
سانسور و خلق موجودات ناقص الخلقه
“مطبوعات سانسور شده حتی وقتی محصولات خوب پدید می آورند، بد باقی می مانند زیرا این محصولات تا جایی خوب هستند که نماینده ی مطبوعات خوب در چارچوب مطبوعات سانسور شده باشند و این خصوصیت را نداشته باشند که محصولات مطبوعات بد هستند.
مطبوعات آزاد حتی وقتی محصولات بدی تولید می کنند، باز هم خوب هستند زیرا محصولات بد آن ها انحراف از ماهیت ذاتی مطبوعات آزاد است. خواجه موجود بدی است حتی اگر صدای خوبی داشته باشد. طبیعت خوب است حتی اگر غول های بی شاخ و دم بیافریند.
ذات مطبوعاتِ آزاد ذاتِ با شخصیت، عقلانی و اخلاقیِ آزادی است. شخصیت مطبوعات سانسور شده همان هیولای بی شخصیت بندگی است، هیولایی است متمدن شده، سقط جنینی معطر.” (1)
اگر “مطبوعات” را از جملات بالا برداریم و جای اش “فیلم”، “سریال تلویزیونی”، “گزارش خبری” یا هر چیز دیگری که مورد هجوم سانسور و حذف قرار می گیرد، بگذاریم به خوبی وضعیت جامعه ی ایرانی را می توانیم ببینیم. حتی وضعیتی مانند پوشش زنان در ایران که با برخورد حکومتی مورد حذف، محدودیت و آزادی انتخابشان مورد سانسور قرار می گیرد همین نتایج را به بار می آورد.
مقایسه ی سریال های تلویزیونی در دو کشور همسایه ی ایران و ترکیه، به خوبی نشان می دهد سانسور چگونه وقتی محصول خوبی تولید میکند، بد است و “آزادی” حتی وقتی محصول بد تولید میکند باز خوب است. سریال های سانسور شده ی داخل کشور شخصیت هایی شبیه به هم تولید می کند؛ “خوب”ها همه یک جور هستند و “بد”ها همه مانند هم اند و هر دو غیرواقعی. سقف و کف خوب بودن و بد بودن سریال ها هم در بازه ای تنگ پایین و بالا می شود. اما در سریال های ساخت ترکیه که از طریق شبکه ی جِم دوبله شده و در ایران قابل مشاهده است و طرفداران بسیار هم دارد، ما با سریال های بد، بسیار بد و سریالهای خوب و گاه بسیار خوب رو به رو هستیم. خوب یا بد بودن سریال ها خود را نشان می دهند زیرا زیر تیغ سانسور، یک شکل نشده اند. مانند مزارع طبیعی که محصولات نا هم گون و گاه کج و کوله تولید می کند اما در مزارع صنعتی محصولات یک شکل و قالبی تولید می شود؛ یک خیار کج و کوله ی اورگانیک و طبیعی قیمتی به مراتب بالاتر از خیاری صاف و یک اندازه و شکیل اما غیر طبیعی و ژنتیکی دارد.
سانسور در برنامه سازی خبری و داستانی در صدا و سیمای جمهوری اسلامی، آن چنان یک نواختی ایجاد کرده است که اساساً خلق شخصیت های پیچیده و قرار دادن شان در موقعیت های دشوار، کاری بس دشوار شده است؛ به ویژه در شخصیت پردازی شخصیت های مثبت. این شخصیت ها نمی توانند وسوسه بشوند، نمی توانند خیانت کنند، نمی توانند “بد” باشند و شخصیتی که نتواند “بد” باشد، شخصیت خوبی نیست شخصیت واقعی نیست. این در مورد شخصیت هایی مذهبی قانونی صددرصدی ست؛ یک روحانی نمی تواند بد باشد، نمیتواند وسوسه بشود، نمیتواند خیانت کند، باید خوب مطلق باشد و یا اگر خوب نیست باید بد مطلق باشد و معلوم شود که اساساً روحانی نبود و بیخدایی بود برای تخریب روحانیت. این در مورد مقامات حکومتی و نیروی انتظامی هم صادق است و آن چنان سلیقه ی مردم را به شخصیت های قالبی عادت دادهاند که همه ی صنوف، تمام لهجهها، زبانها یا قومیتهای گوناگون هم انتظار دارند شخصیت هایی “بد” به آنان تعلق نداشته باشد. شخصیت های بعد شغل ندارند، لهجه ندارند، نام خانوادگی شان نباید به قومی اشاره داشته باشد، بی هویت و پا در هوا باید باشند و جالب است که به سختی از زیر تیغ سانسور در می رود که اسم مذهبی داشته باشند.
