آخرین به روز رسانی شنبه, سپتامبر 23, 2023
24 ژانویه 2018 editor آزادی اندیشه و بیان, مقالات ۰
قهرمان قنبری
حقوق بشر اسلامى یا بومى سازى حقوق بشر، مسئله اى مختص به دوران حکومت جمهورى اسلامى ایران نیست. حتى در کشورهایى غیراسلامى مانند چین و سنگاپور هم اعلام مى کنند که اعلامیه جهانى حقوق بشر بر فرهنگ و سنت ما استوار نیست و باید به حقوق بشرى عمل و اعتقاد داشته باشیم که از سنت، فرهنگ و تاریخ ما برخاسته باشد. نکته مهم در اسلامى سازى حقوق بشر این است که حقوق بشر امرى غیردینى است. باید در این مسئله رُک بود که حقوق بشر را به هیچ عنوان نمى توان به اسلام یا هر دینى دیگر ربط داد. مثلاً قطع دست سارقان، شلاق زدن کسانى که مشروب مى خورند، اعدام و سنگسار همجنسگرایان و یا افرادی که روابط جنسى آزاد دارند، قتل کسانى که دینشان را از اسلام به دین دیگرى تغییر مى دهند و ده ها مورد دیگر که با احکام اسلامى منجر به قتل و شکنجه مى شود، با اصول جهانى حقوق بشر مغایر است. در این جا فلسفه حقوق بشر عرفى، در این است که مردم از دست نهادهایی که اعدام و شکنجه می کنند، نجات پیدا کنند؛ نه این که با ابداع لغت بومى سازى حقوق بشر و حقوق بشر اسلامى چاقوى آنان تیزتر شود.
نکته دوم در این است که اصولاً اصطلاح “حقوق بشر اسلامى”، خود مروج تبعیض است و با فلسفه “حقوق بشر”، در تناقض است. چرا که اولاً ایران اقلیت هاى غیرمسلمانی دارد که حتی قبل از پیدایش اسلام نیز در ایران ساکن بودند و این نامگذارى مبتنى بر ارزش هاى اسلامى، در قدم اول آن ها را دایره ایران خارج مى کند. ثانیاً، اسلام مورد نظر در این جا، اسلام شیعى دوازده امامى است؛ در نتیجه سنى ها، دراویش، اهل حق و دیگر فِرق غیرشیعه از دایره این شمول خارج مى شوند. ثالثاً، درست است که حقوق بشر امرى روشنفکرى است اما در نهایت قابلیت قانونى و اجرایى آن مورد نظر خواستاران است. در این جا با این مسئله مواجه مى شویم که اصولاً شیعیان هم یک طیف همگون نبوده و تعداد کثیرى از آن ها قائل به اجراى حدود شرعى نیستند؛ اما اگر حقوق بشر اسلامى بخواهد بر طبق شرع مبین باشد، بدون قطع دست و اعدام و سنگسار، فلسفه وجودى خویش را از دست مى دهد. در نهایت، عده زیادی از ایرانیان سکولار هستند و یا اصلاً به دین اعتقادى ندارند و تحمیل شریعت اسلام به کسى که اعتقادى قلبى به آن ندارد، هم ظلم و بى عدالتى است و هم باعث رواج ریا و دو رویى مى شود. در واقع، اساساً اسلامى سازى حقوق بشر، محصول کنش دین گرایان افراطى است که از دین براى خود دکانى دو نبشه ساخته اند که نظر تعداد قابل توجهى از ایرانیان را لحاظ نمى کند و تبعیض آشکار اقلیت، با توسل به خشونت و قدرت عریان دولتى بر علیه اکثریت بى دفاع مردم است.
اما دلیل این ابداع چیست؟
در آخر مجدداً باید تاکید کرد که، درست است حقوق بشر خاستگاه غربى دارد و گاهى مخالفان مى گویند که این حقوق بشر بیش تر پیش زمینه مسیحى و یهودى دارد و مناسب کشورهاى اسلامى نیست. اما این ادعا که سعى مى کند با تهیج احساسات مسلمانان آنان را به دشمنى با اصول جهانى حقوق بشر برانگیزاند، کذب محض است. وانگهى روحانیون مسیحى هم وقتى قدرت لازم را داشتند، دست کمى از روحانیون مسلمان نداشتند و اصولاً مسئله عرفى سازى حقوق بشر براى مقابله با سلطه و بى عدالتى هایى روحانیت مسیحى بود. ولى نکته مهم تر این است که قضیه حقوق بشر به دنبال انتقام از طبقه روحانیت و دین هم نیست و فقط به دنبال شفاف سازى و جهانى سازى اصول حقوق بشر است. اصولاً یک فرد دیندار، در جامعه ای که به این عرفى سازى نداى مثبت داده است، عملاً آزادى عمل بیش ترى نسبت به اصول دین خود دارد تا در کشورى که با اصول دین اداره مى شود؛ چرا که این اصول دین هر آن ممکن است بسته به منافع حاکمان تغییر کند. در واقع، درست است حقوق بشر امرى صددرصد غیردینى و سکولار است، اما ضددین و یا ضد هرگونه مکتب دیگرى نیست و فقط محافظ رعایت جان، شرافت و حیثیت انسانى است که این اصول را از دین خاصى استخراج نکرده است.
23 ژوئن 2014 ۹
9 ماهپیش