
تابوی آموزش جنسی در مدرسه می شکند؟
حمیدرضا کفاش، معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش، ظاهراً از سیاست رسمی کتمان و انکار مدیران ارشد این وزارتخانه درباره ی آزار جنسی دانش آموزان فاصله گرفته است. کفاش در گفت و گو با ایسنا (19 تیرماه 93) همراه با اما و اگرهایی، از طراحی دوره های آموزشی تربیت جنسی برای معلمان و خانواده ها و دانش آموزان خبر داد و گفت: “ما محدودیت هایی در این خصوص داریم، ولی در این زمینه به مقوله ی آموزش به خانواده ها ورود پیدا میکنیم.” به گفته ی کفاش، انجمن اولیا و مربیان سرفصل این مباحث را به خانواده ها آموزش می دهد. معاون پرورشی وزیر درباره ی آموزش و تربیت جنسی دانش آموزان نیز گفت: “به نظر می رسد که باید برخی مفاهیم و نکات را به طور غیر مستقیم به دانش آموز منتقل کنیم، به عنوان مثال مهارت «نَه» گفتن را به او بیاموزیم. این مفاهیم و آموزش ها در کتب جدیدی که سازمان پژوهش تدوین میکند، وارد شده است.”
معاون وزیر آموزش و پرورش ضمن تاکید بر این که معلم ها در دوره ی ابتدایی باید به طور جدی به آموزش این مسئله ورود پیدا کنند، گفت: “معلمین باید بچه ها را نسبت به تکالیف و حقوق و بدن خودشان در حدی که در جمهوری اسلامی مجاز هستیم، آشنا کنند.” به گفته ی کفاش، این آموزش ها باید به حدی باشد که هم حُجب و حیای بچه ها حفظ شود و هم این که یاد بگیرند در مقابل خواسته ی نامشروع مقاومت و ایستادگی کنند و «نَه» بگویند و اگر فشاری بر آن ها تحمیل شد، بتوانند آن را به دیگری بیان کنند. معاون آموزش و پرورش در خاتمه با بیان این که این کار را با آموزش مربیان، معلمان و مشاوران شروع خواهیم کرد، گفت: “ابتدا باید اطلاعات و داشته های معلمان به طور دقیق طی جلسات و دوره های آموزشی بازخوانی شود تا بتوانند آن را به دانش آموزان منتقل کنند.” مواضع آقای کفاش در این مصاحبه درست نقطه ی مقابل نظرات ایشان در مصاحبه با شهروند حدود یک ماه پیش است.
افشای اذیت و آزار جنسی 6 دانش آموز 11 ساله در مدرسه ای واقع در یکی از شهرک های کنار جاده ی مخصوص کرج در اردی بهشت ماه 93، با واکنش های متفاوتی روبه رو شد. واکنش خانواده ی قربانیان خشم و سکوت بود. واکنش خانواده هایی که ماجرا را شنیدند، اکثراً بهت و ابراز نگرانی از آینده ی فرزندانشان در مدارس دولتی بود. اکثریت معلمان در شبکه های اجتماعی و در مدارس از رفتار معدودی “معلم نما” که خشونت علیه دانش آموزان را یک شیوه ی تربیتی می دانند و افراد “شیطان صفت” که در لباس معلمی دانش آموزان را مورد اذیت و آزار جنسی قرار می دهند، ابراز انزجار کردند. گروه کوچک تری از معلمان ضمن محکوم کردن این حادثه که در بخش های دیگر جامعه نیز اتفاق می افتد، از رسانه ای شدن این خبر اظهار ناراحتی کرده و می گفتند که چنین خبرهایی، خانواده ها و دانش آموزان را نسبت به معلمان بدبین می کند.
اما در این میان واکنش حمیدرضا کفاش معاون پرورشی وزیر آموزش و پرورش طلبکارانه و پر از پرخاش و تعصب بود. کفاش در یک مصاحبه ی جنجالی با شهروند، با اشاره به 12 میلیون و سیصد هزار دانش آموز مشغول به تحصیل در مدارس گفت: “بشر است دیگر. نمی خواهم بگویم که بشر جایزالخطاست، ولی در زمان معصوم هم خطا وجود داشته است…” کفاش افزو: “این موضوع را به عنوان یک پدیده ی اجتماعی نمی بینم و آن را یک پدیده ی موردی می دانم… به هرحال، تصادف رانندگی در کشور اتفاق می افتد، نمی توان گفت راهنمایی و رانندگی کارش را نمیکند. نُرم حوادث اجتماعی، در یک حد طبیعی است.” میزان عصبانیت و سواد معاون وزیر را از مقایسه ی “آزار و اذیت جنسی کودکان” با “تصادف رانندگی” می توان ارزیابی کرد.
