اخرین به روز رسانی:

دسامبر ۱۵, ۲۰۲۵

حجاب و زنان ایرانی

زنان ایرانی در طی قرن‌های گذشته موقعیت اجتماعی و اقتصادی فرودستی در مقایسه با مردان ایرانی داشته‌اند. معصومه پرایس در تحقیق خود بر تاریخ زنان ایرانی، می‌نویسد که مبارزات مستند زنان برای آزادی از قرن نوزدهم شروع می‌شود، در جایی که فاطمه برقانی که به طاهره یا قره العین هم معروف است، استاد ادبیات اسلامی، عربی و ایرانی موفق شد به جایگاه بالایی در خدا‌شناسی برسد. در سال ۱۸۲۸، او با سید کاظم رشتی و سید محمد بابا، موسس جنبش بابیه در عراق ملاقات کرد؛ که باعث شد در مطالعات مذهبی خود فرا‌تر رود. به تدریج طاهره به موقعیت بالایی در رهبری این جنبش رسید. قره العین معمولن بدون حجاب در گردهمایی‌های عمومی ظاهر می‌شد که باعث عصبانیت مردم حتا خود بابی‌ها می‌شد. در سال ۱۸۵۲ بعد از آزار و تعقیب بابی‌ها، او به خاطر دیدگاه‌های رادیکال و مبارزاتش برای حقوق زنان اعدام شد.

1رضا شاه در تاریخ هفتم ژانویه ۱۹۳۶ لغو حجاب را اعلام کرد و تحصیلات مدرن را برای زنان و مردان در مقیاس وسیع مهیا کرد. بنابراین رهایی زنان رسمن متولد شد. در آن روز در کالج (مردانه) تربیت معلم، تمام زنان معلم پایتخت دعوت شدند تا بدون حجاب با زنان ژنرال‌ها و وزرا در مهمانی شرکت کنند. رضا شاه در کنار همسر و دختران بی‌حجابش سخنرانی تاریخی ایراد کرد:

»خانم‌ها، بدانید امروز روز بزرگی است، از فرصت‌هایی که امروز از آن شماست برای پیشرفت کشور استفاد کنید. «

این قسمتی از فعالیت‌هایی بود که رضا شاه برای مدرنیزاسیون ایران انجام داد. بی‌حجابی اجباری زنان که سخت گیرانه اعمال می‌شد، شورش و محنت زیادی در اجتماعات مختلف به وجود آورد.

به شکل تکنیکی، حجاب یعنی پوشاندن به شکلی که اسلام می‌خواهد یعنی برای جلوگیری از بی‌ثباتی در جامعه؛ بنابراین اسلام از زنان می‌خواهد خودشان را در تعاملاتشان با مردانی که با آن‌ها نسبتی ندارند بپوشانند.

برای بسیاری از زنان، حجاب نشان گر سنت، افتخار، زنانگی و حتا گاهی راحتی بود؛ بنابراین بیشتر زنان پا به پای شوهرانشان مخالف حکم سلطنتی ایستادند.

بعضی زنان برای ماه‌ها از خانهئ خود خارج نشدند، بعضی دیگر با حجاب کامل به خیابان‌ها رفتند و خطر دستگیر شدن و کشیدن روسری از سرشان را به جا خریدند.

با وجود تمام تلاش‌های حکومت برای لغو حجاب، مقاومت زنان بسیار بیشتر از آنی بود که آن‌ها پیش بینی کرده بودند. بسیاری از زنان به شکل معتدل تری به حفظ پوشش خود ادامه دادند. وقتی محمد رضا پهلوی، شاه ایران شد ممنوعیت حجاب برداشته شد.

بنا به کتاب «حجاب‌ها و کلمه‌ها» اثر فرزانه میلانی، این اتفاق کمی بعد از «از نو شدن گرایشات به حجاب» بود. این بار تنها زنان سنتی و مذهبی نبودند که با حجاب اسلامی دیده شدند؛ بعضی از زنان آزاد‌تر و غیر سنتی در طبقهئ متوسط و بالا هم به حجاب روی آوردند.

این «نو شدن گرایشات» با آزادی رفرم‌ها در انقلاب سفید محمدرضا شاه هم زمان شد.‌‌ همان طور که زهره سولیوان در کتاب اجتناب از فمینیسم می‌نویسد، این رفرم‌ها که بیشتر در جهت مدرنیزاسیون و غربی کردن جامعه بود نتایجی چون فقر و بحرانی در بر داشت که در پی آن دسته دسته مردم از روستا به شهر مهاجرت کردند.

دسته‌های مردم که دربارهئ شکاف رو به افزایش بین ثروتمندان و فقیران نگران بودند، به حالت آماده باش در آمدند و یک جنبش مخالف به آرامی شروع به شکل گرفتن کرد.

2در پی این جنبش سبک زندگی و ارزش‌ها بیشتر به سمت سنتی شدن می‌رفت، که شامل لباس پوشیدن مجافظه کارانه برای هم زنان و هم مردان و حتا حجاب برای بعضی از زنان بود. برای بسیاری از زنان تصمیم به چادر سر کردن به خاطر زمینه‌های مذهبی نبود بلکه تلاشی آگاهانه برای بیانیه صادر کردن علیه رژیم پهلوی بود. با همین پس زمینه‌ها بود که در سال ۱۹۷۹ انقلاب اسلامی اتفاق افتاد، انقلابی که تنها با مشارکت فعالانهئ زنان می‌توانست اتفاق بیافتد.

