آخرین به روز رسانی چهارشنبه, مارس 20, 2024
28 آگوست 2014 admin اقلیت های قومی, کودکان, مقالات ۰
خط صلح/ علی کلائی- کودک افغان، قربانی تمام عیار معلم سرکلاس میآید. اسمها خوانده میشوند. یکی نیست!. دختربچهای ۹ ساله که باید سر کلاسش باشد. کلاسی در یکی از خانههای کودکان کار و خیابان. دختر بچهای افغان که توان تحصیل در مدارس عادی ایران را ندارد. دخترک نیست. دوستانش سر را پائین انداختهاند. پرس و جو میشود. پدر و مادر دخترک به دلیل دستور دولت نشینان وبه دلیل غیر قانونی بودن برای برگشت به افغانستان و عدم توان مالی تامین دخترک او را به دوستان و آشنایان در خیرآباد ورامین سپردهاند و راهی افغانستان شدهاند. یعنی دخترک در میانه تحصیل از آن محروم میشود. یعنی همین امکانی هم که به همت فعالین مدنی و حقوق کودک در خانههای کودک برای او فراهم شده از او سلب میشود.
با تلاش مددکاران دخترک باز میگردد. اما چند دخترک معصوم افغان دیگر از تحصیل در ایران منع شدهاند؟ به راستی چند نفر؟
این دخترک و بسیاری از کودکان افغان از کشوری میآیند که بیش از سه دهه با جنگهایی خانمان سوز روبرو بوده است. از تجاوز ارتش سرخ به خاک افغانستان تا جنگهای داخلی و حکومت طالبان و بعد حمله و اشغال کشور به دست آمریکا و همچنان شیطنتهای بنیادگرایان مذهبی. در این میانه و قربانی اصلی مردم افغانستاناند و در میان این مردم نسل اینده افغانستان یعنی کودکان بیشتر آسیبها را دیده و میبینند.
برای این کودکان زندگی معنایی دیگر به خود گرفته است. زندگی غیرقانونی زیر پوست شهرهای ما، در کنار ما. در کــنار ایرانیانی که خود گرفتار مصیبتهای بسیارند. ایرانی که آخرین سرشماری مرکز آمار ایران خبــر از سه و نیم میـــلیون کودک خارج از چرخه تحصیل میدهد که تا سال ۹۱ یک میلیون نیز به آنها اضافه شده است و امروز قطعا این آمار بیــشتر هم شده ومی شود. اما مگر میشود کودک را از هر ملیت و نژادی باشد از تحصیل محروم کرد؟ تحصیلی که بر مبنای همه کنوانسیونهای حقوق بشری و حقوق کودک حــق اولیه اوست؟ ماده ۲۸ پیمان نامه حقوق کودک که کشور ما نیز به آن مــــحلق شده است مـــی گوید که کشـــورهای عضو میبایست حق کـــودک را برای برخورداری از آمــــوزش به رسمیت شناخته و آمــوزش ابتدایی رایگان و اجـباری را در دسترس همـــه کودکان قرار دهــــند تا هیچ کودکی از تحصیل محروم نشود.
وضعیت مهاجران افغان اما همیشه نگران کننده بوده است. سال گذشته دیدهبان جهانی حقوق بشر درگزارشی تحت نام مهمان ناخوانده وضعیت مهاجران افغان را در ایران بسیار نگران کننده اعلام کرده و نسبت به افزایش بد رفتاریهای حکومت ایران با این مهاجران هشدار داده است.
و وقتی گفته میشود مهاجران یعنی همه. از زن و کودک و پیر و جوان و خرد وکلان. در این گزارش معاون دیدهبان جهانی حقوق بشر درآسیا، فلیم کاین گفته است: نقض حقوق افغانان یک موضوع بسیار مهم است که تأثیر مستقیم بر مصونیت در حدود سه میلیون افغان که در ایران زندگی میکنند، دارد. افغانانی که در ایران هستند بسیار آسیب پذیرند، ایران نتوانسته است بربنیاد قوانین جهانی مسؤولیتهایش را در برابر مهاجران افغان، انجام دهد.