معاون وزیر بر اساس گفتمان رایج در بین مدیران، قضیه را در کادر عقیدتی- سیاسی قرار داد و گفت: “ما ایرانی هستیم و دوست نداریم وقتی یکی-دو اتفاق این چنینی در تهران می افتد، در رسانه های خارجی پخش شود. در حالی که در کشورهای غربی روزی ۵ مورد از این اتفاقات میافتد و آن ها اجازه نمی دهند کسی خبردار شود. به هر حال کشور ما کشوری اسلامی است و به همین دلیل هم است که چنین اتفاقاتی در ایران کم است. وقتی بعضی اشکالات ما را شبکه های خارجی پخش میکنند، غیرت ملی ما کجا رفته است؟”
آماری از آسیب های اجتماعی مانند اعتیاد، اذیت و آزار جنسی کودکان، تنبیه بدنی و به کارگیری خشونت فیزیکی و لفظی علیه دانش آموزان تا کنون منتشر نشده است تا بتوان درباره ی زیاد یا کم بودن آسیب های اجتماعی اظهار نظر آماری کرد. بر عکس مسئولان سعی می کنند ناهنجاری ها را بپوشانند و در صحبت ها و سخنرانی ها، وجود ناهنجاری را کتمان کنند. ای کاش کسی به معاون وزیر می گفت که ناهنجاری های اجتماعی از جمله مسئله ی پدوفیلیا (Pedophilia) در همه ی جوامع غربی و شرقی و توسعه یافته و عقب مانده و غیره دیده می شود و ربطی به “غیرت ملی” ندارد و سیاسی دیدن این مسئله نشانه ی بی اطلاعی ایشان است.
مدیران آموزش و پرورش در سطوح مختلف از وزیر تا مدیر و معاون مدرسه، تمایلی به رسانه ای شدن این گونه خبرها ندارند. در قضیه ی تعرض معاون مدرسه به تعدادی از دانش آموزان، حراست وزارت آموزش و پرورش، اولیای دانش آموزان را از اطلاع رسانی و پاسخ دادن به سوال خبرنگاران منع کرده بود. معاون وزیر در مصاحبه با یکی از روزنامه ها، این اقدام حراست را تایید کرد و گفت: “منظور حراست این بوده که این موضوع را رسانه ای نکند.” اخبار خشونت علیه دانش آموزان تنها زمانی رسانه ای می شود که به قتل یا نقص عضو دانش آموز منجر شود. مقامات آموزش و پرورش وقتی درباره ی این گونه مسائل اظهار نظر می کنند که، خبر از طریق قوه ی قضاییه یا منابع دیگر به رسانه ها درز کند. به نظر می رسد درصد بسیار کوچکی از وقایع ناگوار محیط های آموزشی در رسانه ها منعکس می شود.
دادگاه رسیدگی کننده به پرونده ی معاون مدرسه ی غرب تهران، هنوز حکم خود را صادر نکرده بود که خبر اذیت و آزار 14 دانش آموز پسر دبستانی در جنوب تهران توسط معلم ورزش منتشر شد. مادر یکی از قربانیان در شکایت خود گفت: “پسرم از جمله دانشآموزانی بود که معلم ورزش، او را برای تیم فوتبال مدرسه انتخاب کرد. پسرم به همراه 20 دانشآموز دیگر به اردوهای مختلف می رفت و چون فردی که آن ها را می برد، هم مربی فوتبال بود و از فدراسیون کارت داشت و هم معلم ورزش مدرسه شان بود، اعتماد کردیم…” به گفته ی بازپرس رسیدگی کننده، این پرونده فقط به ضرب و جرح کودکان دانشآموز محدود نمی شود، بلکه معلم ورزش بچه ها را مورد آزار جنسی نیز قرار داده است و برخی از آن ها را وادار کرده تا عریان در برابر او بایستند و از آن ها عکس تهیه نموده است.