در اکثر سریال های ترکیه، حتی در بدهاشان، شخصیت ها فراز و نشیب دارند، چند بعدی هستند؛ خوب ترین شان کارهای بد انجام می دهد و بدترین شان گاه جنبه های مثبتی دارد. برای نمونه در سریالِ شهر گمشده (Kayıp Şehir) که با دوبله ی فارسی به نام “زیر پوست شهر” در شبکه ی جِم پخش می شود، در میان شخصیت های اصلی هیچ شخصیتی که بتوان خوب نامید و هیچ شخصیتی که بتوان بد نامید، وجود ندارد. وقتی در حال عادت کردن به این هستی که شخصیتی بسیار خوب است، ناگهان در گرایشی انسانی عملی “بد” انجام می دهد؛ درست مثل انسانهای واقعی! و شخصیتی که تصور می کنی هیچ جنبه ی مثبتی ندارد، ناگهان در بزنگاه تصمیمی، وجه انسانی و “خوب” خود را نشان می دهد. از سوی دیگر نژادپرستی نقد می شود، اعمال سنتی ضد زن نقد شده و مذموم شمرده می شود، پلیس مقصر شناخته می شود و حتی تظاهرات علیه پلیس نشان داده می شود، جوانان آنارشیست که عکس چهگوارا بر دیوار پاتوقشان زده اند درک شده و شخصیت مثبت معرفی می شوند؛ گیرم گاه بزه کاری هایی هم انجام می دهند. ما هیچ کدام این ها را نمی توانیم نه در یک سریال، که خرده خرده اگر از تمام سریال های ساخته شده در ایران جمع کنیم نمییابیم. سانسور اکثر آثار ایرانی را بی شخصیت کرده است. این را به عنوان فیلم نامه نویس و تهیهکننده ای که چند سریال بسیار پربیننده اش از شبکه های مختلف تلویزیون ایران پخش شده است، می گویم که تلاش برای ساختن شخصیت واقعی تلاشی بس دشوار و گاه محال است.
در حوزه ی اندیشه نیز وضع چنین است. سانسور در ایران اندیشه ها را قالبی کرده است و تکاپو را در چارچوبی مشخص نوسان می دهد. حدفاصل رادیکال ترین نظرات با محافظه کار ترین شان، آن چنان تنگ شده است که گاه غیرقابل تشخیص است.
در حوزه های دیگر هم مانند گزارش های خبری، فعالیت خبرگزاری ها هم اوضاع کم و بیش چنین است و کوچکترین ابتکار در یک تیتر ممکن است کار روزنامه ای را به تعطیلی بکشاند و سردبیری را به دادگاه بفرستد.
سانسور و محدودیت هیچ حُسنی ندارد و این که محدودیت خلاقیت به همراه میآورد، شایعه ای دستساز سانسورگران یا توجیهی برای فرار از حقارت سانسور شوندگان است. سانسور چیزی خلق نمی کند تنها موجودات زشت یا زیبا را به موجودات ناقص الخلقه تبدیل میکند؛ موجود ناقص الخلقه زیبا هم که باشد زشت است.
۱- مارکس، کارل. سانسور و آزادی مطبوعات، حسن مرتضوی، نشر اختران، ص ۹۲
برچسب ها
ماهنامه شماره ۳۷