یعنی حداقل تا سال گذشته ما با فاجعه در این حوزه روبرو بودهایم. یعنی بیش از سی و اندی سال.
داستان ابتدای این نگاشته حقیقت دارد. اما حقایق دیگری نیز از عمق فاجعه سخن میگوید. بسیاری از کودکان افغان به دلیل محرومیت از تحصیل از سویی و فقر شدید مالی کهگاه به فساد اخلاقی و یا اعتیاد در خانواده انجامیده دست به خودکشی زدهاند. فعالین حقوق کودک بالاخص در خانههای کودک در تهران (که حداقل حوزه آشنایی نگارنده است) یعنی در مولوی، دروازه غار، ناصرخسرو وشوش و پاسگاه نعمت آباد میتوانند به چنین فجایعی شهادت بدهد و حاکمیت ایران حداقل تا سال گذشته در این باب ساکت بوده است.
در دی ماه سال گذشته مدیرکل امور اتباع خارجی وزارت کشور در مصاحبهای با ایلنا نکاتی را ذکر میکند که میتواند خود گویای عمق فاجعه انسانی روی داده در طول این سالها باشد.
او با ذکر این نکته که ثبت نام کودکان افغان بدون مدارک و اجازه اقامت ممنوع است میافزاید: کودکانی که به صورت غیر مجاز در کشور هستند و مدارک ندارند نمیتوانند در مدرسه ثبت نام شوند اما کودکانی که مدارک دارند میتوانند در مدارس ایران درس بخوانند حتی اگر ورودشان غیر مجاز باشد. و انگار به خیالشان میتوان از کودک پرسید که قانونی آمدهای یا غیر قانونی؟ یا قانونی زندگی میکنی یا غیر قانونی؟ و تحصیل او را که در همه قوانین بین المللی به آن سفارش اکید شده احاله به آن کرد.
اما مسئله تنها دولتی نیست. مسئله دولتی را میتوان با بخش نامه و لایحه و طرح و فشار بر دولتیان حل کرد و یا حداقل عمق فاجعه را کاهش داد. اما مسئله افغانها در ایران و بالاخص موضوع سخن یعنی حق تحصیل ایشان در ایران مسئلهای فرای این بحث هاست.
سه بحث در اینجا قابل طرح است. ابتدا مسئله ظرفیت مدارس ایران در طول سالهای پس از انقلاب است. در سالهای آغازین دهه شصت و با سیاست حکومت بر ازدیاد جمعیت ما با رشد قابل توجهی در زاد و ولد روبرو هستیم چنانکه از آن به عنوان آغاز مقدمهای برای یک پنجره جمعیتی در ایران یاد میشود. جمعیت متولد شده در سالهای ۶۰ تا ۶۵ حدفاصل ۸۰ تا ۸۵ و با گذر از بیست سالگی یا دانشجو هستند و یا در جویای کار. پس در سالهای دهه ۷۰ این جمعیت در مدارس ایران متراکم شده بودند. دانش آموزان آن دوره مدارس دو، سه و یا حتی چهار شیفته را به یاد دارند. در این میان مهاجرین افغان نیز در ایران حضور پیدا کردند و در حاشیه شهرها سکنی گزیدند و خود مسئله آموزش ایشان و حق تحصیل کودکانشان به مسئلهای برای حاکمان ایران تبدیل شد. حاکمانی که توانایی ایجاد امکان تحصیل برای شهروندان ایرانی را هم نداشتند.
علاوه بر مسئله فوق فقر فرهنگی خانوادههای افغان نیز خود مزید بر علت بوده و هست. تفکر به شدت سنتی بسیاری از خانوادههای مهاجر، تحصیل را برای فرزندان امری الزامی و قطعی نمیداند. ایضا مسئله برای فرزندان دختر نیز باتوجه به این رویکرد سنتی بسیار دشوارتر است. به این مسئله اضافه شود لزوم ازدواج اینها بنا بر سنتهای خانوادگی و قبیلگی در سنین پائین و کار کردن ایشان که طبعا مسئله را از وضعیت تحصیل به وضعیتهای دیگر تغییر میدهد. مهاجرین افغان در سالهای دهه ۷۰ و ۸۰ کارهای شاق و سخت را به عهده گرفتند و مسئله کارگران افغان نیز خود تبدیل به معضلی شد.