پدوفیلیا یا بچه خواهی، نوعی رفتار جنسی است که نشانه ی آن شیفتگی شدید به کودکان است. اکثر پدوفیل ها مرد هستند زیرا پدوفیلیا با نوعی قدرت نمایی همراه است. پدوفیل ممکن است به جنس موافق یا مخالف خود تمایل نشان دهد. برخی پدوفیل ها با کودک رابطه ی جنسی برقرار می کنند، اما عده ای دیگر با نوازش کردن یا لخت کردن کودک بدون تماس جنسی (ملاعبه) و حتی شوخی های کلامی ارضائ می شوند. خوابگاه های دانش آموزی فرصت بی نظیری در اختیار پدوفیل ها قرار می دهد. خطر افراد پدوفیل در میان معلمان، مربیان ورزشی، روحانیون و سرپرستان شبانه روزی ها، بیش تر است. بیمار پدوفیل بیش از ۱۶ سال سن دارد و قربانی پدوفیلیا معمولاً کودک زیر ۱۳ سال است. پدیده ی پدوفیل با لواط و شاهد بازی و هم جنس خواهی متفاوت است. قربانیان پدوفیل کودکانی هستند که اغلب شناختی از مسائل جنسی ندارند و مورد سوئ استفاده قرار می گیرند.
اظهارات جدید معاونت پرورشی وزیر آموزش و پرورش از چند جهت اهمیت دارد: اول این که تابوی بحث در مورد آموزش و تربیت جنسی دانش آموزان شکسته می شود. دوم این که معاونت پرورشی درکنار امور غیر مرتبط مانند اعزام دانش آموزان به عتبات عالیات و اردوی راهیان نور و مداح پروری و تشکیل هیات های عزاداری و غیره کمی هم به وظایف ذاتی خود در مدارس نزدیک می شود. سوم این که مقامات آموزش و پرورش از منزه طلبی و مقدس نشان دادن محیط های آموزشی و سرپوش گذاشتن بر ناهنجاری های اجتماعی فاصله می گیرند.
با این حال امید نمی رود که این اظهارات دستکم به دو دلیل، اقدامات عملی موثری به دنبال داشته باشد: اولاً بافت اداری آموزش و پرورش به شدت محافظه کار است و مخصوصاً معاونت پرورشی تحت کنترل جریان های نزدیک به اصولگرایان افراطی است که به شدت با طرح چنین مسائلی مخالف اند. ثانیاً خیلی از نهادها و دستگاه ها و افراد، مثلاً مراجع تقلید، حوزه های علمیه، سپاه و بسیج، ائمه ی جمعه و جماعات، کمیسیون آموزش مجلس، طرفداران قالیباف، جبهه ی پایداری و طرفداران آیت الله مصباح یزدی، شورای عالی انقلاب فرهنگی و غیره در آموزش و پرورش حوزه ی نفوذ دارند و روی تصمیم گیری ها تاثیر می گذارند؛ آموزش مسائل جنسی ولو در حدود شرع با روحیات این گروه ها نمی سازد.
آقای کفاش معاون پرورشی وزارت آموزش و پرورش در دو مصاحبه با فاصله ی کوتاه درباره ی یک موضوع واحد با دو زبان مختلف سخن می گوید. این قابل فهم است، اما قابل قبول نیست؛ در مصاحبه ی اول با زبان اقتدارگرایی از در انکار و پرخاش در می آید و موضوع آزار جنسی کودکان را سیاسی و عقیدتی می کند، به غرب می تازد و به رسانه ها حمله می کند. این مصاحبه برای راضی کردن حوزه های نفوذ قدرتمند داخل و خارج آموزش و پرورش بود. اما مصاحبه ی دوم که احتمالاً از حد وعده فراتر نخواهد رفت، پاسخی به نگرانی های افکار عمومی و منتقدان و اصلاح طلبان است. این دوپارگی در زبان و عمل به شیوه ی اصولگرایان افراطی باعث شده که برآیند فعالیت ها در این وزارتخانه حدود صفر بماند.
برچسب ها
ماهنامه شماره ۳۹