلف در مسلک ها و آیین های گوناگون در معاشرت های اجتماعی و همزیستی مسالمت آمیز، راه رشد و تلاش خویش را می پیمودند و به یک دیگر منفعتی زندگی بخش می رساندند که همانا انسان در بستر جامعه ی خویش انسانیت خود را شکوفا میکند.”
گفتگوی ماهنامه ی خط صلح با آیت الله عبدالحمید معصومی تهرانی در رابطه با این اثر هنری و دیدگاه وی راجع به اقلیت های مذهبی عموماً و بهائیان خصوصاً، در پی می آید.
آقای تهرانی، با تقدیر از حرکت به واقع ارزشمند شما، لطف کنید بفرمائید هدف شما از انجام این کار چه بوده است؟
ممنونم. این کاری نمادین و هدیه ای نوروزی بود که در آستانه ی آغاز سال 1393 تقدیم شد و قصدم را هم قبلاً گفته ام و آن همدلی، دوستی، محبت و کنار گذاشتن خصومت بوده و من با هنر صحبت خود را کردم. ضمناً من همان طور که در آن نامه هم نوشتم، از تمامی هموطنان بهایی که به شکل های مختلف از تعصبات کور مذهبی آسیب دیده اند، به سهم خود، دلجویی و یا آن ها همدردی می کنم…
چه شد که چنین ایده ی بی سابقه ای به ذهنتان رسید؟ با توجه به این که در اثر شما از تذهیب که اساساً یکی از هنرهای اسلامی ست، استفاده شده است.
این عمل کار جدیدی نبود و من قبلاً از طریق کار هنری، تورات وکتاب زبور را هم نوشته بودم که آن کتاب در امریکا به قربانیان و بازماندگان 11 سپتامبر تقدیم شد و در حال حاضر هم در نمایشگاه کنگره ی هزار سال کتاب فارسی به نمایش گذاشته شده است. هدف هم این بود که به مردم جهان بگویم، فکر نکنید که همه ی مسلمانان این قبیل افراد که کارهای انتحاری و سرشار از خشونت انجام می دهند، هستند. به نظر من اسلام یک وجه دیگری هم دارد و یا لااقل می تواند داشته باشد. ضمن این که به عنوان مثال آقای نوری زاد هم در این زمینه پیشرو بودند. با توجه به این موارد که خدمتتان گفتم، این کار، بی سابقه نبوده است. البته باید به مانند موارد قبلی، کل کتاب را به خط خوش می نوشتم اما چون دیگر مثل گذشته توان ندارم، به نوشتن آیه ای از آن اکتفا کردم و از این بابت دلگیر هستم.
به هر حال با توجه به این که بهائیت جزو ادیان ابراهیمی محسوب نمی شود، شاهد آن هستیم که بسیاری از مراجع و روحانیون، کما فی السابق پیروان این آیین را حتی کافر می خوانند و یا نجس می شمارند و به مقلدان خودشان هم تذکر می دهند که از مراودت با ایشان اجتناب کنند. با این توضیح، ما کم تر روحانی شیعه ای را دیده بودیم که هم از بهائیان دلجویی کند و هم کاری انجام دهد که جنبه ی حمایتی داشته باشد و از این جهت کار شما بی سابقه و یا کم سابقه است.
ببینید از نظر فقها، تا چند وقت پیش غیر مسلمان، نجس بود؛ چه پیرو ادیان ابراهیمی و چه غیر ابراهیمی. حال این سوال پیش می آید که آیا اصلاً آدم نجس می شود!؟ انسان، به ما هو انسان، که نجس نیست. آقایان باید نظر خود را تغییر دهند که ما هیچ دلیل عقلی و شرعی بر نجاسات جسمی نداریم. در رابطه با توجیهاتی هم که درباره ی مسئله ی طهارت و غیره بیان می کنند، بایستی اندکی تامل کرد. ما در عصر آب کُر زندگی نمی کنیم که بخواهیم از این صحبت ها کنیم و بایستی یک مقداری به روز تر شویم. به علاوه ما اصلاً در اسلام چیزی به اسم نجس نداریم، این مسئله از یهودیت وارد شده و حالا من قصد ندارم که وارد موضوع فقهی آن شوم.
توجه داشته باشید که بالاخره دین اسلام هم از نظر مسیحیت دینی جعلی بود و ده ها دلیل و استنباط هم آورده شده که پیغمبر اسلام، پیغمبر نبود. اما آیا آن همه کشمکشی که ابتدای کار بود، به نتیجه رسید!؟ واقعیتی که وجود دارد این است که هم اسلام و هم مسیحیت پیروان خود را دارند و چه مسیحیان و چه مسلمانان زندگی خودشان را می کنند و تا قبل از این که آن مسائل سال 2001 به وجود بیاید، هیچ مشکلی جدی بین مسیحیان و مسلمانان در امریکا و اروپا وجود نداشت و به طور کلی صلح بین آنان جریان داشت. در واقع عده ای که بدوی تر از دوران جاهلیت می اندیشند و عمل می کنند، کار را به این جا رساندند که مردم سایر کشورها اگر کسی را ببینند که یک مقدار ریش وی بلند باشد و پوشش متفاوتی داشته باشد، می ترسند و فکر می کنند که با خود مواد منفجره حمل می کند.