کارگرانی کهگاه با یک یا دو سر عائله و سنی حدود ۱۸ و ۱۹ سال به این کارها روی میآوردند. حاکمان ایران نیز با سکوت خود به این مسئله دامن میزدند. هر عقل سلیمی میداند و میفهمد که راه حل چنین فقر فرهنگیای آموزش است و حتی آموزش اجباری برای کودکان و اما بیمسئولیتی حاکمان و فرار از مسئولیت انسانی در قبال پناه آورندگان به ایران علی رغم همه قوانین بین المللی و اصول اخلاقی و دینی (برای حاکمیتی که مدعی دیانت است) به چنین امری تن ندادند.
مسئله بسیار مهم دیگری نیز نباید مفغول بماند، ما ایرانیان هم خوش استقبال نبودیم. رفتارهای ضدانسانی بسیاری از هموطنان ایرانیمان با مهاجرین افغان خود مسئله و معضلی بوده و هست. رفتارهایی به مانند نصب اعلان ما به هیچ عنوان راضی به ثبتنام اتباع خارجه (افغان) در این آموزشگاه نیستیم در سال گذشته و در برابر یکی از مدارس شهرستان میبد یزد، توهینها و تحقیرهایی که میتوان هر روز در خیابانهای تهران و شهرهای دیگر آن را دید و شاهد بود و رفتارهای گاهنژاد پرستانه هموطنانمان خود معضلی دیگر در برابر مسئله مهاجرین افغان به طور عام کودکان افغان به طور خاص قرار میدهد.
کسانی که سابقه مهاجرت به کشورهای دیگر را دارند و یا سابقه توقف برای پناهندگی در کشورهای واسط این حس و درد را به خوبی میفهمند. درد تحقیر و کوچک شمرده شدن و به هیچ انگاشته شدن. آنچه ما ایرانیان نیز در طول سالها با افغانها کردیم دست کمی از این تحقیرها نداشته و ندارد. فحشها و متلکهایی که با کلمه افغان و افغانی همراه است در فرهنگ عامه و در کوچه و خیابانهای ما کم نیست. ایرانیان به مهمان نوازی مشهورند، اما شاید باید قبول کرد که ما حداقل در باب افغانها خوش استقبال نبودیم.
به هر تقدیر و با وجود تمامی مصائب ذکر شده افغانها سال هاست درایران هستند. حق درس خواندن برای کودکانی که بصورت قانونی درایران هستند وجود دارد و البته با پرداخت شهریه و وای به حال خانوادهای که شهریه نداشته باشد. البته این مسئله به لطف نظام سرمایه سالار و خصوصی سازی شده حاکم بر سیستم آموزش و پرورش ایران که یادگار دولتهای پس از جنگ هشت ساله است تنها گریبان گیر کودکان افغان نیست. چه آماری که در ابتدای بحث و از قول مرکز آمار ایران ذکر شد گواه بر آن است که این شهریه ستاندنها موجب شده که بخشی از کودکان ایرانی نیز از حق تحصیل رایگان محروم شوند. جنایت محروم از تحصیل کردن کودکان که بر هر کودکی اعم از افغان و ایرانی توسط سیستم سرمایه سالار خصوصی سازی شده آموزش و پرورش ما سال هاست که دارد اعمال میشود.
اما سال جاری نویدی خوش برای این کودکان به گوش رسید که امیدی را در دلها ایجاد کرد. شاید کورسویی اما در شب ظلمانی کور سو نیز غنیمتی است. اما این نوید را هم اگر کامل بخوانیم چراغی است که خاموش میشود.