به شکلی کنایه آمیز، فرمان خمینی برای الزام زنان به حجاب در تاریخ ۷ مارس ۱۹۷۹، یک ماه بعد از بازگشتش به ایران و یک روز قبل از روز جهانی زن صادر شد. زنان که از دست آوردهایی که برای آن مبارزه کرده بودند هیجان زده و پر انرژی بودند؛ در تهران و سایر نقاط ایران در قالب سازمان‌ها و تشکل‌های زنان برای جشن گرفتن روز جهانی زن آماده می‌شدند.

همان طور که پروین پیدار می‌نویسد، این جشن‌ها در اعتراضات و راه پیمایی‌ها حل شد: معترضان از پیر و جوان، با حجاب و بی‌حجاب، فقیر و ثروتمند،‌‌ همان طور که زمانی جانشان را بر کف دستشان گذاشته بودند و در حمایت از خمینی علیه رژیم محمدرضا شاه راه پیمایی کرده بودند، اکنون برای حقوق زنان علیه پلیس‌های خمینی اعتراض می‌کردند. هزار‌ها زن در اعتراض علیه حجاب مشارکت کردند.

بار دیگر زنان حقوق خود را طلب می‌کردند، فقط این بار حقوق خود را از حکومتی طلب می‌کردند که قول داده بود از حقوقشان حمایت کند. با وجود تمام میتینگ‌ها و اعتراضات در پردیس دانشگاه تهران، خیابان‌ها و حتا وزارت دادگستری، زنان در برگرداندن حکم حجاب اجباری ناموفق بودند.

بنی صدر، اولین رئیس جمهور جمهوری اسلامی ایران، حجاب اجباری را با این جملات توجیه کرد که نحوهئ لباس پوشیدن نقشی اجتماعی دارد و هدف جامعه باید تاسیس یک «جامعهئ موحد» باشد که در آن رابطهئ زنان با مزدان باید رابطهئ بین مغز‌ها باشد و برای رسیدن به چنین جامعه‌ای مرم باید رابطهئ بین بدن‌ها را کاهش دهند. نحوهئ لباس پوشیدن باید متناسب با چنین هدفی باشد. در جای دیگری بنی صدر می‌گوید: «موی زنان چیزی از خودش ساطع می‌کند که بر مغز مردان اثز می‌گذارد.» این گفته بنی صدر از داستان‌ها و افسانه‌های قدیمی‌تر از اسلام الهام گرفته شده بود.

در راستای بد‌تر کردن قضیه، بیشتر گروه‌های فعال سیاسی، که بسیاری از زنان عضو آن‌ها بودند نتوانستند زنان را در مخالفتشان با حجاب اجباری حمایت کنند. اگر چه بعضی از گروه‌های سیاسی اعلام کردند که حجاب اجباری را محکوم می‌کنند، اما نتوانستند حرف‌های خود را جامهئ عمل بپوشانند.

در طی انقلاب، زنان به مشارکت در تظاهرات علیه رژیم تشویق شدند. زنان، که از طرق مختلف در مخالفت در رژیم شاه فعال بودند، به بخشی جدایی ناپذیر از جنبش علیه شاه تبدیل شده بودند. آن‌ها مثل همتاهای مرد خود آرمان‌هایی داشتند. آن‌ها به حقوق برابر برای زنان و مردان، آزادی بیان و لغو تمام تبغیض‌های قانونی علیه زنان به خصوص در حیطهئ خانواده اعتقاد داشتند.

هیچ کدام از این آرمان‌ها بعد از انقلاب به واقعیت نپیوست.‌‌ همان طور که هاله اسفندیاری ذکر کرده، تقریبن تمامی زن‌هایی که او با آن‌ها در کتاب زندگی‌های بازسازی شده، مصاحبه کرده احساس خیانت و ضرر کردن را تجربه کرده‌اند. تقریبن تمامی آن‌ها گفتند: «به شکل عمیقی به خاطر کار‌ها و سیاست‌های رژیم در رابطه با زنان احساس تحقیر کرده‌اند.»

بعضی از زنانی که اسفندیاری با آن‌ها مصاحبه کرده است گفتند تا یکی دو سال بعد از انقلاب هم چنان امید خود را حفظ کرده‌اند؛ برای بعضی از آن‌ها هم رویایشان بلافاصله بعد از جمهوری اسلامی از بین رفت. طولی نکشید که رویای جامعهئ دموکراتیک برای زنان تبدیل به یک کابوس شد.

حجاب دیگر مسئله‌ای از جنس انتخاب شخصی نبود. دختران در مدرسه باید مقنعه سر می‌کردند و روپوش می‌پوشیدند که آن‌ها را از بازی کردن، دویدن و تقریبن تمامی فعالیت‌ها باز می‌داشت. در روزهای گرم مقنعه سر کردن به معنی عرق کردن و ناراحتی است. کودکان کودک هستند، حالا هر کجای دنیا که باشند. برای دختر بچه‌ها در ایران این بی‌معناست.

اگرچه زنان در ایران مدرن ممکن است حجاب را بالا‌ترین نارضایتی خود ندانند، می‌دانند که حجاب سمبل بی‌توجهی رژیم به موقعیت زنان است. حجاب اجباری توانایی زنان برای بیان خودشان را از بین می‌برد و آن‌ها را از حیث حقوق بشر اولیه انکار می‌کند. امروزه بیشتر زنان در ایران معتقدند که حجاب محدودیت اصلی آن‌ها نیست، قوانین و انکار حقوقشان «حجاب اصلی» آن هاست.

مدیر
اکتبر 2, 2013

ماهنامه شماره ۱۶