اما در رابطه با بهائیان، این حساسیت ها، چیز جدیدی نیست و از قدیم هم وجود داشته. علت هم این است که چون بهائیت از درون تفکر اسلامی و از درون تفکر شیعی بیرون آمده، اندکی ترس به چالش کشیده شدن و زیر سوال رفتن مهدویت وجود دارد. حالا یک زمانی که روحانیت به عنوان حفاظت از منافع تشیع، انجمن حجتیه را تشکیل می داد که مثلاً با “فرقه ی ضاله ی بهائیت” مبارزه کند، مردم هم از آن تبعیت می کردند ولی دیگر روال مثل گذشته نیست. در حال حاضر در واقع مردم می دانند که این ها حافظ منافع تشیع نیستند و در حال تلاش برای حفظ قدرت و دُکان خودشان هستند؛ گذشت آن زمانی که میرزای شیرازی می آمد فتوایی در مورد مصرف نکردن تنباکو می داد و مردم هم می آمدند و قلیان ها را می شکستند. الان وقتی که مثلاً می گویند مرغ نخورید، کسی توجه نمی کند و یا وقتی می گویند یارانه دریافت نکنید، به سخره گرفته می شوند.
نظر من این است که ما اگر با فرد یا افرادی مشکل فقهی داریم، بایستی در مجامع علمی در مورد آن بحث بکنیم. بحث کردن هیچ اشکالی ندارد. اصلاً بیاییم بهائیت را نقد کنیم و دلایل خودمان را هم در راستای به اصطلاح آقایان جعلی بودن این دین ارائه دهیم. اما این که بخواهیم از چوب و چماق استفاده کنیم، دیگر غیر منطقی است. هیچ دینی را نمی شود با چوب و چماق کشیدن و تهدید کردن از بین برد و همان طور که عرض کردم، نه اسلام، نه مسیحیت را نتوانستند از بین بروند. یا به عنوان مثال، این همه یهودیان را در آلمان و سایر کشورها کشتند، مگر یهودیت از بین رفت؟
قصدم از گفتن این موارد این بود که ما شاهد این خواهیم بود که این کشمکش ها راه به جایی نمی برد و عده ای هم که طور دیگری فکر می کنند، در نهایت به این نتیجه می رسند که بهائیان هم مثل مسیحیان و پیروان هر دین دیگری حق و حقوق خود را دارند.
شما اعتقاد دارید که چه حقوقی به عنوان حقوق شهروندی از بهائیان در ایران در حال حاضر نقض می شود؟
آن چیزی که مشخص است، این است که نه بهائیان بلکه تمامی اقلیت های مذهبی که ما داریم، یعنی از مسیحیان و یهودیان تا دراویشی که هستند، حقوق برابر ندارند و در رابطه با انواع مسائل مورد اجحاف قرار می گیرند. این ها حتی در مسائل قصاص برابر نیستند؛ من با قضیه ی اعدام موافق نیستم اما اگر مسلمانی به عمد یک مسیحی را بکشد، این فرد قصاص نخواهد شد ولی شکل برعکس قضیه، اگر یک مسیحی حتی به شکل غیر عمد هم مسلمانی را بکشد، آیا قصاص نمی شود!؟
… ما بایستی به یک سمت و سویی برویم که حقوق مدنی انسان را رعایت کنیم زیرا در این بحث هیچ جایگاهی برای وارد شدن دین مسیحی و مسلمان و غیره نیست .
به نظر شما ایده های این چنینی که یک کار نمادین است تا چه حد می تواند در به وجود آمدن یک زندگی مسالمت آمیز و احترام به حقوق همه ی انسان ها فارغ از آیین و مذهب و مواردی از این دست، تاثیر گذار باشد؟
به هر حال این یک کار موثر است و بی تاثیر نخواهد بود ولی واقعیت امر این است که در ایران ما با کار نمادین مثل کشورهای غربی آشنایی نداریم و معنی آن را درک نمی کنند؛ به همین خاطر هم باید برای هر کار نمادینی توضیح مخصوصی هم ارائه شود و من به همین دلیل آن نامه را هم نوشتم. البته این را هم بگویم که اکثریت مردم بسیار جلوتر از ما به این راه و درک رسیدند و در حال انجام آن هم هستند .
ممنون از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.

برچسب ها
آیت الله عبدالحمید معصومی تهرانی سیمین روزگرد ماهنامه شماره ۳۶