مرداد ماه سال جاری خبرگزاری تابناک به نقل از ایرنا اعلام کرد که: با پیگیریهای نهاد ریاست جمهوری، وزارت آموزش و پرورش در سال جدید تحصیلی از دانش آموزان اتباع خارجی مقیم ایران، وجهی بابت ثبت نام در مدارس اخذ نخواهد کرد. اما همین خبر در تکمیل خود میگوید که: با توجه به نامه دفتر ریاست جمهوری در مورد شهریه دانش آموزان اتباع خارجی و ضرورت بررسی بیشتر آن، فعلا از دریافت هر گونه وجهی از دانش آموزان اتباع خارجی بابت ثبت نام در مدارس خودداری شود.
شفقنا اما این خبر را به نقل از روزنامه اعتماد به این صورت منعکس میکند که: در بخشنامه یی که از سوی قائم مقام وزیر آموزش و پرورش در امور بین الملل صادر شده، تاکید شده است؛ با توجه به نامه دفتر ریاست جمهوری در مورد شهریه دانش آموزان اتباع خارجی و ضرورت بررسی بیشتر آن، فعلا از دریافت هرگونه وجهی از دانش آموزان اتباع خارجی بابت ثبت نام در مدارس خودداری شود.
خلیل الله بابالو تاکید کرده است: تا تعیین تکلیف نهایی فقط به اخذ تعهد پرداخت از کسانی که واجد شرایط معافیت نیستند، اکتفا شود. بر اساس این بخشنامه، ادارات کل امور اتباع و مهاجرین استان، تنها مرجع صدور برگه آموزشی است و شرکت دانش آموزان اتباع خارجی در مسابقات رسمی ورزشی و فرهنگی منوط به نظر و تصویب کار گروه استان است.
اما دراین خبر و هدیه ریاست جمهوری دولت تدبیر و امید دو نکته قابل پیگیری و مداقه است که از شیرینی این خبر و نور این چراغ به شدت میکاهد وگاه طعم گس و شاید تلخ را در دهان به یادگار بگذارد. اولا قید فعلا در نگرفتن این شهریهها خود معضلی است. این فعلااینجا به چه معناست؟ یعنی تا چه زمانی و چه شرایطی و ثانیا همه اینها برای دانش آموزانی وضع شده که بصورت قانونی درایران هستند. پس اگر کودکی پدر و مادرش به صورت غیرقانونی و از مرزهای شرقی کشور که رسما شتر شتر و ۱۸ چرخ به ۱۸ چرخ مواد مخدر وارد کشور میشود و قاعدتا آدمیزاد فراری از جنگ و درد هم راحتتر میتواند وارد شود، وارد شده باشد مشمول این مسئله نمیشود. پس کودک به زعم آقایان غیر قانونی باید تقاص عمل پدر و مادرش را در ایرانی بدهد که آقایان داعیه احترام به قوانین بین المللی و اخلاقی و دینی را داشتند که اخیرا و در طول یکسال اخیر اهل تدبیر و امید هم شدهاند. اینکه تدبیر و امید و اعتدال آقایان آیا شامل حال کودکان مهاجر بدون قید قانونی و غیر قانونی میشود خود محل سوال و تردید است.
وضعیت ایران امروز در باب کودکان حداقل در حوزه تحصیل اگر نگوییم فاجعه بار که بسیار نامطلوب است. شاید آقایان حاکمان هم میبایستی طعم گس مهاجرت را بچشند و قدری چشم دل باز کنند تا کودکان مهاجر را بدون فیلتر قانونی و غیر قانونی و امثالهم ببینند.
و البته به تمام آن تضییقات باید اضافه کرد مناطقی مانند شهرستان انار استان کرمان را که از سوی وزارت کشور به عنوان مناطق ممنوع اقامت افغانها اعلام شده و کودکان افغان آن مناطق اگر باشند هم باید به مناطق همجوار بروند. شاید باز بتوانیم با خودمان سخنی بگوییم که نه فرهنگی و از زاویه مردمی و نه دولتی میهمان نوازان خوبی برای کودکان رانده شده از وطن نیازمند کمک افغان نبودهایم.
23 ژوئن 2014 ۹
1 سالپیش